روزنامه آلمانی: ایران در آخر خط!

- یک عمده‌فروش: تا زمانی که نرخ ارز تثبیت نشده است، ما جین نمی‌فروشیم. جین برخلاف ریال ارزش خود را حفظ می‌کند!
- مردم هر روز در جایی از ایران به خیابان می‌ریزند. یک روز به خاطر کمبود آب و یک روز به خاطر حقوق‌های پرداخت نشده. وقتی با جوانان معترض صحبت می‌کنیم، آنها می‌گویند ما دیگر چیزی برای باختن نداریم. ….
——————————————————

کیهان لندن:
بحران سیاسی و اقتصادی در ایران به مرحله انفجار نزدیک شده است. این را، اکنون افکار عمومی‌ جهان بطور جدی لمس می‌کند. نمونه‌ها فراوانند. یکی از این نمونه‌ها، گزارش جامعی است که روزنامه معتبر «زود دویچه تسایتونگ» زیر عنوان کوتاه «ایران در آخر خط» منتشر کرده است. پاول آنتون کروگر نویسنده گزارش از جزییاتی معمولی به یک موضوع کلی مهم می‌رسد و آن اینکه در شرایط فعلی تندروهای ایران طغیان زنان را خطرناکتر از تحریم‌های آمریکا می‌دانند.


دی‌ماه ۹۶

در آغاز گزارش می‌خوانیم: «تهران در آستانه تحریم‌های تازه قرار دارد. وضعیت ایرانیان بد است. بسیاری دست به اعتراض می‌زنند. اما آنها می‌دانند: فشار از خارج، همواره به رژیم کمک کرده است».

روزنامه‌نگار آلمانی، برای به تصویر کشیدن سیمای بحران‌زده ایران، از شلوار جین به عنوان «نماد انحطاط غربی از نظر تندروهای مذهبی» یاد می‌کند و بعد پای صحبت حسن صادقی عمده‌فروش جین در بازار تهران می‌نشیند که «مدتی است دیگر شلوار نمی‌فروشد».
این عمده‌فروش تهرانی می‌گوید: «در نهایت جین کاسبی خوبی است. اما وضعیت هرگز مثل امروز نبوده است» او توضیح می‌دهد که جین به فروش نمی‌رسد، نه به این دلیل که خریدار ندارد، بلکه به این دلیل که او نمی‌خواهد کالای خود را از دست بدهد.


تظاهرات دی ۹۶

این یک نمونه از ویرانی اقتصاد ایران پیش از آغاز تحریم‌های تازه است. پاول آنتون کروگر، در توضیح به کاهش شدید ارزش پول ملی ایران اشاره می‌کند و می‌افزاید: «… با اینکه هنوز تحریم‌های تازه آمریکا اجرایی نشده‌اند بازار از الان نشان می‌دهد که وقتی مجازات‌های مرتبط با تحریم تاثیر واقعی خود را بروز دهند چه خواهد شد».

به گفته حسن صدیقی، کسب و کار نه تنها خوب نیست، بلکه اصلا وجود ندارد. او می‌گوید: «ما روزها را با چای نوشیدن و وقت‌کشی سپری می‌کنیم.» او هیچوقت به اندازه ماه‌های جاری این همه نامطمئن نبوده است.

اعتصاب بازاریان
گزارش این روزنامه آلمانی، در فرازی دیگر به اعتصاب‌های چند هفته پیش بازاریان می‌پردازد و به این نکته اشاره می‌کند که از جمله با اعتصاب آنها در سال ۱۳۵۷ به سقوط رژیم شاه منتهی شد.
در این بخش آمده است: «نه فقط با جین، بلکه با دلار هم کار در ایران ساده نیست. جهان با دلار معامله می‌کند، حتی اگر بانک مرکزی ایران در ماه مارس امسال اعلام کرده باشد که معاملات بین‌المللی خود را در آینده فقط با یورو انجام می‌دهد».
صدیقی، عمده‌فروش جین می‌گوید: «دلار در هفته‌های اخیر فقط مسیر صعودی را می‌شناسد». او و دو برادر دیگرش یک کارخانه جین‌دوزی دارند، اما پارچه و نخ و سایر مواد را از خارج می‌خرند و برای این کار نیاز به دلار دارند. مشکل اینجاست که صادقی دیگر دلار دولتی دریافت نمی‌کند.


