علیرضا ثقفی: جنگ طلبان همچنان خواهان جنگند
این مقاله سال گذشته در چنین روزهائی منتشر شد و در آن زمان به تازگی دونالد ترامپ از جانب جمهوری خواهان نامزد پست ریاست جمهوری شده بود . هر چند در آن زمان کمتر کسی این فاشیست لمپن را جدی میگرفت اما شواهد زیادی بیانگر آن بود که نظام سرمایه داری آن چنان در بحران است که ممکن است چاره ای جز روی اوردن به چنین افرادی نداشته باشد . اکنون با پیروزی چنین فردی در انتخابات امریکا مشخص می شود که بن بست های نظام سرمایه داری آن چنان جدی است و بی حیثیتی جناح لیبرال این نظام آن چنان آشکار شده است که جامعه آمریکا ، این نماد نظام جهانی سرمایه داری ،چاره ای جز روی آوری به فاسدترین و بی هویت ترین جناح خود نمی بیند. ….
———————————————
همین امر را می توان در میان مردم خودمان هم مشاهده کرد . روی آوری به دولت قبلی با همه فسادهای اشکار شده اش در سطح جامعه به وضوح قابل رویت است و این هیچ جیز نیست به جز بی آبرویی جناح به اصطلاح اصلاح طلب و سرخوردگی مردم عادی و نا آگاه از شعارهای توخالی جناح های لیبرال و به نو عی انتقام گیری از دروغ ها و وعده های مردم فریب آنان . جناح های سرمایه داری همگی با هم متحد می شوند تا به هر ترتیب که شده از قدرت گرفتن کارکران و زحمتکشان یا کاندیداهای طرفدار آنان جلوگیری کند و مردم عامی را تنها در برابر دو گزینه حفظ نظام سرمایه داری قرار می دهند. در نتیجه با رسوائی و بی آبرویی یک جناح تنها گزینه باقیمانده برای بقیه مردم عادی همان فاشیسم و لمپنیسم است که انتخاب کردند و تمام دستگاه های نظم . نظام سرمایه داری بر آن صحه گذاشتند .تا در آینده چه شود
و اینک اصل مقاله:
دونالد ترامپ کاندیدای جمهوری خواهان امریکا قول داد در صورت پیروزی موافقتنامه اتمی با ایران را لغو خواهد کرد.
پس از توافق اتمی ایران و آمریکا عدهای از کسانی که به اصطلاح تحلیلگر مسایل سیاسی و اجتماعی هستند با خوش باوری به این نتیجه رسیدند که سایه جنگ و جنگطلبی برای مدتها از سر خاورمیانه برداشته شد و در حقیقت این را پیروزی برای صلحطلبان و طرفداران زندگی صلحآمیز میدانستند حتی برخی نیز آن را فصل جدیدی در مناسبات بین کشورها دانسته و آغازی از تعامل میان کشورهای متخاصم را پیشبینی کردند. چرا که به گمان آنان زمانی که بتوانند دولتهای متخاصم پس از ۳۰ سال شاخ و شانه کشیدن برای یکدیگر کنار میز مذاکره بنشیند و به توافقی دست یابند، پس دلیلی برای تداوم جنگها نیست.
صرف نظر از این که آیا از ابتدا بین ایران و کشورهای سرمایهداری جنگ بوده است یا جنگ زرگری، این به اصطلاح تحلیلگران گمان میکنند که راه اندازی جنگها و آتش افروزیهای منطقهای و بینالمللی در دورانهای خاص محصو ل اراده این یا آن سیاستمدار یا دستهای از حکومتگران است. در حالی که راهاندازی جنگ در دورههای مختلف و به خصوص در دوره اخیر برای نظام سرمایهداری چندان اختیاری نیست بلکه ضرورت تداوم این نظام است. این امر را در سطرهای بعدی خواهیم گفت.
