پنج سال از قتل ستار بهشتی گذشت
ستار بهشتی جوان مجرد و وبلاگنویس ساکن رباط کریم بود. وی کارگری ساده و روزمزد بود که با مادر پیرش در یکی از محلات فقیرنشین شهر زندگی میکرد. ….
سرگذشت ستار بهشتی
مورد: تاریخ اعدام: ۱۴ آبان ۱۳۹۱ محل: تهران، استان تهران، ایران نحوه اعدام: مرگ در دوران بازداشت / زندان |
درباره: سن: ۳۵ ملیت: ایران مذهب: احتمال قوی اسلام وضعیت تأهل: مجرد |
خبر قتل درحین بازداشت آقای ستار بهشتی از سوی منابع مختلف، از جمله خبرگزاری هرانا (۱۶ آبان ۱۳۹۱) و وبسایت کلمه (۱۶ آبان ۱۳۹۱) اعلام شد. اطلاعات تکمیلی درباره این قتل فراقضایی از مصاحبههای وکیل مدافع آقای بهشتی با رسانهها، مصاحبههای خانواده وی، گزارش کیمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی، اطلاعیه دادستانی تهران، مصاحبههای سخنگوی قوه قضایی و سایر منابع* برگرفته شده است.
آقای ستار بهشتی جوان مجرد و وبلاگ نویس ساکن رباطکریم بود. او تحصیلات راهنمایی داشت و کارگری ساده و روزمزد بود که با مادرش در یکی از محلات فقیرنشین شهر زندگی میکرد. وی سرپرست و نانآور مادر پیر و بیمارش بود. به گفته مادر ستار، او عاشق زندگی ساده بود و همواره میگفت: «طول زندگی خیلی مهم نیست و باید هر انسانی عمری مفید داشته باشد. او میگفت که چرا برخی اینقدر دارند که نمی دانند چه گونه خرج کنند و برخی باید اینقدر سخت زندگی کنند.»
آقای بهشتی صاحب وبلاگ «انتقاد. زنده و پاینده ایرانی و ایران جانم فدای ایران» بود. عمده فعالیتّهای او با نام مستعار در شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک و گوگلپلاس و وبلاگش صورت میگرفت. او در این وبلاگ مطالب و خبرهایی درباره زندانیان سیاسی و موارد نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران منعکس میکرد و به ظلم و ستم و فساد فراگیر حکومتی اعتراض میکرد. همچنین با نقل سخنان مسئولان نظام آنها را به تندی نقد میکرد. در آخرین پست وبلاگش در ۸ آبان ۱۳۹۱ از تهدید خود خبر داد و نوشت: «روز و شب تلفنهای تحدید [تهدید] آمیز قطع نمیشود گویی قرار است با هر سخنی دهانمان را ببندیم بنده به عنوان یک ایرانی میگویم من نمیتوانم دربرابر این همه مصیبت سکوت کنم. بنده میگویم آقایان شما زیاد وراجی انجام میدهید و با این اراجیف کشور را به نابودی کشاندید. من سکوت نمیکنم حتی اگر قرار به رسیدن لحظه مرگ من باشد در هرکجای دنیا که باشم وتحدید [تهدید] از طرف هرکسی باشد برای بنده اهمیت ندارد. آقایان دهانتان را ببندید ظلم نکنید تا افشاگری نکنیم.»
قتل در حین بازداشت آقای ستار بهشتی واکنشهای زیادی در داخل و خارج کشور برانگیخت. از جمله عفو بینالملل ( ۱۸ آبان، ۹ و ۲۳ آذر ۱۳۹۱)، دیده بان حقوق بشر (۱۹ آبان و ۱۷ اسفند ۱۳۹۱)، گزارشگران بدون مرز، کمیته حمایت از روزنامهنگاران (۲۰ آبان ۱۳۹۱)، وزارت امور خارجه ایالات متحده و اتحادیه اروپا با صدور اطلاعیههایی از مسئولان جمهوری اسلامی خواستار انجام تحقیقات و پاسخگویی به مرگ او شدند. نهادهای مدنی و گروههای سیاسی از جمله جبهه مشارکت ایران اسلامی، سازمان دانشآموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت) و مجمع مدرسین حوزه علمیه قم نیز با صدور اطلاعیههایی این قتل را مصداق جنایت دانسته و تکرار قتلهای معترضان و منتقدان سیاسی را محکوم کردند و خواستار پایان دادن به شکنجه دربازداشتگاهها و زندانهای کشور شدند. در پی این واکنشها ، کمیته ویژه تحقیق و پیگیری مرگ ستار بهشتی در مجلس شورای اسلامی تشکیل شد.
