محمود طوقی: جبهۀ دمکراتیک ملی

جبهه به علت سیر تند تحولات و نداشتن پایه توده‎ای نتوانست تشکیلات لازم را به‎وجود آورد و از نظر مالی خود را تأمین کند. پس به چریک‎ ها و مجاهدین تکیه کرد و وقتی این دو سازمان حمایت خود را برداشتند جبهه فرو ریخت. ….

——————————————————

جبهۀ دمکراتیک ملی

پیش ‏زمینه ‏ها

با آغاز بحران در ایران از سال۱۳۵۶ به بعد فکر بازگشت به ایران در میان گروه ‏ها و محافل اپوزیسیون در خارج کشور قوت گرفت.

در میان این محافل عده ‏ای به این نتیجه رسیده بودند که اصل حرکت در ایران حرکتی است دمکراتیک و برای پیش برد آن سازمانی دمکراتیک لازم است.

محفل فرانکفورت

اولین جلسه این تفکر در فرانکفورت با حضور افراد زیر تشکیل شد:

۱-مهدی خانباباتهرانی،

۲- بهمن نیرومند،

۳-حمید شوکت

۴- خسرو شاکری،

۵- کریم قصیم

۶-عباس شیرازی،

۷-نوری دهکردی

۸-عده ‏ای دیگر.

این افراد وابسته به جریانات مختلف سیاسی بودند. که خواسته ‏های خود را در «پلاتفرم سیاسی چپ چه می‏خواهد» منتشر کردند.

این جریان با نقد جریانات سیاسی گذشته و نفی سازمان‏ های مارکسیستی ـ لنینیستی که از ایدئولوژی حرکت می‏ کردند به این نتیجه رسیده بودند که باید براساس ظرفیت‎های واقعی جامعه حرکت کرد و براساس خواسته ‏های عمومی طبقات مختلف شعارهای دمکراتیک را پیش برد.

نشریه چپ

جلسه تدارکاتی این نشریه در پاریس در خانه خسرو شاکری برگزار شد. و نام نشریه به پیشنهاد منوچهر هزارخانی«نشریه چپ» نام گرفت. و قرار بر این بود که این نشریه به ارگان محفل فرانکفورت تبدیل شود که این محفل یک محفل چپ دمکرات بود.

این نشریه چهار شماره در خارج از کشور چاپ شد. و با سقوط رژیم پهلوی گردانندگان آن به ایران آمدند و اتحاد چپ را شکل دادند.

پلاتفرم دمکراتیک

بحث‏ های اولیه در اروپا منجر به تدوین پلاتفرم دمکراتیک شد. که این پلاتفرم به ایران منتقل شد. و افرادی که یا عضو سابق کنفدراسیون بودند یا به جریانات چپ تعلق داشتند و یا عضو کانون نویسندگان بودند در بحث ‏های اولیه شرکت کردند. این افراد در بحث‏ های اولیه روی پلاتفرم دمکراتیک شرکت داشتند:

۱-هدایت ‏اله متین دفتری،

۲- غلامحسین ساعدی،

۳-ناصر پاکدامن

۴-علی‏ اکبر اکبری،

۵-خلیلی

۶-مجتبی مفیدی،

۷-منوچهر هزارخانی،

۸- هما ناطق،

۹- خیام شهبازی

۱۰- دکتر ف.ا.

تشکیل جبهۀ دمکراتیک

بحث ‏ها ادامه داشت شکراله پاک‏نژاد نیز از فعالان سیاسی چپ و عضو گروه فلسطین که از زندان آزاده شده بود به این بحث ‏ها پیوست. در این بحث‏ ها دو نظر بود:

۱-نظر اول که بیشتر جبهه ملی‏ چی‎های سابق دنبال آن بودند. احیاء جبهۀ ملی بود. اما جبهه ‏ای رادیکال‎تر از جبهۀ ملی سنجابی و بختیار، به گونه‎ای که با نوعی آرمان عدالت اجتماعی پیوند خورده باشد و بتواند جوانان را جذب کند.

