فرخ نگهدار: به روحانی رای می دهم؛ برای دوام برجام، برای مهار فقر و بیکاری


اکنون، در پایانه رقابت‌های انتخاباتی و از پی میتینگ‌های پرشور و صلح‌آمیز، خوشحالم که، علی‌رغم همه دل نگرانی‌ها، کشورم در سایه صلح و امنیت، و با آرامشی شایسته، فردا، جمعه ۲۹ اردیبهشت با دلی پرامید پای صندوق های رای می‌رود تا از میان دو نامزد اصلی، روحانی و رئیسی، یکی را به ریاست‌جمهوری انتخاب کند. رای من به روحانی است. و در نوشته زیر کوشیده‌ام مشخصه‌های صحنه سیاسی، دلایل خود برای رای به روحانی، مهم‌ترین تحول ناشی از روند انتخابات، و نیز انتظار خود از آقای روحانی را با هم‌میهنانم در میان گذارم.

۱. تفاوت حامیان سرشناس رئیسی و روحانی
متاسفم که برخی تحلیل‌گران، رقابت‌های انتخاباتی را دعوای دزدان سر گردنه توصیف کرده‌اند. این قضاوت بسیار ناعادلانه و بشدت خودغرضانه است. خوی و خصلت حامیان سرشناس آقای روحانی گواه نادرستی این قضاوت است.
به فهرست شخصیت‌های حامی آقای روحانی نگاه کنید: چهره‌های سیاسی صدیق و پاک، حصرنشینان و زجرکشیدکان از استبداد، اساتید نامدار دانشگاه‌ها، گران‌قدرترین هنرمندان ما، افتخارآفرینان میدان‌های ورزشی، خبرگان و کاردانان عرصه اقتصاد، سازندگان و کارآفرینان توانمند، همه آزاده و سربلند پشت آقای روحانی ایستاده‌اند. آیا آن‌ها برای غارت «غنائم» دور ایشان را گرفته‌اند؟ یا فریب خورده‌اند و خود نمی‌دانند؟ غلفت و نخوت تا کجا؟ توهین تا کجا؟
در کنار آقای رئیسی اما جای نیک‌نامان و خادمان سرشناس ملت عمدتا خالی‌ست. در آنجا نایاب است کسی که زندگی و کارنامه‌اش الگوی نسل جوان سرمشق و راهنمای زندگی باشد. در آنجا خداوندان قساوت در قضاوت، با کمترین شهرت و اعتبار در خارج از دایره قدرت، و بیشتر بی‌خبران از حال و روز دنیا اسم نوشته‌اند.

۲. تفاوت ماهوی اقشار رای دهنده به روحانی و رئیسی
رای‌دهندگان به روحانی عمدتا از اقشار متجددتر برخاسته‌اند. آن‌ها از نظر سطح تحصیلات و دسترسی به منابع دست بازترند؛ آن‌ها به جهان متصل‌ترند. آن‌ها بیشتر در شهرهای بزرگ‌تر متمرکزند. لذا در تشخیص مسایل کشور و راه‌حل‌های آن چشم‌بازتر و ورزیده‌تر عمل می‌کنند.
اجتماعات حامی آقای رئیسی گویای آنست که سهم اقشار فرودست در ترکیب حامیان وی بیش از روحانی است. آن‌ها از اوضاع جهان و از مسایل و مشکلات کشور و راه‌حل ها، درک و دریافتی ساده‌دلانه دارند. هم از این روی بیش از حامیان روحانی محتاج و چشم به راه حمایت حکومت‌اند.
آرایش رای دهندگان در انتخابات اخیر امریکا و فرانسه، و در رفراندوم بریتانیا و ترکیه، با حامیان رئیسی و روحانی تشابهات بسیار دارد. در تمام این کشورها – مثل کشور ما – صف‌بندی اصلی میان اقشاری است که ترس‌شان بر امیدشان چیره است در برابر مردمی که امیدشان ترس‌شان را مهار کرده است.

۳.تفاوت ماهوی میان کارنامه روحانی و رئیسی
انتخابات ۹۶ عرصه رقابت میان بد و بدتر نیست. این انتخابات عرصه رقابت میان ترس و امید است. تلاش رئیسی ترویج ترس و توقع نان از حکومت است. و تلاش روحانی جلب رضایت شهروندان از راه گره‌گشایی از مسایل پیچیده کشور. مقایسه کارنامه ۳۰ ساله «روحانی-ظریف» با کارنامه «رئیسی-علم الهدی» تضاد عمیق آنان در مقام ریاست‌جمهوری را برای رای‌دهندگان آشکار می‌کند.

