سعیده جعفرپور: نقد و بررسی فیلم رگ خواب، سهم “مینا” بعد از طلاق
چرا مینا بعد از طلاق جز چند چک با مبالغی نهچندان هنگفت چیزی ندارد؟ نه خانه، نه کار، نه پسانداز… در نظام حقوقی ازدواج در ایران، زن در مقابل همسربودن نفقه و مهریه دریافت میکند. کار خانگی او ارزشگذاری نمیشود. اگر سرمایهای در زندگی مشترک بهدست بیاید، ثمره ی کار مرد است و لذا تماماً متعلق به اوست. این چارچوب زن را فرودست و دست خالی و وابسته نگه میدارد. هر زمان زندگی مشترک تمام شود، اوست که باید از صفر شروع کند؛ ….
اخبار روز:
مشیانه- در فیلم «رگ خواب»، مینا زنی است که از همسر معتادش جدا شده است. ما همسرش را نمیبینیم. زنی که چون بهاصرار خودش با شوهر سابقش ازدواج کرده و حالا آن ازدواج به طلاق کشیده شده است، نمیخواهد به خانه ی پدریاش برگردد. او نمیخواهد ناچار شود سرافکنده پیش پدر بگوید که: «تو درست گفتی، من اشتباه کردم.» خانه ی دوستی را که با پسربچهاش در آن زندگی میکند، برای اقامت انتخاب میکند تا دنبال کار باشد. بازار کار فعلی برای فارغالتحصیلان هم جا ندارد. او با لیسانسی نگرفته و نیمهکاره رهاکرده دنبال کار میگردد. در محل کارش با مردی آشنا میشود. مردی که مجرد است و ظاهراً شیفته ی او میشود. مثل مردان نجیب با او رفتار میکند. به او احترام میگذارد و برایش شخصیت قائل است. پیوسته و بیشرط به او محبت و از او مراقبت میکند. خانهای را که از آن بهعنوان انباری استفاده میکند، تحویل مینا میدهد تا در آن زندگی کند. بعد از فریبدادن مینا با او میخوابد و بعد کمرنگ میشود. کامران حصیبی باتوجهبه فرهنگ مردسالار جامعهای که در آن بزرگ شده است، درست رفتار میکند. زن مطلقه میوه ی درخت است؛ اما روی شاخه و در کوچه میشود به آن دستدرازی کرد. او محترم نیست. میتوان فریبش داد و با او خوابید و باردارش کرد و رهایش کرد.
چرا مینا بعد از طلاق جز چند چک با مبالغی نهچندان هنگفت چیزی ندارد؟ نه خانه، نه کار، نه پسانداز… در نظام حقوقی ازدواج در ایران، زن در مقابل همسربودن نفقه و مهریه دریافت میکند. کار خانگی او ارزشگذاری نمیشود. اگر سرمایهای در زندگی مشترک بهدست بیاید، ثمره ی کار مرد است و لذا تماماً متعلق به اوست. زن وقتی سهمی دارد که کار کند و همان کار را هم با رضایت شوهر است که میتواند داشته باشد. این چارچوب زن را فرودست و دست خالی و وابسته نگه میدارد. هر زمان زندگی مشترک تمام شود، اوست که باید از صفر شروع کند؛ چون رسالتش خانهداری و همسرداری و فرزندآوری است. هویت او با وجود یک مرد و در خانواده تعریف میشود. زن از بابت زنبودن هویت و ارزشی مستقل ندارد.گویی زنبودن ماه یتی است که انسانبودن او را کنار میزند و تمام آنچه باید و نباید در زندگیاش تعریف میشود فرع بر انسانبودن و از بابت جنسیتش است؛ جنسیتی که بیش از آنکه حقی به او بدهد، برایش تکلیف تعیین میکند، تکالیفی در رابطه با مردان و خانواده و جامعه. زن با دیگران و برای دیگران تعریف میشود. اگرخودش تنها باشد، بی شوهر، بی بچه، بی خانواده، مستحق خانه و دارایی و سرمایه نیست. همچنانکه در خدمت آنان هم که باشد، چون بردهای روزمزد به سیری شکم و داشتن پوشاکی بر تن و سقفی بالای سر باید راضی باشد. و آن سقفی است که زیر آن بستری هست و در آن بستر او سرویسدهنده است. در آن خدماتی ارائه میدهد و در ازایش غذا و پوشاک و مکان زندگی میگیرد.