خیلی زود نفیرهای مخالفت به خصوص از طرف جنگطلبان و نیروهای محافظهکار جدید برخاست و حملات حساب شده و سازمانیافتهای علیه توافق هستهای به خصوص در نهادهای پر قدرت نظام سرمایهداری علیه توافق ایجاد شده به عمل آمد. این مخالفتها آن چنان بالا گرفت که نیروهای محافظهکار جدید در امریکا میروند تا از آن سلاحی برای گسترش فاشیسم و جنگطلبیهای خود بسازند. محافظهکاران با مخاللفت همهجانبه با این توافقنامه ضمن گنجاندن این مخالفت در برنامههای انتخاباتی آینده ریاست جمهوری آمریکا، یک سلسله از برنامههای نئومحافظهکارانه را در ارتباط با جنگطلبیهایشان ارائه دادهاند که بسیار تاملبرانگیز بوده و به لحاظ شناخت سیاستهای آنان در این مرحله از انکشاف نظام سرمایهداری جالب است.
وجود بحرانهای عمیق نظام سرمایهداری، بحرانهایی که مانع از آن شده است تا این نظام از چالشهائی بیرون بیاید که در سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲ پیش روی آنها قرار داشت و همواره امکان گسترش بحرانهای جدید با ابعادی بزرگتر وجود دارد، سبب شده است تا هر یک از جناحهای سرمایهداری با اتکا به برنامههای مدون خود راه حلی برای خروج از این بحرانها ارائه دهند.
در عین حال وجود بیکاری فزاینده، رقابت دولتها و کاهش قدرت خرید نیروی کار و هرمیتر شدن هرچه بیشتر نظام سرمایهداری از یک طرف ضرورت ایجاد جنگ را افزایش میدهد. و از طرف دیگر وجود تولید سالانه ۳۰۰ میلیون قطعه سلاح جنگی تنها در کارخانههای آمریکا و ذخیره میلیونها قطعه ابزارهای کشتار انسان در انبارهای ارتشهای نظام سرمایهداری ضرورت بروز جنگ را برای این نظام افزونتر میکند. این ضرورت چه به صورت گسترش نیروهای محافظه کار و فاشیست در کشورهای اروپائی و آمریکائی یا اوکراین و روسیه ، یا به صورت بروز داعشها و حامیان آنها در خاورمیانه و دولتهای فاشیستی در این منطقه، در مجموع هم راستا با یکدیگر هستند.
اما این تفکر نئومحافظهکارانه جدید دارای چه مشخصاتی است ؟
بر مجموعه این تفکر نئومحافظه کارانه، ضمن حفظ ارزشهای قدیمی تفکرات فاشیستی و تقویت ناسیونالیسم افراطی که برای این نوع افکار ضروری است مشخصههای ویژهای نیز اضافه شده است.
دونالد ترامپ. مطرحترین کاندیدای جمهوری خواهان برای انتخابات سال آینده امریکا ضمن قول لغو توافقنامه اتمی ایران و ۵+۱ و در پیش گرفتن سیاستهای جنگی نظرات جالب دیگری نیز مطرح میکند. او در یک سخنرانی انتخاباتی، زنانی را که مخالف او هستند به خوک چاق، سگها، لجنها و حیوانات نفرتانگیز تشبیه میکند. (۱) از جمله نظرات دیگر او در باره کارگران مهاجر است. به نظر او کلیه مکزیکیها باید از ایالات متحده اخراج شوند و مشکل بیکاری را در امریکا ناشی از وجود کارگران مهاجر میداند. او حکومت مکزیک را حکومتی خیانتکار میداند که جنایتکاران را به امریکا میفرستد و مکزیکیهائی که برای کار به امریکا میآیند از نظر او قاچاقچی مواد مخدر و تجاوزگر هستند. (۲)
او معتقد است که باید درها به روی چین بسته شود زیرا که چینیها شغل امریکائیها را میدزدند. او راه حل مشکلات نظام سرمایهداری را به طور مشخص به راهاندازی جنگها و برتری نظامی امریکا میداند. جالبترین بخش موضوع آن است که این نظرات در میان مطبوعات آمریکا و زودباورانی که از وضعیت موجود رنج میبرند طرفداران زیادی دارد و برخی از تحلیلگران پیروزی این نظرات را در انتخابات سال دیگر در آمریکا بعید نمیدانند.
