پرونده عجیب احمدرضا جلالی؛ دادگاه نرفته ولی گفته اند حکمش اعدام است

روز دوازدهم بهمن هم او را به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب برده‌اند: «به خانواده‌اش گفته که او را پیش قاضی صلواتی برده‌اند، قاضی صلواتی کیفرخواستش را خوانده و گفته حکم تو اعدام است و همین کیفر خواست هم در دادگاه خوانده می‌شود.» ….

احمدرضا جلالی هفت ماه را در بند ۲۰۹ زندان اوین گذرانده و از این مدت سه ماه آن را در سلول انفرادی بوده. ویدا مهران نیا می‌گوید به ما گفته بودند داستان را رسانه‌ای کنید به ضرر احمدرضا است، ویدا مهران نیا موضوع دستگیری احمدرضا را رسانه‌ای می‌کند اما هنوز ماجرا از پسر پنج ساله‌اش پنهان کرده است

ایران وایر – شیما شهرابی:

سه روز مانده به بازگشت همسرش به خانه، کابوس شروع می شود. او در سوئد منتظر بود همسرش از راه برسد، برایش از تحقیقات و سفرش به ایران و دیدار خانواده‌ها تعریف کند و  حسرت بخورد که چرا نتوانسته مثل همیشه همراه او باشد اما ناگهان حسرت دیگری شروع می شود. ویدا مهران نیا، همسر احمدرضا جلالی آن روزها را اینطور روایت می‌کند: «ده ماه پیش بود که احمدرضا به ایران رفت، هر شش هفت ماه یک بار برای برگزاری دوره‌های کوتاه مدت به دعوت مراکز دانشگاهی و …، اغلب همراهی‌اش می‌کردم اما این بار نتوانستم.»

احمدرضا جلالی، متخصص پزشکی بحران است در دانشگاهی در بروکسل تدریس می‌کند و برای دانشگاه پیر منتو ایتالیا و دانشگاهی در سوئد کارهای پژوهشی انجام می‌دهد. پروژه او در دانشگاه پیر منتو  ایتالیا درباره بهبود عملکرد مراکز درمانی در سوانح طبیعی مثل زلزله و سیل و … در کشورهای توسعه نیافته است. او در آخرین سفرش به ایران، پنجم اردیبهشت ماه سال گذشته، درست سه روز پیش از بازگشت به سوئد ناپدید می‌شود. یک هفته بعد با خانواده‌اش تماس می‌گیرد و به آن‌ها اطلاع می‌دهد بازداشت شده است: « در حین رانندگی و در خیابان بازداشت می‌شود، بعد سوئیچ ماشین را تحویل خانواده‌اش داده بودند.»

خانواده احمدرضا ابتدا از اطلاع رسانی خودداری می‌کنند: «به خانواده‌ش گفته بودند رسانه‌ای کنید به ضرر احمدرضا است، ما هم می‌ترسیدیم. از آنطرف به خاطر کارهای دانشگاهی‌اش با دانشگاه‌های زیادی در تماس بود و مرتب مکاتبه داشت اما نمی‌توانست به ایمیل‌ها جواب بدهد. آنها با من تماس می‌گرفتند و سراغش را می‌گرفتند تنها راهی که به ذهنم رسید این بود که دروغ بگویم بگویم احمدرضا در ایران تصاف شدیدی کرده و در کما به سر می‌برد.»

اما یکماه پیش تصمیم می‌گیرد موضوع همسرش را رسانه‌ای می‌کند اما هنوز ماجرا از پسر پنج ساله‌اش پنهان کرده: «یک دختر چهارده ساله داریم که موضوع را می‌داند اما پسر پنج ساله‌ام نمی‌داند چه شد و فقط به خاطر دلتنگی برای پدرش بی تابی می‌کند.»

احمدرضا جلالی هفت ماه را در بند ۲۰۹ زندان اوین گذرانده و از این مدت سه ماه آن را در سلول انفرادی بوده: «بعد از هفت ماه که به بند ۷ منتقل شد، مرتب تماس می‌گرفت و صحبت می‌کرد. گفته بودند پرونده‌ات مشکلی ندارد، می‌فرستیم دادگاه و حل می‌شود اما روز ششم دی ماه تماس گرفت و گفت بازپرس پرونده گفته به اشد مجازات متهم شده‌ای و قرار است تو را به زندان کرج بفرستیم تا با اعدامی‌های آنجا بروی بالای دار.»

این اولین بار نبوده که احمدرضا جلالی به اعدام تهدید شده است: «بازجوها و بازپرس ها مدام این تهدید را می‌کردند اما آن روز بازپرس پرونده روی این موضوع چند بار تاکید کرده بود. در حالی که احمدرضا فقط کار علمی انجام می‌دهد آن‌ها روی پروژه‌ای درباره حوادث غیر مترقبه در سطح دانشگاه‌های اروپا کار می‌کردند، اما به او اتهام همکاری با دول متخاصم زده‌اند.»

