یاسر عزیزی: “در باب انقلاب ۵۷” بخش اول – دفاع از حقانیت انقلاب
اگر به میل تاریخیِ معطوف به پیشرفت باور داشته باشیم، دفع رژیم پهلوی (که هم از حیث پیدایی، پایانی بود بر جنبش بزرگ مشروطیت ایران، و هم از جهت سیر تاریخیِ خود، نمودار ساختی کهنه، فاسد و غیرانسانیِ متکی بر سلطنت موروثی و دیکتاتوری فردی، نیز نشانگر اصلاحناپذیری مطلق)، پاسخی بود به این میلِ مشروع. ….
———————————————————-
در باب انقلاب ۵۷
بخش اول – دفاع از حقانیت انقلاب
یاسر عزیزی
در سالروز انقلاب شکوهمند مردم ایران، آن عصیان درخشان و قیام بزرگ همچون همهی سالهای بعد از پیروزی، از چند سو مورد حمله، تکفیر، تقبیح و تحریف قرار گرفته است. نخست از سوی اقلیت زخمخوردهی آن خیزش مردمی که وابستگان سلطنت و دلبستگان تاریخیِ حضور عریان ایالات متحده در ایران را شامل میشود. دوم از طرف شرمخوردگان کوتهبین انقلاب، که به رغم مشارکت امیدوارانه در آن پدیدهی ضروری، نتیجهی مرموز و وارثان نامشروع انقلاب را با نفس انقلاب یکی میکنند و سوم از سوی جناحهای مختلف حاکم بر ایران امروز، که برآنند با تحریف تاریخ و نفس انقلاب، تصویر خود را به جای حقیقت آن منعکس کنند.
اگر به میل تاریخیِ معطوف به پیشرفت باور داشته باشیم، دفع رژیم پهلوی (که هم از حیث پیدایی، پایانی بود بر جنبش بزرگ مشروطیت ایران، و هم از جهت سیر تاریخیِ خود، نمودار ساختی کهنه، فاسد و غیرانسانیِ متکی بر سلطنت موروثی و دیکتاتوری فردی، نیز نشانگر اصلاحناپذیری مطلق)، پاسخی بود به این میلِ مشروع. خاندان پهلوی از اساس و بنا بر اقتضای اشرافیتگرای نظامهای سلطنتی، خاندان بیریشهای بود و تبار تاریخی این خاندان به خود «رضاشاه پهلوی» در جایگاه بنیانگذار آن رژیم محدود میشد. شخصیتی مبهم که به رغم پارهای اقدامات مثبت و مفید دوران زمامداریاش، نمیتوان با هیچ آبی از آن دست که «عباس میلانی»ها و «صادق زیباکلام»ها بر چهرهاش میریزند، تطهیرش کرد. رضا خان، «مرد بلندقامتِ سختکوشی که در جوانی جزو ابواب جمعی اصطبلخانهی سفارت انگلیس بود و بعد به بریگاد قزاق پیوسته، در انقلاب مشروطه در تظاهرات میدان توپخانه در صف مخالفان مشروطه خدمت کرده، در آغاز استبداد صغیر و زمان به توپ بستن مجلس شورای ملی عضو قزاقان لیاخوف بود»(۱) و حتا ازدواجش در ساختن چهرهای موجه از او برای اجرای کودتای انگلیسی علیه مشروطیت یاریاش کرد، از یک زندگی ساده و فقیرانه که به توصیف همسر وی(تاجالملوک آیرملو) چیزی بیش از «یک عدد زیلوی ساده که کف یک اتاق را میپوشاند، یک عدد تَشْت و یک عدد کوزه و دو صندوق چوبی و چند دست لحاف و تشک و یک لحاف کرسی و مقداری خرت و پرت»(۲) نبود، طی دوران زمامداریاش «آنقدر … زمین و ثروت انباشت که به ثروتمندترین فرد ایران، اگر نه کل خاورمیانه، تبدیل شد. یک زندگینامهنویس طرفدار رضا شاه برآورد میکند که وی در زمان مرگ یک حساب بانکی به مبلغ ۳میلیون دلار و زمینهای کشاورزیای بالغ بر ۳ میلیون جریب[بیش از ۱میلیون و ۲۰۰هزار هکتار] داشت.»