“درد بی درمان خرافات” چرا بازار رمالها هنوز داغ و پررونق است؟
یک سری افراد حال به قصد فرار از نیفتادن در چنگ قانون یا به دلیل اینکه نمیتوانند به وضوح برای خودشان این کسبوکار را مدیریت کنند، برای رمالها کار میکنند. هرچه بازار نوشتار روی پوست آهو و پر طاووس آن هم با آب زعفران و نخ طلا بیشتر باشد، درآمد کار بیشتر است. ….
سلامت نیوز:
جهان صنعت نوشت: ناخن یکی از انگشتهای گربه هم باشد کافی است. فرقی نمیکند کدام انگشت. داخل دو لیوان آب بریزید، این نمکی را هم که داخل این پاکت دادهام با آب مخلوط کنید. تازه عروسمان را روبه قبله بنشانید، با یک ملحفه بزرگ روی سرش تاجی درست کنید. کاسه مسی داغ شده را که بویش از شدت گرما بلند شده باشد روی تاج ملحفه بگذارید و این لیوان آب نمکین و آن ناخن گربه را داخلش بریزید طوری که بخار شدیدی کند و داخل فضای اتاق بپیچد. در این هنگام باشد که دختری دیگر در اتاق بنشیند و همپای صدای جلز و ولز آب این آیات سوره خرابه را بخواند!
اینها نسخه جنبل آقای عبدلی است؛ رمالی که برای تماس با منشیاش باید کلی التماس کنی، تا بماند به آنکه بتوانی وقت بگیری و به یکی از خانههایش بروی. تازه اینجا گویا خانهاش نیست. اصلا معلوم نیست کجاست؟! هنگام گرفتن پول کلی هم منت سر خلقالله میگذارد که برای دعاهایی مشابه در شهرک غرب سه برابر این خواسته را مطالبه میکند و مردم لام تا کام شکایت نمیکنند. چون به اوراد او اعتقاد کامل دارند. وقتی پرسیدم، سوره خرابه مگر داریم، بنده خدا؟ عینک تهاسکانیش را بالا پایین کرد. باز چیزی نفهمید. کاغذی را به سمتم آورد و گفت: تو بخوان. با همان سبک خطوط و دستخط که خوب میشناسم و میتوانم بخوانم نوشته بود. رو به آقای عبدلی کردم و گفتم: برادر سوره احزاب نوشتهاند نه سوره خرابه!! خواست جمع و جورش کند، گفت از فرط خستگیست. گفتم خدا را شکر که میدانم اینها رو خودت نمینویسی و سفارش میدهی که بنویسند. والا آنوقت چه مینوشتی؟!
بخشی از مشکلات و عواقب این کاسبی مورد تقاضای مردم، اینگونه تهیه میشود. یعنی یک سری افراد حال به قصد فرار از نیفتادن در چنگ قانون یا به دلیل اینکه نمیتوانند به وضوح برای خودشان این کسبوکار را مدیریت کنند، برای رمالها کار میکنند. هرچه بازار نوشتار روی پوست آهو و پر طاووس آن هم با آب زعفران و نخ طلا بیشتر باشد، درآمد کار بیشتر است. بخش قابل توجهی از کشتار حیوانات خاص به قصد استفاده از اعضا و اندام بدنشان در کسبوکار این صنف دقیقا به همین خاطر و با هدف کسب درآمد بیشتر صورت میگیرد. به قول خانم پیری که مخالف سرسخت این عوالم بود؛ هر موش مرده بیدم یا هر گربهای که از ناحیه یک پنجه معلول است را دیدید، بدانید که برای بستن بخت بینوایی یا از سکه انداختن کاسبی و رزق آدم موفقی بریدهاند. شهر که اینگونه باشد پس وای به حال جنگلش!
