نگاهی به چند رویداد مهم بین المللی: با تصمیم به خروج دولت آمریکا از پیمان موشک های هسته ای میان برد، جهان به کدام سو می رود؟ نوشته تقی روزبه:

ما در یکی از پرتلاطم ترین دوره های تاریخ بشری بسرمی بریم که در آن سرمایه داری در گذر و پوست اندازی از فازی به فاز دیگر دستخوش فوران و سرریز شدن انواع بحران ها بطورهمزمان است. نظم کهن و مبتنی بر دولت- ملت ها در گذر به فاز جدید جهانی شدن سرمایه و ناتوانی در ایجاد اقتصاد سیاسی منطبق با آن، دستخوش شکاف ها و تکانه های بزرگ و چه بسا فروپاشی در حلقات ضعفیف است. نظم مستقر و کهن گندیده شده و بزیر سوال رفته است بدون آن که نظم جدیدی بتواند تماما جایگزین آن بشود. ….

——————————————————

نگاهی به چند رویداد مهم بین المللی:
با تصمیم به خروج دولت آمریکا از پیمان موشک های هسته ای میان برد، جهان به کدام سو می رود؟

دولت آمریکا قصد خود را برای خروج از پیمان هسته ای که شامل موشک های میان میان برد و کوتاه برد می شود به روسیه اعلام کرده است. جالب است که ترامپ برای توجیه آن سوای ادعای دیرینه دولت آمریکا مبنی بر تخطی هائی از سوی روسیه ( که در دوره اوباما مطرح شد) از خطر چین  و ایران و کره شمالی هم نام برده است. اما در اصل این بخشی از دکترین تسلیحاتی جدید دولت آمریکاست که بر طبق آن دست یابی به موشک های هسته ای تاکتیکی و میان برد در شرایطی که سلاح های بسیار نیرومند عملا جنبه کاربردی ندارند، در نظر گرفته شده است. بخصوص برای مقابله با چین به عنوان بزرگترین رقیب قرن بیست و یکم، در آسیا و اقیانوس آٰرام با توجه به این که این کشور هنوز در پیمان های منع گسترش سلاح های هسته ای حضور ندارد و در حالی که آمریکا دستش بسته است، مدعی است که این پیمان برای چین فرصتی فراهم ساخته است که زرادخانه هسته ای خود را گسترش دهد.

سوای جنبه های کاربردی برای عملیات محدودتر هسته ای، دولت آمریکا از دیرباز بدلیل توان و برتری اقتصادی خود در رقابت های تسلیحاتی برای خود مزیت برتر قائل است که قادر می سازد بدان وسیله با افزایش هزینه های نظامی در قیاس با اقتصاد خود، فشارهای سنگینی به رقبایش وارد کند. چنان که ترامپ می گوید ما پول بیشتری داریم و زرادخانه های خود را گسترش خواهیم داد که تا آن ها به عقل آیند. چنان که رقابت های تسلیحاتی سنگین دوره جنگ سرد و پروژه جنگ ستارگان -دفاع استراتژیک در فضا-  بر بنیه رشد شوروی آن زمان آسیب وارد ساخت که در فرایند فروپاشی آن بی تاثیر نبود. ترامپ بر این نظر است که تنها با تقویت نظامی و تسلیحاتی و افزایش اقتدار خود است که آمریکا می تواند به توان بازدارندگی برسد و دشمنانش را از فکر حمله به خود بازدارد و به بستن یپمان های تازه مورد نظر آمریکا وادار کند. در هر حال اساس چنین دکترینی بر تشدید رقابت های تسلیحاتی و نه مذاکره برای دست یابی به توافق برای کاهش حجم زرادخانه های خطرناک نهاده شده است و بهمین خاطرهم بجای انهدام هزاران موشک هسته ای که پس از انعقاد این پیمان در ۱۹۸۷ صورت گرفت، اکنون بار دیگر شروع به تولید آن ها و افزایش رقابت در این عرصه که بدلیل داشتن برد کوتاهتر و قابلیت های کاربردی بر ریسک جنگ هسته ای می افزاید. هم چنین به دلیل هم جواری اروپا و روسیه که اروپا را در تیررس خود دارد اروپا چندان راضی از این تصمیم ترامپ نیست و در همین رابطه پوتین و دیگر مقامات روسیه در هشدارهائی به آمریکا و اروپا آن را اقدامی خطرناک نامیده اند. نا گفته نماند گرچه روسیه هیچگاه نقض پیمان را نپذیرفته است، اما با توجه به نزدیکی ناتو به مرزهایش که خلاف قرارداد فی مابین است، همواره تهدید به اقدامات و واکنش متقابل کرده است. وزیر خارجه چین می گوید که افزایش حضور نظامی آمریکا در اقیانوس آرام را تنها می توان با این عبارت توصیف کرد که «جهان در حال بازگشت به استراتژی های جنگ سرد» است. این که این تصمیم ترامپ با چه واکنشی از سوی  نمایندگان مجالس آمریکا بویژه جمهوری خواهان مواجه شود، هنوز روشن نیست. پرسشی که هم اکنون بیش از پیش مطرح می شود این است که با چنین رویاروئی ها جهان به کجا می رود؟