۲-نظر دوم که چپ‎ها بخصوص محفل فرانکفورت آن‏را دنبال می‏ کرد ضمن باور به کار دمکراتیک به ادامه جبهۀ ملی باور نداشت. و به ادغامی از جبهه ملی و چپ باور داشت.

بالاخره به پیشنهاد مجتبی مفیدی نام جبهۀ دمکراتیک ملی مورد پسند همه قرار گرفت و تصویب شد.

۱۴اسفند، اعلام موجودیت

محل دفتر جبهه دفتر کار متین دفتری تعیین شد. و در متینگ۱۴ اسفند در احمدآباد، در مزار دکتر مصدق، جبهه اعلام موجودیت کرد.

عناصرشرکت‏ کننده در جبهۀ دمکراتیک ملی

۱-محفل فرانکفورت که حول نشریه اتحاد چپ متمرکز بودند. مهدی خانبابا تهران، بهمن نیرومند…،

۲- گروه کارگر،

۳-وحدت کمونیستی،

۴- جمعیت اتحاد برای آزادی و استقلال،

۵- جامعه سوسیالیست‏های نهضت ملی ایران،

۶- جبهۀ آزادی مردم ایران (جاما)،

۷- انجمن رهایی زنان،

۸- اتحادیه ملی دانشجویان و دانش‏آموزان،

۹- حزب دمکرات کردستان، کومله و شیخ عزالدین نیز جبهه را تأیید کردند و ۱۰- جبهه مورد تأیید سازمان چریک‏های فدایی خلق و مجاهدین نیز بودند.

شخصیت ‏ها

۱- نجف دریابندری، ۲- ناصر پاکدامن۳- غلامحسین ساعدی، ۴- شکراله پاک‏نژاد۵- بهنام شهبازی،۶- منوچهر هزارخانی،۷- دکتر ف.ا.۸-صارم صادق وزیری،۹- مجتبی مفیدی،۱۰-مریم متین دفتری و ۱۱- هدایت ‏اله متین دفتری

رهبری جبهه

رهبری جبهه در دست هیئت اجرائیه بود. که از طیف‏ های مختلف تشکیل می‏ شد. اما سه نفر اول آن عبارت بودند از:

۱- هدایت ‏اله متین دفتری،

۲- شکراله پاک‏نژاد و

۳- منوچهر هزارخانی

در رهبری جبهه، چریک‏ها و مجاهدین نماینده مستقیم نداشتند اما افرادی غیرمستقیم این دو جریان را نمایندگی می ‏کردند.

ضمن آن‏ که نماینده سازمان چریک‏ها در جبهه ابتدا حمید بود. و بعد منوچهر کلانتری (دایی بیژن جزنی شد).

و نماینده مجاهدین عضدانلو بود.

مراحل حیات جبهه

حیات جبهه را به سه فاز می ‏توان تقسیم کرد:

۱-فاز نخست: از تشکیل جبهه تا غیرقانونی شدن آن

۲-فاز دوم: از غیرقانونی شدن جبهه تا فرار از ایران

۳-فاز سوم: عضویت در شورای ملی مقاومت

فاز نخست: بایدها و نبایدها

از تشکیل جلسه در فرانکفورت تا تدوین پلاتفرم دمکراتیک و اعلام جبهۀ دمکراتیک ملی زمان زیادی نمی‏ گذشت پس این اندیشه از نظر فکری تدارک لازم را ندیده بود. و برای متولیان آن دو امر روشن نبود:

۱- استراتژی جبهه و

۲- مخاطبین جبهه

استراتژی جبهه همان گونه که در جلسات تشکیل شده در اروپا و پلاتفرم دمکراتیک به آن اشاره شده است حرکت در زمینه مسائل دمکراتیک جامعه بود.

اهداف و مخاطبین جبهه

اهداف جبهه تحقق دمکراتیک خواسته های مردم بود و مخاطبین‎اش هم علی القاعده تمامی اقشار بود.