۴. چرا به روحانی رای می دهم؟
-نظر به این که بیشترین شخصیت‌های مورد علاقه و مورد اعتماد من از آقای روحانی پشتیبانی کرده‌اند؛
– نظر به این که شهروندانی که بینش و درک روشن تری از مسایل کشور و جهان دارند از آقای روحانی حمایت می‌کنند؛
– و نظر به این که آقای روحانی آقای روحانی، با برجام و با مهار تورم، سایه تهدید و تنگ دستی را از سر کشور دور کرده، و سید ابراهیم رئیسی جز مردم‌کُشی و مرگ‌آفرینی هیچ خدمتی به ملت در کارنامه خود ندارد،

روز جمعه ۲۹ اردیبهشت، با سربلندی و اعتماد، رای خود را به نام دکتر حسن روحانی به صندوق خواهم انداخت.

صادقانه می‌گویم: در این ۳۵ سالی که به علت بیداد استبداد از زندگی در میهنم محروم مانده‌ام، به‌ویژه از ۲۰ سال پیش که تشویق یاران به شرکت در انتخابات را وجه همت خود قرار داده‌ام، هیچ‌گاه این حد از اعتماد و سربلندی را در ضمیر رای خود ندیده‌ام. تصمیم من به حمایت از روحانی به ماهیت رئیسی متکی نیست. پشتوانه این رای ماهیت حامیان روحانی و کارنامه ۴ ساله دولت اوست. انتخاب من انتخاب میان بد و بدتر نیست. انتخاب میان بودن یا نبودن است.

۵. به تحریم کنندگان و عدم شرکتی‌ها
گرچه مقایسه کارنامه ۴ ساله روحانی با پیشینه ۳۰ ساله رئیسی تصمیم گیری برای شهروندان را به نسبت ۴ سال پیش آسان‌تر کرده، اما هنوز هم صدای بی‌اعتقادی به این انتخابات – هرچند کوتاه‌تر از قبل – در هر دو سو شنیده می‌شود. وظیفه خود می‌دانم تاکید کنم:
-اگر تحریم‌کنندگان واقعا نگران آزادی باشند، باید نگران آمدن رئیسی باشند. خانه‌نشینی دموکراسی‌خواهان بزرگ‌ترین هدیه به رئیسی است. این انتخابات، که برخلاف نظر آقای خامنه‌ای کاملا دو قطبی شده، در واقع مصافی است میان حامیان نهادهای نظامی، انتظامی، امنیتی و قضایی، و نهادهای سیاسی و جامعه مدنی. در این مصاف هیچ شهروندی بی‌طرف نیست. کمک نکنیم نظامی امنیتی‌ها سرنوشت کشور را در دست گیرند. کمک کنیم آن‌ها از حمایت یک جناح دست بردارند و به پادگان ها، به مرزها، باز گردند و به وظایف خطیر خود بپردازند.
-تهاجم نظامی امنیتی‌ها علیه روحانی بعد از انتخابات هم قطعا ادامه خواهد یافت. اگر ما موفق شویم روحانی را به بیش از ۶۵ به ۳۵ برسانیم هم خطر دست‌کاری در انتخابات را منتفی کرده‌ایم و هم توان روحانی در چالش‌های بعدی با نظامی امنیتی‌ها را افزایش داده‌ایم. مگر بعد از ۳۰ تیر، یا بعد از ۲۲ بهمن، یا بعد از ۲۲ خرداد، کسی برکنار ماند؟ بیایید با رای خود کمک کنیم جریان حامی رئیسی، در انتخابات و پس از آن، در مسیر تبدیل شدن به یک جریان سیاسی خودبنیاد استحاله شود و هوس کسب قدرت از راه های غیرانتخاباتی را از سر بدر کند.
– می‌دانم که بسیاری به خاطر غیردموکراتیک انتخابات از رای دادن اجتناب می‌کنند. تغییر قانون انتخابات مستلزم تغییر توازن قوا در حکومت است و این مراد حاصل نخواهد شد جز با شرکت معترضان در انتخابات.
-انتخابات ۹۶ یک نقطه چرخش تاریخی است. اگر جریان حامی رئیسی پیروز گردد، جمهوریت و انتخابات از نو مورد تهاجم قرار خواهد گرفت. اما اگر جریان حامی روحانی با قدرت پیروز شود راه برای اصلاح قوانین انتخاباتی نیز گشوده خواهد شد.