هر چند که ممکن است در بسیاری از کشورهای امروز جهان سرمایهداری، این افکار از جانب بخشهای به اصطلاح لیبرالتر یا جناحهای به اصطلاح دموکرات، مردود به حساب بیاید. اما در مورد ساری و جاری بودن این افکار و عملکرد آن در بسیاری از منازعات جهان سرمایهداری ما شاهد موثر بودن آن هستیم. برای مثال در منطقه خاورمیانه یا اکراین و در مناطق بحرانی نظام سرمایهداری هم اکنون این افکار در عمل اجرا میشود. وجود بحرانهای فزاینده سرمایهداری و بن بستهای این نظام تنها راه حل مشکلات را برای حفظ سلطه همان جنگطلبیها میدانند. جنگهای طولانی منطقه زرخیز خاورمیانه و روی کار آمدن حکومتهائی نظیر ترکیهی به ظاهر لیبرال و متحد گروههائی همانند داعش که فاشیستیترین افکار را نسبت به کارگران و زنان و کودکان دارند و هر روزه شاهد گسترش هر چه بیشتر آنها هستیم، و در کنار آن تایید جنگطلبیهای اسرائیل که بیش از هفتاد سال است خاورمیانه را به خاک و خون کشیده است، نشانگر آن است که این افکار دارای عملکرد معینی هستند.
در خود ایران نادیده گرفتن تمام خواستههای مردم و تقسیم قدرت و ثروت در دست عدهای معدود در حقیقت عملکرد همین افکار نظام سرمایهداری و گردانندگان آن است. اساس این افکار آن است که مردم و خواستههای آنان و زندگی انان در مقابل سودو چپاول سرمایهداری و حفظ این نظام سودمحور ارزشی ندارند. جناح به اصطلاح لیبرال این نظام سرمایهداری تنها با اتکاء به نیروی سرکوب همین نظام است که توان ارزان نگه داشتن نیروی کار و غارت زندگی کارگران و زحمتکشان را دارد. آنها فکر میکنند مردم تنها برای آن آفریده شدهاند که فریب بخورند. فریب نظام سرمایهداری و نظریه پردازان این نظام را که به هر ترتیب که صلاح بدانند آنها را با گرم کردن تنور انتخابات به پای صندوقهای رای بکشانند و زان پس آنچه که به نفع شرکتهای بزرگ و نهادهای سرمایهداری است به اجرا در آید تا امتیازات و بهرهکشیهای آن یک درصدیها حفظ شده و هر روز بیشتر شود.
دو وجه این نظام سرمایهداری جدائیناپذیر است و یکی مکمل دیگری است و آنان که دلخوش به یک وجه آن هستند تنها خودشان را گول میزنند.
در مقابل این جنگ طلبان و نیروهای فاشیستی که با هر شکست نظام سرمایهداری بر سیاستهای جنگطلبانه خود تاکید بیشتری میکنند، نیروهای مردمی و کارگران و زحمتکشان هم هر روز بر ضرورت دگرگونی این نظام اقتصادی و اجتماعی بیشتر واقف میشوند. ظهور نیروهای چپتر در عرصههای سیاست کشورهای مهد سرمایهداری نظیر آمریکا و انگلیس و سراسر اروپا و حتی کانادا که مامن محافظهکاران و راستگرایان در یک قرن اخیر بوده است، بیانگر آن است که بسیاری از کارگران و زحمتکشان و تودههای مردمی دیگر هیچ امیدی به اصلاحات در درون نظام سرمایهداری ندارند و تودههای مردم خواهان تغییرات بنیادی در این نظام هستند.
