سمیه صمیمی: “اکوتوریسم؛ بهره کشی نوین از مناطق بکر” به بهانه درگذشت «محمد علی اینانلو»
از آنجایی که اکوتوریسم با نام «محمد علی اینانلو» در ایران پیوند خورده است و به بهانه درگذشت این چهره محیط زیستی، مقاله حاضر سعی دارد به زوایایی از اکوتوریسم بپردازد که کمتر در رسانههای رسمی و تبلیغات پرطمطراغ به آن پرداخته میشود. ….
تحلیل «تأمین ۲۴» به بهانه درگذشت «محمد علی اینانلو»
اکوتوریسم؛ بهره کشی نوین از مناطق بکر
سمیه صمیمی
کارشناس محیط زیست
«محمد علی اینانلو» در گذشت. او مجری تلویزیون، بازیگر، صداپیشه، کارشناس ورزشی، روزنامهنگار و کارشناس و مستند ساز طبیعت بود. از او به عنوان «بزرگ مرد طبیعت ایران» یاد میشود. فردی که با صدای گیرا و شخصیت کاریزماتیکش تاثیر بسیار زیادی بر مخاطبان تلویزیونی مستندهایش میگذاشت.
وجه دیگری از فعالیتهای وی مربوط به اقدامات وی در زمینه «اکوتوریسم» در ایران است. او مبتکر و پدید آورنده کلاسهای آموزش اکوتوریسم در ایران است. طبق آنچه که در وبسایت موسسه وی آمده است محمد علی اینانلو با شناخت و احاطهای که بر طبیعت و منابع طبیعی ایران داشت و همچنین توسعه روز افزون گردشگری طبیعی و آسیب پذیری طبیعت به این نتیجه رسید که تنها همراه با راهنمایانی آزموده میتوان با دانش به دل طبیعت رفت تا از آسیب رسیدن به آن کاست.
بدین منظور با ارائه پیشنهاد به سازمان ایرانگردی و جهانگردی وقت طرح برگزاری دوره راهنمایان طبیعت گردی را ارائه نمود. و پس از طراحی دروس و دیگر مختصات دوره از جانب ایشان و تصویب طرح از جانب سازمان ایرانگردی و جهانگردی موسسه طبیعت در تیر ماه ۱۳۸۱ اولین دوره راهنمایان طبیعت گردی را برگزار نمود.
اما بر بستر شکننده و آسیب پذیر طبیعت نیمه جان ایران، اکوتوریسم زخمی دیگر وارد کرده است و با شعار زیبای «دوستی با طبیعت» بستری جدید برای درآمد زایی برای موسسات و بنگاههای مالی ایجاد کرد. آژانسهای مسافرتی مثل قارچ سبز شدند و مناطق کمتر شناخته شده و در امان مانده و بکر به محلی برای تاخت تاز «آفرود» کارها و به اصطلاح طبیعت دوستان در آمد.
از آنجایی که اکوتوریسم با نام «محمد علی اینانلو» در ایران پیوند خورده است و به بهانه درگذشت این چهره محیط زیستی در ایران، مقاله حاضر سعی دارد به زوایایی از اکوتوریسم بپردازد که کمتر در رسانههای رسمی و تبلیغات پرطمطراغ به آن پرداخته میشود.
اکوتوریسم، بومگردشگری یا طبیعتگردی، نوعی از گردشگری است که در آن گردشگران برای دیدار از مناطق طبیعی نامسکون و دستنخوردهٔ جهان سفر میکنند تا به تماشای گونههای متفاوت جانوری- گیاهی بپردازند.
از اوایل سال ۱۹۹۰ میلادی اکوتوریسم به عنوان ابزاری برای مفهوم توسعه پایدار توسط سازمانهای غیردولتی، کارشناسان توسعه و مراکز دانشگاهی مطرح و مورد مطالعه قرار گرفت.
بنابراین اصطلاح اکوتوریسم هم به عنوان یک مفهوم و هم به صورت شاخهای از اقتصاد تعریف میشود.
تعریفی که انجمن بینالمللی اکوتوریسم (T. I. E. S) در سال ۱۹۹۱ از اکوتوریسم ارائه میدهد، چنین است:
«طبیعتگردی؛ سفری مسئولانه به مناطق طبیعی است که در آن، محیط -زیست حفظ و بر رفاه مردم بومی تأکید میشود.»
اتحادیهٔ جهانی حفاظت از طبیعت و منابع طبیعی چندی بعد درسال ۱۹۹۶ با بسط تعریف بالا، اکوتوریسم را چنین تعریف کرد:
«اکوتوریسم یک سفر و بازدید زیست محیطی مسئولانه از مناطق طبیعی بکر است که به منظور لذت بردن از طبیعت و درک مواهب آن و ویژگیهای فرهنگی مرتبط با آن انجام میشود، به طوریکه باعث ترویج حفاظت گردد و اثرات منفی بسیار کمی از جانب بازدید کنندگان بر محیط به جای گذارد و شرایطی را برای اشتغال و بهرهمندی اقتصادی و اجتماعی مردم محلی (بومی) فراهم کند.»