۶. مهم‌ترین ثمر انتخابات ۹۶
– اصول گرایان قبل از ۹۶
از ۲ خرداد ۷۶ به این سو نابسامانی فکری، سیاسی و سازمانی اصول‌گرایان به عمده‌ترین معضل سیاسی در هر انتخابات تبدیل شد. زعمای این طیف در دو دهه گذشته با تشکیل جبهه‌های متعدد، یا از طریق ریش‌سفیدی و شیوه‌های سنتی، یا با تمسک به ریسمان رهبری و رانت حکومتی، کوشیدند بر این تفرق غلبه کنند، اما هرگز موفق نشدند.

– اصلاح‌طلبان قبل از ۹۶
اصلاحطلبان اما طی این دو دهه علی‌رغم فشارها و محدودیت‌ها، از پی آزمون و خطاها، سرانجام موفق شدند ستون‌های یک سامانه کارآمد، و هم‌خوان با وضعیت سیاسی کشور، را برپا دارند. این سامانه در انتخابات بسیار دشوار ۹۲، و سپس در انتخابات ۹۴، آزموده شد و جواب داد. جناح اعتدالی اصلاحی در روند انتخابات ۹۶، هم به ساز و کار تشکیلاتی کارآمد مجهز بودند، هم به پایگاه اجتماعی گسترده و به حد کافی وفادار دست‌رسی داشتند، و هم به لحاظ راهبردی و برنامه‌ای سمت‌گیری نسبتا روشن داشتند.

-اصول‌گرایان در انتخابات ۹۶
اکنون برای اول بار طی بیست سال گذشته علائمی پیدا شده است که نشان می‌دهد اصول‌گرایان ایران ممکن است قادر شوند خود را با وضعیت جاری کشور و نیازهای روند سیاسی تا حد معین هم‌ساز سازند. آن‌ها در روند انتخابات ۹۶ برای اول بار با تشکیلات واحد، با نامزد واحد و با استراتژی واحد و به هدف جذب لایه‌هایی که پایگاه اصلاح‌طلبان محسوب نمی‌شوند به میدان آمدند. آمادگی اصول‌گرایان برای حضور در مصاف‌های انتخاباتی و تطبیق آن‌ها با نیازهای رقابت انتخاباتی با هیچ‌یک از دوره‌های انتخاباتی قبلی قابل قیاس نیست. آن‌ها در عمل و به میزان محسوس یاد گرفته اند که چگونه عمل کنند تا شانس برد خود را در انتخابات به حداکثر برسانند.
در تمامی این کارها رانت حکومتی، به ویژه پشتیبانی لجستیک نیروهای نظامی و امنیتی و برخی زیرمجموعه‌های دستگاه رهبری، البته کاملا چشم‌گیر است. منتها آن‌ها دارند یاد می‌گیرند که قدرت حکومتی را به گونه‌ای به خدمت بگیرند که با نیازها و ویژگی‌های انتخابات کمتر در تضاد قرار گیرد.
توانمندتر شدن اصول‌گرایان در تطبیق خود با نیازهای انتخابات هنوز خصلت «حزب پادگانی» را مرتفع نکرده و تا مدت‌ها هم نخواهد کرد. کرامت انتخابات و رای مردم هنوز در ذهن بسیاری سرشناس آنها بی‌رنگ یا محو است.

-مهم ترین ثمره انتخابات ۹۶
اصول گرایان ایران، چه برنده این انتخابات باشند و چه بازنده‌ی آن، به لحاظ سامان‌مندی و سطح قدرت در موقعیتی به مراتب بهتر از ۶ ماه قبل از انتخابات قرار خواهند داشت. آنها یاد گرفتند که به جای تبلیغِ نزدیک‌تر بودن به رهبر، نزدیکی به طبقات پائینی را به نمایش بگذارند. آن‌ها فهمیدند برای صید رای محرومان پوپولیسم صد برابر ثمرمندتر از یک برنامه علمی است. در کمپین آن‌ها اسلام و بیگانه‌ستیزی بود. اما پرده اول نبود. آن‌ها یاد گرفتند که در میان خود رقابت نکنند و با نامزد واحد به صحنه بیایند. آن‌ها یاد گرفتند سازمان‌گری مدرن را جایگزینِ تشکل‌های هیاتی کنند. جمنا نخستین تجربه آنان در این راستاست.
اگر مهم‌ترین ثمره انتخابات ۷۶ گره‌خوردن بند ناف یک جناح از حاکمیت جمهوری اسلامی با طبقات متوسط و مدرن شهری بود، ۲۰ سال بعد در آستانه انتخابات ۹۶ شاهد گره‌خوردن بند ناف جناح دیگری از جمهوری اسلامی با لایه‌هایی از طبقات فرودست وپائینی جامعه هستیم.

