رضا ذوقی از بازداشت شدگان کهریزک: با تهدید از ما رضایت گرفته شد؛ عذرخواهی مرتضوی توهین است

این عذرخواهی توهین است. آقای مرتضوی در همان شب اولی که ما به اوین منتقل شدیم به ملاقات ما آمد و با تهدید خواست که نگوییم در کهریزک شکنجه شدیم. ….

پیک ایران:
رضا ذوقی، یکی از افرادی که پس از انتخابات ریاست جمهوری سال۸۸  مدتی را در بازداشتگاه کهریزک گذراند، در واکنش به عذرخواهی سعید مرتضوی پس از هفت سال از وقوع اتفاق به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت: «این عذرخواهی توهین است. آقای مرتضوی در همان شب اولی که ما به اوین منتقل شدیم به ملاقات ما آمد و با تهدید خواست که نگوییم در کهریزک شکنجه شدیم. الان متوجه این عذرخواهی نمی شوم. مهمتر اینکه مرتضوی تنها مقصر نبود. مسلما افراد رده بالایی در حکومت، مرتضوی را حمایت می کردند که هرگز معرفی نشدند و در دادگاههای خانواده مقتولان کهریزک حضور پیدا نکردند.»

رضا ذوقی در زمان دستگیری ۲۳ سال داشت. او که از سه سال پیش تاکنون به همراه خانواده اش در شهر ازمیر، ترکیه زندگی می کند در زمان  به کمپین گفت: «کسانیکه شاهد ماجرا بودند هرگز اجازه ورود به دادگاه به عنوان شاهد را نیافتند و به جز آقای روح الامینی کسی تاکنون نتوانسته شکایت خود را پیگیری کند. به دلیل فشارها، تهدید و زور همه شاکیان مجبور به رضایت دادن و سکوت شدند و خیلی از آنها ایران را ترک کردند. متاسفانه هیچکدام از ما قدرت نداشتیم.»

آقای ذوقی با درخواست از جامعه جهانی برای کمک گفت: «من و خیلی از بازداشت شدگان دیگر سالها است می خواهیم شکایت مان را در عرصه بین المللی پیگیری کنیم اما نمی دانیم چگونه باید این کار را انجام دهیم، راهش را بلد نیستیم. در ایران که نتوانستیم شکایت مان را پیگیری کنیم و با زور و تهدید از ما رضایت گرفته شد اما ما قربانیانی هستیم که صدایمان شنیده نشده است و می خواهیم حداقل مجامع جهانی به شکایت ما رسیدگی کنند.»

رضا ذوقی به کمپین گفت: «آقای مرتضوی در همان شب اولی که ما به اوین منتقل شدیم به ملاقات ما آمد و با تهدید خواست که نگوییم در کهریزک شکنجه شدیم. یک گروه حقوق بشری از ما دیدار کرد. بعد دو بار نمایندگان مجلس با ما ملاقات کردند. ما همه چیز را گفتیم و انتقادهایمان را کردیم. هر روز هم بازجویی می شدیم، عمدتا می خواستند هر چه آنها می گویند ما اعتراف کنیم، اینکه حرکت تبلیغی علیه نظام یا اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی داشتیم. در همان روزها در بهداری اوین هم از ما مراقبت می شد. یعنی زخم هایمان پانسمان می شد، واکسن زدند و داروی ضد عفونت دادند. تقریبا دو هفته پس از بازداشت مان به ما اجازه تماس با خانواده هایمان را دادند. من ۱۷ یا ۱۸ روز پس از بازداشت با قرار وثیقه آزاد شدم. بقیه هم تقریبا یکی دو روز زودتر یا دیرتر آزاد شدند. تا آنموقع آثار شکنجه دیگر آنقدر روی بدن مان نمانده بود.»

طبق گفته آقای ذوقی تقریبا ۱۵۰ نفر از بازداشت شدگان در اعتراضات خیابانی به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ در تاریخ ۱۹ تیرماه به بازداشتگاه کهریزک واقع در جنوب تهران منتقل شدند. بازداشتگاهی  که به روایت بسیاری تا آن زمان در لیست بازداشتگاه های ایران قید نشده بود.

سه نفر از این تعداد به نام های محسن روح الامینی، محمد کامرانی و امیر جوادی فر در اثر ضرب و جرح شدید جان خود را در پنجمین روز بازداشت از دست دادند. امیر جوادی فر، روز پنجم در ون نیروی انتظامی در زمان انتقال به زندان اوین در کنار دیگر زندانیان جان داد. محسن روح الامینی نیز پیش از انتقال به اوین فوت کرده و محمد کامرانی ساعتی پس از حضورش در زندان اوین در مقابل چشمان هم بندی هایش بیهوش و فوت شده است.