عقربه آخرالزمان به کدام سمت می رود؟
آیا با اعلام قصد خروج دولت آمریکا از پیمان هسته ای موشک های میان برد و البته تشدید و گسترش حوزه های تنش در سال ۲۰۱۸، عقربه آخرالزمان بازهم جلوتر کشیده شده و انسان به نقطه فاجعه نزدیک تر خواهد شد؟ با توجه به این که خروج از این پیمان یکی از نگرانی های «دانشمندان اتمی» در ژانویه امسال بود و یکی از پیشنهادهای مهم آن ها نیز مذاکره دو طرف برای حل این تنش در جهت به عقب بردن عقربه زمان بود، بدیهی است که با مصمم شدن آمریکا برای خروج از این پیمان، عقربه زمان بازهم به نیمه شب نزدیک ترخواهد شد و لاجرم بشر بیش از هر زمانی از سال ۱۹۵۳ به نقطه خطر نزدیک تر می شود….
در ۲۶ ژانویه ۲۰۱۸ بود که عقربه ساعت نمادین آخرالزمان ۳۰ ثانیه بدلیل تشدید بحران های مهم و عدیده بین قدرت ها و نابودی طبیعت به جلوکشیده شد و به دو دقیقه مانده به نیمه شب رسید که از سال ۱۹۵۳ تا به حال که آمریکا و شوروی سابق در اوج جنگ سرد بمب هیدروژنی را آزمایش کردند، هیچ‌وقت ساعت آخرالزمان به این اندازه به نیمه شب نزدیک نبوده است*