در ایران یک قدرت سیاسی کاملا تازه در حال شکل‌گیری است که جذب و سازمان‌دهی اکثریت جامعه، یعنی کارگران و دهقانان فرودست، به‌خصوص بخش‌های جوان‌تر آن، را هدف استراتژیک خود را قرار داده است.
بدین ترتیب طی ۴۰ سال به تدریج عمده‌ترین طبقات اجتماعی در ایران با عمده‌ترین جناح‌ها در حکومت اسلامی، یعنی اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان، به‌طور ارگانیک پیوند خورده‌اند. منتها این پیوند ماهیتا هم‌جنس نیست. در یک سو مشخصا تاثیرگذاری از پائین به بالا و در دیگر سو عمدتا از بالا به پائین.

۷. از آقای روحانی انتظار دارم
– انتظار دارم آقای روحانی سیاست تنش‌زدایی با قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای را رها نکند و آن را تا آنجا پی گیرد که رویارویی به همکاری فراروید. بدون بسط این همکاری پیشرفت اقتصاد کشور، چه مقاومتی و چه غیر آن، خیزش نخواهد داشت. تخریب مناسبات با قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای خیانت به کشور است. محرومیت از ارتباط با بازارهای عمده جهانی یعنی تحمیل فقر و بیکاری بیشتر بر کشور.

-اگر طی ۴ سال گذشته برجام و مهار تورم ، مقدمه مهار فقر و بیکاری و در مرکز توجه دولت بود. در چهار سال آتی باید فقر زدایی و بالا بردن سطح اشتغال، با تمرکز روی نیروی کار جوان‌تر، در مرکز توجه قرار گیرد.
هرگاه دولت دوازدهم موفق نشود جمعیت زیر خط فقر را به طور قابل ملاحظه کاهش دهد، هرگاه نرخ بیکاری یک رقمی نشود. هرگاه شکاف طبقاتی به همان شدتی که در ۴ سال گذشته تشدید شد تشدید شود، آن‌گاه در آستانه سال ۱۴۰۰ در ایران ما نیز همان اتفاقی خواهد افتاد که در بسیاری کشورهای متکی به صندوق رای افتاده است. عقلانیت اسیر عوام‌گرایی گشته و دست زحمتکشان به سوی ناجیان قلابی دراز خواهد شد.

-اکنون در پایانه انتخابات ۹۶ راهبردها برای تفکیک اصول‌گرایان به میان‌ه رو و تندرو  و ملحق‌کردن اصول‌گرایان میانه به اصلاح‌طلبان به ثمر رسیده. تقسیم جمنا به تندرو و میانه‌رو، فعلا بلاموضوع است. برعکس، باید کمک کرد که آن‌ها به زائده فرماندهان نظامی و امنیتی تبدیل نشوند و به طرف رو‌ های انتخاباتی‌تر گرایش یابند. عرصه رقابت با آن‌ها باید به جامعه منتقل شود؛ از جمله با کاهش جمعیت زیر خط فقر، با یک‌رقمی کردن درصد بیکاری.

– مسلما اولویت نخست اقشار رای دهنده به آقای روحانی گشایش فضای سیاسی و مدنی است. اما اولویت مبارزه با فقر و بیکاری، به هیچ‌وجه مانع دفاع از مطالبات سیاسی و حقوق مدنی نیست. درست برعکس؛ گسترش فقر و بیکاری مهم‌ترین آبشخور پوپولیسم، خطرناک‌ترین تهدید علیه آزادی سیاسی و علیه امنیت ملی، علیه طبقات فرادست است. آقای روحانی باید همزمان بااختصاص منابع لازم برای مبارزه با فقر و بیکاری، از حقوق شهروندان و اجرای اصول فصل سوم قانون اساسی دفاع کند.

– و سرانجام این که دولت روحانی به لحاظ سنی در پایانه راه قرار گرفته است. سن متوسط کابینه بالای ۶۰ است. این وضعیت خطرخیز است و باید در همین دوره تغییر کند. این وضعیت نه تنها انرژی و کارآیی دولت را تحلیل می‌برد، بلکه هر زمان روند جایگزینی را هم با دشواری‌های بیشتر مواجه می‌کند. زمان آن است که جامعه ایرانی در سال ۱۴۰۰ به نسل سیاست‌مداران پس از انقلاب رای دهد.

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.