گزارش ایلنا از مشکلات دبیرستان‌های دخترانه در شوش: از دخترانی که سراسیمه از ترس معتادان می‌دوند تا مدیری که با چاقو تهدید به مرگ می‌شود+عکس

در چند قدمی میدان شوش دو مدرسه دخترانه وجود دارد. بارها و بارها در نامه‌های متعدد همراه با عکس و فیلم وضعیت را به مسئولان اطلاع دادیم، ولی هیچ چیز تغییر نکرد. بعد از عید وضعیت بحرانی‌تر هم شده و معتادان در اطراف پراکنده شده‌اند ….

ایلنا
گزارش و عکس: سیاوش پورعلی

چند سالی است که آسیب‌های اجتماعی در پایتخت ایران عریان شده است به حدی که در میدان شوش که یکی از میادین معروف تهران محسوب می‌شود، معتادان به راحتی در خیابان‌ها و کوچه‌ها مواد مخدر مصرف می‌کنند و شب‌ها را هم در بین خرابه‌ها و زیر ماشین‌ها و… می‌گذرانند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، “مرکز دی آی سی” میدان شوش در سال ۹۱ تاسیس شد و از آن زمان تاکنون معتادان شربت متادون و دیگر اقلام مورد نیاز خود را از این مرکز دریافت می‌کردند. این مرکز به نوعی یکی از بزرگترین مراکز خدمات‌دهی به معتادان در کشور محسوب می‌شود که روزانه حدود ۴۰۰ نفر برای دریافت شربت متادون به این مرکز مراجعه می‌کردند، ولی متاسفانه مدتی است که سهمیه متادون این مرکز قطع شده است و معتادانی که برای دریافت دارو به این مرکز مراجعه می‌کردند، اکنون در اطراف این مرکز دیده می‌شوند، و موجبات نگرانی ساکنان منطقه را فراهم کرده‌اند.

عده‌ای از معتادان در حالت چرت‌زدن، بعضی در حال مصرف مواد مخدر و برخی نیز در حال فرار از دست افرادی هستند که آنها را سیاه‌پوش می‌نامند. “مرکز دی آی سی میدان شوش” در ضلع شرقی این میدان مشهور پایتخت است و دو مدرسه دخترانه هم در چند قدمی این مرکز قرار دارد. آواره شدن معتادان خطرات و آسیب‌های موجود در منطقه را افزایش داده‌است. در ادامه با مدیر دبیرستان دخترانه‌ای در آن حوالی و تعدادی از معتادانی که اطراف میدان شوش در حال مصرف مواد مخدر بودند؛ گفت‌وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

مدیر دبیرستانی که در چند قدمی میدان شوش است؛ پس از اینکه متوجه شد ما برای تهیه گزارش از وضعیت میدان شوش آمده‌ایم، ما را به داخل دفترش پذیرفت تا به قول خودش بعد از نامه‌نگاری‌های بسیار این بار گفت‌وگو با یک رسانه را امتحان کند تا شاید وضعیت مدرسه‌ای که دانش‌آموزانش در معرض شدیدترین آسیب‌های اجتماعی قرار دارند، تغییر کند.

مدیر مدرسه صحبت‌هایش را با نام‌نویسی دانش‌آموزان آغاز کرد و گفت: «پس از پایان امتحانات کم‌ کم فصل نام‌نویسی دانش‌آموزان آغاز می‌شود، ولی وقتی اولیای دانش‌آموزان می‌آیند و فضا را می‌بینند، حتی رغبتی برای ورود به داخل دبیرستان ندارند. این منطقه دچار آسیب‌های بسیار اجتماعی است؛ متاسفانه باید به این نکته نیز اشاره کنم که برخی دانش‌آموزان به دلیل اینکه در معرض دود مواد مخدر قرار دارند، روزها در مدرسه می‌خوابند و آنهایی که وضعیت خانواده‌ای بهتری دارند، در راه مدرسه همه چیز را یاد می‌گیرند. برخی دانش‌آموزان وقتی وارد مدرسه می‌شوند؛ نفس‌نفس می‌زنند، وقتی می‌پرسم چه اتفاقی افتاده می‌گویند، از ترس افرادی که بیرون هستند، مجبور به دویدن شده‌اند؛ متاسفانه هنگام بازگشت از مدرسه هم همین وضعیت را دارند.»

وی در رابطه با وضعیت بحرانی منطقه شوش ادامه داد: «در چند قدمی میدان شوش دو مدرسه دخترانه وجود دارد. بارها و بارها در نامه‌های متعدد همراه با عکس و فیلم وضعیت را به مسئولان اطلاع دادیم، ولی هیچ چیز تغییر نکرد. بعد از عید وضعیت بحرانی‌تر هم شده و معتادان در اطراف پراکنده شده‌اند، من علتش را نمی‌دانستم، ولی اکنون فهمیدم که به دلیل قطع سهمیه شربت متادون معتادان این اتفاق افتاده است. یک بار که سعی داشتم از افرادی که مواد رد و بدل می‌کنند، عکس بگیرم با چاقو مرا دنبال کردند و من هم با شانسی که آوردم توانستم از دستشان فرار کنم، ولی سوال این است که این وضعیت تا کی ادامه دارد و چرا برای حل آن اقدامی نمی‌شود؟!

