احمد آلتان: آیا تا زمانی که تانک ها وارد کوچه های استانبول نشده اند، جنگ داخلی شروع نشده است؟

با شعار “ابرقدرت” شدن ترکیه به میدان آمدند و اما ترکیه را مبدل به کشوری کردند که شاه عربستان به آن فرمان میدهد و به عنوان سرباز در جبهه سنی ثبتنام میکنند؛ همان جبهه ای که بنیانگذارش عربستان سعودی است. ….

آیا تا زمانی که تانک ها وارد کوچه های استانبول نشده اند، جنگ داخلی شروع نشده است؟


احمد آلتان
برگردان از ترکی: آزاد کریمی

روزنامه نگارها یک اصطلاح متداول دارند مبنی بر این کە؛ “اگر در استانبول برف نبارد، زمستان ترکیه شروع نمیشود”. حتی اگر برف در سراسر کشور تمام راه ها را مسدود کند، رسانه های استانبول برای آنکه بفهمند زمستان شده است باید ببینند که برف در شهر خودشان باریده است یا نه. امروز میتوان شکل جدیدی از این اصطلاح را به کار برد؛ ” تا زمانی که تانک ها وارد کوچه های استانبول نشده اند، جنگ داخلی در ترکیه شروع نشده است.” محاصره شهرک ها در جنوب شرقی کشور، کشته شدن انسان ها، ممنوعیت رفت و آمد، درگیری ها، خانەهایی که با شلیک توپ ها ویران می شوند، گرسنگی، جنازه های باقیمانده در میادین، جوخە های ارتش که درصدد پیشروی در کوچه ها هستند، تک تیراندازهای حرفه ای مستقر شده در پشت بام ها، هیچ کدام از این موارد در استانبول دیده نمیشوند.

دیروز در رسانه های اجتماعی، مصاحبه ای را دیدم که با یک پسر بچه چشم سیاه هفت یا هشت ساله صورت گرفته. این پسر در مناطق جنگی در حال رفتن به مدرسه است که خبرنگار از او میپرسد “آیا نمیترسی؟” و او در جواب میگوید ” نه من آدم جسوری هستم. متولدین برج قوچ نمیترسند و من متولد برج قوچ هستم.” وقتی خبرنگار میگوید که “دوستانت در غرب (منظور غرب ترکیه) نمیفهمند که در اینجا چه میگذرد” پسر بچه با خنده جواب میدهد که “آنها نمیفهمند، لازم است بیایند اینجا و وضعیت دیاربکر را ببینند.” حتی این بچه هم فهمیده است که غرب نشینان کشور، حوادثی را که در آنجا روی میدهد، نخواهند فهمید. ” آنها درک نمیکنند”، و واقعا هم نمیفهمند. مساله را تنها با گفتن یک یا دو جمله خلاصه میکنند؛ “آنجا خندق زدند” و یا “آنجا را بسته اند” و به این اکتفا میکنند. اصلا برایشان مهم نیست که این ترکیه است که در حال سقوط به داخل این ” خندق” است.

برقراری مقررات منع رفت وآمد از سوی حاکمیت، فاقد بستری حقوقی بوده و سزگین تانری کولو نماینده حزب جمهوری خواه نیز این مسئله را گوشزد کرده است. ممنوعیت رفت و آمد را به شکلی غیر قانونی برقرار کرده اند. در حقیقت این یکی از شاخص ها و ویژگی های حکومت حزب عدالت و توسعه است که هیچ اهمیتی برای “قانون” و “حقوق” قائل نیستند. آنها معتقدند که ” اگر بر اساس حقوق نیز عمل نکنیم، رای دهندگان، رایشان را به ما خواهند داد” و بر این اساس به اعمال غیر حقوقیشان ادامه میدهند. فکر میکنند که یک حکومت “مشروعیتش” را از انتخابات به دست می آورد. حکومت ها مشروعیتشان را از “انتخابات ” به دست نمی آورند.

