یادداشت کارگری: “خواسته های کارگران سندیکای شرکت واحد اتوسرانی تهران و حومه را حاکم کنید و ازمبارزات آنان قویا حمایت نماییم!” نوشته امیرجواهری لنگرودی

جنبش اعتراضی دارد راه می افتد و کشور آبستن حوادث بزرگیست. این را راحت می شود حس کرد. در این وضعیت حساس، توجه مهم و حیاتی اینستکه باید دراینگونه رویارویی ها با حداکثر نیرو و با حداکثر تدارک  وارد بشویم و هر سرکوب و بگیر و ببند را به اهرمی برای گردآوری و سازماندهی مستقل تشکلات و شبکه های متصل بهم ، باز با حداکثر حمایت و حداکثر همراهی و پشتیبانی از سرکوب شده ها تبدیل کنیم . ….

روز یکشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۵ برابر ۴ دسامبر ٢٠١۶ ، عکس ها و گزارش هایی که از اعتراض صنفی کارگران عضو تعاونی مسکن ، سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه در برابر شهرداری تهران ، به وسعت در شبکه های اجتماعی سایت ها و وبلاگ ها *پخش شد، از چند جنبه شاخص می باشد.

در این حرکت اعتراضی کارگران هدف یا مطالبات سیاسی خاصی را اعلام نکرده بودند؛ آنان رفته بودند تا به خاطر ندادن تسهیلات مسکن که مصوبه شورای مسکن شهرداری هم هست، اعتراض کنند .
اما حاکمیت یک چنین اعتراض صنفی مسالمت جویانه ای را تحمل نکرد و همانطور که در گزارش ها و تصاویر منتشر شده ، شاهد بودیم. کارگران را ضرب و شتم و حدود سی نفر از اعضاء شرکت واحد را هم بازداشت کردند. بعد تر نیز در کمال توحش اجازه مداوا در بیمارستان هم به کارگران ضرب و شتم شده ها ندادند.

همچنین قبل از آن روز هم شاهد بودیم که مراسم گرامی داشت هیجدهمین سالروز قتل زنده یادان محمد مختاری و محمد جعفر پوینده، دو جانباخته اهل قلم در سری قتل های سیاسی زنجیره ای را در محل امامزاده طاهرکرج ، با خشونت به هم زدند و حداقل چهار نفر را بازداشت نمودند**دربیانیه اعتراضی کانون نویسندگان ایران در این رابطه آمده است : « … سرکوبگران، هم در مقابل درِ گورستان و هم در بیرونِ آن، جمعیتِ گردآمده برای مراسم را با تهدید و زور و قلدری و خشونتِ تمام پراکنده کردند و چند تن از اعضای کانون از جمله ناصر زرافشان، بکتاش آبتین، محمد مهدی پور و نیز مزدک زرافشان (فرزند ناصر) را با فحاشی و ضرب و شتم بازداشت کردند و با خود بردند، و همچون راهزنان بر دستان عضو دیگرِ کانون، فاطمه سرحدی زاده، چنگ انداختند و گوشی تلفن او را ربودند….» و وقتی مزدک زرافشان ، پسر ناصر زرافشان که یکی از بازداشت شده گان این هجوم نیروهای امنیتی بود، آزاد شد. تصویر چشمان سیاه شده اش از ضربه مشت مهاجمین و ماموران امنیتی ، در شبکه های اجتماعی منتشر شد. نشان داد ،این حد از خشونت برای جلوگیری از یک اعتراض ساده صنفی، یا جلوگیری از یک مراسم بزرگداشت دو نویسنده جانباخته قتل های سیاسی زنجیره ای ، قبل ا ز هر چیز، اوج ضعف و حقارت جمهوری اسلامی را نشان می دهد. این سطح تهاجم وسیع، نشانگر این است  که وضع و اوضاع حضرات خیلی خراب است . اگر اینان از وحشت طغیان مردم به خودشان نمی لرزیدند، دلیلی نداشت این گونه وحشیانه به جان کارگران و نویسندگان بیافتند. یعنی کارشان به جایی رسیده که می توان گفت: حالا نمایش ایذایی شان در برابر مطالبه حق خواهانه مسکنی که خودشان پیشتر تصویب نموده بودند، نشان می دهد؛ از یک سو، تجمع برای وصول این گونه مطالبات زنده و ملموس یا هر نوع حق خواهی ، وبال گردن شان شده و از سوی دیگر، هر گونه اعتراض و اعتصاب و تجمع آرام ، امنیت نظام شان را به خطر می اندازد.

