سرگذشت شیرین علم هولی آتشگاه
شیرین علم هولی آتشگاه
سن: ۲۹، ملیت: ایران، مذهب: نامعلوم، وضعیت تأهل: مجرد، تاریخ اعدام: ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹، محل: زندان اوین، تهران، ایران، نحوه اعدام: حلق آویز ….
شیرین علم هولی آتشگاه
سن: ۲۹
ملیت: ایران
مذهب: نامعلوم
وضعیت تأهل: مجرد
تاریخ اعدام: ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹
محل: زندان اوین، تهران، ایران
نحوه اعدام: حلق آویز
خانم شیرین علم هولی آتشگاه از کودکی قالیبافی آموخت. زبان فارسی را بعدها فرا گرفت. به قول یکی از همبندانش: “بسیار دست و دلباز بود و همیشه لبخند به لب داشت ”
اطلاعات در مورد بازداشت، بازجویی و اعدام خانم شیرین علم هولی آتشگاه، فرزند خدر، و۴ نفر دیگر به از منابع زیر به دست آمده است. نامه های خانم علم هولی از زندان، روابط عمومی دادسرای عمومی و انقلاب تهران، سایتهای اینترنتی، رسانه های متعدد از جمله ایسنا، کمیته گزارشگران حقوق بشر، وال استریت ژورنال، و مدافع،وبسایت مدافع حقوق بشر محمد مصطفایی،( ۱۹اردیبهشت) ، کوردیش پرسپکتیو (۱۷ و ۲۵ اردیبهشت)، خبرگزاری فارس (۲۷ اردیبهشت)، تا لغو اعدام شیرین علم هولی (۱۷ اردیبهشت)، سایت بیداران(۲۹ اردیبهشت) ۱۳۸۹ ، رهانا (۱۱ و ۱۴ بهمن)، ایران امروز (۶ اسفند)، ارومیه دات کام (۲۶ دی) ۱۳۸۸ . اطلاعات تکمیلی از رادیو فردا (۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۹) .
شیرین علم هولی در۱۳ خرداد ۱۳۶۰ در روستای دیم قشلاق در حوالی ماکو در یک خانواده کرد متولد شد. وی سواد نداشت و گلیم و فرش بافی را خوب بلد بود. یکی از هم بندان وی در بارهاش میگوید: «او بسیار دست و دلباز بود و همیشه لبخند به لب داشت. در بدترین شرایط هم لبخندی می زد و میگفت «این نیز بگذرد»…شیرین به معنی واقعی کلمه آزاده بود.»
آقای بهرامیان یکی از وکلای متهم در گفتگو با ایران امروز در باره او میگوید که «شیرین علم هولی وقتی که بازداشت شد، زبان فارسی بلد نبود. ایشان… فقط یک دوره کوتاهی نهضت سواد آموزی رفته بود و یادگرفته بود که اسمش را امضا کند. اما دختر باهوشی است و اخیرا در زندان توانسته تا کلاس پنجم دبستان تحصیل کند و به من قول داده در این زمینه خودش را بالا بکشد و دانشگاه برود.»
دستگیری و بازداشت
خانم شیرین علم هولی در۶ خرداد ۱۳۸۷ به دنبال انفجار بمبی در پارکینگ مقر سپاه پاسداران در غرب تهران دستگیر شد. او ۲۵ روز را در مقر سپاه گذرانید و پس از آن به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. خانم علم هولی پس از ۶ ماه به بند نسوان همین زندان انتقال یافت (سایت تا لغو اعدام شیرین علم هولی، ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹).
