گفتار معتصم تاتایى در مراسم یادبود پروین صدیقی
سختی روزگار، از دست دادن شوهر عزیزش، مقصود، زندانی شدن برای مدت طولانی در زندان جمهوری اسلامی، دلواپس دختر نازنینش آزاده، وی را از پای در نیاورد. سختیهای آن دوران وی را بیشتر آزموده کرد. بعد از زندان وقتی به اروپا آمد تلاش نمود به فردی مفید در جامعه وین ِ اتریش تبدیل شود. همراه با یک بچه تلاش سختی را پیش برده تا به فردی پا روی زمین تبدیل شده و دخترش را به جایی برساند که به شوهرش قول داده بود. جدا از تلاش های اجتماعی، سیاسی آنچه برای وی مهم بود این بود که بتواند این تعهد خود را به مانند مادر وفادار به انجام برساند. ….
حضار محترم از اینکه زحمت کشیده اید و به این مراسم یادبود تشریف آوردید بسیار سپاسگزار هستیم.
به این امید اینکه ما در شادی های شما این محبت بزرگ را جبران کنیم. وقتتان را زیاد نمیگیرم من زبان مادری ام کوردی است منتها چون دوستان فارسی زبان اینجا زیاد حضور دارند این نوشته را به زبان فارسی نوشتم.ـ
این نوشته یادی ست از این عزیز از دست رفته از یک زاویه اجتماعی سیاسی و وداعی ست با این نازنین همیشه به یاد مانده.ـ
در روزی پاییزی، در یکی از روزهای غمگینش، در عصری دیر وقت یک ماشین جیپ ارتشی سبز رنگ در حالی که جسد یک مردقد بلند را با طناب روی آن بسته بودند، همراه با بلندگویی نصب شده در بالای آن از پادگان مشرف به شهر سقز، از توابع استان کردستان به سمت شهر راه افتاد. بلندگو اطلاعیه ای را به سمع مردم میرساند:” این جسد یکی از اشرار است که به دست ماموران امنیتی به سزای اعمال خود رسیده است. هر کس بخواهد با رژیم پادشاهی دربیافتد، جز این سرنوشتی نخواهد داشت.” این پیام مرتباً تکرار میشد.ـ
این جسد، جسد انقلابی مشهور کرد، سلیمان معینی، بود.ـ
شهر فضای وحشت و ترس را به خود گرفته بود، ساواک رژیم با حضور خود در امکان مختلف به این فضای وحشت، دامن میزد.ـ
شهر سقز که درفضای مرتفع از سطح دریا قرار گرفته است، دارای زمستان های پر برف و طولانی بوده و مردم طبقه ی متوسط و فقیر از داشتن چنین وضعیت جوی همیشه در عذاب بودند.ـ
به اقتصاد شهر نگاه کنیم تنها در دو عرصه کاری را میتوان پیدا کرد: کار در بخش دولتی و کار در بخش سرویس. طبقه ی متوسط شهر تلاش نموده تا بخشی از درآمد خود را به تحصیل بچه هایشان اختصاص دهند. این امر باعث شد که تعداد دانشجویان این شهر رو به افزایش بگذارد.ـ
ما به سال های ١٩٧٣/٧۵ نزدیک میشویم. بالا رفتن قیمت نفت امکانات مادی زیادی، برای ایرانِ صادر کننده نفت فراهم آورد. ـ
پول به دست آمده به سه نقطه سرازیر شد:ـ
بخشی از این پول در شهرهای مختلف ایران، نه در کردستان، سرمایه گذاری شد.ـ
بخش دوم آن خرج مراسم فرمایشی ِخاندان سلطنت گردید. ـ
بخش آخر آن به تأسیس مراکز نظامی در کردستان و نقاط مرزی اختصاص داده شد.ـ
در زیر خفقان سیاه و در شرایط اجتماعی و اقتصادیِ این چنینی تعدادی از جوانان پور شور و پر از انرژی پا به صحنه ی سیاسی شهر سقز گذاشتند. آرمانشان بوجود آوردن وضعیت معشیتی بهتری برای مردم عاد
ی کردستان. تعدادی از این جوان ها با پا گذاشتن به عرصه ی دانشگاهی ایران به عناصری پخته و آزموده تبدیل شدند. این عده با مراجعت های مداوم خود به شهر سقز، به مناسبت های گوناگون، تجربه ها و آزموده های خود را به بقیه جوان های شهر منتقل نمودند.ـ
در میان این چهره ها میتوان به کسانی ماننده: عزیزان از دست رفته ای چون: یحیی خاتونی، محمد حسین کریمی، اسد سلیمان پور، ایرج ماذوجی و انور ماجدی اشاره نمود.ـ
در فضای سیاسی، اجتماعی این چنینی در شهر سقز اتفاق جدیدی در حال رخ دادن بود. این اتفاق در مقایسه با حرکت های سیاسی پیشین مانند جریانات سال های ١٣٢۵/٢۶ ،جمهوری مهاباد، ١٣٣٢ کودتای شاه علیه مصدق، تفاوت کیفی را بوجود آورده بود.ـ
این دوره ما با حضور زن در صحنه ی سیاسی شهر روبه رو هستیم. ما با همچین پدیده ای در گذشته روبرو نبودیم.ـ