تعدادی از شاهدان این پرونده که حاضر به اظهار شهادت رسمی شده بودند، مورد تعقیب و آزار قضایی قرار گفتند. از جمله آقای رضا حیدرپور پزشک معاینه کننده آقای بهشتی در بهداری زندان اوین، پس از مدتی توسط ماموران اداره اطلاعات بازداشت شد و در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به شش ماه حبس تعزیری محکوم شد (کلمه، ۱۲ خرداد ۱۳۹۵). یکی از زندانیان سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ اوین نیز که در برابر بازپرس رسیدگی کننده به پرونده، به نفع ستار بهشتی شهادت داده بود، علیرغم اینکه قاضی ضمانت کرده بود که هیچ برخوردی با او صورت نخواهد گرفت، پس از مدتی برای تنبیه به زندان کارون اهواز که شرایط سختی دارد، تبعید شد (کلمه ۲۰ آبان ۱۳۹۲).
به نوشته سحام نیوز آقای بهشتی یک بار پیش از این در جریان اعتراضهای کوی دانشگاه تهران در سال ۱۳۷۸ نیز بازداشت شده بود.
دستگیری و بازداشت
آقای ستار بهشتی روز ۹ آبان ۱۳۹۱ در خانه مادریاش در رباط کریم توسط ماموران پلیس فتای تهران بزرگ ـ پلیس سایبری ایران – و بدون ارائه حکم، بازداشت شد. به گفته مادر آقای بهشتی، ماموران لباس شخصی در پاسخ به درخواست ارائه حکم توسط او، اسلحهاشان را نشان دادند. اظهارات مقامات رسمی درباره وجود حکم بازداشت متناقض است. علی مطهری نماینده مردم تهران و رباطکریم در مجلس شورای اسلامی در جلسه رسمی مجلس اعلام کرد که طبق تحقیقات او بازداشت آقای بهشتی بدون حکم قضایی صورت گرفته است، اما بنابر گزارش کمیسیون مجلس و گفته سخنگوی قوه قضایی بازداشت آقای بهشتی با «تجویز قضایی» بوده است (ایسنا، ۱۷ دی ۱۳۹۱). ماموران هنگام بازداشت او، کامپیوتر و دست نوشتههای آقای بهشتی را ضبط کرده بودند.
بنابر گزارش کمیسیون امنیت ملی مجلس، آقای بهشتی پس از بازداشت به دادستانی عمومی و انقلاب رباط کریم منتقل شد و پس از تفهیم اتهام، برایش قرار تامین وثیقه صادر شد که به دلیل عدم توانایی تودیع وثیقه تعیین شده، تحت الحفظ به تحت نظرگاه پلیس فتای تهران بزرگ منتقل شد. ساعت ۱۶:۲۰ فردای روز بازداشت (۱۰ آبان ماه ۱۳۹۱)، آقای بهشتی بر اساس دستور قضایی شعبه چهارم بازرسی دادسرای فرهنگ و رسانه تهران به بند ۳۵۰ زندان اوین تحویل شد و صبح روز بعد (ساعت ۱۱:۱۰ روز ۱۱ آبان ۱۳۹۱) با درخواست پلیس فتا و موافقت شعبه مذکور، مجددا برای ادامه تحقیقات تحویل ماموران پلیس فتای تهران بزرگ شد و به بازداشتگاه پلیس فتا منتقل شد.
آقای بهشتی در تنها شبی که در بند ۳۵۰ زندان اوین بود به دلیل شرایط غیرعادی جسمی دو بار به بهداری زندان اوین اعزام شد. بار اول ساعت ۲۰:۳۰ شب ده آبان و بار دوم ساعت ۹:۱۰ صبح روز یازده آبان در بهداری زندان اوین تحت درمان قرار گرفت و داروی آرامبخش برایش تجویز شد (ایسنا، ۱۷ دی ۱۳۹۱). زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین که ستار بهشتی یک شب را در آنجا سپری کرده بود، طی نامه سرگشادهای شهادت دادند که آثار ضرب وشتم و شکنجه در بدن آقای بهشتی کاملا مشهود بود: «وی در حضور افراد در بند ۳۵۰ اظهار داشته که در مقر پلیس امنیت از سقف آویزان شده و درهمان حال مورد ضرب و شتم قرار گرفته است سپس پلیس دست و پاهای وی را به صندلی بسته و مجددا وی را مورد ضرب و شتم قرار داده است.
