کارگران انقلابی متحد ایران: وضعیت طبقۀ کارگر در ایران و وظایف کارگران انقلابی و پیشرو

مبارزۀ سیاسی بخشی جدائی ناپذیر و حیاتی از مبارزۀ طبقۀ کارگر برای ایجاد دگرگونی واقعی و مطلوب در جامعه است. مبارزۀ سیاسی طبقۀ کارگر نه برای اصلاح رژیم – که ماهیت ارتجاعی و اصلاح ناپذیرش را طی نزدیک به ۴٠ سال به همگان نشان داده – بلکه برای برانداختن انقلابی آن و گرفتن زمام امور جامعه در دست طبقۀ کارگر و زحمتکشان متحد اوست. ….

————————————————

طبقۀ کارگر در ایران زیر منگنۀ فشار خُرد کننده ای قرار دارد که یک طرف آن سرمایه داری بحران زدۀ ایران و جهان، و طرف دیگرش ستم و تبهکاری کم نظیر حکومت دینیِ نظامی – دیوانسالار مرتجعی است که تمام قدرت نظامی، امنیتی، پلیسی، سیاسی و ایدئولوژیک خود را در خدمت منافع غارتگرانۀ سرمایه داران و زمینداران، سرکوب کارگران و دیگر توده های زحمتکش شهر و روستا و روشنفکران انقلابی و معترض به کار گرفته تا آرزوها و رؤیاهای جاه طلبانه، ارتجاعی و ویرانگر منطقه ای سردمداران جمهوری اسلامی و طبقۀ حاکم ایران را تحقق بخشد.

کارگران مزدی در ایران بزرگترین طبقۀ اجتماعی، بزرگترین مولد ثروت اجتماعی هستند و با خانواده هایشان اکثریت مطلق جمعیت کشور را تشکیل می دهند. با این حال اکثریت قریب به اتفاق آنها زیر خط فقر به سر می برند؛ حدود ۶ میلیون نفر از آنان بیکارند و تنها بخش ناچیزی از این جمعیت بیکار ۶ میلیونی از مستمری ناچیز بیکاری برای مدتی محدود بهره مندند؛ بیش از ٩٠ درصد کل کارگران شاغل بخش های خصوصی و دولتی با قراردادهای موقت و یا سفید امضا بدون تأمین شغلی مشغول کارند. کارگران در ایران از ابتدائی ترین حقوق شناخته شدۀ بین المللی کارگری مانند حق تشکل، حق اعتصاب، حق گردهمائی و اعتراض، حق مذاکرات دسته جمعی، آزادی بیان و غیره محرومند. تبعیض های جنسی، دینی، ملی و نژادی در کارخانه ها و دیگر محیط های کار در ایران رواج دارد، آزار و سوء استفادۀ جنسی، بویژه از سوی کارفرما و کارگزارانش اعمال می شود، کودکان و نوجوانان زیر ١۶ سال به کار گرفته می شوند، سوانح مرگبار در کارخانه ها، معادن، کارگاه های ساختمانی و غیره بیداد می کنند، وضع بیمه های اجتماعی نابسامان است و بسیاری از کارگران از حداقل تأمین اجتماعی بی بهره اند، مستمری اکثریت عظیم بازنشستگان از مزد حداقل هم پائین تر است، و «گل سرسبد» همۀ اینها این است که بسیاری از کارفرمایان خصوصی و دولتی حتی از پرداخت مزد کارگران سرپیچی می کنند و مزد ناچیز صدها هزار کارگر طی ماه ها و بلکه سال ها به تعویق می افتد.

در چنین وضعیت اقتصادی و اجتماعی دهشت باری، شرایطی فوق العاده خشن و استثنائی در کارخانه ها و محیط کار و در سطح جامعه به طور کلی سیطره دارد که بیانگر ددمنشی افسار گسیختۀ سرمایه داران، دولت و هیئت حاکم است. اخراج از کار، زندان، شکنجه های سیستماتیک جسمی و روانی، مجازات های وحشیانه مانند شلاق زدن، اعدام و یا مرگ برنامه ریزی شده در انتظار کارگرانی است که برای دستیابی به حقوق خود و هم طبقه ای هایشان مبارزه می کنند. رژیم ضد کارگری جمهوری اسلامی و همۀ نهادهای رسمی و غیررسمی آن می کوشند هر تلاش کارگران را برای بهبود زندگی طبقۀ کارگر در نطفه خفه و سیر قهقرائی زندگی را بر این طبقه تحمیل کنند. فعالان کارگری را نه تنها در زمان فعالیت و در دورهای بازداشت و محکومیت به زندان زیر فشار و سرکوب و تهدید دائمی قرار میدهند بلکه عطش کینه توزانۀ رژیم نسبت به هر گرایش انقلابی و ترقی خواهانه و بویژه وحشت او از برآمد و گسترش جنبش کارگری، فعالان کارگری و اجتماعی و سیاسی را در دوران به اصطلاح آزادی آنان از زندان و یا مرخصی به خاطر بیماری های سختی که غالبا در زندان بدان مبتلا شده اند نیز در امان نمی گذارد. یکی از آخرین نمونه های این رفتار وحشیانه و در همان حال پست و حقیرانۀ رژیم، پابند زدن و بستن محمود صالحی به تخت بیمارستان است که نفرت و انزجار همگان را برانگیخته است. همه دیدند که رژیم حتی به یک بیمار در حال دیالیز پابند می زند همان گونه که با زنجیر فقر، سرکوب و اختناق به تمام کارگران و زحمتکشان و اکثریت عظیم مردم ایران دستبند و پابند و زبان بند زده است.