عبدلی هنوز بازار کارش رونق دارد. با این همه برنامههای متعددی که صدا و سیما پخش کرده و این همه پلیسهایی که به خانه این افراد شیاد رفتهاند و آن همه نمونههای بدیهی جرم از مفسدههای این جماعت کشف و ضبط کردهاند اما بازار بسیاری از این رمالها هنوز داغ و پررونق است. وقتی این را به او میگویم خیلی تند به صورتم نگاه میکند و میگوید: نه چشم هیزی دارم و نه معتاد به چیزی هستم. کارم را بلدم. کلی هم انرژی و توان سر تهیه این دعاها و اوراد میگذارم. خودت بهتر میدانی.
اینها حرفهای یکی از تعداد نامشخص اما فراوان رمالها و دعانویسهایی است که در ایران زندگی میکنند. حد و حسابی هم در کارشان نیست. تقریبا هرکسی که به آنها رجوع کند، مشکلش را حل میکنند. واقعیت موجود این است که یک راست باید حقیقت را بیان کرد و پای این اعتقاد هم ایستاد که این افراد به هیچ عنوان مقصر نیستند. سطح شعور و فهم جامعه به طور مستقیم تعیین میکند که این افراد باشند یا نباشند. دامنه فعالیتهایشان گسترده باشد یا نه، به طریق مخفی و با ترس از ابزارهای انتظامی و قانونی فعالیت کنند یا آشکارا و سازمانیافته فعالیتهای خود را توسعه دهند. واقعیت موجود میگوید اجتماع ما هنوز بسیار متاثر از امورات خفیه و همچنین میزان تاثیر اقدامات افراد بر این امورات است. اجازه دهید به بیراهه نرویم. بناست صرفا کیفیت مواجهه افراد و دسته رمالها را مورد آسیبشناسی قرار دهیم. در این خصوص باید یک دستهبندی تا پایان این گزارش ایجاد کنیم تا به نتیجه لازم برسیم. از این رو، صحت و سقم کامل یا نسبی این امور یا میزان تاثیرپذیری افراد از مشتقات این دنیای به اصطلاح ماورایی دقیقا همان مدخلی است که از عهده این گزارش خارج است و بسیار بااحتیاط در مورد آن باید سخن گفت.
متاسفانه تاکنون به درستی فعالیت این افراد و به تعبیر بهتر، این صنف، به این صورت که حریمهای عملکردی فعالیتهایشان مدنظر و ملاک طبقهبندی باشد، مورد نظارت قرار نگرفته است. به همین دلیل مهم است که همیشه با طیف عظیمی از موارد ناخواسته و اخبار ناقص مواجه میشویم و نمیتوانیم تشخیص دهیم چه خبر است. رمال، دعانویس، جادوگر و آشنا به علوم غریبه، هر کدام برای خود ساحتهایی کاملا متفاوت از هم دارند.
دسته اول: رمالها
کنایه از رمل و اسطرلاب به عنوان دو ابزار پایهای در علم ستارهشناسی قدیم است که بسیار مورد اهمیت بوده و هست. هنوز هم علمایی هستند که وامدار این سنت و علوم شریفه بوده و هستند و در این زمینه فعالیت دارند و از همه مهمتر رمل و اسطرلاب هنوز هم در علم رصد و ستارهشناسی و تعیین ماههای قمری، خسوفات و کسوفات کاربردی ویژه دارد و متاسفانه شان علمی ساحتی که به اشتباه به این دسته از افراد اطلاق میشود. رمال به معنای کسی است که مدام رمل میاندازد. همان مهرههایی که در این صنعت کاربرد دارند. اما فهم قرار گرفتن این مهرهها کار هرکسی نیست. حتی بسیاری از کسانی که امروز واقف به امور ستاره شناسی هستند، نیز رمالهای خوبی نیستند. به عنوان نمونه، یکی از شهیرترین رمالهای تاریخ ستارهشناسی و علوم خفیه و آسمانی علامه شیخ بهایی علیهالرحمه بودهاند. حال کاملا میتوانید درک کنید که چه ظلمی در حق علوم و شخصیتهای برجسته قدیم میکنیم وقتی، به برخی از افراد کوچه و خیاباننشین یا کسانی که حتی نمیتوانند کلام و بیانی درست با مردم داشته باشند، رمال میگوییم. پس دقیقا و بدون هیچ شبههای همه کسانی که در معابر و کنار خیابانها مینشینند و ادعای شناخت از احوالات گذشته و آینده آدمی دارند، شیادانی بیش نیستند که به میزان فهم افراد میتوانند حسابی دروغ به خورد افراد بدهند و کسب درآمد کنند.