اعتراض در بازار بزرگ تهران

دولت ایران به قصد جلوگیری از سقوط بیشتر ریال در ماه آوریل امسال نرخ دلار را تثبیت کرد. از آن زمان بانک مرکزی دلار را به قیمت ۴۲۰۰ تومان می‌فروشد. اما مدعی است که آن را تنها به واردکنندگان کالاهای اساسی می‌دهد. جین مشمول این تعریف نمی‌شود، اما یک باشگاه فوتبال با ارتباطات خود ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار دلار برای وارد کردن لاستیک اتومبیل دریافت کرد و ۲۲۰ میلیون نصیب یک واردکننده تلفن‌های همراه شد.

در خیابان‌های تهران بنرهایی نصب شده که مردم را به خرید کالاهای ایرانی فرا می‌خوانند. وزارت بازرگانی ۱۳۳۹ کالا را لوکس دانسته و ورود آنها را ممنوع کرده است. مبل، وسایل خانگی، کفش، چرم، ماشین‌آلات و منسوجات، که از مواد اولیه صادقی هستند، از آن جمله‌اند.

صادقی می‌گوید: «تا زمانی که نرخ ارز تثبیت نشده است، ما جین نمی‌فروشیم. جین برخلاف ریال ارزش خود را حفظ می‌کند». به این دلیل او و برادرانش از سه ماه پیش شلوارهای تولیدی خود را نفروخته‌اند! صرافی‌های خیابان فردوسی، جایی که برادران صادقی دست‌کم می‌توانند ارز را به قیمت بازار بخرند بسته‌اند: «صرافی کنار بازار، فردا صبح دو برابر نرخ امروز را طلب می‌کند و هیچکس نمی‌داند شب چه قیمتی خواهد داشت».

نرخ دلار نماد درماندگی، معیار سنجش ناامنی در کشور و شکست اعتماد شده است. آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی بنیادگرای ۹۱ ساله‌ خواستار آن شده است که چند صراف را برای ایجاد رعب و وحشت اعدام کنند. زندان‌های درازمدت حتی مشتریان ارز را تهدید می‌کند. با این همه، نرخ دلار همچنان بالا می‌رود. حالا مردم مستغلات، اتومبیل‌های وارداتی و طلا می‌خرند. اما این کالاها هم روز به روز گرانتر می‌شوند.

به تازگی بازار برای دو روز اعتصاب کرد. بازاری‌ها برای اعتراض در برابر مجلس گرد آمدند. چنین رویدادی از سال‌ها پیش اتفاق نیفتاده بود. بازاری‌ها محافظه‌کارند و پشتیبان همیشگی رژیم.  صدیقی می‌گوید: «همه می‌دانند معنای اعتصاب بازار چیست. بازاری‌ها در سال ۱۳۵۷ با نفوذ سیاسی و بیش از همه با پول از انقلاب اسلامی پشتیبانی کردند. در پایان شاه سقوط کرد».

مردم هر روز در جایی از ایران به خیابان می‌ریزند. رژیم سعی می‌کند کنترل اوضاع را از دست ندهد. در آستانه سال نو انسان‌ها در بیش از ۱۰۰ شهر دست به تظاهرات زدند. اما مردم معترض تا به حال وارد اعتراضاتی مثل سال ۱۹۷۹ نشده است.

شرکت‌های کوچک در معرض خطر تعطیلی کامل

صادقی می‌گوید: «تا به حال دستمزد کارگرانمان را از محل پس‌اندازها پرداخته‌ایم. تا سه ماه پیش مواد کافی داشتیم. اما اگر به زودی اوضاع عوض نشود، مجبور می‌شویم همکارانمان را اخراج کنیم و کارگاه را ببندیم».