اقدام نمادین به جلوکشیدن نیم دقیقه ای ساعت موسوم به آخرزمان توسط دانشمندان اتمی به سوی نیمه شب،‌ نقطه نمادین فاجعه،‌ به چه معناست؟ این که از ۱۹۹۱ یعنی سال فروپاشی بلوک شرق و پایان جنگ سرد، این عقربه های نمادین ۷ دقیقه به سمت فاجعه جلو کشیده شده به چه معناست؟ نخست آن که نظام جهانی سرمایه داری پس از پشت سر گذاشتن دورانی که « توازن وحشت» نامیده می شد بجای حرکت به سمت و سوی آرامش بیشتر درست مسیرعکس را پیموده است و جنگ ها و تهدیدهای هسته ای و در حوزه اقتصاد تحریم ها و رقابت های شدید بر سرسود و سهم از بازارحهانی و کسب هژمونی بیشتر شده است. سرمایه داری بدون داشتن رقیبی بازدارنده آسان تر توانسته است منویات و سرشت خویش را متحقق کند و جهان را چه به لحاظ اجتماعی و چه به لحاظ زیست میحطی نا امن تر کرده است. دوم آن که امیدی ولو اندک به معجزه اجلاس برای حل همین دو معضل بزرگ و حتی حرکت در جهت کاستن از ابعاد آن ها وجود ندارد. و این که مشکلات واقعی شهروندان و جامعه جهانی دغدغه طبقه حاکم برجهان را تشکیل نمی دهد. به بیان دیگر با همه حدت و شدتی که مشکلات فراگیری چون جنگ و مهاجرت و شکاف های طبقاتی و حاشیه نشینی و نیز تبعیض های جنسیتی و نژادی و… و یا بحران زیست میحطی بخود گرفته است و بر طبق گزارش آکسفام به مرزهای اشباع رسیده است، با این همه قادر به بازتاب لازم و درخور در طبقه اقتصادی و سیاسی حاکم بر جهان نیست. و این یعنی عدم هم پوشانی سرمایه داران با معضلات واقعی جامعه بشری. و سوم نیاز به «دستانی» که بتواند عقربه ساعت را در جهت معکوس خود به حرکت در آورد. این «دست» البته نه در درون سیستم چنان که آمد، بلکه از بیرون می تواند این کار را انجام بدهد. اما توسل و دخیل بستن به نخبگان و ابر رهبران و میانجی هائی از جنس گذشته نیز تاریخ مصرفشان به پایان رسیده است. کوک کردن با گذشته بی ثمراست. باید همه چیز در انطباق با فهم و توان و بلوغ و دست آوردهای انسان معاصرنوسازی و کوک شود…

*- تنظیم کنندگن این ساعت بر این باورند که بشر می‌تواند برای حل این مشکلات خودساخته اقدام کند و ساعت آخرالزمان را به عقب برگرداند. و در همین راستا توصیه هائی پیرامون کانون های عمده تهدید به عمل آورده است….
به روسیه و آمریکا: از تنشهای نظامی در مرز ناتو پرهیز و برای بهبود پیمان منع موشک‌های هسته‌ای میان‌برد مذاکره کنند.
از شهروندان آمریکا: خواسته از دولت آمریکا بخواهند خطر واقعی گرم شدن آب و هوای زمین را به رسمیت بشناسد و اقدام کند.
از دولتهای دنیا: خواسته تا تلاش خود را برای کاهش تولید گازهای گلخانه‌ای مضاعف کنند و سعی کنند دمای کره زمین در قیاس با دوران پیش صنعتی بیشتر از دو درجه گرم نشود.
از جامعه بین‌المللی و کشورهای دنیا: خواسته تا از سوء استفاده شرکتهای فناوری از اطلاعات برای تضعیف اعتماد شهروندان به نهادهای سیاسی، قوانین و مجازات وضع کنند و از سوء استفاده فاجعه بار از فناوری در زمینه تسلیحات مثل تولید روباتهای قاتل جلوگیری کنند.
گزارش در پایان از شهروندان دنیا خواسته از فرصت استفاده کنند و با خواستن چنین تغییراتی دنیا را جایی امن‌تر و معقول‌تر کنند

