احمد پوری: یکی از مهمترین خطرهایی که انقلاب ایران را تهدید می کند کدام است؟

مبارزه ای که ریشه در تنفر کور و احساساتی دارد نه در آگاهی و هوشیاری انقلابی! ….
پرواضح است که جمهوری اسلامی یکی از جنایتکارترین دولتهای تاریخ ایران است. تنفر از هیچ دشمنی نباید آنقدر اغراق آمیز باشد که هوشیاری انقلابی ما را نابود کند و ما را به مرده باد و زنده باد گوی مبتذل و بی مغز تبدیل کند و از کشف ریشه بدبختی ها و مهمتر از آن امکان یافتن درمان آنها عاجز کند! تنفر و خشمی که ریشه در انگل وارگی سیاسی و اجتماعی دارد، تبدیل به کودیی برای رویش بندگی و نابودی جوانه های امید و زندگی می شود!

وظیفه اصلی ما باید ایجاد فضایی سالم برای شاختن ریشه ای و همه جانبه وظایف و مشکلات بغرنج انقلاب ایران باشد. پیدا کردن راه حل و سازماندهی مبارزه موفق مطلقا ساده نیست زیرا در شرایط فعلی نیروهای مستقل و مردمی بسیار ضعیف تر از رقبا و دشمنانشان هستند. تناسب قوا کاملا یکطرفه به نفع دشمنان حاکم است… به انجام رساندن انقلاب موفق کاریست بغایت مشکل ولی شدنی است!… به شرطی که به تغییر و اصلاح جدی اشتباهات گذشته بپردازیم!… یکی از مهمترین شروط پیروزی واقعی هر انقلابی، بویژه در ایران امروز این استکه توده ها به بهانه های مقدس انقلابی و ایدئولوژیک و دینی به رهبران جدید ایمان نیاورند، بلکه با هوشیاری و بطور دائم آنها را نقد، کنترل و اصلاح کنند! این امر اساسا بر بنیاد آگاهی سیاسی توده ها و حاکمیت دمکراسی و فضای علمی بر احزاب و میدان مبارزه استوار است! هیچ رهبری تحت هیچ شرایطی نباید آنقدر تقدس یابد که انتقاد از او غیرممکن یا به جرم سیاسی و جزائی تبدیل شود!…

آزادیخواهان و انقلابیون واقعی قبل از هر چیز عاشق بشریت و عدالت و رهایی انسانها هستند، تنفر آنها از جنایتکاران ریشه در عشق بیکران به سعادت و رهایی بشریت دارد. نه در تبعیض و تنفر کور و تملق از جنایتکاران قویتر و بزرگتر! کسانیکه بدلایل مختلف جنایت و تبعیض و بی عدالتی را در جایی دیگر می بخشند و فراموش می کنند، و جنایتکاران و نئوفاشیستهایی مانند دونالد ترامپ و جان بولتن و بنیامین نتانیاهو و امثالهم را می پرستند هرگز نمی توانند منادی آزادی و رهایی و عدالت و خوشبختی در ایران باشند!

کسانیکه بطور دائم برکوره تنفر کور می دمند فرهنگ مسمومی را بوجود می آورند که اگر هر کسی بدترین و شدیدترین شعارهای توهین آمیز را علیه دشمن بدهد به مقدس ترین انقلابی خالص تبدیل می شود! پرواضح است که در این میدان پوپولیستها و شارلاتانهای وطنی یا مزدوران قدرتهای بیگانه برنده واقعی هستند!

در ایران امروز فرهنگی حاکم شده است که اگر خامنه ای بگوید: ماست سفید است، انقلابی واقعی کسی استکه بدون یک ثانیه تامل با قاطعیت هرچه تمامتر بگوید ماست سیاه است!… اگر خامنه ای بگوید دو بعلاوه دو می شود چهار، انقلابی واقعی حتما باید آنرا انکار کند تا نشان دهد که همواره تحت هر شرایطی مخالف دشمن حرف زده و از درجه خلوص انقلابی خود مراقبت کرده است! چنین میدانی تبدیل به جولانگاه افراد فرصت طلبی می شود که یک شبه “انقلابی” شده اند و برای زمینه سازی چپاول بیشتر توده ها، شدیدتر از همه شعارهای مرده باد و زنده باد می دهند!… نباید یادمان برود که چه تعداد بی شماری از پرستندگان شاه با چه سرعتی یک شبه ریش و تسبیح دراز کردند و به پرستندگان خمینی تبدیل شدند و بخدمت نظام سرکوب و دیکتاتوری جدید درآمدند. کم نبودند ساواکی هایی که برای قتل عام انقلابیون و کمونیستها با خمینی و جمهوری اسلامی همکاری کردند و به نمایندگان مجلس و کادرهای رهبری کلاسهای آموزشی و توصیه های لازم را می دادند و می دهند!…