دسته دوم: کفبینها
در این دسته اجازه دهید همه تنوعات موجود را برای طولانی نشدن کلام متمرکز کنیم. از کسانی که با دیدن کف دست پیشگویی میکنند تا کسانی که با دیدن تهمانده قهوه، فال میگیرند و تاریخ از مرگ ساعت عشق و معشوق میگویند و ورق و پاسور و تاروت و …را سرخط میکنند تا مهمترین وجوهات زندگی مردم را بیرون بریزند. دامنه فعالیتها و کسبوکار این صنف هم به الزام به شهرهای کشور ما خلاصه نمیشود. تجارت پرسودی در این بخش متمرکز است که شهرت آن را جهانی کرده است. از برجهای بلند منهتن در نیویورک تا برجهای آتیساز و اسکان در تهران، از کوچههای کاهگلی بخش سفلی کناره رود نیل در قاهره تا محلههای اعیاننشین سنپترزبورگ، هستند کسانی که به ارقام گزاف و باورنکردنی مشتاقند تا فال قهوه و ورق شما را بگیرند. اما اجازه دهید به تهران برگردیم. نسلی از زنان پا به سن گذاشته تهرانی که از خانوادههایی هستند که دستشان به دهانشان میرسد. سیمین خانم اسکان را خوب به یاد دارد که رقص سایههای ارواح روی دیوار دفتر کارش و دوجوان خوشتیپ و خوش اندام بادیگاردش چه امپراتوری قهوهای به راه انداخته بود. فقط برای طنازی بگویم که بین سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۸ شهریه یک ترم دانشجویان در دانشگاه آزاد و در رشتههای علوم انسانی واحدهای مختلف در کشور با ترمهای پر واحد، تقریبا بین ۱۹ تا ۲۷ هزارتومان میشد و خیلیها توان پرداخت همین مبالغ را به صورت قسطی در طول یک ترم نداشتند.
سیمین خانم هر فال قهوهاش ۵۰ هزارتومان برای مشتریهایش آب میخورد. آن هم در شرایطی که منشی او در تابستان سال۷۷ برنامهریزی کرده بود که اگر زمان رسیدگی به امور مشتریهای عصرهایشان را مقداری کم کنند، آنگاه میتوانستند به قصد ثواب هر روز دو مورد از مراجعهکنندگان بین فالی نیازمند و ضروری که حتی حاضر به پرداخت رقم ۸۰ هزار تومان میشدند را راه بیندازند و سرنوشت آنها را از روی لایههای قهوه بخوانند. همین احوال و خدمات هماکنون از سوی خانمی به اسم دلارام در یکی از برجهای بیشناسنامه تهران ارائه میشود.