حضور زن درفضای سیاسی شهرسقز کاملاَ مشهود بود. حضور در مجالش شعرخوانی، جلسات سیاسی، کمک به مردم فقیر شهر و حضور فعال در تظاهرات را میتوان برای نمونه آورد. ادامه این حرکت در نهایت خود به خوبیت انجامید و زن کورد برای اولین بار در تاریخ سیاسی کردستان به عضویت حزب سیاسی مانند: حزب دمکرات کردستان ایران، حزب کوموله و سازمان چریکهای خلق ایران در آمد. درستی این مدعا این است که وقتی جمهوری اسلامی در ۲۸ مرداد سال ۱۳۵۸ بعد از درگیری با نیروهای کُرد شهر سقز را به تصرف خود در آورد. خلخالی نماینده ی امام در اولین موج اعدام های خود ۲ خواهر کعبی ها، شهلا و نسرین را درجمع اعدامی ها گذاشت . اعدام های بعدی نظیر مستوره شهسواری، فضیلت دارایی، وحیده واحدی، مهین عبدالله زاده و فرشته فایقی گواه مسلم ادعای بالاست.ـ
در این اوضاع، در این شرایط و در این برهه ی زمانی عزیز از دست رفته ی ما، پروین، را میتوان پیدا کرد. قدی کوتاه، صورتی بسیار زیبا، قلبی به مهربانیِ مهربانترین ها در میان این هیاهو، در این جلسات، در این حضور سیاسی شرکت مداوم دارد. او در حالی که دانشجوی پزشکی شهر تبریز است، فعال سیاسی شهر سقز است. او در حالی که عضو سازمان چریکهای خلق ایران است، یک عنصر اجتماعی به تمامی معناست. وی را نه در قالب سیاسی بلکه در قالبی اجتماعی که در درک عمیقی از جامعه و مناسبات موجودش دارد، باید شناخت. پروین یک جسم کوچک دارد ولی یک عنصر اجتماعی بزرگ است. وی را به این منوال باید شناخت.ـ
سختی روزگار، از دست دادن شوهر عزیزش، مقصود، زندانی شدن برای مدت طولانی در زندان جمهوری اسلامی، دلواپس دختر نازنینش آزاده، وی را از پای در نیاورد. سختیهای آن دوران وی را بیشتر آزموده کرد. بعد از زندان وقتی به اروپا آمد تلاش نمود به فردی مفید در جامعه وین ِ اتریش تبدیل شود. همراه با یک بچه تلاش سختی را پیش برده تا به فردی پا روی زمین تبدیل شده و دخترش را به جایی برساند که به شوهرش قول داده بود. جدا از تلاش های اجتماعی، سیاسی آنچه برای وی مهم بود این بود که بتواند این تعهد خود را به مانند مادر وفادار به انجام برساند.ـ
اوضاع اجتماعی، سیاسی قبل از انقلاب، جریانات انقلاب ۵۷، زندان شکنجه، دوری از وطن و زندگی در غربت وی را به عنصری آبدیده تبدیل نموده بود. در خانواده پدری اش بعد از وفات مادرش جای مادر خانواده را گرفت. در حالی که سنش از بقیه خواهرها و برادرها ( به غیر از برادر کوچکش) کمتر بود ولی سختیهای زندگی وی را به یکی از مورد اعتمادترین فرد خانواده تبدیل نمود. با همه ی خواهرزاده ها و برادرزاده ها رابطه ی بسیار خوبی را بنا نهاده بود. همه وی را به عنوان عنصری برجسته در خانواده مینگریستند.ـ
برای من پروین تنها یک خاله نبود. برای من پروین تنها یک عضو خانواده نبود. من از لحاظ سنی از وی بزرگترم ولی پروین برای من یک دوست و معلم گرامی بود. من در زندگی خود از سختی ها و آزمون های پروین درس های بزرگی را یاد گرفتم. یاد گرفتم که با تلاش با پیگیری با دل بزرگی، میشود خیلی خواستهای دست نیافتنی را به دست آورد. یاد گرفتم که میتوان با سرطان ریه ۶ سال مبارزه کرد. در مورد پروین شاید شعری به اندازه این شعر استاد بزرگ شعر فارسی استاد شاملو مصداق حال نباشد؛
انسان زاده شدن تجسد وظیفه بود :ـ
توان دوست داشتن و دوست داشته شدن
توان شنفتن
توان دیدن و گفتن
توان اندهگین و شادمان شدن
توان خندیدن به وسعت دل ، توان گریستن از سُویداى جان
توان گردن به غرور برافراشتن در ارتفاع شکوه ناک فروتنى
توان جلیلِ به دوش بردنِ بار امانت
و توان غمناک تحمل تنهائى
تنهائى
تنهائى
تنهائى ى عریان
انسان
دشوارى ى وظیفه است.ـ
…
دالان تاریکی را که در نوشته ام، ـ
به وداع به فراپشت مینگرم:ـ
فرصت کوتاه بود و سفر جانکاه بود.ـ
اما یگانه بود و هیچ کم نداشت.ـ
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.