ریرا بامداد: بزرگداشتی دیگر برای احمد شاملو شاعر سرخ انقلابی
هنگامیکه به «امامزاده طاهر» رسیدم نیروهای انتظامی گورستان را قُرق کرده بودند و جمعیت را با تحقیر به بیرون میراندند. نعرهی خشمگین زنی گویی نهتنها از اعماق گلو که از اعماق زخمهای کهنه سالیان عفونت برخاست: «سراومد زمستون / شکفته بهارون…» . نعره، نعرهی خشم و انتقام انقلابی بود که زخم عفونتها را حتا در رگههایی پرخاشگر و عاصی خود به بیرون میپاشید. جمعیت نخست حیرتزده و مبهوت تنها مینگریست. اما با اوجگیری غرش خروشان واژهها، کمکم دم گرفت و کلام سرخ سرود «آفتابکاران جنگل» چون رودی از آهن، سکوت قبرستان را شکست. سراینده این سرود نیز یکی از اعضای کانون نویسندگان بود که در شکنجهگاه جمهوری اسلامی شکنجه و بهقتل رسیده بود. ….
————————————————
“مراسم هفدهمین سالگرد جاودانگی احمد شاملو روز دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۶ با بازداری نیروهای انتظامی برگزار نشد.”
“تیتر بسیاری از خبرهای منتشر شده در سایتها از مراسم سالگرد احمد شاملو”
راستی چه انتظاری از عبارت «برگزاری مراسم» در ذهن داریم که خوانش سرودهای انقلابی و شعارهای رادیکال خودجوش جمعیتی جان بهلبرسیده را مراسم نمیدانیم! آیا از واژهی بزرگداشت برای شاعری حماسی و انقلابی و سرخ در قامت احمد شاملوی بامداد چه تصویری در ذهن ما نقش میبندد؟ ـ که چونان شنوندگانی خاموش به گِرد سنگ قبر شاعر گرد آییم و سر بهزیر به سخنرانیهای اعضای «کانون نویسندگان ایران»گوش بسپاریم! و نیز بهمانند هر سال دستهگلی بازاری از نوع مراسم سوگواری سنتی بر مزار شاعری انقلابی و سنتشکن نهند!
البته کانون امسال با فراخوانی رادیکال و مبتکرانه از دوستاران شاعر خواسته بود که هرکدام با گل سرخی مزار شاعر را گلباران کنیم. این بدعت در نوع خود سنتشکنی زیبا و بکری درخور شاعر بود. با شناخت عمیقی که از شخصیت حماسی و انقلابی و سرخ احمد شاملو در زندگی اجتماعی و شعرهایش دارم، میدانم که شاعر گل سرخ را به گلایل سفید مراسم سنتی سوگواری با روبان سیاه برتری میدهد. گرچه اکنون اختلافات خونین طبقاتی بهحدی رسیده که شاید زیباتر باشد حتا بهای گل سرخ را نیز به نقطه زخم فاجعهای زنیم! اما آیا برگزارکنندگان بزرگداشت روشنفکر و شاعری در مقام حماسی احمد شاملو میباید خود را در چارچوب اجازه رسمی محبوس کنند و خود را با صلاح و مصلحت زمانه و حکومت وفق دهند؟!
هنگامیکه به «امامزاده طاهر» رسیدم نیروهای انتظامی گورستان را قُرق کرده بودند و جمعیت را با تحقیر به بیرون میراندند. نعرهی خشمگین زنی گویی نهتنها از اعماق گلو که از اعماق زخمهای کهنه سالیان عفونت برخاست: «سراومد زمستون / شکفته بهارون…» . نعره، نعرهی خشم و انتقام انقلابی بود که زخم عفونتها را حتا در رگههایی پرخاشگر و عاصی خود به بیرون میپاشید. جمعیت نخست حیرتزده و مبهوت تنها مینگریست. اما با اوجگیری غرش خروشان واژهها، کمکم دم گرفت و کلام سرخ سرود «آفتابکاران جنگل» چون رودی از آهن، سکوت قبرستان را شکست. سراینده این سرود نیز یکی از اعضای کانون نویسندگان بود که در شکنجهگاه جمهوری اسلامی شکنجه و بهقتل رسیده بود.
آری! همراه با این سرود گوئی سعید سلطانپور در این گورستان عفونت حضور یافته و از دهان جمعیت خشمگین علیه سکوت میخروشید. گویی شهادت میداد که شاعر کمونیست انقلابی را در شب عروسیاش بازداشت و با خوفانگیزترین شکنجهها بهقتل رسانیدهاند. شهادت میداد که پس از «عروسی خون» شاعر عاشق در شکنجهگاه دژخیمان جمهوری اسلامی بهتاریخ ۳۱ خرداد ۱۳۶۰، تمامی عروسیها به «عروسی خون» مبدل گشت! و آنچه از دهان جمعیت به بیرون پرتاب میشد، گویی نعرهی خشم و خون بود که از قلبها برمیخاست.