(۳) هم او که ستایشگرانش وی را برپاکنندهی دادگستری نوین میخوانند، بانی شکلگیری این دادگستری مدرن(علیاکبر داور) را وادار به خودکشی کرد و مهمترین یاریگران خود در رسیدن به قدرت؛ نظیر «عبدالحسین تیمورتاش» و «فیروز فرمانفرما» و جمعی از روشنفکران و مخالفیناش همچون «میرزادهی عشقی»، «فرخی یزدی»، «تقی ارانی» و … را از بین برد، و دیکتاتوری خود را متکی به توهمات مالیخولیایی تثبیت کرد و چنان که «احسان نراقی» -از نزدیکان دربار پهلوی دوم و فرح دیبا- مدعی شد که برای خود محمدرضاشاه نیز یقینی شده بود، «توسط انگلیس آمد و توسط انگلیس رفت.»(نقل به مضمون)
دوران پر نخوت و سرکوب و خرافهگراییِ پهلوی دوم، اگر چه او هرگز به استخوانداری پدرش نبود نیز، بر چنان وصفی سپری شد که برای همگان قابل تحقیق است. بنا بر این، نفس انقلاب ۱۳۵۷ علیه چنان رژیمی و خواست مشخص «استقلال»، «آزادی» و «جمهوری»ِ مردم را نمیتوان به اعتبار انحرافی که در پی انقلاب روی داد (و لازم است سهم قصور و تقصیرهای تمام گروههای انقلابی در آن انحراف نیز مشخص شود) زیر سوال برد، حتا همانگونه که انقلاب بزرگ اخیر را به درستی در امتداد انقلاب مشروطیت و جنبش ملیکردن صنعت نفت دانستهاند، شایسته است چنان خواستهایی را به دور از فریبهای رنگارنگ رسانههای بیمقدار و نوستالژیهای ساختگی افراد فراموشکار و تحریفهای مبتذل دستهای در کار، همچنان خواستهای تاریخی ملت خواند که راهی جز تحقق آنها برای سعادت مردم ایران متصور نیست.
باری، انقلاب پدیدهای ناتمام است، راه گم میکند اما گمراه نخواهد شد. آنها که امروز انقلاب مردم ایران را به اعتبار پیامدش به سخره و تحقیر میگیرند بیش از هرچیزی با «روح انقلاب» دشمنی دارند. به بیان «میشل لووی» روح انقلاب «یک نوشیدنی قوی است، معجونی است تند و سُکرآور، کوکتل قابل انفجاری …از سوبژکتیویته، میل و آرمانشهر.»(۴) مخالفین پست مدرن امروزین انقلاب، بر مدار تعلقاتی که تحت انقیاد فرهنگ هژمونیک شدهی راست جهانی پیدا کردهاند با این «عاملیتِ انقلابی» و «آرمانخواهی» مندرج در روح انقلاب به مبارزه برخاستهاند. این ما هستیم که باید به تاسی از مارکس بگوییم:
«انقلاب مرد، زنده باد انقلاب»
منابع
۱- خاطرات تاجالملوک؛ در گفت و گو با ملیحه خسروداد، تورج انصاری، محمود باتمانقلیچ، ویراستهی مصطفی اسلامیه، انتشارات نیلوفر، چاپ نخست، تهران ۱۳۹۱، از پیشگفتار ویراستار، صص ۱۹-۲۰
۲- پیشین، ص ۳۲
۳- آبراهامیان، یرواند. تاریخ ایران مدرن، ترجمهی شهریار خواجیان، نشر دات، چاپ اول، تهران ۱۳۹۰، ص۱۲۴
۴- دلوز، گتاری، لووی، بدیو و …، می ۶۸ در فرانسه، ترجمهی سمیرا رشیدپور و محمدمهدی اردبیلی، رخداد نو، چاپ اول، تهران ۱۳۹۰، صص ۳۵-۳۶
در کانال تلگرامی «راهی به رهایی» عضو شوید:
http://telegram.me/azizi61wordpress
فیس بوک:
https://www.facebook.com/azizi61.wordpress/?fref=nf
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.