داریوش ارجمندی: آمریکا در دوره ترامپ و ضد ترامپ

هم انتخاب ترامپ به ریاست جمهوری و هم نحوه شکل گیری حکومت جدید در این کشورواجد مختصاتی است که در تاریخ پس از جنگ جهانی دوم آمریکا بی سابقه بوده و خود بازتاب بحران عمیقی است که آمریکا به مثابه قطب اصلی سرمایه داری جهانی را در برگرفته است. ….

————————————-

بحران در دو حزب اصلی، حزب دمکرات و جمهوریخواه،که ضامن ثبات سیاسی و ادامه حاکمیت بلامنازع طبقه مسلط این کشور بوده اند از جمله مختصات مهم این بحران است. این بحران آن چنان شدت گرفته که تا حد انشعاب و چندپاره گى هر دو حزب انکشاف یافته است. در حزب  دمکرات این بحران خود را در شکل شورش برنى سندرز و حمایت جوانان و زنان و رنگین پوستان و کارگران و أقشار حاشیه  اى از نامزدی  او در برابر هیلاری کلینتون نشان داد و در ادامه خود با برخورد نئولیبرالهاى  حاکم بر حزب با آن که به شکست انتخاباتى حزب انجامید، اما همچنان ادامه دارد.

ترامپ و جنگ قدرت در حزب جمهوریخواه

در حزب جمهویخواه اما این بحران در مقابله ى دو جناح راست سنتى و راست افراطى و پوپولیست مانند جریان موسوم به تى پارتى طرفداران برترى نژادى سفیدپوستان مسیحیان بنیادگرا و جنبش برتری طلبی مردان که حول کارزار ترامپ گرد آمدند، درجریان بوده است.

برخلاف انتظار به نظر میرسد که پیروزى ترامپ نه تنها این بحران را حل نکرده بلکه به این دلیل که  او هیچوقت رضایت کامل جناح سنتى را با خود نداشت، بحران داخلی حزب جمهوری خواه بیش از پیش تشدید یافته است. تردیدی نیست که ژنرال فلین نخستین قربانى این اختلاف است اما بدون شک آخرین آن نخواهد بود. بسیارى بر این باورند که ترامپ در صورت ادامه دادن به نافرمانى هاى خود، قربانى ى نهائى ى این منازعه خواهد شد و مایک پنس در مقام نماینده ى نزدیک تر به جناح سنتى و شخصیت محبوب اوانجلیست ها و راست افراطى بر کرسى ریاست جمهورى خواهد نشست.

ترامپ از همان ابتدا تلاش میکرد خود را نه بعنوان سیاست مدار حرفه اى بلکه بعنوان کسى که منجلاب سیاسى در واشنگتن را تصفیه خواهد کرد، جلوه دهد و در این مسیر بارها و بارها نه تنها هیلارى کلینتون بلکه بانفوذترین شخصیت هاى حزب جمهوریخواه را نیز مورد تحقیر و حملات شخصى قرار داده است. بعنوان مثال ترامپ سناتور مک کین از رهبران حزب و کاندیداى ریاست جمهورى در سال ٢٠٠٨ ، میت رامنى کاندیداى حزب در انتخابات قبلى  و یا کاندیداهاى رقیب خود مثل تد کروز، جب بوش، کریس کریستى و بن کارلسون درانتخابات اخیر و یا سایر اعضاى بلندپایه حزب مثل پاؤل رایان  را به اشکال مختلف تمسخر کرده است تا جائى که برخى از شخصیت هاى اصلی حزب مثل جرج بوش پدر و پسر، مک کین و رامنى از حضور در کنگره جمهوریخواهان که قرار بود در آن ترامپ رسماً بعنوان کاندیداى حزب معرفى بشود خوددارى کردند.
از آن پس هم رهبران سنتی حزب جمهوریخواه بارها با برخى از سیاست هاى ترامپ مثل نزدیکى به روسیه، تماس تلفنى با رئیس جمهور تایوان و تحریک چین و فرمان ممنوعیت ورود اتباع هفت کشور اکثراً مسلمان نشین به آمریکا به مخالفت برخاسته اند.

