محمود طوقی: ایران در بدایت تاریخ، (فصل دوم، بر آمدن ماد ها)

برای آن که پی به میزان توحش شاهان آشور ببریم کافی است نگاهی بکنیم به نگاره هایی که در معابد و کاخ هایشان از چگونگی برخورد شان با اسیران برجای گذاشته اند: دست و پای اسیران را می بریدند یا در زیر آفتاب رها می کردند یا به زنجیر می کشیدند ویا به نیزه می کردند .پدر در کنار پسر. ….

————————————————————–

فصل دوم

بر آمدن ماد ها

وضع اتحادیه قبال ماد

در پایان سده هشتم ق.م بخش بزرگی از ماد مرکزی (بخش بالای دره قزل‎اوزن و ناحیه همدان تا قزوین کنونی) را آشوریان جزء پادشاهی خود ساخته بودند. و به چند ایالت تقسیم کرده بودند:

۱-زاموا (شمال سلیمانیه)

۲-پارسوا (بالای دیاله)

۳-کیشه زو

۴-مادای (مسیر قزل‏  اوزن ـ منطقه پادشاهی دیائوکو)

۵-ساپاردا (جنوب خط زنجان تا قزوین)

۶-خارخار (غرب همدان

۷-آراین (کرکوک)

۸-بیت همیان (باختر کرمانشاه)

در سه ایالت وضعیت آشوریان استوار بود و در بقیه مناطق با زور سلاح و دژهای نظامی که توسط سوری‎ها و فلسطینی ها و بابلی‎ها مسکون گشته بود خراج می‎گرفتند.

در جنوب این نواحی پادشاهی نیمه مستقل آلی ـ پی بود. و در شرق سرزمین اتحاد قبایل ماد بود که آشوریان به آن آریاهای شرق می‎گفتند.

ضرورت اتحاد قبایل

مادها در همسایگی دو دولت قدرتمند آشور و اوراتور بود.

هجوم مداوم آشور که با قتل ،غارت و آتش زدن خانه ها و آدم ها روبرو بودراهی برای بقاء جز اتحاد قبایل باقی نمی گذاشت .

در اوائل هزاره پ.م. در میان رودان دولت سامی نژاد آشور بر سر کار بود .که برای غارت و گرفتن برده به همدان و آذربایجان مدام لشگر کشی می کرد .در این زمان بیشتر این مناطق خراج گذار دولت آشور بودند

در بین سال های ۹۱۰-۸۹۰ پ.م.چند حمله و غارت و گرفتن برده به سرزمین لولوبی ها گزارش شده است .

در دهه های بعد۸۳۰-۸۲۰ پ.م.این حملات ادامه دارد

درحملات سال های ۸۲۱-۸۲۰ پ.م. تعداد۶۰۰۰ کشته و ۱۲۰۰۰ اسیر و در حمله دیگر ۲۳۰۰ کشته و ۱۴۰ اسیر و باز در حمله دیگر ۱۰۷۰ کشته و تعداد بسیاری اسیر سیاهه تمام نا شدنی این حملات است .

دیوکا شش قبیله ماد را متحد کرد تا در برابر دولت آشور و اوراتور و قبایلی که از سوی خاور به آن‎ها حمله می‎کردند، بایستند.

یک تصویر

برای آن که پی به میزان توحش شاهان آشور ببریم کافی است نگاهی بکنیم به نگاره هایی که در معابد و کاخ هایشان از چگونگی برخورد شان با اسیران برجای گذاشته اند :

دست و پای اسیران را می بریدند یا در زیر آفتاب رها می کردند یا به زنجیر می کشیدند ویا به نیزه می کردند .پدر در کنار پسر .

آتش زدن دسته جمعی بچه ها در برابر چشمان پدر و مادر و برعکس

صف بلند اسیران زن و دختر در حالی که لباس های شان از جلو دریده شده است که نشانه تجاوز به ان هاست .

صف بلند اسیران با غل و زنجیر تا به آشور برده شوند و به خدای آشور تقدیم شوند .

دیا ئو کو

در سال های ۷۶۰ پ. م. در حالی که آشور سرگرم جنگ با آرمنیه بود . دیا ئو کو قبایل نزدیک را متحد کرد و هگمتانه را مرکز خود ساخت .این اتحادیه شامل ۶ قبیله بود:

۱-مادها

۲-قبایل الی پی

۳- کشورمان نا

۴-آریا زنتان

۵-پارتکانان

۶-سکه های اشکود

نام پدر او فرور تیش بودکه از بزرگان قبایل ماد بود .