*- منبع: http://www.bbc.com/persian/science-42833918?SThisFB

ارسال «کادوهای انفجاری انتخاباتی» در آمریکا به چه معناست؟
شاید تاکنون تصور می شد که ظهور ترامپیسم در آمریکا -این دژ سرمایه داری- که البته بدلیل فراگیری بحران دارای نسخه های اروپائی و برزیلی و .. هم هست، علیرغم داشتن برخی خصائص شبه فاشیستی، اما در جهان به هم پیوسته ای که اکنون در آن بسر می بریم و در کشوری که نمادش مجسمه آزادی است و همواره به دموکراسی ریشه دار خود می بالیده است، حتی امثال ترامپ ها نه فقط برای روی کار آمدن بلکه برای پائین رفتن هم تماما پای بند به موازین انتخاباتی و صندوق رای باشند و نخواهند و یا اجازه ندهند که عوامل تهدیدآمیز هم وارد عرصه انتخاباتی بشود  اما بنظر می رسد که کلیت این پدیده ای که به حرکت در آمده است چندان هم  بی بهره از دندان های زهرآگین و خشونت و رزانه نباشد. اما آن چه که این روزها در مورد کشف بمب های هسته ای به عنوان «کادوی انتخاباتی» دیده می شود چه برای تاثیرگذاری برآن باشد و چه ناشی از خشم کور و استیصال، پرسش های تازه ای را پیرامون آن مطرح می سازد. ترویج گفتمان آمیخته با خشونت زبانی، اعم از خارجی ستیزی و ضد مهاجرتی باشد و یا ناسیونالیسم عظمت طلبانه و یا ضد آزادی و رسانه ها و… باشد می تواند خواسته و ناخواسته در میان حامیان جور واجورش می تواند از سطح خشونت زبانی فراتر برود و یا در اصابت با آسیب ها و گسل های بالقوه موجود جامعه مقوم خشونت های کور شود حتی اگر هم بفرض خلاف میل و خواست شخص ترامپ باشد و بخواهد هم آن را محکوم و مهار کند ( بخصوص که احتمالا می تواند در انتخابات هم به ضررش تمام شود). نوع گفتمان، چگونگی بسیج حامیان و شعارهائی که ترامپ می دهد و نگاه منفی او به رسانه ها به مهاجران و شعار اول امریکا و نظایر آن می توانند اگر نه بالفعل که لااقل بطور بالقوه زاینده خشونت باشند. این گونه تعرضات می تواند در صورت پیروزی او در انتخابات میان دوره ای به یک شکل و در صورت شکست ی به گونه دیگری خود را نشان بدهد. ترامپ زمانی تهدید کرد که برکنار کردن او ( بدنبال تحقیقات پیرامون رابطه اش با روسیه ….)  به معنی متلاشی شدن اقتصاد آمریکا وسقوط کامل بورس خواهد بود (نقل به معنا) و با چنین تصوری سعی کرده است ازعنصر ایجاد ترس و نگرانی در مردم بخصوص در بسیج حامیانش بهره برداری تبلیغاتی و انتخاباتی بکند. البته هنوز از چند مورد نمی توان یک روند و نتایج کلی را استنتاج کرد، اما در عین حال با ظهور برخی وقایع تازه نمی توان از طرح این نوع پرسش هم در مورد ظرفیت دمکراسی آمریکائی و بحرانی که دستخوش آن است باز ایستاد… به عنوان مثال آن چه که در فلیپین و یا در مجارستان و  مهم تر از این ها در برزیل در نمونه عروج کاندید راست افراطی در دور اول انتخابات دیده می شود،‌ بهره گیری صریح تر از خشونت های کلامی و ایحاد محدودیت برای دموکراسی و البته در فلیپین کاربرد خشونت فیزیکی محسوس است. از همین رو تعرض عروج دارادایم شبه فاشیستی راست افراطی و ترامپیسم در جهان گرچه خود از بحران دموکراسی غربی تغذیه می کند،‌ اما به دلیل ماهیت خود ضد دموکراتیک هم هست.

https://www.radiofarda.com/a/packeges-deniro-biden-seized-similar-pipe-bombs/29563828.html?fbclid=IwAR09tscLnPMKRd3roIGjfCtytSQS0Cs_TvBCRg5pB4lmrXTI5lV7mTvGCxk

آیا بن سلمان را هم «قربانی» خواهند کرد؟
موضع رسمی عربستان پیرامون این جنایت که بر اساس دروغهای غیرقابل دفاع بنا شده نتوانست هیچ کس را در جهان قانع کند، حتی حامی پر و پا قرصش ترامپ را که درگیر ودار رقابت های انتخاباتی میان دوره ای است و نقدا ملاحظات انتخاباتی برای او اهمیت زیادی دارد. بنظر می رسد که او بطور ضمنی به این نتیجه رسیده باشد که این طوفان را صرفا با دستگیری ۲۱ تن از عوامل بقول وی دون پایه و به بدون به میان کشیدن پای بن سلمان که مسولیت اصلی این جریان را دارد تنوان آرام کرد. علاوه بر ارتباط این گونه موضع گیری های جدید و شدید شناور ترامپ با امر رقابت های انتخاباتی، احتمالا دولت ترکیه هم اطلاعات پشت پرده و فاش نشده ای را در اختیار نماینده ویژه آمریکا گذاشته است که ترامپ با فرصت طلبی سیاست فرار به جلو را که حتی قبل از همه دیگران که فقط حرفش را می زنند دست به تحریم زد و حتی تهدید به تحریم های بیشتری هم کرده است. گرچه همان خصلت سیالیت مواضع جاری او موجب می شود که نباید حرفهای او را قطعی گرفت. چنان که همه آن ها را مشروط به حفظ روابط حسنه با عربستان و تداوم خریدهای تسلیحاتی و … کرده است.