اکنون بار دیگر طوفان رکود اقتصادی از بازارهای پر رونق شرق آسیا وزیدن گرفته است. بازار پر رونق شرق آسیا به گل نشسته و میرود تا بار دیگر رکود سالهای ۱۹۹۸-۲۰۰۲ تکرار شود.
در آن سالها ابتدا بازار مالی سنگاپور به هم ریخت و سپس به کشورهای شرق آسیا گسترش یافت وکل منطقه و سپس بازارهای جهانی را در بر گرفت. و این بار از بازار شانگهای اغاز شده و کل اقتصاد نا آرام چین را در بر گرفت. اقتصادی که در دو دهه اخیر شکوفاترین اقتصاد نظام سرمایهداری بود و در سال گذشته بزرگترین اعتصابات کارگری را از سر گذراند ه است. این امکان هر روز تقویت میشود که بار دیگر جنگطلبان با جنگافروزیهای بیشتر در پی حل بحرانهای خود برآیند. به همان گونه که در بحرانهای قبلی همین راه حل را انتخاب کردند. نشانههای بسیاری حاکی از آن است که حل بحران فعلی در نظام سرمایهداری در راههای آزمایش شده به بن بست رسیده است و دیگر تزریق پول و جنگافروزی پاسخ گوی بحرانهای این نظام نیست.
راه حلهای دو وجهی :
نظام سرمایهداری از یک طرف تمام تلاش خود را برای بحرانیتر کردن هر چه بیشتر مناطق بحرانزا در صورت جناحهای محافظهکار و جنگطلب به کار میبرد و از جانب دیگر با گسترش بنیادهای رنگارنگ این نظام سعی در خریدن و اخته کردن نهادهای کارگری و روشنفکری دارد این نظام تلاش میکند با به خدمت گرفتن خیل عظیم تئوریسینها و روزنامهنگاران و تحلیلگران مزدور خود در جهت تحکیم سرمایهداری، و به اصطلاح گرم کردن تنورهای انتخاباتی جهت مشرو عیت بخشی به خود یا در حقیقت با فریب کسانی که دوست دارند فریب بخورند ، با اعتراضات مردمی مقابله کند.
اما نظام سرمایهداری برای حفظ و بقای خود ترفندهای دیگری را به کار میبرد تا بتواند خود را تداوم بخشد. یکی از این موارد ایجاد سیستم طبقاتی خاص در نظام سرمایهداری برای بقای این نظام است. که در دو دهه گذشته سر لوحه دستاندرکاران و متخصصان این نظام قرار گرفته است. ( نگاه کنید به مقاله دستمزدها در سال ۹۱-۹۲ که افزایش حقوق مذیران و کاهش حقوق کارگران در سراسر جهان و به خصوص کشورهای آمریکا و ارو پا را موردنظر قرار داده است) این سیستم در دهه اخیر در ایران نیز با الگوبرداری از نظام سرمایهداری به کار گرفته شد ه است. به خصوص در دوره دوم ریاست جمهوری قبلی (دوره وهم )آغاز شد و اکنون نیز با تمام توان ادامه دارد که هدف آن ایجاد کاستهای رسمی در حمایت از نظم حاکم سرمایهدارانه است. افزایش حقوق کارمندان رسمی و حقوقهای بالای یکصد میلیون ریال در شرکتهائی دولتی امری عادی است در حالی است که حقوق کارمندان و کارگران پیمانکاران همان دریافتیهای حداقل حقوق و مزایای عادی است که به ندرت از یک میلیون تومان تجاوز میکند. و این امر الگوئی از نظام مدیریتی سرمایهداری است که در دو دهه اخیر حقوق مدیران هم پای سود سرمایه داران بیش از ده برابر کارگران افزایش مییابد.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، روزنامه یو.اس.ای. تودی به میزان رشد دستمزد در بخشهای مختلف آمریکا پرداخته است. طبق این گزارش، متوسط دستمزد یک کارگر تمام وقت آمریکایی در سال ۲۰۱۳ معادل ۴۰۸۷۲ دلار در سال بوده است که نسبت به سال پیش از آن رشدی ۱.۴ درصدی را نشان میدهد و این در حالی است که متوسط دستمزد مدیران ارشد شرکتهای بزرگ آمریکایی رشدی ۱۳ درصدی را تجربه کرده و به ۱۰٫۵ میلیون دلار در سال رسیده است…..۱۸/۱/۹۳