وضعیت بسیاری از شرکت‌های کوچک همینطور است. آنها تقریبا نیمی ‌از فرصت‌های شغلی صنایع خصوصی را تامین می‌کنند. همین نکته زمینه‌ساز انفجار سیاسی است. رژیم طبعا آمریکا را مسئول این مشکلات معرفی می‌کند. آیت‌الله خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی مدعی است که آمریکا وارد یک جنگ اقتصادی با ایران شده است تا میان ملت و رهبری فاصله بیاندازد. حسن روحانی رئیس جمهور هم  پس از اعتصاب بازاریان در تلویزیون دولتی ظاهر شد و گفت که حتی برای بدترین وضعیت من متعهد می‌شوم که نیازهای اولیه مردم را تامین کنم. ما به اندازه کافی قند، گندم و روغن برای پخت و پز داریم. ما آنقدر ارز داریم که بتوانیم آن را به بازار تزریق کنیم!

صادقی که اظهارات روحانی و همکارانش را با دقت دنبال کرده است می‌گوید: «وقتی دلار نیست چطور باید باور کنیم که قند و آرد وجود دارد؟»  او می‌افزاید: «ما میلیاردها دلار نفت می‌فروشیم. این پول به کجا می‌رود؟» وی دولت را مسئول بدبختی مردم و خوابیدن کسب و کار می‌داند. عمده‌فروش شلوارهای جین اضافه می‌کند: «ده‌ها سال سوء مدیریت عامل اصلی این بحران است، نه آنطور که همه منابع رسمی‌همواره در ایران می‌گویند عهدشکنی  دونالد ترامپ!»

جوانان ایرانی: چیزی برای باختن نداریم
روزنامه‌نگار آلمانی در ادامه گزارش خود به رشد نارضایتی‌ها در میان قشرهای مختلف می‌پردازد و می‌نویسد: رشد نارضایتی به بازاریان محدود نیست. کارگران، کارمندان، هنرپیشه‌ها، آموزگاران، کارشناسان کامپیوتر هم از مشکلات رنج می‌برند. گرانی حتی شامل کالاهای تولید داخل نیز می‌شود. مثلا نرخ سیگار با اینکه در ایران تولید می‌شود بیش از دو برابر شده است. هندوانه و خربزه تولید ایران هم به شدت گران شده‌اند. حتی کالاهایی که اهمیت حیاتی دارند، مثل دریچه مصنوعی قلب هم دیگر قابل دسترسی نیست. به همان دلایلی که تولیدکننده جین محصولات خود را نمی‌فروشد.


دانشجویان معترض در دانشگاه تهران

حیف و میل ثروت ملی و بردن آنها به خارج از کشور مورد دیگری است که زود دویچه تسایتوگ بررسی می‌کند. در گزارش این روزنامه می‌خوانیم: اکنون بسیاری از خود می‌پرسند، چرا ایران این همه پول خرج خارج می‌کند؟ «سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن!» شعار بازاریان معترض نیز بود. باید افزود، یمن، فلسطین و عراق، جایی که حکومت ایران شبه‌نظامیان را با اسلحه، پول و در برخی موارد با نیروهای سپاه پاسداران مورد پشتیبانی قرار می‌دهد، مشمول این اعتراض‌ها می‌شوند. فریاد «مرگ بر دیکتاتور» بار دیگر در خیابان‌های تهران طنین می‌افکند. منظور از این شعار همانا رهبر جمهوری اسلامی آیت‌الله خامنه‌ای قدرتمندترین مرد حکومت است. این شعار در سال ۱۳۸۸ در جریان «جنبش سبز» نیز طنین افکند.

روزنامه آلمانی می‌نویسد: طبعا در واشنگتن بعضی‌ها خواب سرنگون کردن رژیم از طریق معترضان خشمگین در خیابان‌های ایران را می‌بینند. حتی اگر مایک پمپئو وزیرخارجه تاکید کند که مسئله بر سر «تغییر رژیم» نیست، ترامپ از اینکه تنها خروج او از توافق هسته‌ای سبب تشدید شرایط  اعتراضی در ایران شده است خوشحال است و می‌گوید: «آنها نگاه نمی‌کنند به اینکه در سوریه و یمن و سایر جاها چه رخ داده است. ایران همان سرزمینی نیست که تا چند ماه پیش بود.» شاید ترامپ در این آخرین جمله‌ی خود بطور استثنائی حق داشته باشد.