در مواقعی دستهای وی را با دستبند به صورت قپانی بسته و کتک میزدند و در مواقعی دیگر وی را بر روی زمین انداخته و با پوتین ضربههای شدیدی به سر و گردن وی وارد می کردند در ضمن این شکنجهها، زشت ترین فحش های رکیک ناموسی نیز نثار وی میشده است و مکررأ تهدید میکردند که وی را میکشند…. زمانی که ستار به بند ۳۵۰ آورده شد آثار شکنجه در تمام قسمتهای مختلف بدنش مشهود بود و وی در شرایط کاملا دردناک و مجروحی قرار داشت. صورت وی زخمی، سر او متورم، مچ دست های او کبود شده بود و آثار آویزان شدنش از سقف روی مچ های او به چشم می خورد. در بخش هایی از بدن وی از جمله دور گردن، شکم و کمر وی آثار ضربه و کبودی دیده می شد… » (کلمه، ۲۰ آبان ۱۳۹۱).
شکنجه جسمی و روانی آقای بهشتی در طول دوران بازداشت در تحت نظرگاه رباط کریم و بازداشتگاه پلیس فتای تهران علیرغم تکذیب اولیه، در نهایت از سوی سخنگوی قوه قضایی، پزشکی قانونی و کمیسیون امنیت ملی نیز تایید شد. به گفته محسنی اژهای سخنگوی قوه قضایی، آقای ستار بهشتی از روز دستگیری مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود. در گزارش پزشکی قانونی نیز وجود چند کبودی و تورم و ساییدگی در نقاط مختلف بدن او تایید شده بود (ایسنا، ۱۳ آذر ۱۳۹۱).
آقای بهشتی در طول مدت بازداشت، از حق ملاقات و تماس با خانوده و وکیل محروم بوده است.
دادگاه
محاکمهای در ارتباط با دستگیری آقای ستار بهشتی برگزار نشد. او پس از بازداشت، در دادستانی رباط کریم و شعبه چهارم بازرسی دادسرای فرهنگ و رسانه تهران تفهیم اتهام شد و بنابر گفته سخنگوی قوه قضایی پس از تفهیم اتهام، برایش قرار وثیقه یکصد میلیون تومانی تعیین شد.
اتهامات
اتهامات عنوان شده علیه آقای ستار بهشتی «فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران، توهین به ارزشهای نظام و اجتماع و تبانی به قصد انجام علیه امنیت کشور» بوده است (گزارش مجلس).
مدارک و شواهد
مطابق گزارش مجلس شورای اسلامی، ارتباط با «فعالان سیاسی معاند» در خارج کشور، ایجاد صفحاتی در فیسبوک با نام «ستار آزادی» و «سعید آزاد» و انعکاس اخبار غلط و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و ارزشهای نظام در نوشتههای وبلاگ او، از جمله مدارک و شواهد ارائه شده علیه آقای بهشتی بوده است. بنابر همین گزارش، آقای بهشتی اتهامات وارده را پذیرفته و اقرار کرده بود که با سیاستهای نظام مخالف بوده مطلب مینوشته و آن را به خارج کشور ایمیل میکرده است.
دفاعیات
از آنجا که دادگاهی برای بررسی اتهامات آقای ستار بهشتی تشکیل نشد، او فرصتی برای دفاع رسمی از خود نیافت. خانم گیتی پورفاضل، وکیل او هیچگاه اجازه نیافت که موکل خود را ببیند. به گفته مادر آقای بهشتی، وی مدتی پیش از بازداشت شماره تلفن خانم پورفاضل را به مادرش داده بود تا هنگام بازداشت با او تماس بگیرند (دویچه وله، ۱۰ آذر ۱۳۹۱).
آقای ستار بهشتی در فایل صوتی که مدتی پیش از بازداشتش ضبط شده است از تهدیدات مداوم نیروهای امنیتی علیه خودش خبرداده بود. به گفته او نیروهای امنیتی دو بار (بار اول ده روز قبل از تاریخ ضبط فایل و بار دوم هجده یا بیست روز پیش از آن) به خانه آنها مراجعه کرده و ضمن تفتیش خانه بخشی از دست نوشتهها و مدارک او را با خود برده بودند. آقای بهشتی ضمن نگرانی از فشارها بر مادر پیرش تاکید کرده بود که «به خدا قسم اصلا یعنی بیان ببرن اصلا همین الان بیان بگند که طناب دار را می خواهند بندازند دور گردنت، می گم آقا این مردن شرف داره به این زندگی کردن به این ننگ زندگی کردن، چون واقعا زندگی نمیکنیم داریم بردگی می کنیم. بندگی میکنیم» (کلمه، ۲۲ آبان ۱۳۹۱).