یکی از مشتریهای دائم او که سیمین خانم را نیز از قضا خوب به یاد دارند، اذعان میکنند همان کیفیت کار سیمین خانم اکنون در دفتر کار و نظرات دلارام خانم وجود دارد. منتهی رقم یک فال و احیانا ارائه یک دعای نهچندان بزرگ و سخت تا دو میلیون تومان در یک جلسه هزینه برمیدارد. میگوید دلارام با بدری خانم از سوی یکی از شبکههای لسآنجلسی رابطه نزدیکی دارد و او که گویا در بین کوتهفکران ایرانی معروفیت دارد، مهر تاییدی به کارهای بینقص دلارام زده است اما این بینقصی کلام و اعتقاد بنده نیست. سخن همان خانم معتاد به فالهای قهوه است. تحلیل شرایط موجود و میزان استقبال عمومی از این فرآیند است که به عنوان یک تهدید جدید برای سلامت فکری جامعه ما باید مدنظر باشد. این مساله، دقیقا حکم به احوال کسانی دارد که حتی حاضرند از سر بحرانهای روانی و نیز نداشتن بنیانهای درست اعتقادی و حتی مذهبی اینچنین خود را به دست این قصابانی بدهند که هیچ رحمی به انسانیت نمیکنند. از این حیث و براساس صحبتها و رفتارشناسی کسانی که هنوز سربه تایید این فضاهای افسونی هستند، ما با طیف قابل توجهی از بیماران و معتادان به این مسائل روبهرو هستیم. کسانی که حتی دامنه این رفتارهای ناهنجارشان به حدی رسیده است که به تایید افراد موثق، حتی برای خریدهای قابل توجهشان نظیر خودرو یا لباسهای گرانقیمت و… از وسط خیابان و مراکز خرید با کفبین و طالعبینشان تماس میگیرند که این خرید را انجام بدهند یا نه!
دسته سوم: جادوگران
این قشر از مدعیان عوالم غریبه خیلی خاص هستند. به هیچ عنوان نمود عینی و اجتماعی خود را علنی نمیکنند و در عین حال فعالیتهای وسیعی در راستای دخالت عوالم و موجوداتی که به چشم عادی دیده نمیشوند، در امور این دنیا دارند. حساب و کتابشان نیز صرفا به یک منطقه منحصر نمیشود و فعالیتهایشان ریشه در تاریخ کهن بشریت دارد. ستارهشناسان و جادوگران دربار فرعون مصر تا دربار خسروپرویز دقیقا عینیترین مثالهایی هستند که بیشک همه در مورد آنها شنیدهاند مثلا از توسل صدام حسین رهبر حزب بعث تا عوالم خسوف و کسوف گرفتگیهای سرهنگ قذافی و همچنین محفلهای خاص سیاسیون در ایالات متحده دقیقا نشاندهنده توسل این افراد به سمت و سوی نامتعارف این عوالم است. همان احوالی که از معتادان رمالی و کفبینی عنوان شد، در خصوص برجستههای سیاست و نخبههای اقتصادی و انفورماتیک جهان هم میتوان نمونههایی بیان کرد که بسیار متعجبکننده است.
به عنوان مثال، در سابقه تولید یا عدم تولید همین گوشی تلفن همراهی که در دست دارید یا گاهی پیروزی رییسجمهور یا نخستوزیر کشوری، از طریق مجموعهای از فعالیتهای تیمی و گروهی رمالان و جادوگران و… بوده است. جادوگران اینچنینی را با تردستهای مطرح و معروف به هیچ عنوان اشتباه نگیرید چرا که تردستی رسم خلاقیت حرفهای در انجام کاری خاص و جذاب است که روزی اتفاق میافتد و سریع مخاطبان به نوع آن تردستیها واقف میشوند و تمام اما جادوگری به هیچ عنوان شوخیبردار و سرگرمکننده نیست و دقیقا نشان میدهد که چگونه پایههای عقلانیت انسان میتواند اسیر چنین امور خرافی شود.
دسته چهارم: آشنایان به علوم غریبه
به هیچ عنوان نمیتوان منکر ارتباط افراد با عوامل غریبه شد. به میزان تعاریف و ضوابط مندرج در چند آیین، شکل ارتباطی به صورت خاص وجود دارد. تنها فصول مشترک در میان همه این آیینها، سرسختی وصالیافتگان در عدم بیان موارد و مشاهدات و همچنین تلاش در عدم ارتباط میان زندگی این جهانی و اجتماعی آنها با نمودها و ملزومات لازم برای حضور در این عوالم است. صدالبته که توقعات و برخی از حوایج افراد در توسل به افراد آشنا به علوم غریبه یا حتی توسل فردی به مبادی و آداب تاملات به نیروهای غریبه میتواند انسان را ناامید نکند.