با توجه به تعریفی که این انجمن در راستای حفاظت از طبیعت و حمایت از جوامع محلی ارائه میدهد چنین به نظر میرسد که توسعه پایدار، برنامههای پیشبردی و کاملی را برای چرخههای بازیابی از طبیعت، بهرهوری از انرژی، محافظت از منابع آبی و ایجاد فرصتهای اقتصادی برای مردم محلی در نظر دارد.
اما متاسفانه با نگاهی گذرا به وضعیت زیستبوم جهانی، شاهد این واقعیت هستیم که سلطهٔ اقتصادی دولتهای عصر حاضر باعث شده است که فعالیت سوخت و سازانه بشر با محیطزیست پیرامونش، جای خود را به بهرهکشی یک-سویه و تخریبگر انسان از محیطزیست بدهد.
بحران زیستمحیطی نمایانگر این واقعیت است که فشارهای وارده بر طبیعت از این پس به قدری شدید است که تعادل پویای آن را به خطر انداختهاست.
پدیده ویرانی محیطزیست به واسطهٔ اعمال انسان به وجود آمده و از این پس نه تنها انسان، که سایر موجودات و زیست بومهای آنان نیز باید نتایج دشوار و پر رنج آن را متحمل گردد.
به این ترتیب به ویژگیهای پیچیدهٔ سیستمهای طبیعی، پیچیدگیهای غیر-منتظرهٔ ناشی از فعالیتهای خودخواهانه انسان نیز اضافه میشود. پس بهتر است پیش از هرچیز مشخص کرد که چه روابطی بین محیطزیست و فعالیتهای انسان وجود دارد و این فعالیتها تا چه حد بر روی شرایط محیطزیست اثر می-گذارند.
علم توانسته است به ما قوانین طبیعت را بشناساند و اما پیش بینی بسیاری از بازخوردهای طبیعی هنوز هم قطعا ممکن نیست.
تولیدات کشاورزی و صنعتی که نتیجهٔ کارکرد توأمان این دو ابزار بشری است، از کره زمین، ثروت آن را بیرون میکشد تا سیستمهای اقتصادی توزیع و مبادله، محصول را به مرحلهٔ مصرف برسانند.
در نهایت این عملکرد سیستم اقتصادی است که از منابع زیستمحیطی، ثروت استخراج میکند زیرا عملی که تولید ثروت میکند اگر دارای سودی که از آن انتظار میرود نباشد، رشد نمییابد و این ارزش فقط در چارچوب یک سیستم اقتصادی مشخص میشود.
قانونهای جبری نظام بازار در مقیاس جهانی، ضرورتهای اقتصادی ناشی از رقابت، بیشینهسازی سود و انباشت؛ مقدم دانستن کسب سود بر نیازهای انسانی است که باعث شدهاند خودبازسازی و ظرفیت برد (درﯾﮏ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻠﯽ، ﻇﺮﻓﯿﺖ ﺑﺮددراﮐﻮﺳﯿﺘﻢﻫﺎی ﻃﺒﯿﻌـﯽ ﻋﺒﺎرﺗﺴﺖ از:
ﺣﺪاﮐﺜﺮ ﺟﻤﻌﯿﺘﯽ ﺧـﺎص ﮐـﻪ ﻣـﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺗﻮﺳﻂ ﯾـﮏ زﯾـﺴﺘﮕﺎه ﭘـﺸﺘﯿﺒﺎﻧﯽ ﺷـﻮﻧﺪ، ﺑﺪون اﯾﻨﮑـﻪ ﺑـﻪ ﭘﺎﯾﺪاری وﻋﻤﻠﮑﺮد ﺳﯿﺴﺘﻢﻫﺎی ﭘـﺸﺘﯿﺒﺎن ﺣﯿـﺎت آن ﺗﺨﺮﯾﺒـﯽ ﭘﺎﯾﺪار وارد ﺳﺎزﻧﺪ) طبیعت در روند بازتولیدش نادیده گرفته شوند و ما همواره با نوعی از ناسازگاری در تقاضاهایی که به طبیعت تحمیل میشود، روبرو باشیم.
بیتوجهی به ظرفیتهای قابل تحمل و قابل بازیابی محیطزیست که ناشی از ساز و کارهای اقتصاد سود محور توسط دولتهای سرمایهداری است، با آلودگی و تخریب طبیعت و بعضا با بروز فجایع ملموس -مانند آنچه که در بوپال هند اتفاق افتاد –باعث شد تا با فشار گروههای طرفدار محیط زیست قانون و مقرراتی برای استفادهٔ عقلانی از آن تصویب شوند.
ولی در کلیت موضوع به دلیل وجود سیستم سود محور که تمام تعاریف و مفاهیم آن به نفع سود بیشتر تعبیر و تفسیر میکند، همچنان مشکلات محیطزیستی جهان به طور روز افزون رو به وخامت است و بیشک تا زمان سلطه این امپراطوری این امر نیز با آیندهٔ بشری گره خورده است.
