پـویـان انـصـاری: امـان از تسلیت گفتن های …!

وقتی خُمینی ناقص العقل، می تواند در سرزمینی، تخم ِ مناسباتی را بکارد که حدالقل فرهنگ اش با آن، از زمین تا آسمان در تضـاد آنهم از نوع آنتاگونیستی بود باید، اتفاقاتی هم که در رمینه های مختلف در میهنمان رُخ می دهد شگفت انگیز باشد! ….

———————————————————

پـویـان انـصـاری
Pouyan49@yahoo.se

امـان از تسلیت گفتن های …!

درست یا غلط، نمی دانم، ولی شاید بعداز یک عُمر تجربه از دیدن و شنیدن حوادث غیر طبیعی و آزار دهنده بویژه در دنیای مسخرۀ سیاست که روزمره اتفاق می افتد بتوان به شوخی یا جدی گفت:
اگر محمد رضا شاه می توانست مانندِ رژیم جمهوری اسلامی که مایه ننگِ جامعه بشریت است چند چهره سرشناس ِ ورزشی، نویسنده، خواننـده، هنرپیشه و کارگردان سینما، مُفسـر، شاعـر، اساتید دانشگاهی، شخصیت های سیاسی و مدنی و … دور و بـرش جمـع کنـد و این جماعت هم با میـل خـود و با حضور در “انتخابات”با ژستِ های آلن دلونی و یا برژیت باردوایی جلوی دوربین ظاهر می شدند و برخی از رسانه های “معروف” مانندِ آیت اله بی بی سی و لابی های مُزدور جور واجور که در اکناف جهان برای بقای رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی تلاش های شبانه روزی و بی وقفـه اینجا و آنجا می کنند داشت، شاید سرنگون، و رکورد سی و هفت ساله سلطنت اش هم، توسط جمهوری اسلامی، شکسته نمی شد !!!

وقتی به سیر حوادثی که هرروزه در زمینهای گوناگون در ایران ماتم زده، رُخ می دهد نگاهی هر چند اجمالی بیاندازیم، حقیقتأ گیج و مبهوت و سرانجام هم، حیران و مات می شویم.
بگذریم بعداز ۳۸ سال کماکان از جُلوس خمینی جلاد و خوردن ضربه ویران کننده ازآن، بیرون نیامده ایم و هنوز هم در خلوت خود، با خود کلنجار می رویم که، راستی چی شد !!!
تعجب نکنید اگـر می گویم سیر حوادث در ایـران، انسان را انگشت به دهان می کند!

وقتی خُمینی ناقص العقل، می تواند در سرزمینی، تخم ِ مناسباتی را بکارد که حدالقل فرهنگ اش با آن، از زمین تا آسمان در تضـاد آنهم از نوع آنتاگونیستی بود باید، اتفاقاتی هم که در رمینه های مختلف در میهنمان رُخ می دهد شگفت انگیز باشد!
برای نمونه، علی پروین که در زمان شاه، یکی از فوتبالیستهای مشهور و بهترین ها بود، در آن دوره که هیچ آزار و اذیت و مزاحمتی هم برایش ایجاد نشد بود، مُنتقـدِ آن دوره می شود و آنـرا طـاغـوت می خوانـد ولـی در این رژیـم که چـون ضحـاک هرروزه خون مـردم زحمتکش را می مکـد اینجا و آنجا برای منافـع حقیـرش، پا برروی همۀ پـرنسیـبهای حقوق بشری، می گذارد و کور، کر و لال می شود و در عوض، برای خوش خدمتی در “انتـخـابـاتِ” جنایتکـاران مجلس خُبـرگـان شرکت می کنـد و رأی خـود را به یکی از جـلادان نظـام، ماننـدِ، صادق لاریجانی می دهـد و با او هم عکس های یـادگـاریِ شش در هشت می گیـرد.
اینک هم می شنویم که همراه پسرش در غارت بیت المال، دست داشته است هر چند آن خوش رقصی ها و لوندی هایش مانند سایر ِ کاسه لیسان “آقـا”، باعث کش دار شدن پرونده اش نمی شود.
ولی جالب است اگر از او سئوال شود چرا به جنایتکـاران رأی می دهی، حتمن جوابی که مُـرغ پُختـه را به خنده می اندازد می شنوید که، من فقط یک فوتبالیستم و کاری هم به سیاست ندارم !!!

