پاسخ به ۲ استدلالی که برخی برای متوقف کردن جنبش اعتراضی به‌ آن دامن می‌زنند: «احتمال کودتای سپاه» و «سوریه‌ای شدن ایران»

کسانی که معترضین را از «داعش» می‌ترسانند باید بتوانند بگویند دقیقاً برتری جمهوری اسلامی با سابقۀ طولانی سرکوب و اعدام و شکنجه بر داعش چه چیزی است؟ البته پاسخ مردم عادی به این سؤال که در خیابان‌ها رو به نیروهای سرکوب خشمگینانه فریادِ «داعشی! داعشی!» سر می‌کشند، بسیار بهتر از توجیه‌تراشی‌های روشنفکرانِ ماله‌کش است. معترضین خوب فهمیده‌اند که دشمن اصلی، در خانه است! ….

———————————————–

از زمان بیخ پیدا کردن و جدی شدن اعتراضات، ناگهان دیدیم که طرح احتمال «کودتای سپاه» یا «جنگ داخلی» و «سوریه‌ای شدن ایران» شایع شد تا مشخصاً مردم از ادامۀ هر نوع اعتراضی منصرف شوند. ردّ پای این نوع استدلال‌ها در نهایت به هواداران جناح‌هایی از قدرت می‌رسد که مسلماً منفعت‌شان در حفظ دستگاه حاکمه است و وظیفۀ اصلی‌شان در تمام این سال‌ها این بوده که مردم را با ترساندن‌ از یک هیولای «بدتر» از هرگونۀ مبارزۀ مستقل دلسرد کنند. این ادعا مثل هر ادعای دیگری هم پیش‌فرض‌هایی برای خودش دارد و هم هدف خاصی.

نگاهی به سهم چرب و نرم سپاه از بودجۀ ۹۷ حکومت روحانی به اندازۀ کافی گویای آنست که زمانی که موضوع بر سر تقسیم منابع عمومی بین بالایی‌ها باشد، اختلافی بین‌شان وجود ندارد؛ مگر در اینکه در این بده بستان‌ها و معاملات پشت پردۀ چه کسی بیشتر بخورد! از طرف دیگر کافی است واکنش هر دو جناح قدرت را از زمان شروع اعتراضات ببینیم تا دریابیم که بین طیف روحانی و سپاه و اصولاً همۀ جناح‌های حکومت، مادامیکه اعتراضات، کل رژیم را نشانه گرفته، اتحاد بی‌سابقه‌ای صورت می‌گیرد تا سپاه و نیروهای امنیتی معترضین را قلع و قمع کنند. دیدیم که چطور اصلاح‌طلبان در این دوره در صف اول تشویق نیروهای امنیتی به سرکوب معترضین بودند. بنابراین تا این‌جا باید پرسید سپاه با کودتا دقیقاً قرار است به چه چیزی برسد که الآن در دورۀ حکومت روحانی به آن نرسیده؟!

حالا برمی‌گردیم به این سؤال که این داستان «کودتای سپاه» از کجا می‌آید. در واقع از روزی که اعتراض مشهد آغاز شد، اصلاح‌طلبان تمام زور خود را زدند تا آن را دستپخت رئیسی و اصول‌گرایان معرفی کنند. اما وقتی اعتراضات مثل برق و باد به همۀ ایران گسترش پیدا کرد و مردم شعار می‌دادند «اصلاح‌طلب اصول‌گرا، دیگه تمومه ماجرا» ، قاعدتاً دیگر نمی‌توانستند همان بحث قدیمی خود را تکرار کنند. در نتیجه تاکتیک جدیدی برای حفظ حکومت پیدا کردند و آن هم طرح «کودتای سپاه» بود! به این معنی که اگر اعتراضات به این شکل ادامه پیدا کند، سپاه قدرت را قبضه می‌کند و حکومت روحانی را کنار می‌زند! در واقع اصلاح‌طلبان و مدافعین وضع موجود، با این حقه سعی می‌کنند روحیۀ معترضین را بشکنند. حالا فرض کنیم که اصلاً سپاه دست به یک کودتا زد! در آن صورت چه؟ آیا باید به پیشنهاد اصلاح‌طلبان، از ترسِ مرگ خودکشی کرد؟ خیر! جواب روشن است. همانطور که ما اکنون مُصِر هستیم مبارزۀ مستقل خود را علیه استبداد جناح‌های حاکم پیش ببریم، آن زمان نیز چنین خواهیم کرد! طبقۀ کارگر در هر صورتی جبهۀ اعتراضی خود را مستقل نگه می‌دارد، نه این‌که برای مقابله با سرکوبگران کودتاچی کنار سرکوبگران قدیمش بایستد! بنابراین همان‌طور که گفته شد، نه اختلافات میان جناح‌های حاکمیت و نه وضعیت کنونی اعتراضات، چشم‌انداز کودتا را نشان نمی‌دهند و این فقط تاکتیک موقتی اصلاح‌طلبان برای عقب‌راندن معترضین بود. امری که در واقع تأثیری هم نداشت.  در عوض خیال همه باید راحت باشد که این حکومت، با تمام جناح‌ها و اختلافات درونی، قرص و محکم در کنار سپاه ایستاده و قصد تعیین تکلیف با جنبش اعتراضی را دارد. پس به جای دامن زدن به شایعاتِ اساساً اصلاح‌طلبانه، باید به فکر سازماندهی و برنامه برای کوبیدن آخرین میخ بر تابوت پیکر متعفن حاکمیت سرمایه‌داری جمهوری اسلامی بود.