طبق اظهارات خانم علم هولی، بازداشت وی به صورت خودسرانه و بدون وجود حکم بازداشت بوده است و او در طی مدت بازداشت بلاتکلیف بوده و به وکیل مدافع دسترسی نداشته است. شیرین علم هولی در نامههایش دستگیری و شرایط سخت زندان و شکنجههایی را که متحمل شده شرح میدهد. در نامهای به تاریخ ۲۸ دیماه ۱۳۸۸ نوشته است: «…من در خرداد ۱۳۸۷ در تهران توسط تعدادی از ماموران نظامی و لباس شخصی دستگیر شدم و مستقیما به مقر سپاه منتقل شدم. به محض ورود و پیش از هر گونه سوال و جوابی، شروع به کتک زدن من کردند…تمام آن مدت (مدتی که وی در زندان سپاه گذرانده) متحمل انواع شکنجه های جسمی و روحی شدم. بازجوها مرد بودند و من با دستبند به تخت بسته شده بودم. آن ها با باتوم برقی، کابل، مشت و لگد به سر و صورت و اعضای بدنم و کف پاهایم میکوبیدند. من حتا در آن زمان به راحتی نمیتوانستم فارسی را بفهمم و صحبت کنم. زمانی که سوال های شان بی جواب می ماند، باز مرا به باد کتک میگرفتند تا از هوش میرفتم. صدای اذان که میآمد برای نماز میرفتند و به من تا زمان بازگشت شان فرصت میدادند تا به قول خودشان فکرهایم را بکنم و زمانی که باز می گشتند، دوباره کتک، بی هوشی، آب یخ و …»
«ضربه هایی که در دوران شکنجه به سرم وارد شده، باعث آسیب دیدگی در سرم شده است. بعضی از روزها دردها ی شدید هجوم میاورند. سر دردهایم آن قدر شدید میشود، که دیگر نمیدانم در اطرافم چه میگذرد، ساعت ها از خود بیخود میشوم و در نهایت از شدت درد، بینییم شروع به خونریزی می کند و بعد کم کم به حالت طبیعی برمیگردم و هوشیار می شوم. هدیه دیگر آن ها برای من ضعف بینایی چشمانم است که دائم تشدید میشود و هنوز هم به درخواستم برای عینک پاسخ نداده شده…»
«زمانی که دیدند من برای ادامه اعتصاب غذا مصرم، به واسطه سرم و شلنگ هایی که از بینی به درون معده ام میفرستادند، به زور قصد شکستن اعتصابم را داشتند. من مقاومت میکردم و شلنگ ها را بیرون میکشیدم که منجر به خونریزی و درد زیادی میشد و اثر آن حالا بعد از دو سال هم چنان باقی مانده و آزارم میدهد.»
«یک روز در هنگام بازجویی، چنان لگد محکمی به شکمم زدند که بلافاصله دچار خونریزی شدیدی شدم. یک روز یکی از بازجویان به سراغم آمد، تنها بازجویی بود که او را دیدم. در سایر مواقع چشم بند داشتم. او سوال های بی ربطی از من پرسید. وقتی جوابی نشنید، سیلی ای به صورتم زد و اسلحه ای از روی کمر خود باز کرد و بر سرم گذاشت و گفت: «به سوال هایی که از تو می کنم جواب بده. من که میدانم تو عضو پژاک هستی، تروریستی، ببین دختر تو حرف بزنی یا نه فرقی نمیکند ما خوشحالیم که یک عضو پژاک در دستانمان اسیر است.»
«با پای زخمی سرپا نگه می داشتند تا پاهایم کاملا ورم میکرد و بعد برایم یخ میآوردند. شب ها تا صبح صدای جیغ و داد و ناله و گریه میآمد و من از شنیدن این صداها عصبی میشدم که بعدها فهمیدم این صدا ضبط است و به خاطر آن است که من رنج های زیادی بکشم. یا ساعت ها در اتاق بازجویی فقط قطره قطره آب سرد روی سرم میچکید و شب مرا به سلول باز میگرداندند.»
«یک روز با چشمان بسته روی صندلی نشسته بودم و بازجویی میشدم. بازجو سیگارش را روی دستم خاموش کرد و یا یک روز آن قدر پاهایم را با کفش هایش فشار داد که ناخن هایم سیاه شد و افتاد یا این که تمام روز مرا در اتاق بازجویی سرپا نگه میداشت و بدون هیچ سوالی، فقط بازجویان می نشستند و جدول حل میکردند…»
« …خانم علم هولی پس از بازجویی در مقر سپاه که طی آن حدود سه هفته در اعتصاب غذا به سر برده بود، به بند ٢٠٩ اوین فرستاده می شود. به گفته خودش: «به دلیل وضعیت جسمی ام و این که حتا نمیتوانستم راه بروم، بند ۲۰۹ حاضر به پذیرش من نشد و یک روز تمام با همان وضعیت، مرا دم در ۲۰۹ نگاه داشتند تا سرانجام مرا به بهداری منتقل کردند. دیگر، تفاوت شب و روز را درک نمی کردم. نمی دانم چند روز در بهداری عمومی اوین ماندم تا زخم هایم کمی بهتر شد و بعد به ۲۰۹ منتقل شدم و بازجویی ها در آن جا آغاز شد. بازجوهای ۲۰۹ نیز تکنیک ها و روش های خاص خود را داشتند و به قول خودشان با سیاست سرد و گرم پیش میرفتند. ابتدا بازجویی خشن میآمد و مرا تحت فشار و شکنجه و تهدید قرار میداد و میگفت که هیچ قانونی برای اش مهم نیست و هر کاری بخواهد با من میکنند و … بعد بازجوی مهربان وارد می شد و از او خواهش میکرد که دست از این کارها بردارد. به من سیگاری تعارف میکرد و بعد سوالات را تکرار میکرد و دوباره این دور باطل شروع می شد.»