صفبندیها مشخص میشود :
طبقات حاکم در طول تاریخ همواره تلاش کردهاند تا به هر طریق ممکن مبارزه طبقاتی را کمرنگ کرده و آن را در لفافههای مختلفی پنهان کنند. از لفافههای مذهبی تا قومگرائی و نژادی گرفته تا خرافه پرستیها و جادو جنبلها همه پوششی برای استثمار و بهرهکشی از. برای سالیان سال و قرنها ایمان به کلیسا در غرب و بسیاری از کشورهای تحت استعمار و استثمار پوششی برای سرکوب تودههای تحت ستم و دهقانان و پیشهوران خرد بود تا به این وسیله بتوانند حاکمیت اشراف را اعمال کنند.
نظام سرمایهداری که در ایتدای استقرار خود با خرافات و مذهب مبارزه میکرد و برای مبارزه با نظام فئودالی و اشراف با کلیسا و مذهب نیز به مبارزه برخاسته بود، به زودی و پس از سرنگونی نظام کهن خود برای حفظ حاکمیتش به همان وسایل به خصوص در کشورها و مناطق عقبافتاده متوسل شد. این توسل به عقبافتادگی و خرافات مذهبی در چند دهه اخیر اوج بیشتری گرفته است.
سرمایهداری آن توان را داشت که تا همین اواخر مبارزه طبقاتی را پیچیده کند و ما نیز بالاجبار میپذیرفتیم که صف مبارزه طبقاتی مخدوش است و کار برای مدافعان حقوق کارگر بس دشوار بود.
این امر نه تنها در ایران که در تمام کشورها به خصوص پس از فرو پاشی اردوگاه شرق و جهانیسازی نظام سرمایهداری برای انحراف مبارزات طبقاتی به وسیله نظریهپردازان این نظام در لفافهای از نظرات عجیب و غریب پیچیده شده بود. سرمایهداری مبارزه خود را در بسیاری از جبههها به صورت مبارزه دین و کفر، مذهب و بیخدائی، خداپرستی و الحاد ، میهن پرستی و بیگانه پرستی ایمان و ارتداد و….و به همان اشکال قرون وسطائی مخفی میکرد. هم زمان مجموعه ایدئولوژیکی آزادی و محدودیت، دموکراسی و دیکتاتوری، لیبرالیسم و قدرت دولتی و. .. را میساخت تا مبارزه طبقاتی را به نوعی دیگر در لفافه بپیچاند. اکنون صف مبارزه طبقاتی در بسیاری زمینهها شفاف شده است. دیگر به ندرت میتوان مردم را با نام مبارزه برای دین یا ارزشهای دینی به مسلخ سرمایهداری فرستاد. و مبارزینی که با نظام سرمایهداری مبارزه میکنند امروز به خوبی شاهد هستند که مردم توهمات گذشته را نسبت به این نظام ندارند و به خوبی در یافتهاند که مذهب پوششی بوده است برای خالی کردن سفره زحمتکشان و کارگران. امروزه صف کارگران و زحمتکشان را با سرمایهداران، مذهب و دین تعیین نمیکند و کسی از ایمان سرمایهداران و کارگران نمی پرسد . بلکه از سفره خالی و زرق و برق زندگی صحبت به میان میآید. به همین لحاظ است که با مشخصتر شدن این صفوف کارگران و زحمتکشان از یک طرف و سرمایهداران و استثمارگران از سوئی دیگر قرار دارند، و طرفداران رنگارنگ این نظام هر روز در موضع دفاعی بیشتری قرار میگیرند و عرصه برای فعالیت مدافعان حقوق کارگران و زحمتکشان بازتر میشود.