دیائوکو با همسایه شمالی اش؛که در غرب آذربایجان کنونی بود و «دولت مان نا »نام داشت متحد شد .

در سال ۷۴۴ پ.م.آشور به قلمرو آرمنیه لشگر کشید و سرزمین های جنوبی دریاچه وان را به تصرف در آورد . پس به مان نا لشگر کشید و ایران زو؛پادشاه مان نا از در اطاعت در آمد بعد به سرزمین پارس ها حمله کرد ؛کردستان جنوبی . و آنجا را ویران کرد .و به مادحمله کرد .

بهانه چه بود

رویه داستان گسترش منطقه نفوذ خدایشان بود . بواقع جنگ ها در این دوران جهاد به حساب می آمدند . بهمین خاطر در منطقه اشغال شده معبدی برای خدای شان ساخته می شد اما علت اصلی دو چیز بود :

۱- غارت و گرفتن خراج

۲-گرفتن برده

این حملات ۳ سال بعد و یک سال بعد تکرار شد .

دیائو کو در صدد اتحاد با شاه آرمنیه برآمد . سارگون دوم در سال۷۱۵پ.م. به ماد حمله کرد تا از اتحاد ماد و آرمنیه جلوگیری کند . دیائو کو شکست خورد و به اسارت درآمد و به سوریه تبعید شد .

این حملات در سال های بعد تکرار شد اما سارگون نتوانست ماد را جزئی از آشور کند . علت حملات مداوم آشور را باید در مقاومت ماد برای استقلال دید .

در این زمان سارگون دوم  سرزمین مان نا را از آن خود کرده بود و نیمه غربی آذربایجان را در اشغال خود داشت . سیاست آشور بر کوچاندن اجباری مردم و پر کردن این مناطق از اقوام دیگر بود

فرورتیش

بعد از دیائوکو پسرش فرورتیش به حکومت رسید در همین زمان ال پی ها ؛لر ها ؛به ماد ها پیوستند

کشته شدن سارگون

سارگون برای بهم زدن این اتحاد در سال ۷۰۵ به ماد لشگر کشید و کشته شد .

سنحاریب جانشین سارگون شد . و به این بهانه که مرگ پدرش بخاطر نارضایتی آشور خدایشان از پدرش بوده است از حمله به ماد سر باز زد و دولت ماد تثبیت شد .

بحران قدرت در آشور

سنحاریب به الی پی متحد ماد ها لشگر کشید اما اتحاد الی پی با عیلام باعث شد  سنحاریب در این حمله موفق نباشد و بخاطر شورش در بابل مجبور به بازگشت شد ودر سال ۶۸۰ در معبد ترور شد و جنگ قدرت بین سه پسرش در گرفت.

اسرحدون بر دو برادرش پیروز شد .این تحولات و تحولات دیگر از جمله آمدن سَکه ها از قفقاز به اطراف دریاچه وان و اتحاد آن ها با دولت ارمنیه و بعد اتحاد سنحاریب با این دو باعث شد که سرزمین ماد دوران آرامشی داشته باشد و نیروی خودرا روی اتحاد با دیگر قبایل متمرکز کند .

خشتریه

دیائوکو ۵۳ سال سلطنت کرد و فرورتیش ۲۲ سال که در حمله به نینوا پایتخت آشور کشته شد و هوخشتره  در سال ۶۷۸ به قدرت رسید ودر این سال خشتریه تاج گذار کرد و خودرا شاه خواند.

۵ سال کافی بود تاخشتریه امیران و قبایل دور و نزدیک را متحد خود کند سَکه ها و مان نا ها و اشکود ها به این اتحاد پیوستند.

حرکت برای آزاد سازی

در سال ۶۷۳ خشتریه برای آزد سازی مناطق اشغالی پا به رکاب شد مناطق غرب ایران یکسر آزاد شد و شاه آشور جرئت نکرد پا بمیدان جنگ بگذارد .

در همین زمان آشور با قیام و فرار بردگان به ماد و آناتولی روبروشد و سر پیچی اقوام به زور کوچ داده نیز آغاز شد .