سوریه‌ای شدن ایران : استدلال دومی که شنیدیم برخی به کرات برای متوقف کردن «جنبش اعتراضی سیاسی» به آن دامن زدند، احتمال «سوریه‌ای شدن» یا همان «جنگ داخلی» در ایران بود! صاحبان این دیدگاه از اصلاح‌طلب و چهره‌های امنیتی-فرهنگی گرفته تا برخی به‌اصطلاح «چپ‌»هایِ نادمی که به اسم  ضدیت با امپریالیسم مجیزه‌گویی جمهوری اسلامی را می‌کنند، مدام معترضین را از سرنوشتی که سوریه به آن دچار شد می‌ترساندند و ندای «اعتراض بد است» سر می‌دادند. برای پاسخ به این استدلال لازم است چند تا نکته را یادآوری کنیم:

ابتدا باید از کسانی که مدام سرنوشت سوریه را به معترضین یادآوری می‌کنند بخواهیم توضیح دهند جنگ داخلی سوریه دقیقاً محصول چه فرآیندی بود؟ آیا تمام آن دورانی که اسد مخالفین سیاسی خود را در زندان‌های بدنامش شکنجه می‌کرد، این خودِ جمهوری اسلامی نبود که حمایتش می‌کرد؟ آیا خودِ اسد نبود که سال ۲۰۱۱ برای سرکوب معترضین اقدام به آزادسازی جهادیون و افراطیون اسلامی از زندان کرد؟ آیا جمهوری اسلامی نبود که پول و سلاح و تکنولوژی تجسس الکترونیکی و پهپاد و خلاصه هرچه داشت برای سرکوب معترضین در اختیار اسد قرار داد؟ آیا همین اسد نبود که حتی با داعش قرارداد نفتی بست؟ آیا جز این بود که سوریه به میدان رقابت و سهم‌خواهی قوای چندین و چند کشور (از آمریکا و اسرائیل و عربستان و ترکیه تا روسیه و ایران) بدل شد؟ باید از این کسانی که امروز از پستوهایشان سر بیرون آورده‌اند و در مورد «سوریه‌ای شدن ایران» هشدار می‌دهند، پرسید زمانی که جمهوری اسلامی در حال «سوریه‌ای کردنِ» سوریه بود کجا بودند؟ به این جماعت باید گفت که سیاست خارجی جمهوری اسلامی در آن زمان در سوریه دقیقاً در امتداد سیاست داخلی‌اش بوده و هست. نمی‌توان از رژیمی که در داخل فقط توحش از خود نشان می‌دهد تصویر یک فرشته در خارج از مرزها را ترسیم کرد. چگونه رژیمی که در قتل کولبران و اسیدپاشی به زنان و شکنجه و قتل معترضین سیاسی و برپا کردن چوبۀ دار و تحقیرِ اقلیت‌های ملی و سرکوب کارگران با باتوم و کتک زدنِ مالباخته‌ها و تحمیل فقر و فلاکت و چاپیدن ثروت‌های کشور دست دارد، ناگهان قهرمانِ «امنیت ملی» می‌شود؟

جالب است که در تمام بمب‌گذاری‌های انتحاری سال‌های اخیر در کشورهای مختلف ترکیه و فرانسه و امریکا و حتی حملۀ نمایشی به مجلس ایران، یک الگوی مشابه می‌بینیم و آن هم این است که عناصر جهادی برای سرویس‌های اطلاعاتی شناخته شده بوده‌اند و خیلی‌هایشان درست زیر نظر دستگاه‌های اطلاعاتی مشغول عبور و مرور و فعالیت بوده‌اند. منتها حملات تروریستی این گروه‌ها لااقل این مزیت را برای همۀ این حکومت‌ها داشته تا از یک طرف به اسم مبارزه با تروریسم فضای سرکوب داخلی را مهیا کنند و از طرف دیگر دخالت خارجی و لشکرکشی‌های خود را در منطقه توجیه کنند.