جبهه به درستی به این درک رسیده بود که مسائل و مشکلات ایران ازکانال سازمان‎های رادیکال ـ ایدئولوژیک ممکن نیست. بلکه دریک حرکت جبهه ‏ای روی مسائل دمکراتیک، جامعه به رشد و شکوفایی اجتماعی می ‏رسد.

در عمل چه شد

اما جو رادیکال جامعه پس از بهمن ۵۷، جبهه را به چپ کشاند و در زمینه:

ـ لغو مالکیت ‏ها

ـ تشکیل شوراها

ـ گرایشات لیبرالی دولت موقت

از سازمان‏ های چپ، تندتر موضع گرفت.

درگیر و دار یک تناقض

جبهه بنا به اهداف و ماهیت ‏اش باید نزدیک‎ ترین طیف به تفکرات ملی، و لیبرال بود. اما خود از منتقدین دولت موقت بود. که به لیبرالیسم شهرت داشت و نتوانست با جبهۀ ملی نیز نزدیکی‎هایی بیابد.

متحدین جبهه

۱-متحدین اصلی جبهه سازمان چریک‏های فدایی خلق و عمده ‏ترین جریان چپ موجود و دیگر جریان‎های چپ و خط ۳ و ۴ بودند.

جبهه در نظر داشت سازمان علنی و دمکراتیک جریان چپ باشد. اما جریانات چپ از این مسئله مهم غافل بودند و علت آن برمی ‏گشت به تحلیل از شرایط.

۲-متحد دیگر جبهه سازمان مجاهدین خلق بود. که در طیف رادیکال قرار داشت و نزدیک ‏ترین جریان به جنبش چپ بود، مجاهدین نیز چون دیگر جریانات رادیکال (چپ‏ ها) سعی داشت ضمن تأیید و رابطه ضمنی با جبهه موازی جبهه حرکت کند.

مخالفین جبهه

۱-در رأس مخالفین جبهه، جریان حاکم مذهبی بود. که هر نوع تشکل را تشکل ضدانقلابی می ‏دانست.

۲-حزب توده که درهم‏سویی با جریان مذهبی  حاکم با هر نوع تفکر لیبرالیستی مخالف بود.

۳-حزب رنجبران

۴-حزب کارگران سوسیالیست (تروتسکیست‏ها)

حزب رنجبران و تروتسکیست‎ها نیز در هم‏سویی با جریان مذهبی حاکم با هرگونه حرکتی مخالف بودند.

۵-جبهۀ ملی

۶-دولت بازرگان

دو ضعف عمده جبهه

جبهه از همان ابتدا دو ضعف عمده را در دل خود داشت:

۱-اندیشه مبارزۀ جبهه ‏ای دمکراتیک تام و تمام در آن پخته نشده بود که این ضعف خود را در استراتژی جبهه و مخاطبین جبهه نشان می‎داد.

۲-ضعف تشکیلاتی و مالی

جبهه به علت سیر تند تحولات و نداشتن پایه توده‎ای نتوانست تشکیلات لازم را به‎وجود آورد و از نظر مالی خود را تأمین کند. پس به چریک‎ ها و مجاهدین تکیه کرد و وقتی این دو سازمان حمایت خود را برداشتند جبهه فرو ریخت.

شورای همبستگی خلق‏ های ایران

با تبدیل مجلس مؤسسان به مجلس خبرگان، جبهه تصمیم گرفت در مقابل این تصمیم اقدامی نمایشی بکند.

به همین خاطر در پی آن بود تا با نشستی گسترده از تمامی نیروهای اپوزیسیون، درمهاباد مجلس ملی تشکیل بدهد. و قانون اساسی را به صورت سمبولیک در مقابل قانون مجلس خبرگان به تصویب برساند.

اما با حمله به کردستان این شورا در نیمه راه رها شد.

