هاله صفرزاده: “فرازهایی ازجنبش کارگری ایران” اعتصاب کارگران جهان چیت، کشتار کارگران اعتصابی در کاروانسرا سنگی و ترور فاتح صاحب کارخانه ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۳

علی کارگر ۲۲ ساله، حسین نیکوکار ۱۶ ساله و مسیح اله حشم  فیروز ۱۶ ساله کشته شدند. بیشتر زخمی ها نقص عضو پیدا کردند و هنوزهم از ناراحتی و عوارض آن رنج می برند. کارگران زخمی در بیمارستان مورد بازجویی قرار گرفتند.  پس از آن چند روز کارخانه در اشتغال نظامی ها بود و عده ای از کارگران فعال اخراج شدند و چند نفر را هم که از سربازی معاف شده بودند، به سربازی در مناطق بد آب و هوا بردند. کارگران می  گفتند که ما حداقل حقوق خودمان را می خواستیم و حتا شعار هم نمی دادیم. کارگر دیگر گفت مساله دیزی آبگوشت بود ما نداشتیم که بخوریم. ….

682

فرازهایی ازجنبش کارگری ایران
اعتصاب کارگران جهان چیت،
کشتار کارگران اعتصابی در کاروانسرا سنگی
و ترور فاتح صاحب کارخانه
۱۳۵۰ تا ۱۳۵۳

هاله صفرزاده

یکی از بزرگترین اعتصابات پس از کودتای ۲۸ مرداد، اعتصاب کارگران جهان چیت کرج است که به کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از کارگران و مردم منجر شد. سه سال بعد، در بیستم مرداد ۱۳۵۳، فاتح (صاحب کارخانه جهان چیت) در حالی که از تجریش عازم محل کار خود بود، ترور شد.
فاتح مالک مجموعه بزرگی از کارخانجات و املاک از جمله کارخانجات روغن جهان، جهان چیت، یخ سازی جهان، پلاستیک سازی آرمه، شرکت آبادانی جهان , ، پتو بافی جهان، چای جهان، صابون جهان، روغن موتور جهان و تعداد زیاد دیگری از اموال منقول و غیر منقول بود. تمام اموال وی  پس از انقلاب توسط بنیاد مستضعفان مصادره شد و باغ فاتح (واقع در گوهردشت کرج) بخشی از این زمین هاست.
امروز در مقابل درب ورودی باغ فاتح در گوهر دشت کرج، تابلویی در معرفی فاتح یزدی به چشم می خورد که  او را انسانی خیر و نوع دوست معرفی کرده است. کاش در این تابلو، یاد کارگران کشته شده در کاروانسرا سنگی گرامی داشته می شد و این پارک به نام آنان نامگذاری می‌گردید: علی کارگر ۲۲ ساله، حسین نیکوکار ۱۶ ساله و مسیح اله حشم  فیروز ۱۶ ساله.
***