در گزارش دیگری آمده: یکی از مشاوران رجب طیب اردوغان رئیس‌جمهوری ترکیه گفته است که «دست ولیعهد عربستان سعودی در پرونده جمال خاشقجی «به خون آغشته است… ایلنور چویک یکی از مشاوران رئیس‌جمهوری ترکیه روز چهارشنبه در روزنامه ینی‌بیرلیک نوشت: این یک رسوایی است که سرنخ آن به ولیعهد عربستان سعودی می‌رسد… دست ولیعهد عربستان سعودی در پروره جمال خاشقجی به خون آغشته است… حداقل پنج نفر از این گروه که قتل را انجام داده‌اند افراد بسیار نزدیک به محمد سلمان هستند و بدون اطلاع او هیچ کاری نمی‌کنند». با توجه به رویکرد اردوغان که خواهان روشن شدن امرین هم شده است که تلویحا رو به بن سلمان دارد و رویکرد اخیر ترامپ این سوال مطرح می شود که آیا صرف قربانی کردن اطرافیان بن سلمان کفایت خواهد کرد یا این که خود بن سلمان که بقول ترامت همه کاره بود هاست نیز در خطر قربانی شدن قراردارد؟… بعیداست با تلاش های کم جان و مسخره ای چون دیدار با فرزندان خاشقجی که معلوم هم نیست به چه نحوی به کاخ آورده شدند و ابراز تسلیت و همدردی با بخاطر قتل فجیع پدرشان بشود بعید است که آب از آسیاب بیفتد! بخصوص که عربستان هنوز یک روایت رسمی قابل قبول و بدون تناقض نتوانسته است دست و پا کند و حتی هنوز مکان و یا مکان های دفن قطعات بدن قربانی را هم لو نداده است. از همین رو با توجه به ابعاد و برانگیختگی جهانی این جنایت هم تشکیل یک کمیته تحقیق جهانی از چگونگی این ماجرا و هم تلاش و مانورهای ترامپ برای آن که اعتبار خود وآمریکا را از آن مبرا جلوه دهد،‌ زیر پای دولت عربستان و بن سلمان را بیش از پیش سست می کند. گواین که خود وی مدعی است که در طی ۵ سال آتی اقتصاد خاورمیانه را زیر و روکرده و خاورمیانه را به یک اروپای جدید تبدیل خواهد کرد! احتمالا این اروپای جدید از طریق شخم زدن یمن و مرگ میلیون یمنی و عبرت کردن اهالی عربستان و منطقه از سرنوشت خاشقجی برقرارخواهد شد.

ضرورت تشکیل تحقیقات فوری و مستقل بین المللی!
قتل خاشقجی و گزارش مضحک عربستان در این باره که در برابر فشارهای جهانی عقب نشینی های قطره چکانی هم می کند، با توجه به عهده گرفتن مسئولیت پیگیری آن توسط محمدبن سلمان که خود در مظان متهم اصلی این جنایت قراردارد، و هم چنین بدلیل تبدیل شدن این جنایت به یک امر بین المللی، گرچه دولت ترکیه  اعلام کرده است که خود پرونده را به مراجع بین المللی احاله نمی دهد، و اگر دولت آمریکا به آن تن نخواهد داد، اما انجام تحقیقات فوری و مستقل بین المللی را برای رسیدگی به آن آن ضروری ساخته است.