دراین میان هم اعتراض مطالباتی مسالمت جویانه صنفی کارگران سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران وحومه، هم برخورد وحشیانه پلیس و نیروهای انتظامی به آنان ، دو جنبه یک موضوع مشترک را نشان می دهد:
اول اینکه : این اولین بار نبود که کارگران شرکت واحد با هدف اعتراض به ندادن تسهیلات مسکن اقدام کردند. در شعارهای اعتراضی چهاردهم آذر کارگران هم که نگاه کنیم، می شنویم :
« تسهیلات مسکن را مدیر چپاول کرده؛
شهردار نظاره می کنه ، مدیر چپاول می کنه؛
نیروی انتظامی خجالت خجالت؛
شهردار بالا نشین، معضل ما را ببین؛
شهردار باید بدونه، مسکن ما را نده، این وضع ادامه داره!
شهردار باید بدونه، دوباره بر می گردیم
کارگران درد دارند، مشکل مسکن دارند
مدیر بی کفایت ، عامل بی مسکنی ست
قالیباف قالیباف پول مسکن من کجاست ؟
مسکن ما را ندید ،این وضع ادامه داره
مشکلات را رفع نکنی، اعتصاب هم تو راهه»

در اعلان این شعارها ، اعتراض کنندگان با رسایی هر چه تمامتر اعلام می دارند و خیلی روشن اعلان می کنند : اگر تسهیلات مسکن را ندهند، همچنان  به اعتراض شان ادامه می دهند و یا با صراحت اعلام داشتند ؛ چنانچه حق مسکن شان پرداخت نشود، اعتصاب هم در راه خواهد بود.

جدا از این ، بعد از سرکوب هم ، رانندگان سندیکایی در روزهای بعد به نشانه اعتراض، اتوبوس ها را با چراغ های روشن به حرکت در آوردند تا خبر اعتراض شان به سرکوب و پیگیری آن را در همه کلان شهر تهران مطرح و به گوش همگان برسد . این حرکت نشان می دهد : که کارگران به مرحله انفجار رسیده اند که دیگر نمی توانند و نمی خواهند در مورد مطالبه صنفی و معیشتی شان سکوت نمایند و باز دندان روی جگر بگذارند تا دروغ و وعده های توخالی را تحمل کنند.
دوم اینکه ؛ مقایسه برخورد پلیس و نیروهای انتظامی و امنیتی در اعتراض گذشته کارگران سندیکای شرکت واحد ، در قیاس با اعتراض چهاردهم آذر همین کارگران نشان می دهد که مسئولین و کارگزاران نظام دیگر حاضر نیستند، اعتراضات مسالمت آمیز صنفی کارگران را تحمل نمایند. و بعضی جاها لازم می بینند که حتی همین اعتراضات را هم سرکوب کنند و به خون بکشند. این مسألۀ مهمی است که رژیم کارگران را درست وسط پایتخت و در مرکزی ترین خیابان ها مورد ضرب و جرح قرار داده و نشان می‌دهد که هیچ ابایی ندارد و از مردم نمی‌ترسد. چرا؟ چون توده‌های مردم را فاقد توان دفاعی و تشکل می‌بیند. همین است که خامنه ای هم، با وجود اینکه به نفرت عمومی از دستگاه ولایت آگاه است، می‌گوید: از مخالفانش ابایی ندارد.

این عمل پلیس امنیتی نشانگر این استکه ، در این رویارویی صف کارگران شرکت واحد، صف همه دروغ شنیده های عاصی از دروغ و وعده های توخالی همه این سال ها بشمار می رود. یعنی صف همه آن معلمان بازنشسته ای استکه ، ماههاست حقوق و مزایاشان را نمی دهند و آنان بارها در برابر مجلس تجمع کرده و شعارهاشان را فریاد زدند؛ صف کارگران کارخانه هایی استکه هم گرسنه اند و هم عزا گرفتند که چطور و از چه راهی شکم زن و بچه هاشان را سیر کنند؟ در همسویی به اعتراض سراسری دانشجویان به پولی شدن نظام آموزش عالی است و صف آن دانشجویان بی بضاعت و محرومی استکه جبرا هم کار می کنند و هم درس می خوانند و حتی به عنوان دستفروش از همین اوباش وابسته به امثال قالیباف کتک می خورند و در درون دانشگاه از هم کیشان همین ها تا آخر سرکیسه می شوند و مجبورند در هوای سرد زمستان توی خوابگاههایی که شوفاژهاشان خاموشند، همچنان بلرزند ولی اگر اعتراض جمعی کنند، باحراست خوابگاه طرفند و همان جماعت امنیتی دنبال شان می آیند و تهدیدشان می نمایند. این دانشجویان که در دانشگاهها تهدید می شوند و سرکیسه می گردند و حتی گاها از مدار تحصیل بیرون انداخته می شوند، فرزندان همین کارگران و زحمتکشان هستند. کارگران سندیکای شرکت واحد با درک همین پیوند عمیق طبقاتی استکه در اعلامیه صادره به مناسبت شانزده آذر ۹۵ به پایه های اصلی حمایت از مطالبات مستقل دانشجویی تاکید کرده و نوشته اند : « این دانشجویان بیش از نود درصد از دانشجویان فرزندان اقشار ضعیف و ناتوان جامعه به لحاظ اقتصادی هستند…» و در ادامه می گویند : « بنابراین محور خواست هایشان بطور طبیعی همان خواسته های کارگران و مزد بگیران حداقلی جامعه است و شرایط اسفناک خوراک، پوشاک، ورزش، بهداشت، درمان و آموزش را برای خود و خانواده هایشان لمس کرده اند و بسیاری از ضروریات اولیه زندگی برایشان مانند کالایی لوکس بوده و از آن محروم بوده اند.» ***