دادگاه
اطلاعی درباره جلسه یا جلسات دادگاه در دست نیست. این پرونده در تاریخ ۲۸ آذر ۱۳۸۸ در شعبه ۱۵دادگاه انقلاب اسلامی تهران و در تاریخ ۲۵ بهمن سال ۱۳۸۸ در دیوان عالی کشور مورد بررسی قرار گرفت.
اتهامات
اتهامات عنوان شده علیه خانم شیرین علم هولی “محاربه” از طریق «ارتباط و همکاری با گروهک پژاک و عضویت در آن و ورود و خروج غیر قانونی از مرز» بود. بنا بر اعلامیه ی دادسرای انقلاب و عمومی تهران، خانم علم هولی متهم به بمب گذاری در پارکینگ قرارگاه سپاه در غرب تهران و انفجار آن بوده است. (ایسنا، ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹)
حزب حیات آزاد کردستان(پژاک)، سازمان چپ گرایی است که در دی ماه ۱۳۸۲ با هدف « جامعه ای دموکراتیک-اکولوژیک و آزادیخواه جنسیتی» در چارچوب ایرانی دموکراتیک و فدرال با خودمختاری اقلیت های قومی تاسیس گردید و در ۶ اردیبهشت ۱۳۸۳ اولین کنگره خود را برگزار کرد. این حزب به رهبری عبدالرحمن حاجی احمدی روابط تنگاتنگی با حزب پ. ک. ک. در ترکیه دارد و آپو« عبدالله اوجالان» رهبر آن حزب را رهبر معنوی خود میداند. پژاک بیشتر در مناطق شمالی کردستان ایران نفوذ دارد و مسلحانه علیه جمهوری اسلامی مبارزه میکند. پژاک از کردستان ایران به عنوان شرق کردستان یاد می کند.
مدارک و شواهد
یکی از مهم ترین مدارک علیه متهم اعترافات خود متهم بوده است. دادستان تهران اظهار داشته است که متهم در آخرین دفاعیات خود اعلام کرده که برای از پژاک دستور می گرفته است. هم چنین در اطلاعیه ی دادسرای عمومی و انقلاب تهران آمده است که خانم علم هولی اعتراف کرده است که برای دو عملیات تروریستی به تهران آمده است. علاوه بر آن بنا بر همین اطلاعیه، چند متر سیم برق، ۴عدد باطری بزرگ، چسب شیشهای پهن، ریموت کنترل انفجاری و وسایل دیگری از کیف متهم کشف شده است.
دفاعیات
از دفاعیات متهم در دادگاه اطلاع دقیقی در دست نیست. بنا بر گفته ی هم بند وی، خانم علم هولی ارتباط با پژاک را قبول نداشته است. خود وی و وکلا، و هم چنین جوامع حقوق بشری دلایل زیر را در دفاع از وی مطرح می نمایند:
۱. اعترافات خانم علم هولی بدون قصد و اراده وی و زیر شکنجه صورت گرفته است:
خانم علم هولی اظهار داشته که در زمان اعتراف از خود اراده ای نداشته و تحت تاثیر دارو بوده، وی در مورد نحوه ی اعتراف گیری از خود گفته است: «در یکی از دفعاتی که دکتر برای درمان زخم هایم و رسیدگی به وضعیتم مراجعه کرده بود، من در اثر کتک ها در عالم خواب و بیداری بودم. دکتر از بازجو خواست که مرا به بیمارستان منتقل کنند. بازجو پرسید: «چرا باید به بیمارستان معالجه شود، مگر در این جا معالجه نمیشود؟» دکتر گفت: «برایمعالجه نمیگویم، من در بیمارستان برایتان کاری میکنم که دختره مثل بلبل شروع به حرف زدن بکند» فردای آن روز مرا با چشم بند و دستبند به بیمارستان بردند. دکتر مرا روی تخت خواباند و آمپولی به من تزریق کردند. من گویی از خود بی خود شده بودم و به هر آنچه را که میپرسیدند، پاسخ میدادم و جواب هایی که آن ها میخواستند را همان گونه که میخواستند به آن ها میدادم و آن ها هم از این جریان فیلم میگرفتند.»