این چند تقسیمبندی کلی و مجمل را انجام دادیم تا به این نتیجه برسیم آنهایی که به شدت به دنبال کسب حاصل و فایده یا رسیدن به اهداف مخصوص به خود هستند، به شدت به ملزومات غیراخلاقی و حتی تمامیتخواهانه متوسل میشوند. حتی در سطوح پایینتر این خواستهها علنا نوعی بیاخلاقی حریصورزانه نسبت به کسب منفعت از نعمات این عوامل به چشم میخورد.
حال با توجه به این وضعیت، صدافسوس و درد که اقشار مختلف جامعه به سمت رفع و رجوع مشکلات و خواستههای خود که رسیدن به آنها برایشان بعید است، اینگونه درگیر چنین عقبافتادگیهای ذهنی و فکری میشوند و هزینههای ارزشمند اجتماعی را در این راه حرام میکنند.
توسل به این امور خرافه اگر چه صرفا در مرحله تشخیص و بیان مشکلات و درد و تمایل و نیاز انسانی به ریشهیابی مشکلاتش به هیچ عنوان قابل انکار نیست اما دقیقا باید توجه داشت که فاجعه بشری و مرگ اخلاقیات انسانی در وهله اقامه درخواست به رفع مشکل یا معضل یا حتی ادای بدی و شر از این راه به دیگری رخ مینمایاند. این بخش است که متاسفانه هیچ توجهی به آن نشده و از این روی است که متاسفانه ممارستها و آسیبشناسی این امور از سوی جامعهشناسان یا مددکارهای اجتماعی برای افراد و حتی ورود نیروهای قضایی و وضع جرایم و مجازاتها، راه به جایی نبرده است.
کافی است سری به بازار داغ کفبینی و رمالی از کنار خیابان و پیادهروهای خیابانهای شوش و مولوی تهران گرفته تا روستاها و شهرکهای دور یا حوالی محل زندگی خودتان بزنید و ببینید به اندازه گستره تجارت مواد مخدر، توجه به این حرفه و مطالبات از آنها نیز بازاری داغ و سکه دارد.
کلام آخر
به هیچ عنوان تاکنون نشده که بین دینداری مردم و نسبت و توجه آنها به امور خرافی ارتباطی عقلانی پیدا یا ادعا کرد که مثلا به اندازه افزایش دینداری در افراد جامعه، میزان مواجه شدن و توسل آنها به این امور کاسته میشود. از این رو، گرایش و مقبولیت ارتباط و استفاده از این امور، توهمی فردی و سپس اجتماعی است که از قضا میزان سواد، رشد طبقه، ثروت یا فقر مالی را نیز شامل نمیشود و به تعبیری مرزهای اجتماعی را نیز از میان برداشته است. از قضا در آسیبشناسی گرایش مردم به امور خرافی از این نوع، ذکر این نکته بسیار قابل اهمیت و توجه است که امتناعات مکرر و هشدارهای متعدد عوامل انتظامی کشور و حتی اطلاعرسانیهای گسترده رسانهای بالاخص صداوسیما، هیچ تاثیر عینی بر این بازار پررونق کسبوکار نگذاشته است. در نهایت لازم به ذکر است با این روش راه به جایی نمیبریم. مثالها و اتفاقات و رخدادهای فراوانی در این خصوص وجود دارند که محملی جهت توصیف آنها موجود نیست، که اگر میشد برخی از موارد را بیان کرد، آن وقت خودتان باید قضاوت میکردید که به راستی انسانیت و تفکرات بوی فساد گرفته برخی از همین افراد دور و اطرافمان به کجاها که نمیرسد.
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.