حال سؤال این است که چرا ترامپ علیرغم این موج عظیم مخالفت هاى داخلى و حتى بین المللى از جمله از سوى رهبران کشورهاى متحد آمریکا و دولت هاى دیگر چنین فرامین تشنج آفرینى صادر و به قول معروف براى خود شرخرى میکند ؟

دو روی فرمان های ترامپ
یک بخش از فرمان های ترامپ وجه عوامفریبانه و نژادپرستانه فرمان های او می باشد که هدف آنها ادامه روند سوار شدن بر خشم و نفرت طبقات پایئن و بویژه کارگران سفید پوست از نظام حاکم و به انحراف کشیدن مطالبات سرکوب شده آنها در مسیر معکوس وانحرافی است. فرمان های ناظر بر ایجاد دیوار در مرز مکزیک، اخراج مهاجران لاتین تبار،  منع سفر اتباع هفت کشوربا جمعیت اکثراً مسلمان به بهانه مبارزه با تروریسم یا معادل قرار دادن مسلمانان با تروریست ها…. همین کارکردها را در برابر خود قرار میدهد. به این ترتیب خشم طبقات پائین و به ویژه کارگران سفید پوست و حاشیه شدگان آمریکائی از نظام حاکم و طبقه سرمایه دار علیه اقلیت های دیگر یا هم زنجیرانی که از تحتانی ترین بخش های جامعه آمریکا هستند سوق داده میشود. ناگفته پیداست که کارکرد دیگر این نوع فرمان ها همراه کردن بدنه ارتجاعی حزب جمهوریخواه و بویژه جریان تی پارتی با ترامپ و شرکاء می باشد.نظرسنجی های اخیر نشان میدهد که سیاست های او از حمایت هشتاد درصد پایه حزب برخوردار است.

بخش مهم  دیگرى از فرامین ترامپ مستقیماً در خدمت طبقه حاکم و یا کلان سرمایه داران آمریکا و به منظور جلب رضایت و حمایت آن ها صادر میشود مانند: لغوقانون دوُد- فرانک (Dodd Frank Act) که به منظور کنترل وال استریت و بانک هاى بزرگ بعد از بحران ٢٠٠٨ وضع شد؛ تلاش براى تضعیف اداره حمایت از مصرف کنندگان و لغو قانون موسوم به (fiduciary responsibility) که موسسات اقتصادى را موظف به حمایت  از مشتریان خود میکند؛ فرمان هاى او در زمینه لغو مقررات دست و پا گیر براى شرکتهاى سرمایه دارى و محدود کردن اختیارات ادارات دولتى در وضع مقررات جدید و پیشبرد مقررات موجود؛کاهش شدید مالیات بر درآمد؛براساس یک لایحه پیشنهادى ازسوى جمهوریخواهان قرار است ٣.٣ میلیون هکتار از زمینهاى عمومى (برابر با مساحت استان گیلان)خصوصى شود.

این دو وجه از فرمان ها و یا سیاست های ترامپ در حقیقت مکمل یکدیگر و دو سوی یک سکه برای خروج از بحران هژمونی طبقه حاکم است. به حداکثر رساندن سوداندوزی اقتصادی طبقه حاکم و خرید فرصت برای آن از طریق به جان هم انداختن بخش های گوناگون طبقه کارگر و تهیدستان با تحریک عقب مانده ترین و ارتجاعی سنت ها و فرهنگ ها.

حمله به آزادی های سیاسی و مدنی!
سیاستی که دربالا به آن اشاره کردیم طبعاً با حمله به آزادی های مدنی و سیاسی و محدود کردن هرچه بیشتر دمکراسی ملازمه دارد. روی دادهای زیر بر این حقیقت شهادت میدهند!
در همین چند هفته گذشته در سطح ایالتى چندین لایحه قانونى مطرح و یا تصویب شده که هدف از آنها محدود کردن آزادیهاى مدنى و قدرت مبارزاتى مردم است. بعنوان نمونه : در ایالت آیووا، بلوکه کردن ترافیک تا سرحد پنج سال زندان مجازات دارد؛ در مینه سوتا مقامات ایالت میتوانند از شرکت کنندگان خواهان دریافت خسارت براى پرداخت هزینه هاى پلیس شوند؛در داکوتا شمالى زیر گرفتن اتفاقى تظاهرکنندگان قابل تعقیب و مجازات نخواهد بود؛ در روزهاى اخیر دولت براى سرکوب جنبش سرخپوستان موسوم به جنبش “مدافعان آب و حامیان زمین” از نیروى ضربتى ضدتروریسم اف. بى. آى استفاده میکند. برخى از جمهوریخواهان خواهان  برخورد به مختلفان سیاسى به مثابه برخورد با تروریستهاهستند؛براساس یک لایحه پیشنهادى در واشنگتن شرکت کنندگان در اقدامات اعتراضی   متهم به تروریسم اقتصادى خواهند شد؛ در ایندیانا پلیس قادر خواهد بود از هر وسیله لازم براى انتقال تظاهرکنندگانى که ترافیک را بلوکه میکنند استفاده کند( هم اکنون بیش از دویست معترض دستگیر شده در واشنگتن دى سى با خطر تا ده سال مجازات زندان به جرم شورش روبرو هستند).
علاوه براین ترامپ در سه فرمان ریاست جمهورى که چند روز پیش صادر کرد خواهان تشدید مجازات متهمین به ضرب و شتم و درگیرى با پلیس و همچنین گسترش اختیارات و دامنهُ فعالیت هاى نیروی پلیس شده است.
جالب اینجاست که جمهوریخواهان سنتى، علیرغم اختلافات و نارضایتى از ترامپ، در زمینه هاى یادشده از فرصتى که فرمان هاى جنجالى او فراهم کرده حداکثر استفاده را کرده و بسرعت در حال آماده سازى خود براى نبرد پیشروى طبقاتى با جنبش هاى عدالت خواه هستند.