ظهور نیروهائی همانند داعش و در کنار آن حامیانی مانند ترکیه که یکی به غایت ارتجاعی و واپسگرا است و دیگری به اصطلاح الگوی لیبرالیسم مورد ستایش غرب و نظام سرمایهداری است، هر چه بیشتر این پردههای فریب را کنار میزند و صف مبارزات طبقاتی را عریانتر میکند. در یک گزارش از اسارت دختران ایزدی در دست گروه داعش آمده است که برای خرید زنان در بازارهای بردهفروشی این گروه، مردانی از حکام خلیج فارس و سرمایهداران ترک و شیخهای عرب و حتی مردان اروپائی جزء خریداران بردههای جنسی بودهاند. این امر به خوبی بیانگر آن است که مجموعه نظام سرمایهداری با شهوترانیهای مرد سرمایهدار که حافظ این نظام است مشکلی ندارد.
اما برای مردم منطقه امروز بیش از هر زمان دیگری چهره لیبرالیسم و ارتجاع و وحدت آنان آشکارتر شده است و صف کارگران و زحمتکشان هر روز از صف حامیان نظام سرمایهداری شفافتر میشود. به گونهای که دیگر امروز نه شعارهای مذهبی میتواند کارگران و زحمتکشان و مردم تحت ستم را گول بزند و نه لیبرالیسم و آزادیهای به اصطلاح حقوق بشری مشکلی از مشکلات زحمتکشان و کسانی که تنها نیروی کارشان را برای فروش دارند، حل میکند.
تبلیغات دروغین هر روز بیش از گذشته آشکار میشود:
آیا لغو تحریمها تاثیری بر زندگی مردم دارد؟ لغو تحریمها در صورتی میتوانست به نفع مردم باشد که حکومتگران به طور واقعی برنامهای برای رفاه و آسایش مردم میداشتند و از فرصت به دست آمده و آزادی حسابهای بلوکه شده در جهت ایجاد اشتغال و حفظ حقوق کارگران و زحمتکشان استفاده میکردند. اما تمام دلایل و شواهد بیانگر آن است که آزاد شدن حسابهای بلوکه شده و باز شدن مسیرهای رفت و آمد کالاها تنها برای آن دسته از صاحبان ثروت و قدرت است که تا کنون از خوان یغمای تحریمها بهره مند میشدند، آنان که هم بر سر سفره تحریمها نشسته بودند و هم، اکنون بر سفره لغو تحریمها.
از میان گفتهها، سخنان رییس بانک مرکزی بسیار جالب است او که ابتدا از آزادی بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار از پولهای بلوکه شده صحبت میکرد در انتها با حذف و کسر و حساب سازی تنها مبلغ اندک ۸/۲ میلیارد دلار را برای مردم باقی گذاشت و خیلی راحت به صحنه آمده بود تا به مردم بگوید که هیچ گشایشی در زندگی آنها نخواهد شد. رئیس دولت هم با گفتن این که اگر حسابی آزاد شود صرف طرحهای زیربنایی خواهد شد، به روشنی به مردم گفت که منتظر ارزانی و رفاه در زندگی نباشند.