کارگران می گفتند فاتح نظم عجیبی داشت و به شدت طرفدار نظم بود. کارخانه جهان چیت یک سوت داشت که سه بار زده می‌شد و فاتح به نگهبانی گفته بود که سوت کارخانه که تمام شد، درب کارخانه را ببندید و کسی را به کارخانه راه ندهند. اگر کارگری دو دقیقه بعد از بوق می‌رسید به هیچ عنوان وی را به کارخانه راه نمی‌دادند. فاتح می‌گفت کسی که می‌خواهد کار کند باید درست سر وقت اینجا باشد.
به گفته کارگران شرایط کار در کارخانه بسیار دشوار بود، دستمزدها کم، ساعات کار طولانی و نبود بیمه کارگران را آزار می داد و هرازچندگاهی کارگران نسبت به شرایط کاریشان اعتراض می کردند.  در آن زمان، مزد روزانه کارگران در ازاء ۸ ساعت کار، طبق معیارهای وزارت کار چیزی بین ده تا دوازده تومان بود. اما فاتح یزدی، صاحب کارخانه جهان چیت که یکی از مالکان و سرمایه‌داران بزرگ بود و در عین حال روابط نزدیکی با خاندان پهلوی داشت حتا نُرم‌های وزارت کار را هم رعایت نمی‌کرد و در ازاء ۱۲ ساعت کار، مبلغی بین ۵ تا ۷ تومان به کارگران می‌داد. حقوق پایه برای ۱۲ ساعت کار ۶ تومان و برای زنان و کودکان ۳ تا ۴ تومان بود. بیش از نیمی از کارگران کارخانه جهان چیت کودکان و زنان بودند.
حسین امیری که خودش از کارگران اخراجی روغن نباتی جهان است می‌گوید: « بخشی از این اعتراضات بر سر بیمه نبودن کارگران بود که با پیگیری‌های بسیار بالاخره همه ما کارگران روغن نباتی جهان بیمه شدیم. یک‌بار دیگر هم سر اینکه ۱۲ ساعت در روز کار می‌کردیم اعتراض کردیم. حرف کارگران این بود که ساعت کاری باید به ۸ ساعت در روز کاهش پیدا کند. اعتراضمان به جایی نرسید، ژاندارم آمد و مرا به همراه چند نفر دیگر به عنوان اخلال‌گر از شرکت اخراج کردند.»
نصرالله برزگر هم در این‌باره می‌گوید: «آن موقع کارگرها ۱۲ ساعت در روز کار می‌کردند و می‌گفتند می‌خواهیم ۸ ساعت بشود. آن زمان کلا حقوق کارگر کم بود، مثلا روزی ۱۰-۵ تومان. سر همین مسائل، اعتراضات بالا گرفت و یک بار، دیگر ژاندارمری و شهربانی و… نتوانستند جلوی کارگرهای معترض را بگیرند. آن‌ها پیاده به سمت تهران راه افتادند تا به نشانه اعتراض، شاه را ببینند. به کاروانسرای سنگی (۹-۸ کیلومتری کلاک) که رسیدند نیروهای امنیتی، جلویشان را گرفتند. می‌ترسیدند که اگر جمعیت به تهران برسد دیگر نتوانند اوضاع را کنترل کنند. زد و خوردی در آن‌جا درگرفت و تعدادی از کارگران کشته شدند.»
یکی دیگر از کارگران یزدی که سال‌ها در کارخانه های فاتح کار می کرد می‌گفت: ” کارگری که سال‌ها کار کرده بود را اخراج کرده و سه هزارتومان به او داده بودند. او برای شکایت به نزد فاتح می رود و فاتح می‌گوید چقدر به تو پول دادند؟ کارگر می گوید سه هزارتومان. فاتح می‌گوید پول را به من بده تا دستور دهم حق تو را بدهند. بعد که کارگر سه هزار تومان را به فاتح می دهد او سیلی محکمی به کارگر زده و فحش رکیکی می زند و می‌گوید برو گورت را گم کن. سال‌ها از کارخانه ی من نان خورده ای حالا باز هم می خواهی پول بگیری.” عده ای هم می گفتند که در کارخانه اگر بافت پارچه کمی شل می شد کارگران را کتک می زد. برخی دیگر می گفتند که فاتح می گفته که کارگر را باید گرسنه نگاه داشت تا کار کند.
***

در اردیبهشت سال ۵٠ اعتصاب بزرگی درکارخانه جهان چیت رخ داد. کارگران جهان چیت برای افزایش دستمزد، از روز ۶ اردیبهشت دست به اعتصاب زدند. سه روز اعتصاب و تجمع در محوطه کارخانه برای افزایش دستمزد، نتیجه‌ای نداد. نماینده اداره کار کرج به این کارخانه رفت و کارگران بر این تصور بودند که وی برای اجرای مقررات وزارت کار و حمایت از کارگران به آنجا رفته است. اما این نماینده دولت،  کارگران را تهدید به اخراج کرد و از آنان خواست به اعتصاب پایان دهند. به دنبال آن فرمانده ژاندارمری کرج با چند ژاندارم وارد کارخانه شده و کارگران را تهدید کردند. کارگران تصمیم گرفتند به سمت وزارت کار در تهران دست به راهپیمایی بزنند. پس از آن رئیس ساواک کرج نیز کارگران را تهدید کرد که “اگر از کارخانه بیرون بیائید هر چه دیدید از چشم خودتان دیده‌اید”! و کارگران در مقابل این تهدیدها جوابشان این بود که “اگر جلو آتش و گلوله برویم بهتر از این است که این زندگی را تحمل بکنیم”! به دنبال آن، دو هزار کارگر کارخانه جهان چیت به خیابان می ریزند و به سمت تهران دست به راه پیمائی می‌زنند. در میان راه و ساعت حدود ۵ بعد از ظهر، وقتی که کارگران به کاروانسرا سنگی رسیده بودند، ژاندارم‌های شاه صفوف کارگران را مورد یورش قرار می‌دهند و کارگران را به گلوله می‌بندند. در اثر این اقدام وحشیانۀ رژیم شاه، حداقل سه کارگر جهان چیت کشته و چندین نفر دیگر به سختی مصدوم می‌شوند.

