“توفان کور!‏” سروده ای از یاور استوار

توفان، پس‌مانده‌ی تباهی و وحشت بود  /  کز غارهای توحش /  بر باغِ آفتاب /  گذر می‌کرد. ….

————————————————————-

توفان کور!‏
یاور استوار

Image result for ‫هیبت الله معینی چاغروند‬‎
هیبت الله معینی چاغروند‬‎

توفان کور!

نه!

توفان،

فرزند آفتاب نبود این بار.

توفان،

از باغِ آفتاب نم‌رویید،

تا دریا را،

از انجمادِ خواب ،

برآشوباند!

توفان

پس‌مانده‌ی تباهی بود

کز غارهای توحش،

بر باغِ آفتاب گذر داشت.

*

توفان ،

خرناسه‌ی جهالت بود.

کز نای کهنگی

و مغزهای یائسه برمی‌خاست!

تا باغ را،

با «سوم»ِ زهرناک،

پاییزپایه‌ای باشد،

بی‌برگ و بی‌شکوه

بی‌انتظارِ بوسه و لبخند.

*

توفان،

شب بود؛

سوت و کور دل و مفلوک

پا واگشاده برهزاره‌ی وحشت

تا شعله‌ی امید بمی‌راند،

ای شگفت!

تا عشق

مصلوب دارهای جنون باشد!

*

زنبورک توحش.

با زوزه‌های مرگ

در گوش‌های یخ‌زده می‌پیچید.

و کودکانِ باغ

آرام،

پرصلابت

و سنگین

بر شانه‌های حادثه

آوار می‌شدند.

*

توفان،

پس‌مانده‌ی تباهی و وحشت بود

کز غارهای توحش

بر باغِ آفتاب

گذر می‌کرد.

پاییز ۶۷ استکهلم

—————————-
منبع: پژواک ایران
http://www.pezhvakeiran.com

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.