همۀ این واقعیت ها نشان می دهند که طبقۀ کارگر برای رهائی از وضعیت فاجعه باری که نظام سرمایه داری و حکومت دینی نظامی – دیوانسالار جمهوری اسلامی بر او تحمیل کرده چاره ای جز مبارزۀ همه جانبه با نظام سیاسی و اقتصادی – اجتماعی حاکم ندارد. یعنی طبقۀ کارگر باید در تمام عرصه های اقتصادی – اجتماعی، سیاسی، نظری و فرهنگی با بورژوازی و نهادهای سیاسی، قضائی و اداری حاکم که مهم ترین آنها دولت جمهوری اسلامی است به مبارزه ای پیگیر و آشتی ناپذیر برای ریشه کن کردن کل نظام سیاسی و اقتصادی – اجتماعی حاکم روی آورد و نه آنکه صرفاً به مبارزه ای نمادین و برجسته کردن اغراق آمیز نمادهای مبارزه بسنده کند. طبقۀ کارگر در این نظام و با این نظام روی آزادی، آسایش، رفاه و امنیت به خود نخواهد دید و شرایط زندگی و آینده اش دشورارتر و تحمل ناپذیرتر خواهد گردید.

مبارزۀ سیاسی بخشی جدائی ناپذیر و حیاتی از مبارزۀ طبقۀ کارگر برای ایجاد دگرگونی واقعی و مطلوب در جامعه است. مبارزۀ سیاسی طبقۀ کارگر نه برای اصلاح رژیم – که ماهیت ارتجاعی و اصلاح ناپذیرش را طی نزدیک به ۴٠ سال به همگان نشان داده – بلکه برای برانداختن انقلابی آن و گرفتن زمام امور جامعه در دست طبقۀ کارگر و زحمتکشان متحد اوست.

با چنین چشم اندازی باید شیوۀ مبارزۀ این طبقه و در درجۀ اول شیوۀ مبارزۀ کارگران پیشرو و انقلابی نیز خود را با ملزومات مبارزۀ انقلابی هماهنگ سازد: باید شیوۀ مبارزۀ خود را با مضمون مبارزه انطباق دهد. یکی از این ملزومات عمل متحد طبقۀ کارگر و تشکل یابی او بویژه ایجاد حزب سیاسی انقلابی طبقۀ کارگر و پیشبرد مبارزات سیاسی این طبقه است.

اختناق سیاسی و سرکوب عریان حاکم بر جامعۀ ایران چنان وضعیتی ایجاد کرده که امروز نه تنها برای ایجاد حزب سیاسی انقلابی طبقۀ کارگر بلکه برای ایجاد سندیکاهای مستقل کارگری هم نمی توان تنها با مبارزات علنی پیش رفت. کارگران باید به مبارزۀ مخفی و علنی، مبارزۀ قانونی و غیر قانونی (به مفهوم مبارزۀ انقلابی)، به مبارزات اقتصادی – اجتماعی و مبارزات سیاسی و فرهنگی مستقل خود روی آورند یعنی مبارزاتی که اهداف و منافع کارگران و زحمتکشان را در عمل و نظر به پیش برد و توسط خود طبقه و مبارزان انقلابی پرولتاریا صورت گیرد و رهبری شود.

مبارزۀ مخفی برای حفظ فعالان پیشرو کارگری، ادامه و تکامل مبارزات و تجربیات آنها، تعمیق پیوندشان با توده های کارگر و برای بیان دقیق، روشن و بی سانسور (اعم از سانسور دولتی یا خودسانسوری) خواست ها، دیدگاه ها، تحلیل ها و انتقال اطلاعات اهمیت و ضرورت تام دارد. نمی توان کار مخفی را دور زد. هرگونه نفی مبارزۀ مخفی انقلابی طبقۀ کارگر و تکیۀ یک جانبه بر مبارزات علنی و به اصطلاح قانونی، کارگران را از یک وسیله و سلاح مهم و حیاتی شان محروم می کند و خواسته یا نا خواسته، دانسته یا ندانسته در خدمت نظام حاکم است. به همین طریق نفی مبارزۀ علنی و نفی استفاده از کوچکترین امکانات قانونی و علنی نیز به مبارزات کارگران لطمه می زند و مانع بسط و همه گیر شدن مبارزه می گردد و مبارزه را به انزوا می کشد. باید هر دو شیوه را به کار گرفت و تدابیر سازمانی لازم را به اجرا گذاشت به طوری که کار مخفی و کار علنی به یکدیگر آسیب نزنند بلکه مکمل و پشتیبان یکدیگر باشند.

همان گونه که پیشتر نیز گفته ایم ما برآنیم که طلایه های آگاهی طبقاتی در مبارزات کارگران خود را بیشتر و بیشتر نشان می دهند. برای اینکه آگاهی طبقاتی عمق و قوام یابد و برای اینکه به نیروی مادی در جهت رهائی طبقۀ کارگر و توده های زحمتکش بدل شود باید در سازمان های طبقاتی پرولتاریا، بویژه در حزب سیاسی انقلابی طبقۀ کارگر و سندیکاهای مستقل کارگری (مستقل از دولت، کارفرما، احزاب سیاسی و نهادهای دینی) تبلور پیدا کند. برای انجام این وظیفۀ سترگ، مبارزۀ مخفی اهمیت حیاتی دارد و کارگران انقلابی باید بیش از پیش دست اندر کار گسترش آن شوند و با گرایش های سازشکارانه و اصلاح طلبانه ای که کار مخفی را رد می کنند به مبارزۀ نظری و سیاسی بی امان روی آورند.

کارگران انقلابی متحد ایران
٢١ آبان ١٣٩۶
ruwo.iran@gmail.com

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.