شورای هماهنگی انتخابات ریاست جمهوری

انتخابات ریاست جمهوری عرصۀ دیگری بود که جبهه می ‏توانست نیروها را متحد کند. برنامه۱۴ ماده‎ای انتخابات ریاست جمهوری حاصل بحث ‏های جبهه با مجاهدین و دیگر نیروها بود که در کاندیداتوری مسعود رجوی رهبر مجاهدین تبلور یافت.

اعضای شورا چه کسانی بودند

۱- صارم خان صادق وزیری، از طرف سازمان کردها مقیم مرکز،

۲-. علی ‏اصغر حاج سیدجوادی،

۳- کریم لاهیجی،

۴- منوچهر هزارخانی،

۵- محمد شانه ‏چی

۶- نمایندگان مجاهدین

اما تمامی این تلاش‎ها با وتو کردن کاندیداتوری مسعود رجوی توسط حکومت از بین رفت. گفته می شد کسی که در رفرندام قانون اساسی جمهوری اسلامی شرکت نکرده است حق کاندیداتوری ندارد و مجاهدین در این رفرندام شرکت نکرده بودند.

انتخابات مجلس و تفکر انحلال در مجاهدین

بعد از انتخابات ریاست جمهوری، مسئله انتخابات مجلس پیش آمد. و انتخابات نیز یکی از عرصه ‏هایی بود که جبهه می‏ توانست فعالیت کند. علیرغم غیرقانونی شدن در این زمان یک جناح از جبهه به رهبری منوچهر هزارخانی و شکراله پاک‎ نژاد به این نتیجه رسیدند که باید نام و سنت جبهه درخدمت رشد سازمان مجاهدین قرار بگیرد. و جبهه ضروت وجودی خودش را از دست داده است.

عده‏ ای جبهه را ترک کردند. و جناح دیگر به رهبری بهمن نیرومند عضو هیئت اجرائیه با این تصمیم مخالف بودند.

سازمان فدایی و جبهه

حزب توده با خط مبارزه با لیبرالیسم و دفاع از خط ضدامپریالیستی امام به ایران آمد و بعد از مدتی توانست جناح خویشاوند خود را در سازمان چریک ‏ها که اکنون در رهبری چریک ‏ها نشسته بودند پیدا کند و رفته رفته آن‏ها را به این خط بکشاند.

رهبری چریک ‏ها متقاعد شده بود که مبارزه ضدامپریالیستی حکومت بر اقدامات ضددمکراتیک او می ‏چربد. و به خاطر آن باید از این گذشت. پس با جبهه فاصله گرفت. و جبهه یکی از حامیان مهم ‏اش را از دست داد.

جناح چپ جبهه و انتخابات

در آستانه انتخابات جبهه دو جناح شده بود و در آستانه فروپاشی قرار گرفته بود:

۱- جناح هزارخانی ـ پاک‏نژاد و

۲-جناح چپ جبهه

جناح چپ متشکل از جریانات زیر بود:

ـ اتحادیه کمونیست‏ ها

ـ نوید آزادی

ـ توفان

ـ گروه کارگر

ـ وحدت کمونیستی

ـ جامعه سوسیالیست‏ ها

ـ راه کارگر

ـ جاما

جناح چپ که با انحلال در مجاهدین مخالف بود تصمیم گرفت طی نشستی لیست مستقل اعلام کند.

هزارخانی اعلام کرد که اگر لیست ۲۵ نفره مجاهدین که خود هزارخانی همه جزو آن‏ها بود مورد تأیید قرار نگیرد. او این لیست را به ‏عنوان جبهه تکذیب می‏ کند.

این نشست بر سر لیستی مشترک از مجاهدین، فدایی‏ ها، پیکار و تعدادی کاندیدای مستقل و سه کاندیدای دیگر از جبهه به توافق رسید.

