حمایت عملی کارزار خیابان در دفاع از رضا شهابی و ربابه رضایی

حمایت از رضا شهابی ممکن نیست و نخواهد بود، مگر با اتکا به یک جنبش اعتراضی و با تقویت و گسترش این جنبش. امری که دیروز برای دومین بار طی ماه‌های گذشته آن را دیدیم. سرکوبِ حرکتی که دیروز رخ داد نه تنها صدای آن را خفه نخواهد کرد بلکه اتفاقاً اتحاد ما را در دفاع جمعی از شهابی جری‌ء‌تر و جسورتر خواهد کرد. ما هم به نوبۀ خود این پیام را می‌دهیم که «این سرکوب‌ها بی‌پاسخ نمی‌ماند»! ….

——————————————————-

دیروز پنجم دی ۱۳۹۶، حاکمیت با قلع و قمع و دستگیری بیش از پنجاه نفر از تظاهرکنندگانی که به حمایت از رضا شهابی در مقابل وزارت کار تجمع کرده‌بودند، به خیال خود غائلۀ دفاع از او را فیصله داد.

کارزار «خیابان: تریبون زندانی سیاسی»، بعد از کمپینی که شهریورماه در حمایت از شهابی ترتیب داده بود مجدداً با دیوارنگاری‌هایی خیابان‌ها را به تریبونی برای صدای سرکوب‌شدۀ او بدل کرد؛ کارگری که هرچند تنِ رنجورش زخم دومین سکته را بر خود دارد، اما ارادۀ بالا نگه‌اش داشته است. اما این صدا، بدون صدای ربابه رضایی کامل نمی‌شد. در هر ثانیۀ رنج و مبارزۀ رضا شهابی در زندان، ربابه هم شریک بوده و هنوز است. فراخوان ربابه رضایی به تجمع مقابل وزارتِ سرکوبِ کار، الگویی بسیار قابل‌دفاع است. ربابه در این روزهای سیاه درگیری با رژیم قداره‌بندان حاکم، خوب نشان داد که شمّ و غریزۀ طبقاتی‌‌اش به خوبی سر بزنگاه‌ها عمل می‌کند. ربابه نه به ته‌مانده‌های اصولگرایی از قماش سعید زیباکلام ذره‌ای بها داد، نه حاضر به مماشات بر سر جان رضا شد. او در عوض فراخوان را به جای دادگستری و شکنجه‌گرانِ شهابی‌ها، خطاب به اعضای سندیکای شرکت واحد، جوانان، نیروهای چپ و مترقی و خلاصه تمام کسانی داد که هر یک طعم زجرهای این حاکمیت را با خود دارند. غریزه‌ای که هنوز فعالان کارگری جا دارد از آن بیاموزند و به جای نامه‌نگاری با وزارت اطلاعات و سایر دستگاه‌های سرکوب، متحدین واقعی خود را خطاب قرار دهند.

حمایت از رضا شهابی ممکن نیست و نخواهد بود، مگر با اتکا به یک جنبش اعتراضی و با تقویت و گسترش این جنبش. امری که دیروز برای دومین بار طی ماه‌های گذشته آن را دیدیم. سرکوبِ حرکتی که دیروز رخ داد نه تنها صدای آن را خفه نخواهد کرد بلکه اتفاقاً اتحاد ما را در دفاع جمعی از شهابی جری‌ء‌تر و جسورتر خواهد کرد. ما هم به نوبۀ خود این پیام را می‌دهیم که «این سرکوب‌ها بی‌پاسخ نمی‌ماند»!

اما شاید یک جنبۀ کم یا ناپیدای دیگر هم در این میان بوده باشد. تاریخ اثبات کرد که حتی سندیکا هم برخلاف ماهیت و تعریف خود نمی‌تواند با هر درجه از تمایل خویش، صرفاً در چنبرۀ مطالباتی صنفی باقی بماند. خصلت سرمایه‌داری ایران صنفی‌ترین‌ها را هم ناگزیر به عرصۀ مبارزۀ سیاسی خواهد کشاند و چه گواهی بهتر از تجمع امروز مقابل وزارت کار.

در نهایت آن‌که قتل شاهرخ زمانی در زندان و زجرکش کردن محمد جراحی نشان داد که اگر در مقابل این دست از سرکوب‌های رژیم متحدانه و قاطعانه نایستاد، آنان هیچ ابایی ندارند تا تک تک مبارزین طبقۀ کارگر را در زندان به شکل خاموش به قتل برسانند.

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.