یکی از کارگران که در جریان تیراندازی به کارگران اعتصابی آن روزها، پایش را از دست داده چنین می گوید:
“وقتی ما به خیابان آمدیم تعدادمان از ۱۵۰۰ نفر هم بیشتر بود ما می خواستیم پای پیاده به تهران بیاییم و جلوی وزارت کار اجتماع کنیم. البته برای این تصمیم هیچ برنامه ریزی قبلی نشده بود و رهبری مشخص نداشت. علت اعتراض هم پایین بودن حقوق و بی توجهی فاتح به خواسته های ما بود. من آن موقع با اینکه ۱۱ سال سابقه ی کار داشتم و متاهل بودم فقط روزی ۷۵ ریال حقوق  می گرفتم. در همان زمان حداقل حقوق را وزارت کار ده تومان  تعیین کرده بود. اما فاتح حاضر نبود حقوق ما را زیاد کند. ما حتا حاضر بودیم روزی ۵ ریال به حقوقمان اضافه شود به همین منظور پیش مهندس خلیلی رفتیم اما او  ما را تهدید به اخراج کرد. نارضایتی ما هر روز بیشتر می شد با این که امکان ارتباط و گفت وگو خیلی محدود بود اما توانستیم مقدمات یک اعتصاب عمومی را فراهم کنیم. ما سه روز اعتصاب کردیم در  این مدت در محیط کارخانه جمع شدیم وخواسته های خودمان را مطرح کردیم. روز سوم اعتصاب که همان هشتم اردیبهشت بود، راشدی نماینده یاداری کار کرج به کارخانه آمد؛ ما گمان کردیم که او برای اجرای مقررات جدید وزارت کار و حمایت از ما به کارخانه آمده، اما چند لحظه بعد متوجه اشتباه خودمان شدیم. راشدی شروع به سخنرانی کرد و از کارگران خواست بلافاصله به سر کار خود برگردند والا اخراج می شوند. کارگران اعتراض کردند و او مجبور شد کارخانه را ترک  کند. او توی ماشینش نشست و کارگران ماشین او روی دست  بلند کردند و در خارج از کارخانه روی زمین انداختند. بعد سروان منصوری فرمانده گروهان ژاندارمری کرج همراه با چند ژآندارم به کارخانه آمد وشروع به تهدید و فحاشی کرد.
کارگران در مقابل این زورگویی فاتح و حمایت نماینده ی وزارت کار و ژآندارمری تصمیم گرفتند از کارخانه بیرون بیایند و سروان منصوری و همچنین سرهنگ خطیبی، رییس ساواک کرج، به کارگران اخطار کرد اگر از کارخانه بیرون بیایید هر چه دید از چشم خودتان دیده اید. کارگران در مقابل این تهدید گفتند  اگر جلوی آتش و گلوله هم برویم بهتر از این است که زندگی را تحمل کنیم.”
حدود ساعت دو نیم از کارخانه خارج شدیم. درطور راه تعدادی از کارگران کارخانه های دیگر وحتا مردم عادی هم به ما پیوستند. ساعت ۵ عصر به نزدیکی کاروانسرا سنگی رسیدیم. ژاندارم ها در  سه ردیف در حال آماده باش ایستاده بودد. وقتی به نزدیک آنها رسیدیم به ما حمله کردند. بعضی با چوب و چماق به جان جمعیت افتادند و کارگران هم با سنگ به مقابله پرداختند. چند لحظه بعد، صدای رگبار گلوله همه چیز را عوض کرد. وحشت زده فرار کردیم.  کناره پیاده رو وسط خیابان حتا توی جوی ها انباشته از آدم بود. بعد از چند لحظه سکوت صدای ناله و فریاد بلند شد. من که پایم تیر خورده بود  وسط خیابان افتاده بودم. یکی از دوستانم که تیر به سینه اش خورده بود و آخرین لحظات زندگی را می‌گذراند روی سینه ی من افتاده بود. او فقط ۱۶ سال داشت. ماموران نمی گذاشتند کسی به کمک ما بیا ید و ما از خونریزی و درد به خود می پیچیدیم. یکی از کارگرها به نام عباس کمالی صف ژاندارم ها را و در حالی که لباسش را بالا زده بود، به فرمانده گفت: “من هفت بچه دارم ولی از مردن ترس ندارم بزنید بزنید…” آن روز از کارگران جهان چیت حداقل سه نفر کشته و ۱۶ نفر زخمی شدند. از مردم و رهگذران هم حداقل ده نفر کشته و بیش از ۵۰ نفر زخمی شدند. یک نفر شوفر اتوبوس، یک شاگرد نانوا، یک خانم که از حمام آمده بود هم تیر خوردند و  کشته شدند.