از مدرسه که بیرون آمدیم با توضیحاتی که مدیر دبیرستان حضرت زهرا(س) به ما داد کمی بیشتر با وضعیت آشنا شدیم. پس از خروج از مدرسه جمعی از معتادان زیر یک درخت کنار هم نشسته بودند و با در دست داشتن پایپ مصرف شیشه، زر ورق برای کشیدن هروئین در نزدیکی میدان شوش در حالی که شهروندان در پیاده رو تردد می‌کردند، مشغول مصرف مواد بودند. نزدیکشان شدیم تا با آنها گفت‌وگو گو کنیم. مرضیه دختری تقریبا ۲۵ ساله است، با روپوشی قرمز کنار پسری هم سن و سال خودش نشسته بود.

مرضیه در حالی با ما صحبت می‌کرد که فندک اتمی و پایپ شیشه در دستش بود. وقتی به سمت او رفتیم پسری که در کنارش نشسته بود از جای خود بلند شد و رفت. مرضیه یک پوک از پایپ شیشه گرفت و بعد بطری نوشابه را بالا کشید و گفت: «من روز و شبم را اینجا می‌گذرانم میان این دوستان، پسری که بلند شد و رفت نامزد من است و چند سالی است که با هم زندگی می‌کنیم، ولی هنوز نتوانسته‌ایم محلی برای زندگی تهیه کنیم. شاید باورتان نشود، ولی اگر ۳۰۰ هزار تومان داشتیم می‌توانستیم یک اتاق همین اطراف تهیه کنیم.»

وی ادامه داد: «خرج مصرف موادم را شوهرم می‌دهد، متاسفانه نمی‌توانم بگویم چگونه ولی از هر راهی که بتواند! از وقتی شربت متادون را قطع کرده‌اند، توان راه رفتن نداریم و روز شب را همین جا می‌گذرانیم، چون بعد از اینکه به فروشندگان مواد مخدر خبر رسید همه آمدند، اینجا و ما نیز نمی‌توانیم از این منطقه خارج شویم؛ چون معلوم نیست جایی که می‌رویم چیزی گیرمان می‌آید یا نه. همه می‌گویند که ما نباید اینجا باشیم، ولی من باید از چه کسی بپرسم که کجا بروم؟ یک بار رفتم در گرم خانه‌ها خوابیدم، ولی به این نتیجه رسیدم که با نامزدم در بین خرابه‌ها بخوابیم بهتر است.»

به سوی خیابان دیگر رفتیم، جایی که معتادان کنار جدول خیابان نشسته بودند و به صورت مشترک و تقریبا نوبتی در حال کشیدن شیشه بودند به نوعی که اگر سوار بر خودرو هم بودیم و از میدان شوش عبور می‌کردیم، هم می‌توانستیم کشیدن آنها را ببینیم. معین پسر جوانی بود که دست خود را با باند سفیدی بسته بود و سیگاری به لب داشت به نظر کمی از حالت خماری بیرون آمده بود.

معین در خصوص وضعیت زندگی خود در حالی که به نظر از همه چیز عاصی می‌آمد گفت: «نمی‌دانم چند ماه گذشته ولی از وقتی این شربت متادون را قطع کرده‌اند؛ دوباره به سمت شیشه و دوا آمده‌ام، جنس‌های اینجا هم اینقدر آشغال است که بعد از کشیدن هیچ تغییری نمی‌کنم. نمی‌دانم چه‌کار باید کنم، وقتی ترک می‌کنم هم بعد از مراحل ترک کردن که از مردن هم بدتر است چون هیچ کاری پیدا نمی‌کنم، دوباره می‌آیم اینجا دوباره معتاد می‌شوم. چکار کنم وقتی نه حمایتی از من می‌شود و نه جایی برای رفتن دارم.»

معین در حالی که دست بانداژ شده‌اش را به نشان می‌داد، گفت: «من یک بیمارم نباید چنین رفتاری با من و امثال من بشود. عده‌ای هستند که ما به آنها سیاه‌پوش می‌گوییم؛ آنها همیشه ما را آزار می‌دهند و ما را می‌زنند. من نمی‌دانم آنها چه کسانی هستند که اجازه کتک زدن ما را دارند. سر بچه‌ها همیشه بر اثر کتک خوردن متورم شده است. امیدوارم یک روز من سلامت شوم و دیگر این‌ها را نبینم.»

چند سالی است که آسیب‌های اجتماعی در پایتخت ایران عریان شده است به حدی که در میدان شوش که یکی از میادین معروف تهران محسوب می‌شود، معتادان به راحتی در خیابان‌ها و کوچه‌ها مواد مخدر مصرف می‌کنند و شب‌ها را هم در بین خرابه‌ها و زیر ماشین‌ها و .. می‌گذرانند. عدم ارائه متادون به یکی از بزرگ‌ترین “مراکز دی آی سی” کشور وضعیت همه این معتادان را بحرانی‌تر کرده است. امیدورایم حداقل سهمیه متادون آنها مانند گذشته ارائه شود تا برای به دست آوردن مواد مخدر دست به هر کاری نزنند و از این آوارگی نجات پیدا کنند.

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.