ـ مهدی خانبابا تهرانی، از اتحادیه کمونیست‏ها

ـ اصغر یزدی، از راه کارگر

ـ نادر اسکویی، گروه زحمت از اتحادیه کمونیست‏ها

پایان کار جبهه

بعد از انتخابات جبهه هم از نظر عقیدتی و هم از نظر تاکتیکی به پایان راه رسید.

متین دفتری رهبر جبهه که مخفی بود و از ماجرا اطلاعی نداشت.

هزارخانی و شکراله پاک‏نژاد با مجاهدین رفتند. و صفحه شورا در نشریه مجاهد را از آن خود کردند.

جناح چپ نیز که از نظر تکنیکی (امکانات ساختمانی و مالی و تشکیلاتی) ونه از نظر عقیدتی امکان ادامه کار را نداشت پراکنده شد.

غیرقانونی شدن جبهه

جبهه به عنوان حامی آزادی‏ های دمکراتیک بر سر تعطیلی روزنامه آیندگان به اعتراض برخاست. و دست به حرکتی اعتراضی زد. اما این حرکت مورد تأیید سازمان چریک ‏ها و مجاهدین نبود. پس در این حرکت تنها ماند.

از سویی دیگر حکومت که بنا نداشت اجازه دهد اپوزیسیون شکل بگیرد. جبهه را غیرقانونی اعلام کرد. و با این دستور دوران فعالیت علنی جبهه به پایان رسید.

اقدامات دیگر جبهه بعد از این فاز جبهه شروع می‏ شود:

۱- تشکیل شورای همبستگی خلق‏ها،

۲- شرکت در انتخابات ریاست جمهوری

۳-. شرکت در انتخابات مجلس

اشتباهی بزرگ

جبهه و فکر تشکیل جبهه از ابتدا حامل دو نظرگاه بود:

۱-ادامۀ سنت جبهۀ ملی چرا که رهبری جبهه فاقد درایت و کاردانی لازم بود.

۲-ادامۀ سنت چپ دمکرات و ملی چرا که چپ سنتی دگم و کلیشه ‏ای بود.

درکی درست

جبهه از همان تفکرات آغازین در محفل فرانکفورت تا بحث‏ های ایران به درکی تاریخی و درست رسیده بود که:

۱-حرکت حزبی راه به جایی نمی‏ برد باید تمامی احزاب و گروه‎ها در جبهه‎ای بزرگ گرد آیند.

۲-مشکل اساسی ایران دمکراسی است.

جبهه و دمکراسی دو پایه اصلی ضرورت وجودی جبهه بودند.

ترس از انگ لیبرالیسم

اما جبهه در بعد از فردای ۱۳۵۷ به خاطر جو رادیکال و خام جامعه، و دامن زدن به جو لیبرالیستی توسط مذهبیون حاکم و حزب توده، ترسید که اعلام کند. او حزب نیست جبهه است. و خط مشی اصلی جبهه، خط مشی لیبرالیستی است و شعار اصیل جبهه دفاع از آزادی‏ های دمکراتیک است.

پس به چپ کشیده شد و به جناح رادیکال و چپ جامعه تکیه کرد. (فدایی و مجاهد) .

با به راست کشیده شدن سازمان چریک‏ ها توسط حزب توده، جبهه که باید به خود می ‏آمد و بین راست فدایی و چپ مجاهد خط میانه ‏ای را در پیش می‏ گرفت به علت غیرقانونی بودن، و جو رادیکال جامعه باز هم به چپ کشیده شد. چپی که در ۳۰ خرداد۱۳۶۰ مجبور شد وارد فاز نظامی شود. و جبهه را از یک اپوزیسیون قانونی و دمکرات به یک اپوزیسیون غیرقانونی و چریک تبدیل کند.

و این بزرگ‏ترین اشتباه جناح هزارخانی و پاک‎نژاد بود.

فاز سوم حیات جبهه

بعد از خرداد ۱۳۶۰ و عزل رئیس جمهور بنی ‏صدر، رهبری مجاهدین به خارج رفت چرا که امکان ماندن آن‎ها در داخل ممکن نبود.