ضمناً کسانی که معترضین را از «داعش» می‌ترسانند باید بتوانند بگویند دقیقاً برتری جمهوری اسلامی با سابقۀ طولانی سرکوب و اعدام و شکنجه بر داعش چه چیزی است؟ البته پاسخ مردم عادی به این سؤال که در خیابان‌ها رو به نیروهای سرکوب خشمگینانه فریادِ «داعشی! داعشی!» سر می‌کشند، بسیار بهتر از توجیه‌تراشی‌های روشنفکرانِ ماله‌کش است. معترضین خوب فهمیده‌اند که دشمن اصلی، در خانه است!

به علاوه کسانی که معترضین را از «احتمال حضور داعش یا داعشیان» در صورت تداوم اعتراضات می‌ترسانند، فراموش می‌کنند که رشد داعش و تروریسم اسلامی، محصول شرایط مادی دهه‌ها فقر و فلاکت و تبعیض و سرکوب در منطقه بوده و همین‌طور دخالت خارجی و جذب و تعلیم نیرو برای شبکه‌های تروریستی اسلامی! در نتیجه گیریم که اگر هم مردم به‌خاطر خطر «داعش» از اعتراضات دست می‌کشیدند، چه تضمینی بود که نیرویی بارها وحشتناک‌تر از داعش پدید نیاید و دوباره به ما نگویند به خاطر این خطر جدید دست از مبارزه بکشید! پس اگر می‌خواهیم زمینه‌های مادی ظهور داعش‌ها را از بین ببریم نه فقط باید منابع مالی آن‌ها را قطع کنیم بلکه به انواع تبعیض‌ها و تحقیر و ستم ملی و فقر پایان بدهیم. یعنی باید پیش از هر چیز پیکان مبارزه را هم به سوی سرمایه‌داری جمهوری اسلامی نشانه بگیریم و هم تمام رژیم‌های سرمایه‌داری ارتجاعی منطقه و متحدین بین‌المللی‌شان.

نکتۀ بعد آن‌که ما هرگز منکر «احتمال دخالت خارجی» در ایران نمی‌شویم، می‌دانیم که نیروهای فعالی در اپوزیسیون راست قرار دارند که با لابی‌گری برای دخالت نظامی درصدد براندازی جمهوری اسلامی هستند. اما ما برای مبارزه با دخالت خارجی، آدرس اشتباه به طبقۀ کارگر نمی‌دهیم و از آن‌ها نمی‌خواهیم کنار استبدادِ داخلی بایستند! بلکه آن‌ها را به مبارزۀ مستقل و توامان خودشان علیه نیروهای استبدادی و مداخله‌جو دعوت می‌کنیم! کمیتۀ عمل سازماندۀ کارگری با همین منطق بود که لزوم دفاع از اصل «نه به دخالت خارجی» را در تمامی بیانیه‌های توزیع‌شدۀ خودش در داخل کشور گنجانده بود.

اما اگر زد و  به‌هرحال دخالت نظامی خارجی اتفاق افتاد چه؟ آن‌وقت چه باید بکنیم؟ جواب ما این است: باز هم مبارزۀ مستقل با هر دو جبهۀ استبداد جمهوری اسلامی و دخالت نیروهای خارجی! در زمان جنگ داخلی سوریه نیز پیام ما همین بود: تشکیل یک «جبهۀ سوم» برای مبارزۀ توأمان با اسد و با داعش (و متحدین خارجی‌اش)! چرا که این دو لازم و ملزوم هم هستند!

بنابراین در یک کلام باید گفت هر کسی بخواهد مبارزۀ مستقل طبقۀ کارگر را – تحت لوای ترساندن از این یا آن احتمال – تضعیف کند، هدف دیگری دارد. مبارزه با شرایط عینی فقر و فلاکت و تبعیض و سرکوب، برای طبقۀ کارگر یعنی مبارزه با سرمایه‌داری جمهوری اسلامی! یعنی مبارزه با دخالت نظامی دولت‌های خارجی! یعنی مبارزۀ مستقل!

کمیته عمل سازمانده کارگری – ۲۵ دی ۱۳۹۶
———————————————–

منبع:
https://ksazmandeh.wordpress.com

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.