نویسنـده ای توانایـی هم مانند محمود دولت آبادی، به آن دوره که رژیم پهلوی بود انتقـاد داشت ولی اینک، در “انتخـاباتِ” مُضحـک و مسخـرۀ این رژیـم ضـد فرهنـگ که همکارانش چون سعیـدی سیرجانی، مختـاری، پـوینـده و …. سـلاخـی شـده اند شرکت می فرماینـد، رأی می دهـد و در مراسـم جهنمـی آنهـا شـرکـت می کند (البته با گرفتن عکسهای  شش و در چهار ) چرا که بتواند، خـوب توجه کنیـد، مُجـوز انتشار کتـاب، آنهم کتاب های فقط خودش را، بگیـرد !!!
امـا با عرض معذرت گـویـا، بجـای قـول و قـرارهایی که برای انتشـار کتـابـش داده بودنـد یک بیـلاخ، از طـرف حکومتِ “امیـد” و سپس نا امیـدش ( اخیرأ ایشان در ویدئویی گفته است که، بیخـود به حسن روحانی امیـد بستـه بود !) به رهبری حسن روحانی کلید ساز، ببخشیـد “رئیس جمهور” شـارلاتـان، نصیب اش می شود. کارگردان پُـرآوازه سینمایش هم، چون عباس کیارستمی، در این رژیم ضـد هنـر( که آخرش هم قربانی همین سیستم درمانی جهنمی آن شد) به یک علیل مغزی (احمدی نژادِ مَشنـگ) که در دوره ای “رئیس جمهـور” میهنمان بود و شاید دوباره بلیط بخت آزمایی اش به همت “سربازان گمنام آقا” ببرد، خدا را چه دیدید “رئیس جمهور” شود !) بدون ضـرب و شتـم  و شکنجه، نامه ی … می نویسد!!!

خلاصۀ مطلب اینکه در این سرزمین که الحق و الانصاف بـایـد سرزمین عجایب نامیدشد عده ای اهل فن در حرفه های مختلف که متاسفانه معروف و سرشناس هم هستند، در این رژیم خونخـوار که تاریخ بشریت کمتر بخود دیده است برای منافع ِ شخصی شان (به زبانی یعنی، گور پدر مردم ) لاس خشکه می زنند! غرض از این نوشته کوتاه که می توانست طولانی تر شود و عده ای را هم بیـازارد تا حـدی که افتـرا، فحش و ناسـزا گویی های آبدار (لااقل در دلشان یا زیر زبونی) نصیب ام شود که حالا هم می شود این است:
بنده فردی سیاسی و انسانی آزادیخواه و آزاده هستم که متاسفانه بنـا به دلایلی که ذکـر آن در این نوشته کوتاه نمی گنجد، هوادار هیچ تشکیلاتی نیستم!
از آنجایی که در میهن نفرین شده ام از زمین و آسمان، رژیمی سرکار است که همه چیـز را زیـر سُلطـۀ سیاست های خـود آنهم به کثـیـف تـریـن شکـل ممکـن، قـرار داده است نـاچـارأ، مسائـل جـاری در سرزمینم را از دیـدِ سیاسی، می نگـرم.
ازاین منظر، فقط به حرفه ای بودن و خلاقیتِ هنرمنذان، ورزشکاران و غیره در کارشان، نگـاه، نـدارم .
برای مثال، وقتی در این نظـام، بدون اجـازه آنهـا نـه می توانی کُنسـرت برگـذار کنـی و بخوانی، بدون اجازه آنها کتاب ات مجـوز انتشار نمی گیرد، بدون اجـازه آنهـا … (ناگفته نماند دسته ای از این هنرمندان و ورزشکاران و غیره کماکان با وجود اینکه بادستمال یزدی به دست، سخت مشغول مالش اند ولی حکومت تحویل شان نمی گیرد!)