آقای بهشتی همچنین در مدت حضورش در بند ۳۵۰ اوین (به مدت یک شب)، در نامهای به مسئول بند ۳۵۰ اوین، با اشاره به شکنجه خود توسط پلیس فتا، نسبت به عواقب انتقال مجددش به پلیس فتا هشدار داد و خواستار رسیدگی شد: «اینجانب ستار بهشتی درتاریخ ۹/۸/۹۱ از طرف پلیس فتا در منزل بدون حکم بازداشت شدم و اینجانب در مدت دو روز بازجویی مورد انواع تهدید و ضرب و شتم قرار گرفتم از فحش های ناموسی که به مادر بنده می گفتند و به خودم مانند […]، مادرت سالم نیست و بسیار توهینهای دیگر و انواع ضرب و شتم با مشت و لگد و بستن به میز و لگد زدن به سر بنده و اکنون در تاریخ ۱۱/۸/۹۱ بنده را پلیس فتا باز احضار کرده و با خود می برد و بنده عواقب هر اتفاقی که برایم پیش آید مقصر پلیس فتا می دانم و همینطور اگر اعترافی از بنده گرفته شود تحت شکنجه بوده در مدت ۱۲ ساعت ماندن در بند ۳۵۰ اتاق دو، اعضاء اتاق شاهد آثار ضرب و شتم روی بدن بنده بوده اند. و ۲ بار به پزشک مراجعه کردم در نهایت گزارش خود را تقدیم به شما می کنم و خواستار پیگیری این امر هستم.» (کلمه ۱۸ آبان ۱۳۹۱).
آقای بهشتی یک روز قبل از بازداشتش، در وبلاگ خود نوشت که تهدید به مرگ شده است: «دیروز بنده را تحدید [تهدید] میکنند به مادرت بگو به زودی رخت سیاه باید بپوشد، دهان گشادت را نمیبندی میگویم کاری انجام نمیدهم که لازم به بستن دهانم باشد میگویند وراجی زیاد میکنی، میگویم چیزی که میبینم ومیشنوم مینویسم، میگویند هرکاری بخواهیم میکنیم هررفتاری را انجام میدهیم شما باید خفه شوید و اطلاع رسانی نکنید وگرنه خفه خواهید شد بدون نام ونشان! بدون اینکه کسی بداند چه برسر شما آمده! » (وبلاگ ستار بهشتی، ۸ آبان ۱۳۹۱)
حکم
حکم رسمی برای آقای بهشتی صادر نشد. بنابر گزارشهای رسمی، آقای ستار بهشتی عصر روز ۱۳ آبان ۱۳۹۱ در بازداشتگاه پلیس فتای تهران فوت کرد. «ماموران پلیس امنیت تهران بزرگ فتا» روز ۱۵ آبان ۱۳۹۱ با احضار شوهر خواهر آقای بهشتی، خبر مرگ وی را در بازداشتگاه به خانوادهاش داده اند. آنان در پاسخ به او که علت مرگ را جویا شده بود، گفته بودند که «خفه شو و سوال نپرس». (مصاحبه صوتی خواهر ستار بهشتی منتشر شده در شبکههای اجتماعی)
ماموران جنازه آقای بهشتی را تحویل خانواده ندادند و مراسم تغسیل بدون حضور خانواده توسط ماموران امنیتی انجام شد و خانواده آقای بهشتی اجازه دیدار جسد فرزندشان را نیافتند. مراسم تدفین روز ۱۷ آبان توسط نیروهای امنیتی و با حضور خانواده آقای بهشتی در قبرستان رباط کریم برگزار شد.
ماموران با تهدید و اعمال فشار به خانواده اجازه برگزاری مراسم سوگواری (شب سوم و هفتم) را در مسجد ندادند.
اظهارات مسئولان
مرگ آقای ستار بهشتی، انعکاس گستردهای در رسانهها و نهادهای داخلی و بینالمللی داشت. اظهارات مسئولان قوه قضاییه و نیروی انتظامی درباره قتل آقای بهشتی متناقض و مبهم بود و در نهایت نیزآنان مسئولیت این قتل را هرگز به صورت شفاف به عهده نگرفتند. مقامات در اولین موضعگیریهای خود علت مرگ وی را فوت طبیعی دانستند، ازجمله سخنگوی قوه قضائیه در ۲۲ آبان ماه ۱۳۹۱ با استناد به نظریه ابتدایی پزشک قانونی، مرگ آقای بهشتی را ناشی از شوک و طبیعی دانست و منکر شکنجه وی و متن شکایت او از داخل بند ۳۵۰ زندان اوین شد. رئیس پزشکی قانونی نیز در مصاحبهای اعلام کرد که بر اساس آزمایشهای انجام شده روی جسد ستار بهشتی، هیچگونه آثار خفگی و سم در بدن وی پیدا نشد و از نظر ما این فرد بر اثر مرگ طبیعی جان خود را از دست داده است (خبرگزاری مهر، ۲۹ آبان).