احمدرضا از همان روز یعنی ششم دی ماه اعتصاب غذایش را آغاز کرده است: «هنوز هم در اعتصاب غذاست اما در طول اعتصاب هم چند باری به او سر زده‌اند و گفته‌اند حکم تو همان اعدام است و تغییر نمی‌کند.»

روز دوازدهم بهمن هم او را به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب برده‌اند: «به خانواده‌اش گفته که او را پیش قاضی صلواتی برده‌اند، قاضی صلواتی کیفرخواستش را خوانده و گفته حکم تو اعدام است و همین کیفر خواست هم در دادگاه خوانده می‌شود.»

در حال حاضر توصیه نامه‌های زیادی از سازمان‌های حقوق بشری مثل سازمان عفو بین الملل و دانشگاه‌های مختلف برای حمایت از احمدرضا منتشر شده، از دانشگاه بروکسل تا دانشگاه سوئد و ایتالیا از او حمایت کرده‌اند. همچنین همکاران او در نامه‌ای به فدریکوموگرینی خواسته‌اند در تماس با مقامات جمهوری اسلامی خواستار آزادی این پزشک و پژوهشگر ایرانی شوند. گفته می‌شود در پروژه‌ای که جلالی درباره مدیریت بحران مراکز درمانی کار می‌کرده، یک همکار اسرائیلی داشته و ممکن است این موضوع یکی از دلایل اتهام همکاری او با دولت متخاصم باشد اما ویدا مهران نیا می‌گوید: «من خبر ندارم یعنی احمدرضا هیچ‌وقت حتی به ما نگفته بود که همکار اسرائیلی دارم. ما هیچ چیز از پرونده او نمی‌دانیم. مثلا ما می‌خواهیم بدانیم چرا به او گفته‌‌اند اعدام می‌شوی؟ چرا کیفرخواست و حکم را قبل از برگزاری دادگاه برای احمدرضا خوانده‌اند؟»

آن‌ها نتونسته‌اند جواب سوال هایشان را بگیرند. محمود علیزاده طباطبایی را به عنوان وکیل انتخاب کرده‌اند اما همسرش می‌گوید: «روی پرونده‌اش عدم دسترسی زده‌اند و وکیل‌اش هم نتوانسته پرونده را بخواند، اجازه صحبت کردن با من را هم ندارد.»

علیزاده طباطبایی در گفت‌وگو با ایران وایر تایید می‌کند هنوز نتوانسته وکالتش را روی پرونده احمدرضا بگذارد: « خانواده احمدرضا به من مراجعه کردند و ما به دادسرا رفتیم اما دادگاه وکالت من را نپذیرفت.» او این اتفاق را در گرفتن پرونده سیامک و محمدباقر نمازی، دو شهروند ایرانی – آمریکایی که به اتهام «همکاری با دولت متخاصم آمریکا»، هر کدام به ده سال زندان محکوم شده اند، هم تجربه کرده بود: «می‌گویند طبق تبصره ماده ۴۸ قانون آیین دادرسی کیفری در مرحله بازپرسی، فقط وکلایی را می پذیریم که مورد تایید رئیس قوه قضائیه باشند و من جزو آن وکلا نبودم، در نتیجه وکالت من را در تحقیقات مقدماتی نپذیرفتند.»

قوه قضائیه هنوز لیست وکلای مورد تائیدش را ارائه نکرده: « اغلب وکلایی که من می‌شناسم وقتی مراجعه می‌کنند می‌گویند شما در لیست نیستید. معدود وکلایی را در مرحله دادسرا و بازپرسی می‌پذیرند و وقتی پرونده را هم به دادگاه می‌فرستند، می‌گویند همان وکیلی که در دادسرا بوده، می‌تواند وکالت کند و معمولا وکیل دیگری نمی‌پذیرند.»

او معتقد است قوه قضائیه بالاخره باید این تبصره را ابطال کند چون خودش را دچاز مشکل کرده است. از او می‌پرسم گفته می‌شود قاضی صلواتی او را به اعدام محکوم کرده: « خانواده به من مراجعه کردند، به آن‌ها مشورت می دهم اما هیچ کس در جریان پرونده نیست. تحقیقات مقدماتی تازه تمام شده، پرونده را فرستادند دادگاه، اما کسی پرونده را کامل نخوانده که در جریان باشد، چیزهایی هم که گفته می‌شود حتما خودش در صحبت تلفنی با خانواده‌اش گفته و من در جریان نیستم.»

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.