علاوه بر این همان طور که گفته شد خانم علم هولی مورد شکنجه و سایر رفتار ظالمانه، غیرانسانی، تحقیر آمیز قرار گرفته است. بنا بر گفته ی یکی از وکلای وی، آقای بهرامیان، خانم علم هولی نامه ای مبنی بر ادعای شکنجه از داخل زندان نوشته و برای وکیل خود ارسال کرده است و وکیل وی این نامه را ضمیمه ی دادخواست تجدید نظر به دیوانعالی کشور نموده است. با این وجود هیچ قرینه ای وجود ندارد که دادگاه به این ادعا توجهی کرده و یا هیچ اقدامی برای محافظت از متهم صورت داده باشد.
۲. مترجمی برای خانم علم هولی به کار گرفته نشده است:
خانم علم هولی و وکلای وی بارها تاکید کرده اند که او در زمان دستگیری زبان فارسی بلد نبوده است و اصلا سوال و جواب بازجوها را نمی فهمیده است. از قرائن موجود در مصاحبه های وکلا و نامه های خانم علم هولی برمی آید که مقامات قضایی و زندان در استخدام مترجم برای وی کوتاهی کرده اند. وی در این باره گفته است: « در آن زمان که من را بازجویی میکردید حتی نمیتوانستم به زبان شما صحبت کنم و من در طی دو سال اخیر در زندان زنان، زبان فارسی را از دوستانم آموختم، اما شما با زبان خود بازجوییام کردید و محاکمه ام کردید و حکم را برایم صادر کردید. این در حالی بوده که من درست نمیفهمیدم در اطرافم چه میگذرد و من نمیتوانستم از خود دفاع کنم…»
۳. ایرادات وارد بر سوء نیت:
به گفته ی آقای بهرامیان، یکی از وکلای خانم علم هولی، به دلیل بیسوادی خانم علم هولی، احراز قصد وی برای پیوستن به یک تشکیلات مشکل است. آقای بهرامیان در این باره می گوید: «که آدم بیسواد خواه ناخواه به علت عدم اطلاع علمی از وضعیت اجتماعی و سیاسی نمی داند سیاست چیست و فعالیت سیاسی یعنی چه. متهم کردن او به عنوان عضویت در سازمان سیاسی برای براندازی یا اقدام علیه امنیت کشور بیشتر به شوخی شبیه است»
۴. عدم تناسب مجازات با جرم:
وکلای خانم علم هولی معتقدند که مجازات هایی به مراتب سنگین تر از اصول حقوقی و موارد قانونی برای وی در نظر گرفته شده است. مثلا مجازات خروج غیرقانونی از کشور جریمه ی نقدی است و یا در مورد محاربه می شد مجازات سبک تری وضع کرد. آقای فریدون شامی یکی دیگر از وکلای خانم علم هولی، محاربه چهار مجازات دارد از این چهار تا مجازات یکی قتل، اعدام، قطع دست راست و پای چپ و تبعید هست با توجه به این که در این ماجرا کاری نکرده که کسی کشته شود تبعید سزاوار ایشان هست نه مجازات اعدام.
۵. عدم رعایت بی طرفی مسئولان و نقض آیین دادرسی که برای مثال خانم علم هولی را چند روز قبل از اعدام دوباره بازجویی کرده و اشاره کرده اند به این که حکم قطعی نیست و قابل تعویض است:
مثلا در نامه ای به عنوان «من گروگانم» که چند روز قبل از اعدام وی نوشته شده، آورده شده است: « دوران زندانیم وارد سه سالگی خود شده است، یعنی سه سال زندگی زجر آور پشت میله های زندان اوین، که دو سال از آن دوران زندان را بلاتکلیف بدون وکیل و بدون وجود داشتن حکمی مبنی بر قرار بازداشتم را گذراندم. در مدت بلاتکلیفیام روزهای تلخی را در دست سپاه به سر بردم و بعد از آن هم دوران بازجوییهای بند ۲۰۹ شروع شد. بعد از دوران ۲۰۹ بقیه مدت را در بند عمومی گذراندم. به در خواستهای مکرر من برای تعین تکلیفم پاسخ نمیدادند. در نهایت حکم ناعادلانه اعدام را برایم صادر کردند. امروز ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۹ است و دوباره بعد از مدت ها مرا برای بازجویی به بند ۲۰۹ زندان اوین بردند و دوباره اتهامات بی اساسشان را تکرار کردند. از من خواستنند، که با آن ها همکاری کنم تا حکم اعدامم شکسته شود…آن ها از من خواستند تا آن چه را که میگویند تکرار کنم و من چنین نکردم. بازجو گفت: ما پارسال میخواستیم آزادت کنیم اما چون خانواده ات با ما همکاری نکردند به این جا کشید. خود بازجو اعتراف کرد که من فقط گروگانی هستم در دست آن ها و تا به هدف های خود نرسند مرا نگاه خواهند داشت، یا در نتیجه اعدام خواهم شد، اما آزادی هرگز.»