با گسترش اعتراضهای داخلی و بینالمللی، دادستانی تهران با صدور اطلاعیهای از «نتایج روشنکننده به دست آمده» در تحقیقات تکمیلی از ماموران نیروی انتظامی و بازداشت تعدادی از پرسنل پلیس فتا خبر داد اما از جزئیات این نتایج روشنکننده سخنی نگفت. در اطلاعیه دادستانی تهران آخرین نظریه کمیسیون پزشکی هفت نفره (پزشکان متخصص پزشکی قانونی، مورخ ۳۰/۸/۱۳۹۱) نیز منتشر شد که در آن آمده بود: «در حال حاضر با توجه به بررسیهای انجام شده و با اطلاعات موجود، تعیین علت قطعی فوت از لحاظ پزشکی مقدور نبوده، اما نظر به اینکه در معاینه جسد و بررسیهای تکمیلی هیچگونه دلایل و شواهدی از بیماری منجر به فوت احراز نگردیده است، محتملترین علت منجر به فوت میتواند پدیده شوک باشد که در صورت احراز ایراد ضربه یا ضربات به نقاط حساس بدن یا فشارهای شدید روانی، این عوامل میتواند عامل شوک مذکور باشد» (وبسایت دادسرا، ۲ آذر ۱۳۹۱).
فرمانده نیروی انتظامی نیز در مصاحبهای به موارد متعددی از «قصورهایی در هنگام بازداشت و نگهداری ستار بهشتی» از سوی ماموران پلیس فتا از جمله مطلوب نبودن بازداشتگاه رباط کریم، تحویل گرفتن از زندان اوین در روز تعطیل، اجازه ندادن به استفاده از قرصهای آرامبخش تجویز شده توسط بهداری زندان اوین، نگهداری در بخش اداری و غیر استاندارد بودن محل نگهداری اشاره کرد، اما تاکید کرد که «هیچگونه آثار ضرب و جرح روی بدن این فرد وجود ندارد.» (خبرگزاری مهر، ۷ آذر ۱۳۹۱).
در ۱۱ آذر ماه رئیس پلیس فتای تهران برکنار شد و محسنی اژهای، سخنگوی قوه قضایی، طی مصاحبهای برای اولین بار شکنجه و ضرب و شتم آقای بهشتی توسط ماموران پلیس فتار را تایید کرد: «از روز دستگیری، متوفی مورد ضرب و شتم قرار گرفته… همچنین پزشکان اعلام کردند که چند کبودی در نقاطی نظیر کتف و پای متهم وجود داشته که در حال جذب بودهاند و سه تا چهار روز قبل از فوت میتوانسته ایجاد شده باشد.» اما بلافاصله اضافه کرد که این ضربات موجب مرگ وی را فراهم نیاورده است. وی همچنین گفت که فرضیهای وجود دارد که «قضیه ستار بهشتی توسط خود جریان ضدانقلاب ایجاد شده است» و قرائن و نشانههایی از جمله ساعت انتشار خبر اولیه و افشای متن شکایتنامه آقای بهشتی در زندان اوین نیز در این زمینه وجود دارد (ایسنا، ۱۳ آذر ۱۳۹۱).
در ۱۷ دی ماه ۱۳۹۱، گزارش کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی در صحن علنی قرائت شد که در آن ضمن تایید شکنجه و ضرب و شتم ستار بهشتی تاکید شده بود «با عنایت به اقرار صریح متهم متوفی به ارتکاب بزه انتسابی، تفهیم اتهام و صدور قرار تامین، موجبی برای اعمال فشارهای فیزیکی و روانی خودسرانه به متهم وجود نداشته و فاقد مجوز قانونی بوده است.» علاوه بر آن بر اساس گزارش کمیسیون مجلس، نگهداری آقای بهشتی در بازداشتگاه پلیس فتای تهران بزرگ برخلاف دستور و غیرقانونی بوده و مسئولیت آن بر عهده ماموران پلیس فتای تهران بوده است. رئیس پلیس فتا نیز در رابطه با نحوه رفتار ماموران در اختیار، مراقبت و نظارت و بازرسی به عمل نیاورده است. اگر چه طبق این گزارش «بازداشت اولیه متهم متوفی، تفهیم اتهام، صدور قرار و در نهایت بازداشت وی ناشی از عجز از تودیع وثیقه» در چارچوب موازین قانونی بوده است. مهدی دواتگری، مسئول تهیه گزارش کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی طی مصاحبهای اعلام کرد که تخلفات انجام شده از سوی ماموران در مورد مرگ ستار بهشتی کاری خودسرانه بوده و سازمانیافته انجام نشده است. وی نسبت به اینکه «در گزارش قرائت شده در مورد علت مرگ ستار بهشتی، اقرارهای متهمان در این پرونده یعنی افسران بازداشت شده حذف شده است» اعتراض کرد (ایسنا، ۱۷ دی ۱۳۹۱).