کریستف دولوار، دبیر کل گزارشگران بدون مرز امروز در توئیتر نوشت: ” نتیجه هر گونه تلاشی برای کاستن فشارها بر عربستان سعودی و اتخاذ سیاست سازش و مصالحه با عربستان به منزله مجوز دادن برای کشتن است. مجوز به یک پادشاهی است که شلاق، آدم ربایی و حتی کشتن روزنامه نگاران را روا می دارد و در همان حال جرئت می کند که بگوید در باره آن تحقیق می کند.”
https://ir.sputniknews.com/world/201810244099126

در رابطه با ریشه های این بحران نگاه کنید به مقاله قدرت بحران و بحران قدرت!
http://taghi-roozbeh.blogspot.com/2018/10/blog-post_22.html

کاروانی که آهسته نمی راند! *
به مناسبت حرکت کاروان هزاران نفری پناهندگی به بسوی آمریکا!
در نزد ترامپ شاید هیچ چیز نگران کننده تر از حرکت امواج انسانی پناهندگان هم از خود قاره آمریکا به سوی آمریکا نباشد! حتی چه بسیار خطرناک تر از طوفان های بزرگی که در این سال ها آمریکا را در می نوردد. با این همه او همانطور که بحران محیط زیست را انکار می کند، بحران بزرگی بنام بحران مهاجرت و پناهندگی را نیز که اساسا از فقر و جنگ و کم آبی و تهاجم سرمایه و جهانی شدن تبعیض ها –بهشت های خوشبختی و جهنم های سوزان نشأت می گیرد انکار می کند.  او بارها اروپا را سرزنش کرده است که گویا قادر نیست بخوبی از مرزهای خود در برابر پناهندگان حفاظت کند. با این وجود این بار امواج بحران مهاجرت به شکل نوینی آن هم نه از آن سوی آب ها که از خود قاره  خواب خوش ترامپ را آشفته کرده است.  گرچه اساسا ایالات متحده  تاریخا هستی خود را به مهاجران مدیون است، و حتی بخش مهمی از پیشرفت های خود را نیز مدیون جذب نخبگان سایر کشورهاست، اما بشدت از ورود مهاجران فقیر و ناخواسته مخالف است و آن ها را با اتهاماتی چون رونق دادن قاچاق و تروریسم و…  مورد انتقاد قرار می دهد. جدا کردن هزاران کودک مکزیکی از پدر و مادرهای خود، یکی از نمونه برخوردهای شبه فاشیستی بود که با ابزار انزجار جهانی مواجه شد.  اکنون او کشورهائی را که این کاروان از آن ها عبور کرده است به سهل انگاری در جلوگیری از پیشروی آن متهم کرده و آن ها را تهدید به قطع کمک های مالی آمریکا کرده است. او در عین حال هشدار داده است که با بستن مرزها اجازه ورود به آن ها نخواهد داد. اما یکی از مهاجران می گوید: ما از آفتاب سوختیم، بدن‌هایمان تاول زده؛ ولی قدرت ما از تهدیدهای ترامپ بیشتر است!