زمان شاه چنان بر کوره انقلابی گری کاذب و پوپولیستی دمیدند که مبارزه مردم علیه نظام دیکتاتوری به مبارزه علیه یک نفر بنام محمدرضا شاه تبدیل شد!… در چنین میدانی داشتن دید استراتژیک و برنامه انقلابی و چگونگی گذار از لجنزار دیکتاتوری موجود به وضعیت دمکراسی ایده آل اصلا جایی نداشت! از دمکراسی درون سازمانی و نقد علمی سازمان و رهبران خودی کوچکترین خبری نبود… کار برد عقل و منطق و برنامه و غیره به بعد از رفتن شاه موکول شده بود. همه می گفتند بحث بعد از مرگ شاه!… هر کس بیشترین توهین ها را نثار شاه می کرد تبدیل به رادیکالترین انقلابی می شد! بی جهت نیست که عقب مانده ترین مذهبی های خرافاتی و ارتجاعی در میدان لومپنیسم گوی سبقت را از همه ربودند!… به محض اینکه اربابان شاه زمینه را برای تغییر مهره ها نه تغییر نظام مساعد یافتند، مثل موش کثیف دم شاه را گرفتند و بیرون کردند و بجایش خمینی را آرودند. مردم از شدت تنفر از شاه چنان خمینی را تقدس بخشدیدند که عکس او را در کره ماه دیدند و صدای الله و اکبرشان تا کره ماه بالا رفت!…

هیچ کس جرئت نمی کرد کوچکترین انتقادی به خمینی بکند، در آنصورت بدون درنگ به شاه پرست و ضدانقلاب و مرتد بودن محکوم می شد و ریختن خونش برای مسلمانان مباح اعلام می شد… در این جو هیستریک و سرکوبگرانه در مدت کوتاهی حاکمیت احساسات ارتجاعی مذهبی موجب تبدیل خمینی به امام مقدس شد. بدین طریق برای کسب انحصار مطلق قدرت الهی در روی کره زمین، خمینی توانست از تمامی آیت الله های دیگر که از نظر مذهبی از او عالم تر عادلتر و بالاتر بودند سبقت بگیرد!…
ملتی که زیر سرکوب بی امان و مداوم حکومتهای توتالیتر و خرافاتی و مقدس قرار دارند هر گونه امکان سازمان یابی طبقاتی و صنفی و سیاسی غیرممکن شده و توده ها از طبقه و ریشه خود کنده شده و تبدیل به اتمهای ذره وار و معلق در فضای سیاسی و اجتماعی می شوند! در شرایط بحرانی و فشارهای اقتصادی بسرعت “رادیکالیزه” و فاناتیک می شوند و هر فرد و جریانی که بتواند احساسات و عواطف شان را نوازش و تحریک کرده و شوری در دلهای اینها بیفکند، همراه و پیروش می شوند!…
بی جهت نیست که در مهمترین لحظات تاریخ ایران، ناجیانی مانند شعبان بی مخ ها و ماشاالله قصاب ها و لاجوردیها یک شبه به میدان داران انقلاب تبدیل می شوند! وگنده لاتها همواره یار و یاور پادشاهان و آیت الله ها و یکی از ستونهای استوار تداوم حکومت آنها بودند و هستند!…

اکنون همین ماجرا در شکل تراژدی تکرار می شود. همه می گویند بحث بعد از سرنگونی نظام!… برای سرنگونی این نظام حتی با کثیفترین شیطان زمانه یعنی ترامپ هم می توان متحد و همکار شد!… اطمینان می دهند که بعد از سرنگونی نظام حاکم همه چیز خودبخود درست خواهد شد! اینکه مردم کوچکترین اطلاعی از احزاب و سازمانها و طرح و برنامه ها و ایدئولوژی آنها ندارند، مهم نیست، با تکیه بر تنفر کور توده ها از دشمن می توان وعده همه نوع معجزه را داد و هر جنایتکاری را به دوستان و قهرمانان انقلاب تبدیل کرد… درست همانطوریکه در زمان شاه قول می دادند بعد از مرگ شاه خودبخود دمکراسی ایده آل در ایران جاری خواهد شد!… بیاد دارید که خمینی در پیشگاه خدایش چگونه انتقاد از خود می کرد و می گفت من توبه می کنم اینکه اشتباه کردم و از روز اول همه اینها را نکشتم، قلمها را نشکستم،… اگر از روز اول این کار را کرده بودیم اکنون مزاحم ما نمی شدند!… شیطان سازی از هر کسی فقط به این هدف خدمت می کند که شیطان بعدی و جنایاتش را مشروعیت بخشند!… این مدل از تفکر و عمل در ایران امروز بشدت بدتر از دوران شاه حاکم است!…

