عباس سماکار: آیا سیاست و گفتار ترامپ ضد و نقیض است؟

پس ا ز اعلام آمادگی ترامپ برای مذاکره بدون قید و شرط با مقامات جمهوری اسلامی، این گمانه زنی به وجود آمد که گوئی ترامپ سیاست ۱۲ شرطی قبلی خود را برای مذاکره «کلا کنار گذاشته» و در پی توافق با جمهوری اسلامی «به هر شکل است». ….

—————————————————-

آیا سیاست و گفتار ترامپ ضد و نقیض است؟

عباس سماکار

پس ا ز اعلام آمادگی ترامپ برای مذاکره بدون قید و شرط با مقامات جمهوری اسلامی، این گمانه زنی به وجود آمد که گوئی ترامپ سیاست ۱۲ شرطی قبلی خود را برای مذاکره «کلا کنار گذاشته» و در پی توافق با جمهوری اسلامی «به هر شکل است».
علت چنین تعبیری هم عمدتاً چنین ارزیابی شده است که ترامپ در پیشبرد سیاستش در قبال برجام موفق نبوده و با نزدیک شدن زمان انتخابات میان دوره ای آمریکا میخواهد اروپا و کلیت جامعه سرمایه داری مرکز را با خود هماهنگ و برد حزبش را در این انتخابات بیمه کند. انگیزۀ دیگر ترامپ در این ظاهرا تغییر سیاست، از جمله؛ «از نقطه جوش انداختن مسئله برجام و برجسته کردن پیروزی او در رابطه با کره شمالی به خاطرات انتخابات نزدیک است».

اگر این انگیزه ها واقعی باشد که بعضاً هست، باز نمی توان از آنها الزاماً تغییر ۱۲ شرطی سیاست مذاکراتی ترامپ در رابطه با برجام را نتیجه گرفت.

پس ترامپ چه میکند و قصدش از این بازی موش و گربه چیست؟

ترامپ، در واقع دارد توپ را به میدان حریف می اندازد تا به چند نتیجه و هدف برسد:
۱- برای رقبای اروپائی خود و مردم آمریکا وانمود کند که جنگ طلب و «بی سیاست» و مطابق با شایعات «احمق و تازه کار» نیست و مانند یک «سیاستمدار پخته و کارکشته»، بلد است به موقع تاکتیک عوض کند و از نقشۀ عملیاتی «آ» به نقشۀ عملیاتی «ب» برود.

۲- در آستانۀ انتخابات میان دوره ای آمریکا، با یک سیاست تازه و عجیب، حریفش، حزب دمکرات را از حملات تند به «سیاست های خطرناک ترامپ که جهان را به آستانه جنگ جهانی میکشاند»، باز دارد و تا روشن شدن نتایج تاکتیک سیاسی اخیرش، موج سنگین مخالفت را در انتخابات میان دوره ای سنا از سر بگذراند و پیروز شود.

۳- با اتخاذ تاکتیک «آغاز مذاکره بدون قید و شرط»، توپ را به میدان جمهوری اسلامی بیندازد و ظاهراً منتظر پاسخ مثبت شود. و اگر پاسخ مثبت نگرفت، این جمهوری اسلامی باشد که «مذاکره بدون قید و شرط» را هم نمی پذیرد و در منطقه دخالت گری می کند و خواهان ساختن بمب اتمی ست.

این تاکتیک سیاسی از دید جمهوری اسلامی هم دو حالت دارد؛
اول، اگر جمهوری اسلامی این مذاکره را بپذیرد، باید احمق باشد که فکر کند «آغاز مذاکره بدون قید و شرط» به معنی «چشم پوشی ترامپ از ۱۲ شرط قبلی در طول مذاکرات» خواهد بود و ترامپ حاضر است موضوع برجام را با یک قرارداد فرمالیته حل کند، و تقریباً همان نتایج برجام قبلی برقرار شود.
نه، ترامپ «۱۲شرط قبلی» را فقط برای «آغاز مذاکرات» کنار گذاشته است و قصد دارد همینکه جمهوری اسلامی را به مذاکره کشید، در طول آن، با آن ۱۲ شرط، او را به مخمصه بیندازد.
در واقع، حزب جمهوری خواه آمریکا و شخص ترامپ روی سیاست خروج از برجام سرمایه گذاری عظیم کرده و همه حیثیت و هستی سیاسیشان را بر سر آن به قمار گذاشته اند. شکست در این سیاست و شکست در مذاکرات احتمالی بعدی، مساوی با مرگ زودرس این حزب و شخصیت هایش خواهد بود. پس جمهوری اسلامی نباید در این مذاکرات شانسی برای بیرون رفتن از بحران و ادامه حیاتش به دست آورد.
ترامپ میداند که جمهوری اسلامی، سیاست تازه او را به دقت و با تمام هوش و حواس بررسی میکند و برای این رژیم، نتایج شرکت در این مذاکرات از پیش روشن و به معنی شکست همه جانبه در سیاست اتمی و منطقه ای و سیاست داخلی آن است که چیزی جز مرگ و پایان «حکومت اسلامی»نخواهد بود.