درام واقعی که هر روز در برابرمان به نمایش در می آید!
ما در یکی از پرتلاطم ترین دوره های تاریخ بشری بسرمی بریم که در آن سرمایه داری در گذر و پوست اندازی از فازی به فاز دیگر دستخوش فوران و سرریز شدن انواع بحران ها بطورهمزمان است. نظم کهن و مبتنی بر دولت- ملت ها در گذر به فاز جدید جهانی شدن سرمایه و ناتوانی در ایجاد اقتصاد سیاسی منطبق با آن، دستخوش شکاف ها و تکانه های بزرگ و چه بسا فروپاشی در حلقات ضعفیف است. نظم مستقر و کهن گندیده شده و بزیر سوال رفته است بدون آن که نظم جدیدی بتواند تماما جایگزین آن بشود. چنین است که ما در یک دوره انتقالی و آکنده از بحران ها (اعم از بحران مهاجرت، جنگ، فقر و نابرابری یا بحران یک درصد های و ۹۹ درصدها، بحران زیست محیطی و بحران تبعیض نژادی و انواع تبعیضات دیگر) به سر می بریم که در آن قدرت های بزرگ سرمایه داری برآمده از دوران دولت ملت ها، درتلاش دیکته کردن نظم نوین مبتنی بر جهانی سازی سرمایه بر پایه حفظ هژمونی و امتیازات خود و لاجرم در رقابت تنگاتنگ با سایر رقبا برای پیشبرد یک تؤسعه نامتوازن در مقیاس گسترده و جهانی هستند. در برابر این نوع جهانی سازی که با تبعیض و نامتوازنی و سلطه تعمیم یافته همراه است ما شاهد دو واکنش و رویکرد متناقض و ماهیتا متفاوت هستیم: از یکسو پاسخ غیرتاریخی و از موضع ماوراء ارتجاعی و آکنده از خشونت که ناشی از فعال شدن گسل ها و رسوبات کهن و انباشت تضادهای حل نشده تاریخی است (که در آن گوئی گذشته و مردگان در حال انتقام گرفتن از زندگان و حال و آینده است) و از سوی دیگر، جنبش های ضد سرمایه داری معطوف به جهانی دیگر. با این همه سرمایه داری در طی چندین دهه تا آن جا که توانسته بدیل ها و پاسخ های مترقیانه و جنبش های جهانی و ضدسرمایه داری را که مدافع رشد متوازن و برابر جوامع انسانی بوده اند سرکوب و یا از درون سترون ساخته است و با تعرض های بی وقفه خود آن ها در حالت تدافعی نگهداشته است [سنگ را بسته و سگ را رها کرده است]. این که طوفان چه زاید، از مهم ترین پروبلماتیک های زمانه ماست. منشأ و ریشه اصلی همه این نابسامانی ها در اصل ناشی از نحوه انکشاف ناموزون و استیلاجویانه سرمایه است. نحوه انکشافی که هم موجب فعال شد گسل ها و روسوبات کهن شده است و هم قادر به مهارآن ها و استقرار نظم نوین در تناسب با شتاب و ابعاد بحران ها نیست. وقتی از پوسیدگی و فروپاشی نظم کهن سخن می گوئیم، از مختصات نظم مبتنی بر دولت- ملت ها و بیش از همه در ضعیف ترین حلقات آن، در همه حوزه ها اعم از مرزهای تحمیلی، انباشت فقر و ثروت و جزایر خوشبختی و فلاکت در جوار هم و در جهانی که دهکده اش می خوانند، جوامعی آکنده از انواع تبعیض های متراکم مذهبی و قومی و ملی و فرهنگی و اقتصادی، و فقدان دموکراسی و نابرابری و دیگر مختصات و قواعد نظم کهن سخن می گوئیم که در تعارض با روح زمانه و مقتضیات عصر جهانی قرار داشته و اقتصاد سیاسی متناسب با خود را می طلبد. انفجار بحران مهاجرت که با داشتن پتانسیل صدها میلیون نفری سران اروپا را غافلگیر کرده یکی از بحران های دوره انتقالی است که در آن بسرمی بریم. و نشان دهنده بی معنا شدن مرزهای کهن و بی اعتبار شدن مرزهای مصنوعی دال بر حفظ امتیازات و جزایرخوشبختی و نیز دگرگون کردن معنای شهروندی کهن است [ و مقاومت در برابر شهروندی جهانی]. هم چنان که نشان دهنده ناتوانی نظم حاکم در کنترل بحران هائی است که خودآفریده است ( به نقل از مقاله  تراژدی بحران پناهندگی و ریشه ها)*

*- برگرفته از گزارشی با همین تیتر
http://www.bbc.com/persian/world-45957397?SThisFB&fbclid=IwAR0ZgOq5rYw_2tBurVc5EiFJv0izmjrlUOOG5E5CnuHtOirThHuYHZcHmn

*-    http://taghi-roozbeh.blogspot.com/2015/08/blog-post_29.html

تقی روزبه   ۲۵ اکتبر ۲۰۱۸

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.