صلح با آشور

اسرحدون پیشنهاد آشتی داد و خشتریه به این شرط پذیرفت که آشور استقلال ماد را برسمیت بشناسد.و آشور پذیرفت و خشتریه از کدخدای کار کاشی در سنگ نوشته های آشور به رهبر اتحادیه ماد تبدیل شد.

آشور بنی پال

صلح با ماد به اسرحدون فرصت داد تا شورش های شام و فلسطین و اسرائیل را سرکوب کند.در راه مصر بود که در گذشت و پسرش آشور بنی پال به جایش نشست .

آشور بنی پال در گیر ودار جنگ با عیلام و شورشیان مان نا و شورش سومر و کلده بود وخشتریه فرصت یافت تا وضعیت خودرا تحکیم کند . در همین زمان گوم مریان و اشکود ها به اتحادیه متحد قبایل ماد پیوستند .

۴-هوخشتره

هوخشتره نخست سَکه های مزاحم را سرکوب و مهار کرد و سلطنت را متمرکز کرد و مناطق پارس و کرنا و سیستان و خوزستان  به او پیوستند و دولت واحد بوجود آمد .

تصرف آشور

قدرت آشور مولفه چند امر بود:

-سازمان منضبط نظامی با جنگ افزار های پیشرفته

-وحشت ؛نسبت به خشونتی که اعمال می کردند

-دستگاه جاسوسی پیشرفته

-وتوان مالی فوقالعاده ناشی از غارت مداوم سایر ملل

نقاط ضعف آشور

در کنار این نقاط قوت نقاط ضعفی هم بود:

-نبود یگانگی  سیاسی در مرکز قدرت؛بخاطر اقوام و ادیان مختلف

-نبود ثبات سیاسی:بخاطر آن که اقوام مختلف مدام برای استقلال تلاش می کردند

-گرفتن مالیات های سنگین توام با خشونت

-کوچاندن اجباری اقوام

-بنده کردن ملل اسیر

توازن بین نقاط قوت و ضعف بستگی به دو امر داشت :

-فروریختن دیوار ترس

-شکستن اتوریته سیاسی در داخل و خارج

پیش روی های دولت ماد و آزادسازی مناطق اشغالی دیوارهای ترس را تکان های شدیدی داد. افول قدرت سیاسی از داخل آغاز شده بود .

آشور بنی پال در سال ۶۳۳ در گذشت .پسرش با یک جنگ مرگبار خانوادگی به قدرت رسید .

۴ سال بعد با کودتایی بر کنار شد .و  او نیز با یک مدعی خاندانی روبرو شد و مجبور شد از یک افسر کلدانی بنام نبو پولاصر کمک بخواهد و او را پاشاه بابل کند. کمی بعد سین شوم لی شر کشته شد و پادشاه بابل از حکم پادشاه جدید سرباز زد و بطرف اتحاد با هوخشتره رفت.

در سال های ۶۱۶-۶۱۵ پ.م.جنگ ادامه داشت و آشور شکست خورد در همین زمان هوخشتره از تنگه جلولا گذشت و شهر مقدس آشور را به تصرف درآورد . بعداز این پیرزی هوخشتره دخترش امتیس را به پسر پادشاه بابل داد و پادشاه آینده نبوخد نصر باغ های معلق بابل یکی از عجایب هفتگانه را برای او ساخت .

شاه آشور سین شار ایشکون در پایتخت نظامی اش نینوا سنگر گرفت و سال بعد هوخشتره به آنجا لشگر کشید .محاصره طول کشید و در آخر شهر سقوط کرد و امپراطوری آشور به بایگانی تاریخ سپرده شد.

از بازماندگان آشور ؛آشور اوبال لیت به مصر پناه برد و تقاضای کمک کرد. د راواخر تابستان سال۶۱۰.پ.م. دو سپاه ماد و بابل بهم پیوستند وروانه حران شدند . حران را به تصرف در آوردند  .

۳ نکته مهم

۱- ماهیت این جنگ ها دفاعی بود . و درست آن بود تا درآوردن چشم فتنه جنگ را ادامه دهند که دادند و آشور متجاوز و خونریز را از صحنه تاریخ پاک کردند.

۲-برخورد سپاه ماد با ملل مغلوب به هیچ وجه قابل قیاس با برخورد آشور با سرزمین های فتح شده نبود . نه قتل و نه غارت و نه سوزاندن شهر ها .و این مدیون تعالیم آشو زردشت بود .