اعتراضات خیابانی در سراسر ایران موضوعی است که فراز دیگری از گزارش این روزنامه آلمانی به آن می‌پردازد: مردم هر روز در جایی از ایران به خیابان می‌ریزند. یک روز به خاطر کمبود آب و یک روز به خاطر حقوق‌های پرداخت نشده. وقتی با جوانان معترض صحبت می‌کنیم، آنها می‌گویند ما دیگر چیزی برای باختن نداریم.

تغییر از درون

سعید لیلاز، تحلیلگر اقتصادی نزدیک به اصلاح‌طلبان می‌گوید: «وضعیت درست مثل سال ۱۳۵۷ است». با این همه او معتقد نیست که جمهوری اسلامی سقوط خواهد کرد. از نظر او مشکل محوری سیستم ناکارآمدی آن است: «اکنون نتایج ۴۰ سال مدیریت غلط آشکار می‌شود. این توفان به پا می‌کند، اما از تحریم‌ها در واقع بخشی از طبقه حاکمه بهره می‌برند. ماجرای تلفن‌های همراه یک نمونه است: واردکنندگان ۲۰۰ میلیون دلار را به نرخ رسمی‌دریافت کردند. اما تنها ۷۵ میلیون دلار سرمایه‌گذاری کرده و بقیه دلارها گم شد. تلفن‌ها نیز با نرخ بالا فروخته شدند؛ انگار واردکنندگان دلار را در بازار سیاه خریده‌ بودند!»
لیلاز می‌پرسد: «چرا در حالی که قرار است تنها کالاهای اساسی وارد شوند، دولت اصولا ارز را خرج تلفن‌های همراه جدید می‌کند؟» از نظر این کارشناس اقتصادی، «فشار از خارج همواره به بقای سیستم کمک کرده و سیاست‌های ترامپ تنها سبب تقویت تندروها در ایران می‌شود.»

ترس تندروها از زنان
لیلاز معتقد است تندروها تنها از  زنان ایرانی می‌ترسند که علیه حجاب اجباری به پا خاسته‌اند. قوه قضائیه تحت کنترل تندروها همواره معترضان را سرکوب می‌کند. همین چند وقت پیش یک دختر ۱۷ ساله به خاطر انتشار ویدئوی رقص در اینستاگرام زندانی شده است. زنان دیگری به دلیل آویختن روسری خود بر چوب محکوم شده‌اند. مردم دیگر نمی‌توانند فشار را تحمل کنند.
لیلاز می‌افزاید: «من هر روز ۵۰ زن را می‌بینم که در گرمای سوزان تابستان در پشت فرمان روسری‌های خود را روی شانه انداخته‌اند و گشت ارشادی نمی‌بینم که علیه آنها اقدام کند. آنها از خطر تحریک اعتراضات می‌ترسند. به عنوان نمونه، زندانی شدن دختر رقصنده، صدها ویدئوی همبستگی از سوی زنان دیگر را به دنبال داشت». این کارشناس اقتصادی نتیجه می‌گیرد که ایران در هر حال با تحولات داخلی تغییر خواهد کرد. او معتقد است که اکثریت ایرانی‌ها با وجود همه نارضایتی‌ها خواستار خشونت یا یک انقلاب جدید نیستند.

حسن صادقی عمده‌فروش بازار هم با مشکلی مشابه روبرو است: «همسر من دو بار به روحانی رای داد. طبیعی است که اشتباه کرد».  او تنها به خدا امید بسته است و دیگر به سیاست اعتمادی ندارد: «من در ایران هیچ سیاستمداری نمی‌شناسم که بتواند مشکلات را حل کند».

گزارشگر آلمانی در پایان گزارش خود می‌نویسد: «بهمن امسال انقلاب اسلامی ایران ۴۰ ساله می‌شود. صادقی هم می‌داند که ماه‌های منتهی به این تاریخ سرنوشت‌ساز خواهند بود. تازه نیمروز است. با این همه او کرکره فروشگاهش را پایین می‌کشد تا نزد خانواده خود برود. او در طول روز در حجره خود چه می‌تواند بکند، وقتی قرار نیست شلواری بفروشد؟»

منبع: زود دویچه تسایتونگ
نویسنده: پل آنتون کروگر
ترجمه و تنظیم: جواد طالعی

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.