رضا ذوقی درباره نحو بازداشت خود می گوید: «من در تاریخ ۱۸ تیرماه در محدوده میدان انقلاب توسط چند نفر لباس شخصی بازداشت شدم. بعد از دستگیری با ون نیروی انتظامی به پلیس امنیت رفتیم. آنجا اول کلی ما را کتک زدند، بازجویی شدیم و عکس گرفتند. ساعت ۱۰-۱۱ شب به پلیس پیشیگری منتقل شدیم. تا صبح دو بار بازجویی شدیم. صبح روز بعد دادیاری به نام حیدری فر برگه هایی را به ما داد که در آن پنج اتهام قید شده بود و می خواست به زور از ما امضاء بگیرد. اتهاماتی مانند تبلیغ علیه نظام، اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی و … امضاء را گرفت و بعد به هم گفت به کهریزک می روید و تا آخر تابستان آنجا هستید اگر زنده بیرون آمدید به پرونده تان رسیدگی می شود.»

او درباره شکنجه ها و وضعیت کهریزک به کمپین گفت: «هر روز ما را مجبور می کردند روی آسفالت داغ کلاغ پر برویم. هر روز، روزی دوبار ما را از قرنطینه به حیاط برای آمار گیری می بردند و هر روز در طی این مراسم با لوله ما را می زدند. در طی پنج روز غذای ما دو وعده در روز چیزی در حد یک نصفه سیب زمینی و یک نصفه نان بود. در فضای ۶۰ متر ۱۵۰ نفر را نگه داشته بودند و علاوه بر آن حدود ۳۰ نفر مجرم خطرناک را نیز به ما اضافه کردند. قادر به خوابیدن، دراز کردن پا نبودیم و نوبتی بلند می شدیم که نفر بعدی دراز بکشد یا بنشیند. از حضور مجرمان خطرناک هم به شدت می ترسیدیم. یک بار هم به دستور مامور نیروی انتظامی سه نفر از ما را از سقف آویزان کردند و خیلی وحشیانه کتک زدند. بسیاری هم قبل از ورود به کهریزک در زمان بازجویی در پلیس امنیت یا پیشگیری مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفته بودند که حالشان خیلی بد بود.»

آقای ذوقی با اشاره به اینکه تقریبا ۱۲۴ نفر از بازداشت شدگان چند روز پس از آزادی به دادسرای نظامی واقع در خیابان شریعتی شکایت کرده و شکایت هایشان ثبت شده است، گفت: «من روزی که برای شکایت رفتم اکثر بچه ها را دیدم که امده بودند. چند روز پس از ثبت شکایت به همه ما برگه داده شد که به صورت رایگان برای درمان به مراکز درمانی برویم. من به بیمارستان امام خمینی رفتم و و داروهایی برای رفع عفونت گرفتم. اما از آنجا که من در آن زمان سرباز وظیفه بودم و پس از دستگیری حدود یک ماه در محل خدمتم حاضر نشده بودم، چند روز پس از آزادی از اوین، از طرف محل خدمتم آمدند سراغم و من را بردند دادسرای نظامی برای تخلف عدم حضور و برایم سه ماه اضافه خدمت به عنوان جریمه عدم حضور صادر شد. من دیگر گرفتار سربازی شدم و از دنبال کردن شکایتم باز ماندم اما در همان محل خدمت چندین بار سرهنگی به نام نظام دوست مراجعه کرد و با زور و تهدید از من خواست تا از شکایتم صرفنظر کنم. بالاخره مجبورم کردند که رضایت بدهم. خیلی دردناک بود. آنقدر تهدید شده بودم که نمی توانستم به سمت شکایت بروم و در حال حاضر هم سه سالی است که در ازمیر هستم.»

رضا ذوقی گفت: « در واقع هیچکدام از ما نتوانستیم شکایت مان را دنبال کنیم همه ما را با زور و تهدید وادار به سکوت یا خروج از کشور کردند. فقط خانواده های سه نفر فوت شده و نهایتا خانواده روح الامینی توانست تا اینجا شکایتش را دنبال کند و مرتضوی را به دادگاه بکشاند اما من از یک چیز رنجیده ام. اینکه در دادگاه نامی از ما آورده نشد. درست است که ما زنده ماندیم اما همه ما شکنجه شدیم. امیر جوادی فر در کنار من در ون در حالیکه تشنه بود جان داد. من این لحظات را هرگز نمی توانم فراموش کنم. من و بقیه سعی کردیم صدای کهریزک باشیم و واقعیت های کهریزک را علیرغم تهدید ها و فشارها بگوییم اما من همین الان هم که در اینجا هستم با ترس از خانه بیرون می روم فکر می کنم هر لحظه می تواند اتفاقی برایم بیفتد. رنجیده ام که چرا نامی از ما در دادگاه آورده نشد. ما زنده ماندیم اما ما هم رنج کشیدیم و رنج داریم. رنجی که تسلی برایش نیافتیم.»

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.