جهان تاکنون شاهد دیکتاتورهای قانون گریز بسیاری بوده است که با برگزاری انتخابات به قدرت رسیده اند. یک حکومت “مشروعیت” خود را در سایه “حقوق” به دست می آورد، عمل کردن در چارچوب حقوقی، منشاء “مشروعیت” خواهد بود و انتخابات تنها یکی از شروط لازم در این چارچوب حقوقی است، ولی به تنهایی کفایت نمی کند. به همین دلیل هم رسانه های وابسته به حزب عدالت و توسعه و سیاستمدارانش همیشه حرف از انتخابات می زنند و هیچ اشاره ای به حقوق نمی کنند. و نخواهند کرد چراکه تابع قانون و حقوقمدار نیستند. دیکتاتور هایی که با انتخابات به قدرت میرسند و حقوق را پایمال میکنند، بسیار خطرناکند. موسیلینی و هیتلر نیز با انتخابات به قدرت رسیده و حقوق را پایمال کردند، انسان های بسیاری را کشتند و کشورشان را در زیر پاهایشان له کردند. پارتیزان ها موسیلینی را از پاهایش آویزان کردند و هیتلر نیز هنگامی که ارتش های خارجی پایتختش را تصرف کردند با چشمان از حدقه بیرون آزده و از ترس در مخفیگاهش خودکشی کرد. حتی وابستگانشان را نیز محاکمه کردند. یک ضرب المثل لاتینی میگوید “حقوق گاهی اوقات بخواب می رود اما هرگز نمیمیرد”. یک روز بدون شک حقوق بیدار خواهد شد و آنانکه حقوق را زیر پا گذاشته اند محاکمه خواهند شد. روزی اینجا نیز حقوق بیدار خواهد شد. آنها نیز این را میدانند و برای آنکه جلوی بیدار شدن حقوق را بگیرند، این همه بر ایجاد ” سیستم ریاستی” پافشاری میکنند. به همین دلیل نیز جنگ داخلی در جنوب شرقی را با ممنوعیت های غیر حقوقی رفت و آمد و محاصره شهرک ها توسعه میدهند.

تا جایی که من متوجه شده ام، قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶، جنگ با کردها را بهانه قرار داده و قانونی را درست مانند قانون ” تقریر سکون” سال ۱۹۲۵ تصویب نموده و میخواهند هر کس را ساکت و سرکوب و تمام مخالفان را به زندان بیندازند. آنها خود را برای این آماده میکنند. با سرعت به سوی تشکیل دیکتاتوری دینی ای میشتابند که “خلیفه” در آن قدرت مطلق باشد و اپوزیسیون را شدیدا سرکوب نمایند. فروش کتاب های حسن جمال و توغچه تاتاری را ممنوع کرده اند. حتی میخواهند کتاب ها را نابود کنند. پایمال کردن حقوق آنان را در چنان باتلاقی فرو برده است که تنها راه نجات را در ایجاد “سیستم ریاست جمهوری” میبینند و برای آن دست به هر کاری میزنند؛ جنگ داخلی را کلید زده، جنگ براه می اندازند، درصدد بستن احزاب بر میآیند و ممکن است همه را به زندان بیاندازند. جنگ داخلی را از جنوب شرق کشور آغاز کردند. گفتند “جوانان وابسته به پ.ک.ک را که اقدام به حفر خندق نموده اند بر سر جایشان خواهیم نشاند” و عملیاتی را شروع کردند که ماه هاست ادامه دارد. اگر تانک های ارتش تو، کوچه های شهرهایت را به توپ میبندد و سربازها و پلیس هایت شهروندانت را به قتل میرسانند، این دقیقا همان جنگ داخلی است. و این همان چیزی است که در حال حاضر در جنوب شرقی کشور در حال وقوع است. حتی رسانه های خارجی نیز رفته رفته این وضعیت را به سوریه تشبیه میکنند. مانند ماهیگیر متعجبی که با چوب ماهیگیری کوچکش یک کوسه ماهی را گرفته است و می خواهند آن را به کایاک ما بکشانند از حربه جنگ برای فریب ما استفاده میکنند. با هدف قرار دادن جنگنده روسی و محصور کردن خود در خاورمیانه، به غرب پناه آورده و خود را در زیر دامن آنها پنهان کرده و ایجاد کمپ های جمع آوری پناهندگان سوری را قبول کردند و اکنون نیز به عنوان سرباز عربستان سعودی نام نویسی میکنند.