مینا زنی است مطلقه، با حقوق مالیای که نداشته، با درسی که نیمهکاره رها کرده، با شکستی که در زندگی مشترک با مردی معتاد خورده است؛ مردی که بهرغم مخالفت خانواده و با اصرار به همسری انتخاب کرده بود. او در کودکی هم نه حمایت و محبت که اقتدار و قضاوت از پدر گرفته و بهجای اعتماد به نفس، ترس عمیق و همیشگی از تأییدنشدن و کافینبودن و اشتباهبودن در درونش ریشه دوانده است. خودش میگوید ترکیب «آرامش تو» را یک بار از پدرش شنیده است و باورش هم نمیشود که آنقدر ارزشمند باشد که به احترامگذاشتن بیارزد، به دوستداشتهشدن بیارزد. زنی که برای جلب توجه و محبت مردی که بیمهری میکند، لباس تازه میخرد، غذا میپزد، خانه ی انباریمانند را میسابد، به همزیستی با مردی در آن انباری تن میدهد. او حاضر است همه چیزش را بدهد تا دیده شود؛ تا دوباره محبت و احترام ببیند؛ تا دوباره حس کند انسان است و ارزش دارد.
جدای از سایهای که زنبودن بر زندگی مینا میاندازد، او شخصیتی حساس و لطیف و شاعر هم دارد. شاید بههمین دلیل درسش را تمام نکرده بود. شاید بههمین دلیل از ورطه ی مشکلی به مشکلی دیگر میافتد. شاید بههمین دلیل بهسادگی اعتماد میکند و شیفته میشود و دل و جان می بازد. مینا نه، بلکه هر انسانی باید در سنی به خودش بیاید، خودش را بشناسد و نقاط ضعف و قوتش را بررسی کند. باید روزی بیاید که رد مشکلاتش را بگیرد و آنها را حل کند. دوست مینا در همین جامعه است. او کار میکند و از خودش و فرزندش مراقبت میکند. مینا نگران است که او هم سرزنشش کند. دوست مینا میداند آنچه زیادی خوب است، واقعی نیست. او میداند استفادهکردن از راهپله ی پشتی بهجای آسانسور مشکوک است. او میداند باید مراقب باشد. میداند داستانهای عاشقانه با زندگی واقعی فرق دارد. اما دختران ما تربیت میشوند که منتظرمردی باشند، آنهم نه مردی معمولی بلکه شاهزادهای که سوار بر اسبی سپید بیاید و آنها را از مشکلات و رنجهایشان برهاند و خوشبخت کند. دختری که خودش را از این باور نجات ندهد، زندگیاش تباه میشود. وابستگی مطلق، استیصال و ترس و درماندگی در پی دارد. دختری که بهآسانی نوعی مینا میشود و رگ خوابش عطش توجه و محبت خواهد بود.
زنان و مردان سرمایههای انسانی هر جامعهای هستند، سرمایهای که از هر معدن و ثروتی بیشتر ارزش دارد. جامعهای که نیمی از سرمایه ی انسانیاش را تضعیف میکند و وابسته بار میآورد، کل سرمایهاش را از دست میدهد؛ چون نیم دیگر هم رویکردی سالم و طبیعی به زندگی نخواهد داشت. جامعهای میشود شبیه آنچه امروز میبینیم، پر از هزار کلاف درهمپیچیده ی آسیبهای اجتماعی.
* بازیگران فیلم رگ خواب: لیلا حاتمی، کوروش تهامی، الهام کردا، لیلا موسوی، حمیدرضا آذرنگ، خسرو بامداد، بامداد نعمت الله
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.