ایجاد سیستمی کاست مانند و طبقاتی که محصول نظامهای تمامیتخواه است و در آن جایگاهی برای مردم در نظر گرفته نمیشود سبب شده است تا هر گونه سرمایهگذاری یا رشد اقتصادی تنها در میان اقشار خاصی تقسیم شده و برای رفاه عمومی هیچ برنامهای نباشد. گزارش اخیر کمیسیون تحقیق و تفحص مجلس درباره یکی از شرکتهای وابسته به سپاه بیانگر آن است که (۳) حقوق مدیران شرکتهای وابسته به نهادهایی مانند سپاه به ۴۰ تا ۷۰ میلیارد تومان در سال رسیده است که برای مدیران شرکتها پرداخت میکند و یک کاست مشخصی از مدیران حقوقبگیر را به وجود آورده تا آن که با تمام وجود از وضع موجود دفاع کنند. ما قبلا حقوقهای ۱۰۰ میلیون تومانی و پاداشهای ۲۰۰ میلیون تومانی مدیران را در دولتهای قبل داشتهایم اما مشخص است که این روند به هیچ وجه ترک نشده بلکه به همان شیوه تداوم یافته است. در دو ساله اخیر سیستم مدیریتی به گونهای چیده شده است که کارمندان رسمی در شرکت نفت یا شرکتهای دولتی همانند مپنا (وزارت نیرو) ایمیدرو (وزارت صنایع و معادن) و….. حقوق کارمندان رسمی بالای ۵ میلیون تومان است و برای حفظ ارتش طرفداران وضع موجود از بذل و بخشش خوداری نمیشود. پرسنل نیروهای نظامی و انتظامی، کارمندان دارایی و شهرداری و بیمه یا رادیو تلوزیون وزارت خانههای صنایع، کشور، آموزش و پرورش (به غیر از معلمان ) بهداشت، محیط زیست، میراث فرهنگی و….. در تمام آنها حقوق کارمندان رسمی حداقل به ۳ میلیون تومان میرسد. در حالی که در کارهای قراردادی و شرکتها و موسسات خصوصی و کارگاههای تولیدی غیردولتی یا بازار و مغازهداری حقوق کارگران همان حداقل حقوق با کمی بالا و پایین است و حتی در شهرستانها یا کارگاهها و موسسات اقتصادی سنتی یا دارای تکنولوژی پایین حقوقها گاه تا نصف حداقل حقوق میرسد به خصوص برای زنان کارگر. این هزینه گزاف سیستم دولتی و این کاستبندیها سبب میشود تا هرگونه سرمایهای که در چرخش قرار گیرد به دست عدهای خاص برسد. این قشربندی در مورد مشاغل انحصاری و از آن جمله سیستم پولی و مالی به همین ترتیب لایه بندی میشود. دارندگان سرمایههای کلان، بورسبازان، بانکداران، و سرمایههای به کار افتاده در تکنولوژیهای پیشرفتهتر و شرکتهای اقماری وابسته به آنان با داشتن حجم عظیمی از سرمایه همانند مکندههایی در جامعه عمل میکنند تا هرگونه سرمایه انباشت شده یا تزریق شده را به سمت خود بکشانند. و این در حالی است که هیچ گونه سازوکاری برای محدود بودن یا کنترل حجم سرمایهها وجود ندارد و در نتیجه آن. فساد اداری و اقتصادی آنقدر فراوان است که دیگر کل سیستم حکومتی را در بر گرفته است. در چنین شرایطی امید به هیچ گونه تغییر و تحول اساسی نمیتوان داشت. در یک طرف دارندگان امکانات و ابزار آلات مکنده ثروت و قدرت در دست اقشار خاص همراه با لایههای ساخته شده از مستخدمان و کارمندان و کارپردازان سیستم اعم از اداری و نظامی و از طرف دیگر خیل عظیم حقوق بگیران و مزدبگیرانی که تنها نیروی کارشان را برای فروش دارند یا با سرمایههای اندک و ابزارآلات ساده به سختی روزگار میگذرانند. شک نیست که هزینه سرسامآور آن ماشین دولتی و زندگیهای مجلل و پرهزینه صاحبان موسسات اقتصادی کلان هیچ گونه راه حل و چارهای را برای عموم حقوق بگیران و زحمتکشان باقی نمیگذارد تا از این وضعیت اسفناک بیرون بیایند. در چنین وضعیتی است که امید به زندگی و آینده به حداقل ممکن سقوط میکند و در چنین شرایطی است که روز به روز قدرت خرید و مصرف عمومی کارگران و زحمتکشان کاهش مییابد و در نتیجه بار دیگر شاهد سقوط بازارهای سهام و بازار مالی نه تنها در ایران بلکه در سراسر جهان هستیم. این سیستم اقتصادی موجود سیستم کلی کشورهای نظام سرمایهداری است و یک سیستم عمومی مربوط به کل این نظام است که از دهه نود قرن قبل بنیانهای آن پایه ریزی شده است. اقتصاد ایران به صورت هماهنگ با اقتصاد جهانی همان مسیری را میرود که کل نظام سرمایهداری ترسیم کرده است و دیگر جائی برای تحلیلهای سرمایهداری متروپل و وابسته باقی نمیگذارد.