پرونده قتل ستار بهشتی به صدور کیفرخواست به اتهام «قتل شبه عمد» برای یکی از ماموران پلیس فتا منتهی شد و به دادگاه عمومی شعبه ۱۰۵۷ ارجاع شد. جلسه دادگاه در روز ۱۹ فروردین ۹۳ بدون حضور شکات پرونده برگزار شد. به خبرنگاران نیز اجازه حضور و پوشش خبری دادگاه را ندادند و در نهایت متهم اصلی پرونده به اتهام ایراد ضرب و جرح عمدی و آزار و اذیت موضوع ماده ۵۷۸ کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵ به سه سال حبس، دو سال اقامت اجباری در نقطه معین و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد و حکم به تایید شعبه ۱۴ دادگاه تجدید نظر استان رسید (ایسنا، ۱۹ فروردین ۱۳۹۳).
اظهارات خانواده
خانواده آقای بهشتی با بیان اینکه فرزندشان سالم بوده و «حتی قرص سردرد» هم نمیخورده، قتل آقای بهشتی به دست ماموران پلیس فتا را قتل عمد دانسته و به طرح شکایت در دادگاه اقدام کرد. به گفته خانواده دلیل قتل آقای بهشتی این بود که «فقط اعتراض اش را بیان کرده بود. ستار با اینکه تحصیلات بالایی نداشت، ولی آگاه بود و از همین آگاه بودنش ترسیدند، ]که[ ستار و ستارها را کشتند.»
در اواخر تابستان ۱۳۹۲ پرونده آقای بهشتی با صدور کیفرخواست از سوی شعبه اول بازپرسی با عنوان اتهامی «قتل شبه عمد» به دادگاه ارجاع شد. به گفته وکیل آقای بهشتی در ابتدا بازپرس پرونده عنوان اتهامی «قتل عمد» برای پرونده درنظر گرفته بود، اما دادیار دادستانی عنوان اتهامی را به «قتل غیرعمد» تغییر داد. کیفرخواست صادر شده با اتهام قتل شبه عمد برای متهم پرونده، با اعتراض وکیل و خانواده آقای بهشتی روبرو شد. وکیل آقای بهشتی در توضیح دلیل اعتراض خود گفت: «در این پرونده قرار مجرمیت با عنوان قتل شبه عمد صادر شده است ولی من این قتل را عمد میدانم و به همین دلیل به این موضوع اعتراض کردهام. دلیل عمد بودن قتل این است که پلیس فتا مجوز تحویل گرفتن ستار بهشتی از زندان اوین و نگهداری او در بازداشتگاه به مدت سه روز را نداشته است» (ایسنا، ۲۳ شهریور ۱۳۹۲). از آنجا که مرجع حل اختلاف نظر بین بازپرس و دادیار، دادگاه است، با اعتراض وکیل پرونده به کیفرخواست صادره، پرونده به دادگاه کیفری کارکنان دولت ارجاع گردید و در اسفند ۱۳۹۲ دادگاه، نظر دادیار را تایید کرد و اتهام «قتل غیرعمد» را در کیفرخواست صادره معتبر دانست (ایرنا، ۹ اسفند ۱۳۹۲).
خانم گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی در اعتراض به کیفرخواست قتل شبه عمد گفت: «تا لحظه صدور کیفرخواست هر بار آقای شهریاری، بازپرس پرونده را در جلسات می دیدیم از عمد بودن قتل ستار صحبت می کرد و همیشه به ما میگفت که شما باید قاتل ستار را ببخشید همان طور که حضرت علی بخشید. میگفت که او هم جوان است و خانواده دارد. اما حالا چطور شده که کیفرخواست شبه قتل عمد را صادر کردند من نمیدانم. تمام تلاششان این است که قاتل که یک بازجو است مجازات نشود … روزی که قاتل ستار را به من نشان دادند، من به همراه دخترم و وکیل مان در اتاق آقای بازپرس بودیم. چهار نفر را آوردند که سه نفر آنها به دلیل قصور در خدمت از اتاق بیرون رفتند و یک نفر در اتاق ماند که ما حتی نامش را هم چند روز پیش فهمیدیم. گفتند که او مقصر اصلی و قاتل ستار است. من از او پرسیدم که ستارم چطور مرد؟ و او گفت که ستار من را مسخره می کرد و من او را می زدم. آنقدر او من را مسخره کرد و من آنقدر او را زدم که از دست رفت» (کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، ۱۷ مهر ۱۳۹۲).