حکم
دادگاه خانم شیرین علم هولی را به اتهام خروج غیرقانونی از مرز به دو سال حبس و به اتهام محاربه از طریق ارتباط با پژاک، به اعدام محکوم کرد و حکم دردیوانعالی کشور تایید شد. دیوان عالی کشورهیچ رایی را مبنی بر تایید حکم اعدام او به خانواده یا وکلایش ابلاغ نکرده بود.
خانواده شیرین علم هولی روحیه او را در آخرین ملاقات و آخرین تماسی که با وی داشته اند، بسیار خوب توصیف کرده اند. هر چند که وی طی دو هفته گذشته برای انجام مصاحبه تلویزیونی و اعتراف گیری به شدت تحت فشار بوده است.
وی در۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ بدون اطلاع وکیل و خانوادهاش در زندان اوین به دارآویخته شد. » سایت بیداران به نقل ازیکی از همبندان شیرین درباره روز اجرای حکم نوشته است که تلفن بند نسوان زندان اوین در عصر روز اجرای حکم قطع بوده است و این باعث ایجاد نگرانی در زندانیان شده است. در ساعت ۹:۵۰ شب ۱۹ اردیبهشت یعنی ۱۰ دقیقه قبل از خاموشی، خانم علم هولی را به بهانه ی این که نام پدرش را اشتباه گفته است از بند بردند. «هر ثانیه به سختی می گذشت و ما در انتظار بودیم تا خبری از شیرین بگیریم، …، حتی لحظه ای به گمانمان نیامد که شاید دیگر دیداری در پی این جدایی نباشد. اشتیاق شیرین به زندگی و پیشرفت و تلاش او در مطالعه شبیه کسی بود که تنها چند روز از بازداشتش گذشته و بزودی هم آزاد خواهد شد.»
مسئولان امنیتی کشور پیکر او را به خانوادهاش تحویل ندادند و مخفیانه دفن کردند. نیروهای امنیتی در۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۹ خواهر و مادر شیرین علم هولی را در منزل شان در ماکو بازداشت و چند ساعت بعد با قید وثیقه آزاد کردند. ماموران هم چنین در تهران برادر و پدر وی را که به نظر می رسد برای پیگیری وضعیت جسد به تهران رفته بودند، مورد تعقیب قرار دادند.
بنا بر گفته ی آقای بهرامیان، خانواده خانم علم هولی از مقاماتی مانند دادستان تهران، استاندار کردستان، رییس قوه ی قضاییه و … درخواست کرده اند که اجساد عزیزانشان را بازگردانند. آقای بهرامیان در خرداد سال ۱۳۸۹ ضمن ابراز تاسف از عدم پاسخگویی مسئولان دستگاه قضایی به خانواده ها و وکیل اعدام شدگان گفت: «نزدیک به یک ماه است که خانواده های داغ دیده در به در دنبال پیکر های عزیزان شان می گردند و هیچ پاسخی که مبتنی بر احساس مسوولیت آقایان باشد نشنیده اند.» به عنوان نمونه خانواده های دو تن از افرادی که با خانم علم هولی اعدام شده اند در ملاقات با استاندار کردستان درخواست خود را مبنی بر بازگرداندن اجساد تکرار کرده اند اما استاندار کردستان به آن ها گفته است: « اعدام شدگان در محلی که هم اکنون به دلیل شرایط امنیتی قادر به افشای آن نیستیم دفن شده اند و پس از گذشت زمان و مساعد بودن اوضاع مسئولین مربوطه محل دفن ایشان را به شما اطلاع خواهیم داد.» او برای اعدام شدگان در آخرت طلب مغفرت کرده که این موضوع احساسات خانواده ها را جریحه دار ساخته است. هم چنین پس از این ملاقات، افراد ناشناس با خانواده ی بقیه ی اعدام شدگان تماس گرفته و آن ها را تهدید کرده اند که در صورت تکرار چنین ملاقات هایی دستگیر خواهند شد.
————————————————-
منبع:
http://iranrights.org/fa
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.