۳-سپاه ماد کسی را بعنوان برده راهی ماد نکرد و بردگان و اقوام بزور کوچ داده شده را آزاد کرد . این برخورد بدان علت بود که ماد هنوز وارد دوران برده داری نشده بود . و کار برده ها بیشتر در حد برده گی خانگی مطرح بود .

تصرف کشور آرمنیه

آشور اوبالیت بازمانده حکومت آشور از ارمنیه (یا اور ارتو یا آرارات)کمک خواست و شاه آرمنیه سپاهی به کمک او فرستاد و این یعنی اعلام جنگ با مادها .

هوخشتره به آن دیار لشگر کشید و حکومت آن را برانداخت و آنجا را بیک امیر نشین تابع ایران تبدیل کرد .

از آن سو نبوخد نصر در گیر و دارجنگ با مصر و قبایل عربستان و کشور کوچک یهودا بود.

جنگ با لیدی

در این زمان مادها به ابرقدرت منطقه تبدیل شده بودند و لیدیه احساس خطر می کرد و به تحرکاتی دست می زد . هوخشتر ه به آنجا لشگر کشید و لیدیان را در شرق آنکارا شکست سختی داد.

خرداد۵۸۵ پ.م.بود که جنگ با خورشید گرفتگی همزمان شدو باعث شد جنگ متوقف شودوکار به صلح کشید و مرز ایران رود هالیس شد؛قزل ایرماق کنونی.

در آن روزگار بر این باور بودند که کسوف نشانه پیروزی دیوان ظلمت است بر خدای نور، و جهان به زودی به آخر خواهد رسید.

اصلاحات هوخشتره

-بکار گیری هنر معماری آشور و تمدن ماننایی در ساختن شهر هگمتانه

-سازماندهی یک ارتش منظم با لباس متحدالشکل

-سازماندهی خبر گیران وخبر رسانان

-برقراری نظامی نیمه فدرال از شاهان محلی

-ضرب و رواج سکه طلا و نقره برای مبادله

-تدوین اوستا

ضرورت دینی واحد

تداوم حکومت در یک محدوده جغرافیایی وسیع با اقوام وملل گوناگون نیازمند ریسمانی است که اقوام مختلف را بهم وصل کند این ریسمان در آن روزگار وحدت دینی بود . همان کاری که دولت آشور در پی آن بود .

تعالیم زردشت که تا آن روزکار در بین اقوام ایرانی رسوخ کرده بود باید بکار گرفته می شد . نخستین کار جمع آوری و تدوین اصول برخاسته ازآموزه های زردشت بود .

این کار بعهده مغان گذاشته شد که در آذربایجان می زیستند و بر خاسته از تمدن مان نایی بودند و از آن جایی که با سواد بودند و نخستین مفسران و قاریان آموزه های زردشت بودند ضمن انتساب زردشت به خود ،خودرا متولیان این آموزه ها هم می دانستند .

نوشته ها بصورت محفوظاتی بود که در سینه مومنین بود.داستان های حماسی و اساطیری نیز در این تدوین دخیل داده شد. بخاطر آن که شاهنشاهی مادنیازمند ایدئولوژی بود که بتواند مظهر هویت ملی هم باشد . ووحدت امپراطوری بر این پایه شکل بگیرد.

متولیان دین

از همین تاریخ تدوین کنندگان تعالیم زردشت به متولیان دین تبدیل شدند و توضیح وتفسیر دین بیک حرفه تبدیل شد و در سلسله مراتب اجتماعی جایگاه مشخصی یافت .

یک نکته مهم:برده داری

در تعالیم آشو زردشت و حاشیه ها و تفسیر هایی که به آن اضافه شده است  سخنی از برده داری و آئین آن و چگونگی برخورد با برده ها نیست . در حالی که در کتب دیگر ادیان در مورد برخورد شفق آمیز با برده ها سخن بسیار است .

آیا این بر می گردد به آموزه های زردشت و این که او بر این باور نبود که نمی شودمراتب انسانی را آنقدر پائین آورد که بشود چون یک شئی یا یک حیوان آن را خرید و فروش کرد و یا این که در روزگاری که این آموزه ها تدوین می شد قبایل آریایی د رحال گذار به یک جامعه طبقاتی و طبیعتاً برده داری نبودند .