اکنون اگر خامنه ای بگوید دولت اسرائیل یا امریکا بد است مردم حتما می گویند که هر دو عدالتخواه ترین و بهترین دمکراسی تاریخ بشریت هستند!… اگر خامنه ای بگوید رقص اروتیک خانم مائده انقلابی نیست، فردا همه ایران به کمپین برقص تا برقصیم می پیوندند! تا انقلاب مدرن را از طریق قرکمر جاری کنند!… چرا اپوزیسیون ما اینقدر عکس العملی و مثل سگ پاولوف شرطی شده است؟…

در چنین میدانی انقلابی ناب کسی است که هیچگونه عقل و شعور و برنامه و استراتژی انقلابی نداشته باشد، کافی است که او صبر کند هر چیزی را که دشمن یا خامنه ای گفت، با عکس العمل سریع ضد آنرا بگوید!… چنین فردی هرگز به این گناه متهم نمی شود که حتی یک جمله اش شبیه دشمنش بوده!… چه درجه خلوصی!… درجه خلوصی که موجب عقیم شدن این افراد در هر میدان اجتماعی و انقلابی خواهد شد!…

در موقعیت های انقلابی از لنین چه می توان آموخت؟
لنین به مثابه یکی از موثرترین انقلابیون تاریخ بشریت در مقاله “در باره اهمیت طلا اکنون و پس از پیروزی کامل سوسیالیسم” در باره تقدس انقلاب و انقلابی گری کاذب می نویسد:
” برای یک انقلابی واقعی بزرگترین خطر عبارتست از اغراق در انقلابیگری و فراموش کردن حدود و شرایط بکار بردن بجا و موفقیت آمیز شیوه های انقلابی. انقلابیون واقعی بیش از هر چیز در آن مواردی بر سر این کار، گردن خود را می شکستند و با ناکامی مواجه می شدند که شروع می کردند “انقلاب” را با حرف درشت بنویسند و “انقلاب” را به چیزی تقریبا الهی مبدل کنند و به گیجی دچار شوند و استعداد درک و سنجش و وارسی هرچه خونسردانه تر و هشیارانه تر این نکته را از دست بدهند که در چه لحظه و در چه شرایطی و در چه رشته ای از عمل باید توانست به شیوه ای انقلابی رفتار کرد و در چه لحظه و در چه شرایطی و در چه رشته ای از عمل باید توانست به عملیات رفرمیستی پرداخت!
انقلابیون واقعی فقط در صورتی فنا خواهند شد ( نه به معنای شکست ظاهری بلکه به معنای عقیم ماندن باطنی کار آنها) و فنایشان حتمی خواهد بود، که هشیاری خود را از دست بدهند و خیال کنند که گویا انقلاب “کبیر ظفرنمون جهانی” حتما می تواند و باید هرگونه مسئله ای را در کلیه شرایط و در تمامی شئون عمل به شیوه انقلابی حل کند.
کسیکه چنین خیال کند فنا شده است. زیرا در مسئله ای اساسی خیال سفیهانه کرده و در گیر و دار جنگ بی امان هم (انقلاب بی امان ترین جنگهاست) کیفر سفاهت همانا شکست است!…”
لنین آثار منتخبه صفحه ۸۲۶