به دنبال آن، هزارخانی و متین دفتری به خارج رفتند و بقیه. اما شکراله پاک‏نژاد در حال بازگشت از قرارگاه مجاهدین، به همراه یک مجاهد و همسرش که به عنوان پوشش آن‎ها را همراهی می‎کرد دستگیر و اعدام شد.

هزارخانی در خارج مشاور رجوی شد متین دفتری دبیر کل جبهه و مهدی خانبابا تهرانی و عناصری دیگر از جبهه به شورای مقاومت ملی پیوستند.

شکراله پاک‎نژاد که بود

پاک‎ نژاد در دزفول به دنیا آمد و پس از اتمام تحصیلات در سال ۱۳۳۹به دانشگاه تهران آمد و در رشته حقوق دانشجو بود.

به حزب ملت ایران پیوست. و در فعالیت‏ های دانشجویی و حزبی شرکت فعال داشت. به همین خاطر به سربازی فرستاده شد و پس از پایان دوره سربازی پس از مدتی سرگردانی توانست از دانشکده حقوق فارغ‏ التحصیل شود.

در سال ۱۳۳۴ به همراه یکی دیگر از افراد حزب ملت ایران به همراه کتاب جنگ گریلایی نوشته انقلابی نامدار چه ‏گوارا دستگیر شد. و این نشانه آغاز تحولی در فکر او بود.

طی سال‏های ۴۷-۱۳۴۵ با فروهر و حزب ملت ایران اختلاف پیدا کرد و از حزب جدا شد و به یک محفل دانشجویی پیوست. و این محفل یکی از جریانات تشکیل‏ دهنده گروه فلسطین شد.

گروه فلسطین

نام گروه فلسطین (بعدها گروه به این نام معروف شد) با نام پاک‏ نژاد گره خورده است و علت آن به مقاومت اسطوره‏ ای پاک‏ نژاد در بازجویی، دادگاه و زندان برمی‏ گردد. این گروه از سه محفل تشکیل شد:

۱- محفل ریاحی،

۲-. محفل شالگونی

۳- محفل صبوری

۱- محفل ریاحی

این محفل عمدتاً از دانشجویانی تشکیل می‏شد که تمایالات ملی داشتند و در حرکت‏ های دانشجویی در سال‏های۴۲-۱۳۳۹ فعال بودند. اعضای این محفل عبارت بودند از:

۱-حسین ریاحی،۲-رضوان صبوری، ۳-مسعود بطحایی (که دانشجو نبود)،۴-ناصرکاخساز،۵-بهروز ستوده و۶- شکراله پاک‏نژاد

پاک‏نژاد توسط حسین ریاحی و مسعود بطحایی به این محفل وصل شد.

۲- محفل شالگونی

این محفل مربوط به دانشجویان آذربایجانی بود که مطالعات مارکسیستی داشتند:

۱- شالگونی، ۲- انزایی، ۳-سلطان‏زاده و۴- چند تن دیگر

این محفل با گروه پروسه که یک جریان تئوریک مارکسیتی بود در تماس بود. و از آن تغذیه می‎کرد.

۳- محفل صبوری

محفل صبوری نیز یک محفل دانشجویی بود که کار تئوریک می ‏کرد در فعالیت‏ های صنفی نیز فعال بود:

۱- احمد صبوری، ۲-. نواب بوشهری،۳-سلامت رنجبر۴- محمد معزی و۵-چند تن دیگر

وحدت سه محفل

در سال۱۳۴۷ این سه محفل حول مبارزه قهرآمیز به یک دیگر نزدیک شدند. و از آن‏جا که تمایالات چینی داشتند در صدد تماس با چین و گرفتن کمک از چین برآمدند.