به عبارتی در این مصاف نابرابر و بزرگ طبقاتی ، صف کارگران شرکت واحد، صف همه کارگران، معلمان، پرستاران، دانشجویان، زنان و جوانان ،کودکان خیابانی ، کارتن خواب ها و دستفروشان یعنی همه محرومان و تهیدستان ولشکر بیکارشدگان و کار از دست دادگان این جامعه است که همه هست و نیست شان را به غارت بردند و وقتی دهان به اعتراض نسبت به این غارتگری باز می کنند، دهان شان را خون می کنند و گاها سرب داغ می ریزند.

از همین منظر استکه می گویم: کارگران سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه چنانچه این جنگ صنفی شان را ببرند، ای بسا همه مزد و حقوق بگیرانی که هنوز هیچ چیزی گیرشان نیامده باشد، فقط تشویق بشوند که با جسارت و سماجت بیشتری برای مطالبات خودشان به این جنگ نابرابر روی آورند یا از هم طبقه ای هایشان در شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه الهام بگیرند، ولی اگر کارگران شرکت واحد این جنگ راببازند، نماد این هست که همه ما باخته ایم . چرا که نکته مهم اما در این است که اگر اعتراض سندیکای شرکت واحد چنین نمود و بازخوردی داشته، به دلیل وجود سندیکای مستقل شان است . از اینرو باید سایر مزدبیگران و حتی بیکاران هم باید به سوی تشکلهای خود بروند. چرا که درمرحلۀ کنونی جنبش اگر تشکل ‌یابی مستقل جنبش اتحادیه ای و قوام یافتن سندیکاها حول محور مطالبات صنفی شکل نگیرد، حاکمیت قدرتمدار می‌تواند با استفاده از منابعی که دارد، اعتراضات  کارگری را به نفع خود منحرف کند. اما با آگاه سازی و تشویق کارگران حول منافع صنفی می شود به پیروزی کارگران امیدوار بود .بار دیگر یاد آور می گردم: اعتراضات کارگران سندیکای شرکت واحد هم درصورتی به نتیجه غایی می رسد که سایر بخش‌های این رسته به مانند کامیوداران و رانندگان قطار شهری و راه آهن و هواپیمایی و کارگران شهری (مثل رفتگران) و دیگر نیروهای پراکنده کارگری متشکل شده و از آنها حمایت کنند.

من بر آنم: منظره اصلی اینجاست و اهمیت توجه به اعتراض کارگران سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی هم در همین جاست. نه فرقه گرایی و مسابقه دادن بر سر این اعتراض و دستبرد زدن بر سرنمایش حرکت کیفی فعالان و سازمانگران سندیکا یا سکوت در برابر این حرکت جسورانه خیابانی … لازم نیست من اینجا دهها اعتراض صنفی کارگری مشابه در همین هفته های اخیر را ردیف کنم تا بدانیم که اعتراضات کارگری چه دامنه پُر وسعتی در جای جای ایران پیدا کرده است . می دانیم که اعتراضات و اعتصابات بیشتر شده است . از همین رو ناگزیری و فشار گرسنگی و نابودی امنیت شغلی ، عدم پرداخت به موقع حقوق های معوقه کارگران ، حدت حوادث کارگری حین کار، تهاجم به حقوق های ناداشته دستفروشان در جای جای کشور و کولبران در پهنه مرزهای کردستان، هر روز گروههای بزرگ تری را به عرصه اعتراض می کشاند.

می توان گفت: جنبش اعتراضی دارد راه می افتد و کشور آبستن حوادث بزرگیست. این را راحت می شود حس کرد. در این وضعیت حساس، توجه مهم و حیاتی اینستکه باید دراینگونه رویارویی ها با حداکثر نیرو و با حداکثر تدارک  وارد بشویم و هر سرکوب و بگیر و ببند را به اهرمی برای گردآوری و سازماندهی مستقل تشکلات و شبکه های متصل بهم ، باز با حداکثر حمایت و حداکثر همراهی و پشتیبانی از سرکوب شده ها تبدیل کنیم . تنها از این طریق استکه می توان همین همبستگی را هم به نوبه خود به اهرمی بزرگ برای گسترش جنبش مطالباتی  مزد و حقوق بگیران کشور تبدیل نمود!

amirjavaheri@yahoo.com
منابع:
*اعلامیه : حمله به تجمع اعتراضی کارگران شرکت واحد برای حق مسکن کارگران را قویا محکوم می نماییم!
https://rahekargarnews.wordpress.com/2016/12/05/gile-579

**بیانیۀ اعتراضی کانون نویسندگان ایران
http://www.rahekargar.net/browsf.php?cId=1049&Id=783&pgn=

***اطلاعیه سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه به مناسبت روز دانشجو
http://vahedsyndica.com/archive/2465

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.