حمله به اتحادیه های کارگری و حقوق اتحایه ای!
جمهوریخواهان در حال تصویب قوانینى هستند که به شدت موجب تضعیف اتحادیه هاى کارگرى و توان مبارزاتى آنها خواهد شد: دو سناتور جو ویلسون از کارولیناى جنوبى و استیو کینگ از آیووا لایحه اى را به سنا ارائه دادند که براساس آن مقرراتى که کارگران را موظف به عضویت در اتحادیه ها میکند در کل کشور ملغى خواهد شد.بنابر قانون موسوم به Right to work یا (حق کار) که از آواخر دهه چهل  به اجراء درآمده است و اکنون در  ۲۸  ایالت اجراء میشود چنانچه یک اتحادیه در مذاکرات و چانه زنى خود با کارفرما مزایایى را براى اعضاى خود دریافت کند، این مزایا خود به خود شامل تمام کارکنان، حتى آنها که عضو اتحادیه نیستند نیز خواهد شد. براساس پیشنهاد جدید این دو سناتور این قانون به اصطلاح “حق کار” در سراسر ایالت متحده آمریکا به اجراء در خواهد آمد. هدف از این قانون تضعیف بُنیه مالى اتحادیه ها و قدرت مبارزاتى آنها بویژه در براه انداختن اعتصابات است. در کنار این قانون، قانون دیگرى نیز به تصویب رسید که عضویت کمونیست ها در رهبرى اتحادیه ها را ممنوع و غیرقانونى میکرد که هدف اش جلوگیرى از رادیکالیزه شدن اتحادیه ها بود. این قوانین در طول دهه هاى پس از تصویب خود، موجب کاهش اعضاى اتحادیه ها از نزدیک به ٣۵ در صد طبقه کارگر، به ١١ درصد در بخش دولتى و ٨ درصد در بخش خصوصى شده است. در ایالت هائی که قانون “حق کار” اجرا نمیشود اتحادیه های کارگری توانسته اند از طریق قراردادهای دسته جمعی امتیازات بهتری برای طبقه کارگر ثبت کنند به طوری که در این  ایالت ها متوسط حقوق مزدو حقوق بگیران هزار دلار بالاتر از ایالت هائی است که در آن ها “حق کار” اجراء میشود. همانگونه که گفته شد هم اکنون ٢٨ ایالت قوانین حق کار را به تصویب کنگره هاى محلى خود رسانده اند که آخرین آنها ویسکانسین، کنتاکى و وبرجینیاى غربى بوده اند و بزودى ایالت میزورى نیز به جمع این ایالات خواهد پیوست. حال در صورت تصویب لایحه پیشنهادى یاده شده، قوانین ضداتحادیه اى، خصلت سراسرى خواهند یافت.

حمله به رسانه ها و تلاش برای محدود کردن آزادی مطبوعات و رسانه ها!
اگر چه اکثریت بزرگی از نظام رسانه ای حاکم در دوره مبارزه انتخاباتی از هیلاری کلینتون به عنوان نامزد مطلوب خود حمایت کردند و درهمان دوره ترامپ به مخاصمت با آن ها پرداخت اما از زمان انتخاب و به ویژه ورود او به کاخ سفید رویکرد ترامپ به نظام رسانه ای  به دشمنی آشکار، بی پرده وبی سابقه ای ارتقاء یافته است. اطلاق نظام خبری جعلی (fake news) و دشمن مردم به رسانه ها، تهدید آن ها به حسابرسی، خودداری از مواجه شدن با خبرنگارانی که میخواهند سئوالات جدید درباره عملکرد او مطرح کنند اعلام جنگی آشکار به اصل آزادی مطبوعات به عنوان یکی از پایه های دمکراسی است.