در تاریخ این کشور، این اولین باری است که سرباز بودن برای پرنس های سعودی را قبول میکنیم. با شعار “ابرقدرت” شدن ترکیه به میدان آمدند و اما ترکیه را مبدل به کشوری کردند که شاه عربستان به آن فرمان میدهد و به عنوان سرباز در جبهه سنی ثبتنام میکنند؛ همان جبهه ای که بنیانگذارش عربستان سعودی است. عربستان به جای آنکه پترودلارهایش را برای رفاه مردم خرج کند، آن را برای تبدیل شدن به یک قدرت نظامی مصرف نموده و با سقوط بهای نفت دچار بحران مالی شده و اکنون در پی جبران آن برآمده و دنبال دردسر میگردد. اول در یمن شانس خود را امتحان کرد. جایی که فعلا در آن دارد دست و پا میزند. بعد از آن با اعدام یک عالم شیعه روابطش را با ایران به هم زد. برای آنکه در خاورمیانه یک جنگ شیعه و سنی راه بیاندازند کارهای احمقانه انجام میدهند. کاری را شروع کرده اند که نه تنها مسلمانان یکدیگر را میکشند بلکه اسلامیت را هم دارند از بین میبرند. ترکیه نیز به نظر میرسد که در جناح سنی این جنگ جای گرفته و دامن سعودی ها را ول نمیکند. در داخل جنگ داخلی را با کردها شروع کرده، در خارج به پای روس ها پیچیده، در عراق در مرز درگیری با این کشور است، در جبهه سنی به عنوان سرباز نام نویسی میکند و به این شکل کشور را در محاصره دشمنان قرار دادەاند. اینها همه مشکلاتی هستند که عاقلانی که سودای “خلافت” دارند، بر سر این کشور آورده اند. و برای آنکه رویاهای وحشیانه و بی درایتی حکومت برملا نشود، فشارها را بر مخالفین افزایش میدهند. علاوه بر این وزارت اوقاف که جمهوری ترکیه را به “مرجع صدور فتوا” تبدیل کرده با بیاناتی همچون “خطوط قرمز” در مورد علوی ها و سخنان مشابهی که تمام شهروندان علوی را دیوانه کرده است، موضوع بحث روز شده است.

ما اکنون بسان گردوی پوسیده ای هستیم که در دام یک انبردست افتاده است. هر لحظه امکان خورد شدنمان وجود دارد. از سوی دیگر اقتصادمان در حال فروپاشی است. افزایش قیمت دلار در مقابل لیر، کاهش صادرات، روند سعودی رکود، بازار بورس متزلزل و فرار سرمایه گذاری خارجی نیز بخش دیگر مسئله است. علاوه بر تمام این مشکلات، حکومت ما حکومتی است که در پی رویای یک هیتلر مسلمان، یک دیکتاتوری سنی حاضر است تمام ترکیه را بە خون بنشاند و از آن ابایی نداشته باشد. ترکیه وارد مرحله بسیار بدی شده است. سوال این است که نتیجه چه خواهد شد؟ سال ۲۰۱۶ سالی خواهد بود که حتی یک روز ” ثبات” نخواهیم داشت. هر بلا و حادثه ای ممکن است درب خانه را بزند. آیا ترکیه از دست این مصیبت ها نجات خواهد یافت؟ شاید بهتر است بپرسیم که آیا ترکیه میخواهد نجات پیدا کند؟ آیا اراده و عقل سلیمی برای آن وجود دارد؟ من جواب این سوال ها را نمیدانم و فکر نمیکنم کس دیگری هم جواب آن را بداند. تا به امروز همیشه به معجزه در این کشور معتقد بوده ام اما هیچ وقت ندیده بودم که جامعه ما تا به این حد از بدی هایش ممنون و راضی باشد. این کشور بسان چاهی است که بیشتر انسان هایش از ته چاه به بالا مینگرند و فکر میکنند آینده روشن، همان یک وجب آسمانی است که می بینند. اما اگر از بیرون به آن بنگری خواهی فهمید که غیر از چاه تاریکی چیز دیگری نیست. حزب عدالت و توسعه نیز برای آنکه از این چاه بیرون نیاییم، سعی بر آن دارد که در چاه را با سنگ مسدود کند. آیا ترکیه از این چاه خارج خواهد شد؟ اولین جواب را میتوان در موضوع “سیستم ریاست جمهوری” یافت. اگر ترکیه سیستم ریاست جمهوری را قبول کند، غرق شدن در سیاهی مطلق را خواهد پذیرفت و اگر آن را رد کند، هنوز میتوان امیدی به نجاتمان داشت.

—————————————————–
منبع: پایگاه خبری- تحلیلی روز، NNS ROJ
http://www.nnsroj.com/fa/default.aspx

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.