۵-اشتیاگ ؛آخرین پادشاه

در سال ۵۸۵پ.م. هوخشتره مرد و پسرش جانشین او شد .و ۲۹ سال حکومت کرد . اتفاق مهمی در زمان او نمی افتد جز آن که طبق روایت گزنفون ارمنستان شورش می کند و کورش فرمانده سپاه ماد آن را سرکوب می کند .

پس علت اضمحلال چه بود .؟

گذار اتحادیه قبایل به دولت و شکل گیری طبقات ساز و کار خاصی داشت و این ساز و کار از طریق جنگ های امپریالیستی اداره می شد . گرفتن سرزمین های جدید و به تبع آن باج و خراج و غارت گنجینه های تلنبار شده و در راس آن ها برده ؛چه برای کار و چه برای فروش .

حکومت ۲۹ ساله آخرین پادشاه ماد در این عرصه ها حرکت نمی کرد تنها بار سنگین هزینه های ارتش و دستگاه دیوانی بود که بر دوش مالیات دهندگان بود .پس نارضایتی در دو عرصه قوت می گرفت ؛در میان اشراف حکومتی و در میان پائینی ها .

بن بست اقتصادی، بن بست سیاسی را بدنبال داشت و کلید این گشایش باید در بیرون اشرافیت ماد جستجو می شد و بزودی پیدا شد .

قبایل پارس

گذار قبایل از اتحادیه قبایل به دولت دوشادوش هم در سه منطقه از نجد ایران  آماده شد اما گذار یکی سد گذار دیگری می شد پس باید شرایط سیاسی و اقتصادی آماده می شد تا میوه رسیده از درخت تکامل اجتماعی بر داشته شود.

دولت ماد به پایان خود رسیده بود و باید این رسالت بر شانه های کسی دیگر به انجام می رسید و قرعه بنام رهبران قبایل پارس افتاد که در در دامنه کوه های بختیاری زندگی می کردند. و از بومیان آن منطقه بودند .

در اوایل هزاره اول پارس ها در دو منطقه حکومت محلی داشتند :

۱-پاسارگاد

۲-انشان؛حوالی شوشتر

که هردو خراج گذار عیلام بودند.نامدار ترین رئیس این اتحادیه در سده هفتم «چیش پیش دوم »بود که پسرکوروش پسر کمبوجیه پسر چیش پیش و پسر هخامنش بود . هخامنش بزرگ خود در سده نهم می زیست .

در سال ۶۴۰ آشور عیلام را برانداخت و عیلام تحت تصرف چیش پیش قرار گرفت .گفته می شود در حمله آشور به عیلام بین پارسیان و آشوریان اتحادی پنهانی بسته شده بود .

چیش پیش ۲ پسر داشت:

۱-کوروش

۲-آریا منه

کوروش سوم یا کوروش بزرگ از نوادگان این کوروش است و داریوش بزرگ از نوادگان آریا منه است .

کوروش در شوش بود و آریا منه در پاسارگاد .

در اواخر سده هفتم کوروش قدرت را در سراسر پارس قبضه کرد و آرا منه را از قدرت راند . اتفاقی که برای گذار قبایل ضروری بود و در دیگر مناطق نیز می افتاد.نخست یگانگی کامل در قبایل خودی و بعد حرکت بسوی فتح سرزمین های دیگر .

با فروپاشی آشور پارس جزء امیر نشین های ماد در آمد . و کمبوجیه  دوم دختر آشتیاگ رابنام ماندانا  بزنی گرفت.

با مرگ کمبوجیه دوم کوروش سوم یا کوروش کبیر بعدی به قدرت رسید .کوروش از دادن باج به ماد سر باز زد و در سال ۵۵۳ پ.م.جنگ در گرفت و ۳ سال طول کشیدو در سال۵۵۰ خاتمه یافت .دولت ماد پایان یافت

شاهان ماد: ۱-دیااوکو، ۲-فرورتیش، ۳- خشتریتی، ۴- کیاکسار هوخشتره،۵-آستیاک ـ ایشتوویگو

سازمان اجتماعی مادها:

سازمان عشیرتی در حال پاشیدگی بود. توسعه دام‎داری و زراعت و فتح سرزمین‎های دیگر و جهانگشایی سبب می‎شود مردم بسیاری به بردگی در آیند و موجبات کار بردگان فراهم شود. درواقع گذار جوامع نخستین به فرماسیون برده‎داری بود.

بر گرفته از تاریخ مختصر-فصل دوم

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.