قطب بندی چند وجهی جامعه آمریکا و شروع پیکارهای جدید!
حمله به آزادی های سیاسی و مدنی، حقوق اتحادیه ای و نظام رسانه ای نشان دهنده تلاش ترامپ برای فرسایش مبانی دمکراسی لیبرالی درآمریکا برای پیش برد سیاست های اقتصادی-اجتماعی جدید برای خروج از بحران است.همانطور که دربالا اشاره کردیم این جهت گیری شکاف در میان حزب جمهوریخواه را دامن زده است. جناح سنتی حزب ضمن تائید بخش های زیادی از سیاست های ارتجاعی ترامپ در عرصه اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی و محدود کردن آزادی ها در عرصه های گوناگون با بخشی از سیاست ها ی ترامپ و شرکاء مخالف است و تلاش میکند تا با اعمال نفوذ به شیوه های گوناگون ترامپ را به سیاست های سنتی حزب برگرداند. آنها در مورد روسیه با راه انداختن جنجال بر سر دخالت این کشور در انتخابات آمریکا موفق شدند ترامپ را تا حدودى به عقب نشینى وادار کنند. در مورد تایوان و چین ترامپ مجبور شد موضع قبلى خود درباره سیاست دو چین را پس بگیرد و وفادارى خود به موضع رسمى آمریکا مبنى بر چین واحد برگردد. استعفای مایکل فلین یعنى قدیمى ترین حامى ترامپ، ضربه محکمى به شخص و تیم ترامپ  وارد کرده است.رابرت شایر روزنامه نگار نامدار چپگرا در آمریکا سال گذشته پس از افشاگرى هاى ادوارد اسنودن، کتاب تحقیقاتى اى نوشت با عنوان (they know everything about you) او میگوید یکى از أهداف هیئت حاکمه آمریکا از جمع آورى اطلاعات وسیع و همه جانبه در مورد شهروندان کشور این است که اگر زمانى ضرورت إیجاب کرد و لازم بود، از این اطلاعات علیه افراد و عناصر نامطلوب سیستم استفاده کرد. جالب است اشاره کنیم که متن کتبى گفتگوى فلین با سفیر روسیه را دستگاه هاى امنیتى در اختیار واشنگتن پست قرار داده اند که در جریان استراق سمع تلفن سفیر کسب شده بود. اما این منازعات میان جناحی در متن توافقات در بسیاری از وجوه مورد اشاره دربالا انجام میشود که خود را در تائید همه وزرا و مقامات کلیدی کابینه ترامپ توسط اکثریت جمهوریخواه مجلس سنا نشان میدهد اگر چه احتمال رشد و شدت یافتن اختلافات درونى حزب جمهوریخواه و حتی احتمال تلاش برای استیضاح  ترامپ را نیز نیابد از نظر دور داشت.

اما پدیده مهم نه قطب بندی (ترامپ و ضدترامپ) در بالا ، درمیان دمکرات ها و جمهوریخواهان و از جمله قطب بندی در درون حزب جمهوریخواه بلکه قطب بندی بی سابقه ای است که در جامعه آمریکا با ورود ترامپ و تیم او به کاخ سفید، میان ترامپ کاخ سفید و جنبش توده ای ضدترامپ، پا به عرصه ظهور نهاده است. در طی سه هفته ای که از ورود ترامپ به کاخ سفید میگذرد ما شاهد حرکت سه میلیونی زنان در اعتراض به سیاست های زن ستیزانه ترامپ، تجمات  سراسری ضد مهاجرستیزی در اکثر شهرهای آمریکا در اعتراض به منع ورود اتباع هفت کشور اکثراً مسلمان و حرکت سراسری دو روز اخیر درصد شهر آمریکا با عنوان “اعتصاب برای دمکراسی” در اعتراض به محدود ساختن آزادی های سیاسی و مدنی است.  گزینش اسکات پروییت یکی از پرآوازه ترین لابی های صنایع نفت، گاز و ذغال سنگ به ریاست سازمان حفاظت از محیط زیست امریکا و تائید آن از سوی اکثریت جمهوریخواه سنا خشم فعالان مدافع محیط زیست را برانگیخته و جنبش محیط زیست را نیز به صحنه مقدم جنبش های اعتراضی علیه حکومت آمریکا وارد خواهد کرد. مقاومتی دراین ابعاد توده ای در چنین مدت کوتاهی باز یکی از پدیده های بی سابقه درجامعه آمریکا میباشد.بی تردید این جنبش ها نوید بستری بسیار مساعد برای روئیدن و بالیدن نیروی چپ درآمریکا را میدهد.

شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۵ برابر با ۱۸ فوریه ۲۰۱۷

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.