تریبونی برای زنان چپ: شورش نیروی سوم
ما ضمن محکوم کردن سرکوب نظاممند مردم و حمایت از مطالبات آنها، اولین گام برای سازماندهی را حول مطالبات مشخصی که طی این خیزش مطرح شد، میدانیم. مطالباتی همچون حق تشکل و اعتراض، رفع گرانی، بیکاری، فساد، سوء مدیریت، تبعیض در تمامی زمینهها و ….
———————————————-
آنانی که برای به رخ کشیدن قدرتشان سعی کردند از نارضایتی مردم برای خود لشکری بسازند خیلی زود مجبور شدند در مقابل این لشکر به خشمآمده، عدالتخواه و معترض دست به شمشیر ببرند. آتش این خشم عمدتا در شهرهای کوچکتر شعلهور شد، چرا که شهرهای محرومتر و دورافتادهتری همچون ایذه، قهدرجان، درود و… طعم تلخ بیعدالتی، تبعیض، فقر، فساد و گرسنگی را بیشتر از اهالی شهرهای بزرگ و مراکز استانها چشیدهاند. مردم در حاشیه امنیتی ایجاد شده بواسطهی حمایت این دغلکاران خیلی راحت پا به میدانها گذاشتند، اما نه به عنوان لشکر دغلکاران، بلکه برای کسب مطالبات خود: حداقلهای زندگی انسانی، یعنی اشتغال، تامین معیشت، رفع گرانی و تبعیض و….
تا دغلکاران به خود بجنبند اعتراضات خیابانی چنان به سرعت گسترش یافت که تمامی ارگ حکومتی از اصلاحطلب و اصولگرا و میانهرو و غیره را به لرزه انداخت، درحدی که گرچه روزهای اول با برخی مطالبات مردم همدلی نشان میدادند، اما خیلی زود همگی در یک صف در مصاف و برای سرکوب معترضین شمشیرها را از رو بستند.
در عرض کمتر از یک هفته حدود ٢٠ شهر و عمدتا شهرهای کوچک شاهد خیزش مردمی از طبقات مختلف جامعه، به ویژه طبقات فرودست بود. کسانی که ابتدا با شعارهای برنامهریزی شده جناح راست علیه دولت، به میدان آمدند، خیلی زود به طرح مطالبات مشخص خود پرداختند که نه تنها دولت بلکه کل حاکمیت را هدف قرار داد. از مطالبات معیشتی هم فراتر رفت و در برخی مناطق شعارهایی علیه کل حاکمیت داده شد. از «مرگ بر گرانی» و «آخوند انگلیسی نمیخوایم، نمیخوایم»، به شعارهایی همچون «زندانی سیاسی آزاد باید گردد»، «اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» و «مرگ بردیکتاتور» گذر کرد.
دو جناح که ابتدا در ابراز همدلی و توضیح علت اعتراضات مردمی، توپ را به میدان یک دیگر میانداختند با بالا گرفتن خشم و قهر مردم، علیه آنها موضع گرفتند و خواستار سرکوبشان شدند. در طی کمتر از یک هفته حدود هزار نفر دستگیر و دستکم بیست و یک نفر کشته شدند. خشونت گسترده حاکمیت و نیروهای سرکوبگرش، خشم مردم را هرچه بیشتر دامن زد، خشونتی که مردم سالهاست در لحظهلحظه زندگی خود تجربه میکنند. حاکمیت علاوه بر خشونت عیان و عملی، برای مرعوب کردن مردم و ممانعت از اعتراضات به حق آنان تمامی نیروهای سرکوبگرش را به میدانها و خیابانها فراخواند، غافل از اینکه خشم و قهر مردم حتی اگر در این لحظه سرکوب شود آتشی زیرخاکستر خواهد بود که در اولین فرصت همچون ققنوسی دوباره از خاکستر برخواهد خواست.
حاکمیت که فریبکارانه با مطالبات به حق مردم همدلی نشان میداد، برای توجیه سرکوب معترضین حضور عناصر و نیروهای «غیرمردمی» را بهانه میکرد، گویی که مردم فاقد خاطرهاند وسرکوبهای وحشیانهاش را در طی این چهل و اندی سال از یاد بردهاند.
البته بدیهی است که در هر تحرک اجتماعی، از جمله خیزشی مردمی تمامی نیروهای سهم خواه و قدرتهای خارجی به میدان میآیند و تلاش میکنند نیروی اعتراضی مردم را در جهت رسیدن به مقاصد و اهداف خود به کار گیرند. ایننیروها با تبلیغات هر ساعته از طریق رسانههایی همچون بی.بی.سی، صدای امریکا، من و تو و رسانههای مشابه برای شستشوی مغزی مردم به جان آمدهی ایران سرمایهگذاری کلان کردهاند تا خشم و قهر مردم را به نفع خود سمت و سو دهند. برخی از مردم به ستوه آمده نیز، در غیاب سازمانهای مترقی و مردمی، تحت تاثیر این تبلیغات قرار گرفته و راه نجات را در گذشته مییابند: «رضا شاه، روحت شاد» یا «ایران که شاه نداره، حساب کتاب نداره»؛ برخی دیگر چشم امید به قدرتهای خارجی و دخالت آنها دوختهاند، عدهای دیگر راه حل معضلات و مشکلات زندگی روزمره خود را نفی و لعن سایر اقوام، ملیتها یا مذاهب دیگر تصور میکنند، اما و به واقع این مردم دردی مشترک دارند و آن درد همان مسائل و مشکلاتی است که آنان را خواستار راه نجات کرده است، آن جهنمی است که در آن زندگی میکنند. این چند دستگی و تفرقه که حاکمیت نیز، برای تداوم حاکمیتش بر آتش آن میدمد قطعا به نفع مردم نخواهد بود.
همین درد مشترکِ است که این خیزش و شورش را نسبت به تحرکات و اعتراضات دو دهه اخیر متفاوت کرده و آن را به نقطه عطفی در مبارزات این دو دهه تبدیل میکند. نقطه اوجی که بر بستری از نارضایتی و خشم چهل ساله شکل گرفته است. همین درد مشترک مردمی است که نیروی سومی را به میدان راهی میکند که نه به جناحی از حاکمیت وابسته است، نه دست به دامان مذهب و سنت شده است، از ابتدا با طرح خواستهای طبقاتی، عمومی و کلان رادیکالیسمی پرزور از خود نشان میدهد، با حضور پرشورش در خیابان برحق اعتراض و تشکل خود پا فشاری میکند و میرود تا اولین گام برای رهایی خود را بردارد: نفی حاکمیت و نظام موجود.
نیروی سومی که هنوز بسیار نورس، فاقد سازمانیابی، اندیشه و استراتژی مشخص است و شاید به همان سرعتی که سر به طغیان برداشته به خانه بازگردد، اما از بین نخواهد رفت….اما رشد، تکامل، گسترش و تداومش در گروی هشیاری نیروهای آگاه تشکیل دهندهی آن و همراهی متحدانهی نیروهای مترقی و چپ است.
ما ضمن محکوم کردن سرکوب نظاممند مردم و حمایت از مطالبات آنها، اولین گام برای سازماندهی را حول مطالبات مشخصی که طی این خیزش مطرح شد، میدانیم. مطالباتی همچون حق تشکل و اعتراض، رفع گرانی، بیکاری، فساد، سوء مدیریت، تبعیض در تمامی زمینهها و ….
تریبونی برای زنان چپ
١٢ دی ماه ١٣٩۶
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.