حالت دوم، نپذیرفتن پیشنهاد این مذاکره است که ترامپ می تواند به اتکاء آن، اروپا را قانع کند که جمهوری اسلامی همچنان در پی دخالت تخریبی در مسائل منطقه خاورمیانه و دست یافتن به سلاح اتمی ست، و آنان را نیز به قبول سیاستش برای زیر فشار گذاشتن این رژیم بکشاند و از این طریق، پیروزی دیگری در «سیاست داهیانه» خود به دست آورد و تحریم ایران و تغییر رژیم آن را بدون دخالت مستقیم علنی در سرنگونی و حمله نظامی به پیش ببرد.
به ویژه اعلانات بعدی ترامپ مبنی بر اینکه، «جمهوری اسلامی ناچار از پذیرش پیشنهاد او برای مذاکره است و چاره ای جز این ندارد و به زودی موافقت خودش را اعلام خواهد کرد»، و سخنان همزمان پمپئو مبنی بر این که «مذاکرات چندان هم بدون پیش شرط نیست» و سه شرط برای آغاز آن قائل شده است، نشانه دیگری ست که تیم ترامپ میکوشد با زخمی کردن غرور دولت مردان رژیم ایران و ضد و نقیض حرف زدن، افکار عمومی را گیج و جمهوری اسلامی را وادار به نپذیرفتن مذاکره کند و زودتر به نتایج دلخواهش برسد.

از سوی دیگر، نه خامنه ای و نه روحانی، هیچکدام هنوز موضع مشخصی در این رابطه اعلام نکرده اند. آنها از این بازی و سیاست سرگیجه گرفته اند و در این چند روز، نتوانستند در آشفته بازار جناح های درون حکومتی و در برابر موج روزافزون اعتراضات مردم ایران، به سرعت به یک سیاست مشخص برسند و موضع خود را در قبول و یا رد آن اعلام کنند. چون از یک طرف، قبول مذاکره به معنی تسلیم به آمریکا و پایان رژیم است و نپذیرفتن مذاکره نیز تحریم بانک مرکزی، و تحریم فروش نفت را در پی خواهد داشت که تمام معاملات ارزی را مختل می کند و منابع مالی رژیم را در تنگنای اساسی قرارمی دهد و حیات جمهوری اسلامی را در مقابله با  شورش همگانی مردم ایران در خطر سقوط حتمی قرارخواهد داد.
موضعگیری های موقت و متناقض (و البته سازماندهی شدۀ)عناصر ریزتر حاکمیت در این چند روزه هم بیان همین ترس و بلاتکلیفی ست.  جمهوری اسلامی فعلا میکوشد از سوی رهبر و رئیس جمهور اعلام موضع رسمی نکند و با سیاست سکوتِ رسمی، توپ را به زمین حریف برگرداند و هم با موضع نگرفتن، نزد دولت های اروپا تقصیری متوجه خود نسازد.

ولی این چاره ساز نیست و اوضاع روز به روز وخیم تر می شود و ناخشنودی عمومی از بحران اقتصادی و دشواری های عظیم زندگی در ایران شدت می یابد.
در این بازی، مردم ایران جایگاه ویژه ای دارند و هر یک از طرفینِ این دو حاکمیت میکوشند او را پشت خود بکشند و پیروزی بر حریف را تضمین کنند.
طبعاً، ناخشنودی عمومی مردم از حاکمیت تبهکاران جمهوری اسلامی و جهنم ۴۰ ساله ای که این رژیم از جامعه ما ساخته، و همچنین بی اعتمادی به سیاستهای تخریبی آمریکا و شرکایش در یکی دو دهه اخیر؛ مانند حمله نظامی به افغانستان و عراق و یوگوسلاوی و لیبی و نتایج دهشتبار این حملات و سیاست های دیگر این جهانِ مرکزیِ جهانخوار، هر کدام در حرکت مردم ایران نقش بازی میکند و فعالین سیاسی و نیروها و سازمانهای مردمی ناچارند در راستا و هماهنگ با خواست های بنیادی مردم ایران، مانند گذشته به مبارزه همه جانبه برای سرنگونی جمهوری اسلامی دامن بزنند و از هرگونه اتکاء و وابستگی به سیاست های خانمان سوز سرمایه داری تبهکار جهانی نیز بر حضر باشند و برای برقراری یک جامعه آزاد و برابر تلاش کنند.

——————————————————
منبع:
https://www.facebook.com/abbas.samakar

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.