از همین لحاظ است که ما شاهد گسترش افکار فاشیستی، ناسیونالیسم افراطی و جنگطلبانه و تقویت راست افراطی در بخشهای مختلف هستیم.
تهاجم اخیر به فعالان کارگری طلایه خوشآمد گوئی به شرکت های بزرگ و سر مایه های در راه است و در ضمن اعلام امنیت سرمایه و به دلایل گوناگون بخش های مخفی و اعلام نشده توافقات است که از چندی قبل از اعلام رسمی توافق آغاز شده و همچنان ادامه دارد. حبسهای سنگین و بیسابقه برای فعالان کارگری و محاکمه مجدد زندانیان کارگری و فشار فزاینده بر زندانیان و محدود کردن تجمعات فعالان کارگری به هر ترتیب پیامهای روشنی است که فعالان کارگری بارها در این سالها ان را درک کردهاند
چاره کار زمین است و زمان، باید خواست :
در چنین شرائطی هیچ چارهای به جز همدلی و هماهنگی هر چه بیشتر نیروهای تحولخواه نیست. نیروهائی که به هر ترتیب از استمرار این نظام سودمحور و غیرانسانی حاکم بر جهان هر روز بیش از گذشته تحت فشار قرار میگیرند و زندگی بر آنان تنگتر میشود. ایجاد تشکلهای مستقل و همبسته و تلاش در جهت ایجاد تشکلهای سراسری کارگران و زحمتکشان و همدلی کل ستمبران نظام سرمایهداری در سراسر جهان از ضروریات رهائی انسانها است. پس راهحل دیگری نیست به جز آنکه صفوف کارگران و مدافعان حقوق کارگری را از سازشکاری و فرقهگرائی جداکرده و هماهنگ و همدل و همزبان برای تغییر وضع موجود تلاش کنیم.
زیرنویس:
۱-http://www.bbc.com/news/world-us-canada-33823575
۲-http://www.businessinsider.com/donald-trump-had-no-evidence-for-mexico-claim-2015-8#ixzz3iEkmXz00
۳- در نامه برخی نمایندگان کمیسیون انرژی به آیتالله آملیلاریجانی حقوق ۴٠ و ٧٠ میلیارد تومانی برخی مدیران تأسیسات دریایی مطرح شد.
“دکل گمشده هنوز از روی خط خبرها کنار نرفته حاشیههای خرید دکل از چین و شناور هلندی در نامه نمایندگان مجلس به رئیس قوه قضائیه رونمایی میشود. در این نامه که برخی اعضای کمیسیون انرژی بنا دارند آن را به دست آیتالله آملیلاریجانی برسانند همچنین به حقوقهای عجیب و غریب برخی مدیران شرکت تأسیسات دریایی اشاره شده است، حقوقهایی از ۴٠ تا ٧٠ میلیارد تومان. پیشتر یکی از نمایندگان مجلس از دستمزدهای ٩٠هزار دلاری و پاداش ۶٠ میلیون درهمی در پرونده تخلف تأسیسات دریایی خبر داده بود.” ( شرق،۲۵/۵/۹۴:)
———————————-
منبع:
http://www.kanoonm.com
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.