وکیل آقای بهشتی پس از ارسال پرونده به دادگاه، برای اولین بار اجازه مطالعه پرونده و نظرات پزشک قانونی مندرج در آن را پیدا کرد. خانم پورفاضل در پرونده، گزارش پزشکیای را برای اولین بار مشاهده کرد که مرگ ستار بهشتی را در اثر ضربه مغزی تایید میکرد: «پرونده ستار ۳ هزار صفحه است که من تمام آن را خواندم. طبق نظریه خانم پورمبارکی، پزشک تالار تشریح پزشک قانونی مرگ ستار بر اثر خونریزی داخلی در اثر شکنجه و ضربه در نقاط مختلف کلیه، روده و بخش پروانهای پشت مغز بوده است. من از این نظریه کپی گرفتم و به دکترهای متخصص نشان دادم. تمام دکترها اعلام کردند که مرگ بر اثر ضربه به نقاط مختلف بدن، ایجاد خونریزی داخلی و در نهایت نرسیدن اکسیژن به سلول ها اتفاق افتاده است.» به گفته او پزشک قانونی علی رغم نظریه صریح پزشک خودش، اعلام کرده بود که نمیتواند علت دقیق فوت را مشخص کند (جرس، ۱۷ خرداد ۱۳۹۳).
خانم پورفاضل با اعلام انصراف موکلانش از پیگیری پرونده با اتهام قتل شبه عمد، گفت: بازپرس معتقد بود که قاتل انگیزه قتل نداشته و ضرباتی که به ستار بهشتی وارد کرده کشنده نبوده است در حالی که ضربات وارد شده به او سبب خونریزی ریه، کبد و زیر پروانه مغز او شده بود و در اثر همین خونریزی و نرسیدن اکسیژن لازم به این ارگانها، وی فوت کرده است. وی گفت: اولیای دم ستار بهشتی معتقد به عمدی بودن قتل فرزندشان هستند و با توجه به اینکه قصد دریافت دیه ندارند در جلسه دادگاهی که ۱۹ فروردین برگزار میشود شرکت نخواهند کرد (ایسنا، ۱۹ فروردین ۱۳۹۳).
طرح شکایت قضایی و پیگیری پرونده از سوی خانواده و وکیل ستار بهشتی، باعث فشارها و تهدیدهایی علیه آنان شد. به گفته گوهر عشقی، مادر آقای بهشتی، سه روز پس از مراسم هفتم ستار، ماموران او را به مکانی منتقل کردند تا به گفته او «قاتلها»ی فرزندش را ببیند. او در آنجا سه نفری را که به خانه آنها برای بازداشت ستار مراجعه کرده بودند، شناسایی میکند. به گفته خانم عشقی در آنجا حکم بازداشت دخترش را نشانش دادهاند و از او خواستهاند تا رضایت دهد که شکایتش از عوامل دخیل در مرگ فرزندش را پس بگیرد: «حکم بازداشت دخترم را داشتند، گفتند یا امضا کن یا او را بازداشت میکنیم. من هم مجبور شدم. نمیخواستم داغ دیگری روی سینهام بماند. مجبور شدم و امضا کردم. نمیخواستم دخترم را بازداشت کنند و ببرند. من با تهدید امضا کردم» (دویچه وله، ۱۰ آذر۱۳۹۱).
به گفته خانم گیتی پورفاضل وکیل پرونده ستار بهشتی، «شکایت اولیه از سوی مادر ستار بود ولی از او یک «رضایت نامعتبر» گرفتند تا پرونده را مختومه کنند، اما این بار با وکالت از سوی پدر ستار درخواست قصاص قاتل ستار بهشتی را کردهایم» (۲۰ دی ۱۳۹۱، ایسنا). پورفاضل در توضیح نامعتبر بودن رضایتنامه گفت «من متن رضایتنامه را ندیدهام ولی آنطور که بازپرس به من گفت رضایت مربوط به اتهامات ماموران پلیس فتا است. معتقدم این رضایت وجهه قانونی ندارد، چون در شرایطی خاص اخذ شده و حتی قبل از اینکه مجرم اصلی پیدا شود، رضایت گرفته شده است.». وی با بیان اینکه نمیدانم چه قضیهای وجود داشته که این اقدام عجولانه را انجام دادهاند، گفت: «من به بازپرس پرونده هم گفتم تصور نکنید این رضایت که گرفته شده، روند پرونده را تغییر میدهد»(ایسنا، ۲۲ آذر ۱۳۹۱).
به گفته خانم پورفاضل، علیرغم گفتههای مسئولان پرونده، ارسال پرونده به دادگاه به دلایل مختلف و نامشخص چند بار به تعویق افتاد. در یکی از این موارد، پدر آقای ستار بهشتی، به عنوان شاکی پرونده به طور ناگهانی مفقود شد. ده روز بعد دخترش در حالی از او خبردار شد که در کلانتری در حال فیلمبرداری از او بودند و پرونده آلزایمری برایش گشوده بودند. وکیل آقای بهشتی در مصاحبهای تشکیل پرونده آلزایمر در کلانتری و بدون حضور پزشک را زمینهسازی برای محجور قلمداد کردن پدر آقای بهشتی دانست تا به این وسیله خود به خود زمان خریداری شود و پرونده به دادگاه ارسال نشود (ایسنا، ۸ بهمن ۱۳۹۱).