تماس با چین

در سال ۱۳۴۸رضوان جعفری، بهروز ستوده و بطحایی به افغانستان می ‏روند تا از چین کمک تسلیحاتی بگیرند. جعفری در افغانستان از طریق نشریه پرچم که یک جریان طرفدار چین بود با سفارت چین تماس می‏ گیرد. اما چینی‏ ها حاضر به کمک و راهنمایی نمی‎شوند گروه به ایران باز می ‏گردد و تصمیم می‏ گیرند به فلسطین بروند.

حرکت به سوی فلسطین

در سال ۱۳۴۸ احمد صبوری به عراق رفت تا راه ‏های خروج را بررسی کند در عراق با تیمسار بختیار رئیس سابق ساواک و فرمانداری نظامی تماس می‏ گیرد و بختیار راهی را برای خروج به او نشان می‎دهد این راه‎ها همگی تحت کنترل پلیس بود.

پلیس اولین گروه را دستگیر و با یافتن رمز عبور سه دسته دیگر را به دام انداخت و دسته چهارم که متوجه خطرشده بود از راه دیگری خود را به عراق رساند.

حسین ریاحی، رضوان جعفری، بهروز ستوده به عراق رسیدند. و در بخش فارسی رادیو عراق شروع به کار کردند.

در مجموع بیشتر از سی نفر دستگیر شدند که هیجده نفر آن‏ها در دی ماه ۱۳۴۹ محاکمه شدند.

احکام صادره

۱- پاک‎نژاد، ابد، ۲-کاخساز، ابد،۳- بطحایی، ابد، ۴-شالگونی محمدرضا، ده سال، ۵- سلامت رنجبر، ده سال، ۶- داود صلح‏دوست، ده سال،۷- انزابی، هفت سال، ۸- سلطان‏زاده، هفت سال، ۹- رحیم خانی، هفت سال، ۱۰- بهرام شالگونی، چهار سال،۱۱- ناصر جعفری، سه سال، ۱۲- معزی، سه سال،۱۳-احمد صبوری، سه سال،۱۴- نواب بوشهری، یک سال، ۱۵- اشرفی، یک سال، ۱۶-. جمالی، یک سال و۱۷- هاشم سگوند، یک سال

پاک‎نژاد در دادگاه دست به افشاگری زد پرده از شکنجه ‏های رژیم برداشت و از آرمان ملی دفاع کرد. این دفاعیه به بیرون از زندان آمد و در سطحی وسیع پخش شد و انعکاس گسترده‎ای داشت همین باعث شد که پاک‎نژاد بار دیگر به زیر شکنجه برده شود. و مقاومت او از پاک‏نژاد اسطوره ‏ای بزرگ ساخت.

سازمان اتحاد چپ

عناصر تشکیل‏ دهنده آن:

۱- گروه کارگر، ۲- سازمان وحدت کمونیستی، ۳- گروه چپ(نشریه ‏ای به همین نام منتشر می ‏کرد)، ۴- گروهی از فعالین چپ در خارج کشور و۵-گروهی از فعالین چپ در داخل کشور

وجه تمایز سازمان اتحاد چپ با دیگر سازمان‏های مارکسیستی

۱-چپ سنتی را غیردمکراتیک می ‏دانست

۲-مخالف الگوبرداری از انقلاب دیگر کشورها بود.

۳-مخالف درک دگماتیک از احکام مارکسیستی بود.

۴-بر تنوع نظر و پذیرش آن به عنوان حقی شناخته شده تکیه داشت.

ارگان آن

در آستانه انقلاب بهمن این سازمان با انتشار بیانیه ‏ای به نام  اتحاد چپ اعلام موجودیت کرد و نشریه اتحاد چپ نیز به عنوان ارگان آن منتشر شد.

فعالیت تئوریک آن

۱-ایجاد دیالوگ با سازمان‏های چپ بخصوص سازمان چریک‎ها

۲-تلاش برای ایجاد جبهه متحد دمکراتیک که منجر به تشکیل جبهه دمکراتیک ملی شد.

۳-دفاع از آزادی‏ های دمکراتیک برخلاف بسیاری از سازمان‏ های چپ که مبارزه برعلیه امپریالیسم برای آن‏ها عمده بود.