ابعاد فرق لنین را با سوپر انقلابیون موج سوار ایرانی می توانید درک کنید؟ لنین تمامی نقاط قوت و ضعف دشمنانش و حزب خودش را بدرستی می شناخت. کشف حقیقت برایش مهمتر از هر گونه دروغگویی مصلحت آمیز بود. با طرد برخوردهای احساساتی، با خونسردی کامل با استفاده از هر فرصت و امکان مثبت، به رقابت در جهت تقویت هشیاری انقلابی دامن می زد… پرواضح است که حتی لنین در فرهنگ سوپرانقلابیون ایران موش بزدلی بیش نیست!… لنینی که بعداز انقلاب اکتبر تاریخ بشریت را تغییر داد و تمامی انقلابات بعد از آن از انقلاب اکتبر الهام و انرژی گرفتند!… یکبار روزنامه فولکس کرانت در هلند رازی را افشا کرد… مجله تایمز در پایان قرن بیستم می خواست موثرترین انسانی را که بیشترین تاثیر و تغییرات را در قرن گذشته، در سرنوشت بشریت رقم زده انتخاب کند. پرواضح است که دو نفر برای ابد مهر خود را بر قرن بیستم کوبیده اند. اولی لنین و دومی هیتلر است! روزنامه فولکس کرانت نوشت برای همه روشن است که بین این دو نفر چه کسی باید انتخاب شود! نظام سرمایه داری داشت مرگ سوسیالیسم و پایان تاریخ را جشن می گرفت، آنها چگونه می توانستند عکس لنین را بعنوان بزرگترین انسان موثر در تاریخ قرن بیستم روی صفحه اول خود چاپ کنند؟
به همین دلیل از میدان سیاست دور شدند و در میدان علم انیشتین را انتخاب کردند!…

در ایران امروز رقابت در اغراق کردن، انتشار اخبار جعلی، نسبت دادن دروغ به رقبا، تشویق حماقت و متوقف کردن کاربرد عقل و منطق و ترویج احساساتی گری و توهین افسارگسیخته به دشمنان و دگراندیشان تبدیل به معیار سنجش درجه خلوص انقلابیون شده است!… بجای دامن زدن به ارتقاء آگاهی توده ها، دخالتگرتر کردن و تقویت مقاومت خلاق و خودسازماندی توده ها… همه بدنبال ناجی غیبی بنام نادر شاه و رضا شاه و ترامپ و نتانیاهو… هستند! علیرغم اینکه تئوری “ایران اول” به شعار مقدس تبدیل شده، در مورد پیدا کردن پیشوای نجات بخش همه آنقدر انترناسیونالیست شده اند که اصلا برایشان مهم نیست که پیشوای نجات دهند ایرانی یا امریکایی یا اسرائیلی باشد!… بدون اصلاح فضای مسموم موجود، این بار کج هرگز به سرمنزل مقصود نخواهد رسید!
دیده ای خواهم که باشد شه شناس *** تا شناسد شاه را در هر لباس!
منظور از شاه در این شعر جنایتکاران هستند. باید جنایتکاران را در هر لباسی شناخت و گرنه کار زار خواهد شد!

طرد بنیادگرای اسلامی و سکوت در مقابل بنیادگرایی مسیحی و یهودی
آیا در یک بررسی علمی و همه جانبه می توان کشورهایی مانند امریکا و اسرائیل را بعنوان مدلی برای رعایت عدالت و آزادی مردم ایران بکار برد؟ چرا بخش قابل توجهی از مردم ایران بدرستی علیه خرافات ارتجاعی اسلامی اعتراض و مبارزه می کنند ولی حاکمیت همین خرافات ارتجاعی را در بین مسیحیان امریکا و یهودیهای اسرائیل انکار می کنند و بدتر از آن تقدس می بخشند؟… آیا می دانید که در امریکا در قرن بیست و یکم مسیحیانی هستند که تبلیغ می کنند طبق آیات کتاب مقدس تورات جهان مسطح است نه کروی؟!… آیا می دانید که در تورات آیه های مقدسی هست که دستور می دهد کفار را قتل عام کنید و به زنان و کودکان و حتی حیواناتشان رحم نکنید؟… آیا می دانید که خیلی از وزرای کابینه فعلی نتانیاهو با استناد به این آیه ها خواهان قتل عام فلسطینی هستند؟… ایا می دانید که برجسته ترین خصوصیت دولت اسرائیل یهودی بودن آنست؟ یعنی جدایی دین و دولت در اسرائیل معنی ندارد!… کیسینجر در کتاب دیپلماسی در قرن بیست و یکم می نویسد یکی از دلایلی که اسرائیل حاضر به تشکیل یک دولت با فلسطینی ها نیست این استکه در آنصورت یهودی بودن دولت اسرائیل غیر ممکن می شود!… آیا می دانید بسیاری از خاخام های یهودی افکاری بسیار ارتجاعی تر از احمق ترین ملاهای ایرانی و جنتی ها دارند؟… نگاهی به عکس های مستند که از سربازان اسرائیل در حال خواند تورات و دعای قبل از شلیک توپها و موشک ها نشان می دهد که کوچکترین فرقی با عقب مانده ترین بسیجی ها و حزب الهی های ذوب شده در ولایت فقیه ندارند! تنها با شیطان سازی از یک دشمن می توان جنایتکاران دیگری مانند نتانیاهو و ترامپ را تطهیر و به دوستان انقلاب تبدیل کرد!… در این زمینه هزاران سند و مدرک در اینترنت هست که بخشی از آنها را ترجمه و منتشر خواهم کرد تا هموطنان ارجمند ما با آگاهی انتخاب کنند که در کدام صف ایستاده اند؟ صف دفاع از عدالت و صلح و حقیقت، یا جنگ افروزان و جنایتکاران و رهبران مافیای جهانی برای عقیم کردن انقلاب و تعویض مهرها؟