نیروهای امنیت سرمایهداران، منکوب و منجمد به جمعیت خشمگین که با فریاد و نعره سرود میخواندند، ناباورانه و مبهوت می نگریستند. از پی آن و بیدرنگ بانگ سرخ حماسی «سرود انترناسیونال» با آغاز شورانگیز «برخیز ای داغ لعنتخورده / دنیای فقر و بندگی …» در آن فضای سیاه خفقان طنین انداخت و روح سرخ انقلاب و زندگی را به گورستان بازگردانید. همچنین شعارهای رادیکال انقلابی در ستایش آزادی و انقلاب و در نکوهش استبداد و خفقان حکومتی، گورستان امنیت سرمایه و جهل جمهوری اسلامی را منقلب کرد. شعارهایی مانند:
«درود بر شاملوی بزرگ که هرگز با ستمکاران سازش نکرد (درود، درود، درود)، درود بر شاملو شاعر آزادی و انقلاب، زندهباد شاملو شاعر آزاده، مرگ بر قاتلین، مرگ بر خائنین، مرگ بر استبداد، مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر اختلاسگر، زندهباد آزادی، زندهباد انقلاب، زندهباد شاملو که هرگز در برابر هیچ مصلحت و قدرت حکومتی سر خم نکرد و پیوسته در کنار مردم زحمتکش باقی ماند (درود، درود، درود).»
جمعیت هر دم خشمگینتر و شعارها تندتر و سیاسیتر میشد و گسترش مییافت. نیروهای انتظامی با سبعیت به جمعیت که هماکنون در خیابان خارج گورستان بودند حملهور شده و آنان را با زور باتوم پراکندند. در همین هنگام نیز بود که بهکمک لباس شخصیها میکوشیدند رعب و وحشت به جان جمعیت بیندازند و با یورش عدهای را بازداشت کردند. بدینسان در مراسم هفدهمین سالگرد جاودانگی شاعر، رنگ زنده و سرخ انقلاب اجتماعی از لابهلای رنگهای مرده و مزورانه زرد و سبز و بنفش رفاه رفرمیستی سرمایهداری، جلوه نمود و آشکار شد. به جرأت میتوان گفت که خواست کارگران و زحمتکشان و ستمدیدگان در برآیند سرودها و شعارهای انقلابی تبلور یافت.
خود قضاوت کنید! آیا نام این حرکت انقلابی خودجوش برآمده از دل خشمگین جمعیت مراسم نبود؟ اگر آری، چرا رسانههای خبری بهاصطلاح اپوزیسیون چپ نوشتند که امسال مراسم سالگرد احمد شاملو برگزار نشد! با اندکی صداقت میتوانستند بنویسند مراسم از پیش مشخصشده هر ساله از سوی «کانون نویسندگان ایران» برگزار نشد اما مراسم خودجوش دوستاران شاعر با سرودخوانی و شعارهای انقلابی ضد حکومتی برگزار شد.
از رسانههای راست امپریالیستی که خصم سوگندخورده خیزشهای انقلابی بهویژه از نوع سرخ آن بودهاند هرگز چنین انتظاری نبوده و نیست. اما آیا گردانندگان خارجنشین سایتهای بهاصطلاح چپ نیز از رادیکالیسم انقلابی جمعیت میهراسند؟ آیا آنان نیز مراسم بزرگداشت احمد شاملو را در حصار مصلحتهای روز سیاسی میپسندند؟ بدینسبب هم بود شاید که فیلمها و عکسهای این مراسم خودجوش و انقلابی در هیچ سایتی (دستکم تاکنون و تا جایی که من دیده ام) به اشتراک گذاشته نشده! مبادا این آتش سرخ انقلابی به جان گردهمآییهای زینتی مصلحتطلبانه حقوق بشری و مضحکههای اصطلاحطلبی هم سرایت کند که پیوسته خاموش کننده آتش مبارزه طبقاتی و خشم انقلابی تودهها بوده است!
یقین کامل دارم اگر خود شاعر زنده بود همین حرکت خودجوش برآمده از قلب جمعیت خشمگین را به سخنرانیهای ملالآور رسمی برتری میداد. مگر نه اینکه احمد شاملو بارها و با روایات گوناگون هدف هنر را نه بزک جهان و نه سرگرمی که تغییر جهان، زندگی و انسان دانسته بود. آنهم در این شرایط هولناک که نیروی هار و بحرانزده سرمایه برای رفع بحران و بقای انگلیاش، جهان را به دوزخی تمام عیار مبدل کرده و سیاره را به تباهی و نابودی کشانده و نان خونین گلوی طفلان را نیز از گلو بیرون میکشد و به سوختبار سلاحهای کشتار جمعیاَش میزند. در شرایطی که اکثریت مطلق ساکنان کره زمین در میان کابوس بیکاری و آوارگی و بیخانمانی و گرسنگی و خودکشی و خودسوزی و خودفروشی و بزهکاری و اعتیاد و تجاوز و قتل و غارت و جهل و خرافه و از خودبیگانگی زنده بهگوری میکشند. در شرایطی که سرمایه هار و غرق در منجلاب بحران و تباهی، جهان را به جولانگاه سلاحهای کشتار جمعی، جنگ، غایت غارت منابع و نیروی کار ارزان و تحمیق تودهها و رشد فاشیسم و بنیادگرایی مذهبی تبدیل کرده.
در شرایطی که شکنجه و زندهبهگوری و کشتار ستمدیدگان خوراک مغزی حکومتهای تبهکار سرمایهداری است که خود گماشته اقلیتی انگل و ناچیزند و بر این دوزخ فرمان میرانند.
بیشک در این شرایط تنها میبایست با پرچم سرخ انقلابی بر این شرایط موهن شورید و این عصاره کلام احمد شاملوست.
سوسیالیسم یا نابودی سیاره و حیات
۳ مرداد ۱۳۹۶
ریرا بامداد
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.