۴-مبارزه تئوریک با ولایت فقیه (مقالات دمکراسی و ولایت فقیه در نشریه اتحاد چپ)

۵-شناساندن حزب توده به عنوان جریان اپورتونیستی و دنباله‎رو شوروی (کتاب مبارزه طبقاتی و کارنامه حزب توده)

انشعاب در سازمان اتحاد چپ

با تنگ‎تر شدن حلقه فعالیت‏ های دمکراتیک جناحی از سازمان اتحاد چپ به سمت فعالیت‏ های رادیکال حزبی کشیده شدند. به همین خاطرطی بیانیه‎ای با نام جنبش مستقل کارگری از سازمان جدا شدند.

این جریان به سازمانی لنینیستی، دیکتاتور پرولتاریا و تضاد میان کار و سرمایه باور داشت. وحدت کمونیستی نیز به خاطر «ضرورت حفظ استقلال سازمانی» از اتحاد چپ نیز جدا شده بود.

شورای متحد چپ

تغییر اوضاع سیاسی جامعه به نفع جریان مذهبی حاکم بر کشور، شرایط را برای حیات زندگی گروه ‏های کوچک سخت و سخت‏ تر کرد. دیگر ادامه حیات یک گروه چند ده نفر با یک نشریه با حداکثر تیراژ ۱۰۰نسخه امکان‏ پذیر نبود.

این ضرورت در بهمن ۱۳۵۹ گروه‏ های زیر را به هم نزدیک کرد:

۱-گروه پیوند (که ازکنفرانس وحدت جدا شده بود).

۲-فعالین جدا شده از اتحادیه کمونیست‏ها

۳-عده‎ای از فعالین جمعیت آزادی

۴-گروه نقش کار (یک گروه سندیکالیست از کارگران قدیمی بود.)

۵-عده ‏ای از عناصر جدا شده از سازمان چریک‏ ها

در این نشست سندی تنظیم شد به‎نام «بیانیه شورای متحد چپ برای دمکراسی و استقلال» و در اردیبهشت۱۳۶۰ منتشر شد. اما وقایع خرداد ۱۳۶۰ فرصت معرفی را از فعالین شورای متحد چپ گرفت. و زمینه رشد آن‏ را که یک فضای دمکراتیک بود از بین برد.

الحاق به شورای ملی مقاومت

با خروج رئیس جمهور بنی ‏صدر و مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین و اعلام تشکیل شورای مقاومت، شورای متحد چپ به این ائتلاف پیوست. و مهدی خانباباتهرانی به عنوان نماینده این شورا راهی فرانسه شد.

شورای متحد چپ تا سال۱۳۶۴ در شورا ماند و در بحث‏ های درون شورا شرکت فعال داشت.

اما با انشعاب و یا اخراج حزب دمکرات از شورا به این نتیجه رسید که مجاهدین در صدداند تا شورا را به سازمانی دنباله ‏رو سیاست‏ های خود تبدیل کنند.

انشعاب از شورا

شورای متحد چپ طی اطلاعیه‏ای در۱۵ فروردین ۱۳۶۴ اعلام کرد از شورا جدا شده است. اما این انشعاب نظری یک‎پارچه درون آن‎ها نبود. همچنان‎که در بحث‎های قبل از انشعاب در نشریه پیام آزادی ارگان شورای متحد چپ بخشی از نیروها با نقد مواضع مجاهدین موافق نبودند.

پس نماینده بخش ایران شورای متحده چپ در شورا باقی ماند.

انحلال شورای متحد چپ

شورای متحد چپ نتوانست تشکیلاتی منطبق با آرمان‏ های سوسیالیسم ـ دمکراتیک به ‏وجود بیاورد و از آن‏جا که در زمینه نظری کوشش چشم‎گیری نشده بود قادر هم نبود نیروی جدیدی جذب کند. پس تصمیم به انحلال سازمان گرفته شد.

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.