علی کارگر ۲۲ ساله، حسین نیکوکار ۱۶ ساله و مسیح اله حشم  فیروز ۱۶ ساله کشته شدند. بیشتر زخمی ها نقص عضو پیدا کردند و هنوزهم از ناراحتی و عوارض آن رنج می برند. کارگران زخمی در بیمارستان مورد بازجویی قرار گرفتند.  پس از آن چند روز کارخانه در اشتغال نظامی ها بود و عده ای از کارگران فعال اخراج شدند و چند نفر را هم که از سربازی معاف شده بودند، به سربازی در مناطق بد آب و هوا بردند. کارگران می  گفتند که ما حداقل حقوق خودمان را می خواستیم و حتا شعار هم نمی دادیم. کارگر دیگر گفت مساله دیزی آبگوشت بود ما نداشتیم که بخوریم.

بعد از این ماجرا فاتح ساعات کار کارگران را به ۸ ساعت تقلیل داد اما کارگران سه شیفت ۸ ساعته کار می کردند و حقوق پایه هم به روزی ۸۸ ریال بالا برد اما تا  تابستان ۵۲ از پرداخت اضافه دستمزدها خبری نبود. اسفند ۵۲ کارگران جهان چیت بار دیگر اعتصاب کردند و بخشی از حقوق خودشان را دریافت  کردند. حدود ۶ ماه بعد در ۲۰ مرداد ۱۳۵۳، محمد فاتح به دست چریکهای فدایی خلق ترور شد.  بعد از ترور وی شایعاتی در مورد اختلاف فاتح با دربار و ترور وی به دست ساواک پخش شد. تعدادی از کارگران هم می گفتند که روی جسد فاتح نوشته ای گذاشته شده بود که نشان می داد به تلافی ماجرای کاروانسرا سنگی فاتح را کشته اند. در اطلاعیه ای که چریکهای فدائی خلق در مناطق کارگری کرج و میان کارگران پخش کرد، دلایل این عمل را توضیح داده شده بود.  در این اطلاعیه آمده بود: “دادگاه انقلابی خلق، فاتح را به خاطر نقش موثری که در کشتار کارگران جهان چیت به عهده داشت و به خاطر حق‌کشی‌های ظالمانه‌اش در حق کارگران به مرگ محکوم کرد و فاتح خونخوار را به سزای اعمال ننگینش رساند”. این اعلامیه به تعداد زیاد در مناطق کارگری کرج پخش شد.
بعد از ترور فاتح، فضای کارخانه امنیتی شده بود و کسی نمی توانست  حرف دلش را بزند.  یکی از کارگران با کنایه می‌گفت اگر هم کارگرها شیرینی دادند، در بیرون کارخانه بود. بعد از ترور فاتح و پخش خبر آن از رادیو مهین پرستان، دانشجویان به ساختمان بنیاد فاتح در کوی دانشگاه تهران حمله کرده و شیشه های آن را خرد کردند. این اتفاق بارها رخ داد و دراین رابطه ده ها نفر از دانشجویان دستگیر و زندانی شدند.
کارگران زن‌ کارخانه می‌گفتند: “همان موقع که آب را روی ما بست، ما گفتیم که سال آخر زندگیشه”.
————————————————————

منابع:
روزنامه دنیای اقتصاد – شماره ۲۹۰۸ ،۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۲
http://bonyadefateh.com/fa-IR/Content/Detail/1.aspx
http://kar-aghaliat.blogspot.com/2005_01_01_archive.html
http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82_%D9%81%D8%A7%D8%AA%D8%AD&printable=yes

————————————–
منبع:
http://www.kanoonm.com

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.