آیا گذشته برای ایرانیان هم چراغ راه آینده است؟
هیچ انقلابی در جهان بدون تاثیر از واقعیت سیاسی بین المللی و داخلی نبوده… در ایران فضایی ایجاد کرده اند که اغلب مردم به نداشتن حافظه تاریخی افتخار می کنند و بخشی آگاهانه تلاش می کنند که کسی در این باره روشنگری نکند!… آگاهی از تاریخ و عمل کردهای جهانی امپریالیسم که سهل است، سعی می کنند عمل کرد آنها را در کشور خودمان در چند سال گذشته هم دستکاری و پنهان کنند!
می گویند گذشته چراغ راه آینده است. معجزه طرفداران امریکا این استکه می گویند ایرانیان بدون درس گرفتن از گذشته و داشتن شناخت کافی از عمل کرد متحدین احتمالی در تاریخ می توانند در اتحاد با امریکا از سریعترین راه به خوشبختی برسند!
اگر شما ده بار به پیش یک دکتر بروید و هربار با نسخه های او بر مشکلات و بیماری شما افزوده شود، اگر شما باز هم فریب تبلیغات چی ها را بخورید و به امید معجزه به درگاه این دکتر متوسل شوید، شناخت از عملکرد این دکتر به چه دردی می خورد؟
هلندیها ضرب المثلی دارند که بدرستی می گویند: “هیچ خری دوبار پایش به یک سنگ نمی خورد!” اگر یکبار پایش زخمی شد بار دیگر از آن نقطه عبور نمی کند!

انگار مهمترین درسی که بخش چشم گیری از هموطنان ما از تاریخ می گیرند این استکه از تاریخ درس یاد نگیرند و برای همبستر شدن با جنایتکاران بطور کلی تاریخ را انکار و فراموش کنند!
” ما هیچگاه از سپردن سرنوشت آزادی هایمان به کسانیکه به بهترین وجه از عاری ساختن ما از آنها به خود می بالیده اند دست بر نداشته ایم! بدین سان نگون بختی ایی نیست که ما گر نه با تعمد و تصمیم، دست کم با تسلیم و تمکینی روزمره، تقاضا نکرده باشیم!…”
رائول و نه کم کتاب بین الملل نوع بشر ترجمه بهروز صفدری

دادگاه های بین المللی به چه دردی می خورند؟
چرا امریکا و اسرائیل بخاطر جنایات جنگی هرگز محکوم نشده و حتی هیچ دادگاهی برای بررسی جنایات امریکا تشکیل نشده ولی به بهانه کشته شدن رفیق حریری در لبنان بیش از سیزده سال است که دادگاه بین المللی او را کش می دهند؟ اول می خواستند سوریه و حزب الله را محکوم و متلاشی کنند… سرانجام سوریه را به جرم دخالت در این ترور از لبنان اخراح کردند و مقدمات فروپاشی سوریه را آماده کردند. سالها بعد پسر رفیق حریری که نخست وزیر فعلی لبنان است اعتراف کرد که سوریه در ترور پدرش هیچ نقشی نداشت و اتهامات علیه سوریه اتهامات سیاسی بود!… اکنون سازمان ملل دادگاه رفیق حریری را به مدت سه سال دیگر تمدید کرده!… جیمز ماتیس اخیرا ادعا کرده است که در کشتن رفیق حریری ایران دست داشته باید در کنار حزب الله به حساب ایران هم رسید!… به بهانه کشته شدن یک نفر چند سال می توان خاورمیانه را به میدان جنگ امریکا و شرکا تبدیل کرد؟ تجاوز به جند کشور را می توان مشروعیت بخشید؟ چند میلیون نفر باید زندگی شان به خاطر کشته شدن یک نفر به بهانه دفاع از حقوق بشر و دمکراسی امریکایی نابود شود؟… چرا امریکا دیوان بین المللی کیفری لاهه را بخاطر شروع تحقیقات علیه جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت از طرف امریکا و اسرائیل بشدت و بگونه این کاملا بی سابقه تهدید کرده است؟ چرا امریکا از تحقیقات یکی از مهمترین ارگانهای بین المللی اینقدر می ترسد؟… آیا این ارگانها تنها برای محکوم کردن مخالفان امریکا و اسرائیل بوجود آمده اند؟…