حال با این تفاصیل، وقتی این نـشدن ها دراین رژیـم اهـریمنـی، شدنی بشود، حتمن و صد در صد بـایـد یکسری فرمول ها در این شـدن هـا بین طرفیـن، برای مثـال، بین خـواننـده و وزارت اطلاعـات جنایتکـار جمهوری اسلامی، رد و بدل شده باشد که فکر نکنم احتیاح به توضیح داشته باشد.
حال، برویم سر اصل مطلب.
تسلیت می گویم، “خدا بیامرزدش” آدم خوبی بود، آدم …
گفتن جملات بالا معمولآ درمراسم فـوت آدم ها بخصوص در ایران مرسوم است برای نمونه، روزانه خیلی ها در تصادفـات اتوموبیل کُشته می شوند که گفتن ِ”خدا بیامرزدش” و “تسلیت” از طرف مـردم، رایـج است که فهمیدنی است و هیچ اشکالی هم نـدارد هر چنـد در این راستـا، همین مـردم، برای نمونه، وقتی از تختـی کُشتی گیر نامدار میهنمان نام می برند از شخصیت، معرفت و مردمی بودنش یاد می کنند نـه از اینکه، در کُشتی خوب خم می گرفت و یا خوب فن فیتیله پیچ می زد و یا چون چند مدال طلا گرفت یا …

اصولأ، در مـرگ افراد سرشناس و معروف آنهم در سر زمینـی که ۳۸ سال مـردم دربنـدش، زیـر ستـم حکومت فاشیسم مذهبی در تمام زمینه ها اعم از، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و … لـه لـورده شده اند ذربین، در درجه اول، بر روی رفتـار آنهـا با قدرتِ حاکم، میزان می شود و این واقـعیتی شیـریـن است که نمی توان آنـرا انکـار کـرد.
برای مثال،تسلیت گفتن درفردای مرگِ پرویز قلیچ خانی فوتبالیست مشهور میهنمان نه فقط بخاطر شوتهای محکم و بازی قشنگ اش بلکه برای مبارزه اش علیه ظلم و ستــم جمهـوری اسلامی و گذشتن از چیزهایی که علی پروین ها نتوانستند از آن دل بکنند است و گرنه، قلیچ خانی ها که کم هم نیستند، می توانستند مانند علی پـرویـن با استبـداد باشنـد، و میلیـاردری “زنـدگـی” کُنـند. ( این نکته مُهم را فراموش نکنیم که بودند ورزشکارانی که در مبارزه، بدست دژخیمان جمهوری اسلامی، قتل عام شده اند.)
از اینرو، تسلیت گفتن انسان هایی که حداقل به آرمان های حقـوق بشـری اعتقــاد دارنـد در فـردای مـرگ علی پروین، فوتبالیست معروف و مشهور که با جلادان همدم و همدل است، را نمی فهم.

تسلیت گفتن از طرف انسان های آگاه، معنای واقعی خود را در فردای مرگ دکتـر محمد ملکی رئیس سابق دانشگاه تهران که با وجـود کهـولـت، در مقابل رژیـم جهـل و جنـون جمهوری اسلامی ایستـاده است، پیـدا می کند.
ایشان از هرنظر یک و سرگردن از صادق زیباکلام استاد دانشگاه تهران بالاتر است ولی چرا او نمی تواند مانند وی در سیمای مافیایی جمهوری اسلامی دقیقه به دقیقه نُطق و مصاحبه کُند همـان “نـشدن ها” و نـگرفتن دستمال یزدی بدست، است که خودتان بهتر از من می دانید.
تسلیت گفتن از طرف انسان های آگـاه در فـردای مـرگ هنرپیشه و کارگردانان مشهـوری چون پـرویـز صیاد و یا بهرام بیضایی حـداقـل مـی تـوانـد این باشد که نامۀ فدایت شوم برای جـلادان رژیـم جمهـوری اسلامـی ننوشتند.
تسلیت گفتن در فـردای مـرگِ هـالـو شاعـر مبـارز و مقـاوم (در مقایسه با هیلا صدیقی، شاعری که با لبخند ژکوندی اش در “انتخاباتِ” … حضور بهم می رسانند و به کسانیکه همکارش هالو را به زندان انداخته اند رأی می دهد) برای ایستادنش در مقابل حکومت استبدادی جمهوری اسلامی است.
تسلیت گفتن در فردای مرگِ …. نـه برای مرگِ …

درخاتمه باید به این نکته مُهـم اشاره کنم که، بنده نه شاید بلکه صد در صد، از نظـر دیدگاهی،با پرویز صیاد، بهرام بیضایی، قلیچ خانی، دکتر ملکی و هالو، اختلاف نظر سیاسی زیادی دارم از اینرو، نـام بُـردن از آنهـا، دال بر هم فکری سیاسی با آنهـا، نیست.

جمعه ۱۵ جولای ۲۰۱۶ – استکهلم

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.