وکیل اولیای دم ستار بهشتی گزارش مجلس شورای اسلامی درباره مرگ آقای بهشتی را «ناموجه و سطحی» دانست و تاکید کرد که بنابر گفته بازپرس پرونده و بر اساس آخرین نظر پزشکی قانونی، ستار بهشتی به مرگ طبیعی فوت نکرده است. «آنچه که برای من مبهم است این است که به هر حال مشخص شده که بازجوها چه کسانی بودهاند. طبق واضحات پرونده، بازجوها ۴ نفر بودهاند که یک نفر آنها به عنوان مقصر اصلی شناخته شده است، یعنی در اثر فشارها و ضربات او این اتفاق افتاده است» (ایسنا، ۲۰ دی ۱۳۹۱). خانم گیتیپور با انتقاد از تبصره ماده ۱۲۸ قانون آیین دادرسی کیفری، اظهار کرد: «در همه جای دنیا این رسم وجود دارد که وقتی از متهم بازجویی میشود متهم میتواند تقاضا کند وکیلش در کنار او حضور داشته باشد. البته قانون ما هم این موضوع را پیشبینی کرده است منتهی تبصرهای که به ماده ۱۲۸ قانون آیین دادرسی کیفری اضافه شده موضوع حضور وکیل را به سلیقه و تشخیص قاضی واگذار میکند» (ایسنا، ۸ بهمن ۱۳۹۱).
——————————————–
* سایر منابع: گزارش کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی (ایسنا، ۱۷ دی ۱۳۹۱)، ایسنا (۲۴ آبان، ۲ و ۳ و ۲۲ آذر، ۱۷ و ۲۰ دی، ۲ و ۸ بهمن ۱۳۹۱، ۱۹ فروردین، ۲۳ شهریور، ۲۲ و ۲۹ مهرماه، ۲۳ آذر ۱۳۹۲، ۱۹ فروردین و ۱۶ مرداد ۱۳۹۳)، کلمه (۸ و ۱۱ و ۱۸و ۱۶ و ۲۰ و ۲۱ و ۲۷ و ۲۹ آبان، ۳ آذر ۱۳۹۱، ۱ ادریبهشت ۱۳۹۴، ۱۲ خرداد ۱۳۹۵)، ایرنا (۹ اسفند ۱۳۹۲)، وبسایت عفو بینالملل ( ۱۸ آبان، ۹ و ۲۳ آذر ۱۳۹۱)، وبسایت دیده بان حقوق بشر (۱۹ آبان و ۱۷ اسفند ۱۳۹۱)، دویچه وله (۱۰ آذر ۱۳۹۱)، وبلاگ ستار بهشتی (۷ و ۸ آبان ۱۳۹۱)، (خبرگزاری مهر، ۲۹ آبان)، وبسایت دادسرای عمومی و انقلاب تهران، ۲ آذر ۱۳۹۱)، وبسایت بی بی سی فارسی (۱۸ و۲۰ و ۲۱ و ۲۴ آبان ۱۳۹۱)، خبرگزاری مهر(۲۲ و ۲۸ و ۲۹ آبان، ۷ آذر ۱۳۹۱)، کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران (۱۷ مهر و ۱۵ آبان ۱۳۹۲، ۱۴ آذر ۱۳۹۲)، جرس (۱۷ خرداد ۱۳۹۳)، سحامنیوز (۱۶ آبان، ۱ آذر ۱۳۹۱)، هرانا (۹، ۱۶ آبان ۱۳۹۱)، شبکههای اجتماعی (یوتیوب، ۲۲ آذر ۱۳۹۲، ۱۶ آبان و ۲۴ آذر ۱۳۹۱)
ماده ۵۷۸ – هر یک از مستخدمین و مامورین قضائی یا غیر قضائی دولتی برای اینکه متهمی را مجبور به اقرار کند او را اذیت و آزار بدنی نمایدعلاوه بر قصاص یا پرداخت دیه حسب مورد به حبس از شش ماه تا سه سال محکوم میگردد و چنانچه کسی در این خصوص دستور داده باشد فقطدستوردهنده به مجازات حبس مذکور محکوم خواهد شد و اگر متهم به واسطه اذیت و آزار فوت کند مباشر مجازات قاتل و آمر مجازات آمر قتل راخواهد داشت.
————————————————
منبع: بنیاد برومند
https://www.iranrights.org/fa
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.