رابطه این مسائل با رهائی کشورهای منطقه و اجرای عدالت و دمکراسی واقعی در ایران چیست؟
بیائید کمک کنیم فضای سیاسی سالم را همه جانبه تر بررسی و تعریف کنیم، تا در میدانی سالم و علمی برای رهایی از منجلاب جمهوری اسلامی و لاشخورهایی که در اطراف کشورما کمین کرده اند، بهترین راه حل را برای تغییرات ساختاری پیدا و عملی کنیم… زمانیکه میلیونها نفر با تنفر کور شعارهای خاصی را می دهند دیگر برای درک مشکلات و پیدا کردن راه حل ساختاری بسیار دیر شده است!…
در حد توان تلاش کنیم از طریق کمک به ارتقاء آگاهی سیاسی و اجتماعی و زنده کردن حافظه تاریخی راه هموطنان ارجمند در حرکت بسوی رهایی و آزادی و عدالت اجتماعی کمی هموارتر گردد… این آرمان بدون کمک و دخالتگری و همکاری همه جانبه تعداد هر چه بیشتری از توده های قربانی و جویندگان راه نجات، میسر نخواهد شد…

در شرایط فعلی دو نکته برای حرکت بسوی آینده ای امیدوار کننده بسیار تعیین کننده است.
یک: تلاش قربانیان نظام برای خودسازمان دهی و سازمان یابی در تشکلات طبقاتی و صنفی و مدنی و … جهت ارتقاء آگاهی سیاسی و اجتماعی و دفاع از منافع خود… و مهمتر از همه بیرون آمدن آلترناتیو مردمی از همکاری و اتحادهای موقتی و پایدار این سازمانها و گروه های متشکل…
دو: هشیاری در مقابل دشمنان خارجی و مزدوران شان که در کمین نشسته اند… ما در کره مریخ قرار نداریم. در کره زمین ارتباط مسائل بین المللی در مسائل داخلی را هیچکس نمی تواند انکار کند!… در این زمینه رسانه های حاکم بر جهان با سرمایه گذاری هنگفت و با تمامی امکانات و تکنولوژی مدرن سعی می می کنند منافع اربابان خود را در سطوح مختلف به پیش برند و یکی از ساده ترین راه حلهای آنها رهبر سازی و آلترناتیو سازی از طریق مصاحبه های بی شمار با افراد خاصی است!… برای نیروهای مستقل امکان رقابت در عمل با این مهره های ابرقدرتها بسیار سخت است!… زیرا در انتشار هر مصاحبه و مقاله ای آنها به ده ها میلیون مخاطب دسترسی دارند، ما به چندین هزارنفر!… نقطه قدرت اساسی ما وفاردار ماندن به حقیقت است که مهمترین سلاح قربانیان در تمام طول تاریخ بوده…

این یادداشت به خاطر طولانی بودن آپلود نشد. به همین دلیل بخش اول آنرا فعلا منتشر می کنم… ادامه دارد…
امیدوارم با برخورد انتقادی شما تلاش کنیم ضعف ها و کمبودها را برطرف کنیم…

با احترام،
احمد پوری (هلند) ۱۷ – ۰۹ – ۲۰۱۸

پیوند این یادداشت در صفحه فیس بوک (می توانید برای دیدن عکس ها به پیوند زیر مراجعه کنید)

https://www.facebook.com/ahmed.pouri/posts/2255468044472418?__xts__[0]=68.ARD_PurUMZxhKsuslojQqFm-gqTzo5_Cauarl9hSkhnvGipCtU3OJiljL_9OvXzbs_3DipGI5SsxRBiHSV04Y028YBVo4EDM-due0FviA-hPM8sI9doempRL4oAfaYmMND3PTGm7m1eYT70F6WaFx_mDcfDktOZ5sdzLFygAIE67nwXqplK7CQ&__tn__=C-R

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.