طبیعت از دیرباز منبع زیستی- معیشتی انسانها بوده است. اما در متون جاری، بیشتر از اصطلاح محیط زیست استفاده میکنند.
محیط زیست چیست؟ طبیعت چیست؟
تفاوت این دو واژه در دو نگرش نهفته است: یک نگرش این است که عنوان محیط زیست از دو کلمه محیط و زیست ترکیب یافته است که در فارسی به معنای جایگاه و محل زندگی است.
اما امروزه مفاهیم گوناگون را از آن ارایه مینمایند مثل آب و هوا، جنگل، کوه، حقوق حیوانات و پرندگان، راههای جلوگیری از آلودگی هوا، راههای مبارزه با عوامل مخرب طبیعت و… محیط زیست در اصطلاح به کلیه عوامل تهدید کننده یا بهبود بخش محیط زندگی اتلاق میشود.
اما نگرش بعدی بیانگر این است که چیزی به نام محیط زیست وجود ندارد و این واژه یک معنای نسبی به مفهوم پیرامون دارد، واژه درست همان طبیعت است، به عنوان بستری برای زیستن موجودات در کنار هم، و نه تنها محلی برای زیستن انسان.
همان طور که از مشتقات واژه با مراجعه به کتاب لغت پیدا است، این واژه یک معنای نسبی به مفهوم پیرامون دارد یعنی چیزی که توسط پیرامون خود محاط شده است.
موردی که در اینجا مهم قلمداد میشود این است که بدانیم، منظور ما از محیط زیست کدام موجود است این موضوع اهمیت دارد زیرا آنچه وضعیت یک محل را برای زیست یک نوع موجود زنده بهبود میبخشد، میتواند محیط زیست یک موجود دیگر را تباه کند.
حال در مجموع باید گفت: طبیعت عبارت است از آنچه که فرآیند زیستن را احاطه کرده، آن را در خود فرو گرفته و با آن در کنش متقابل قرار دارد.
با توجه به این تعریف آیا میتوان مرزهای مشخصی برای محیط زیست تعیین نمود آیا فرایند حیات بدون استفاده از هوا و خاک میسر است آیا بدون بهره برداری منطقی از خاک، میتوان مواد غذایی تولید نمود و امکان تغذیه سالم جمعیت رو به افزایش را فراهم ساخت؟ در تعاریف واژه محیط زیست، طبیعت مدیریت شده برای انسان معنا میشود.
انسان که خود عضوی از طبیعت محسوب میشود، دنباله اجتماعی، خودآگاه و مسلط بر طبیعت است. انسان، مسئول حفظ بقای خود است و از اینرو که هستی انسان نیز در پیوند با محیطزیست پیرامونش گره خورده است در نتیجه او یگانه مسئول حفظ طبیعت است.
تسلطی که نه تنها نباید مخرب باشد بلکه باید بازآفرینانه و در راستای بازسازی طبیعت باشد. اصل مسلم و اساسی اکولوژیک این است که تمام تغییرات بیش از قدرت بازگشت طبیعی انجام گرفته توسط انسان در زمانی که به یک سیستم طبیعی تحمیل میشود قادر است نتایج بسیار وخیمی برای این سیستم به بار آورد.
سیستمهای طبیعی اغلب به صورت سینرژیک عمل میکنند. به این معنی که زمانی که دو یا چند عنصر، جریان یا عامل با هم همیاری و برهمکنش (تعامل) داشته باشند معمولاً اثری بوجود میآید.
اگر این اثر از مجموع اثرهایی که هر کدام از آن عناصر جداگانه میتوانستند بهوجود آورند بیشتر شود در این صورت پدیده همافزایی رخ داده است.
روند طبیعت به شکلی است که تخریبهای کوچک انجام شده، ناگهان تاثیر مخرب بزرگتری از آنچه که مجموع آنها میتوانست ایجاد کند، پدید میآورد.
و هرکدام از این بازخوردها، متصل و مانند حلقههای پیوسته، آثار را به زیر سیستمهای خود منتقل میکنند. در نتیجه بحران زیستمحیطی تنها یک مسألهٔ ساده اکولوژیک نیست بلکه بازخوردهای آن در زندگی روزمره آن را تبدیل به یک مسألهٔ اجتماعی نیز میکند.
در میان برخی از فعالان محیطزیست، توسعه پایدار و رشد اقتصادی یک راه فرار بسیار ساده است. همانطور که پیشتر اشاره شد، از نظر تئوریک دلایل منطقی و محکمی وجود دارد که ثابت میکند رشد اقتصادی و توسعه به خودی خود می-تواند علت این بحران فزاینده باشد.
بهرهبرداری از سیستم اکولوژیک در بستری از ارجحیت رشد اقتصادی نمیتواند تا ابد ادامه یابد و حدودی وجود دارد که فرای آن، گسستگی و نابودی نظام زیست را به دنبال خواهد داشت.
انسان مورد استثمارِ نظام سرمایهداری در روند خستگی و فرسودگی مداوم زندگی و کار بیگانه شدهاش برای فرار از روزمرگی و تکرار، به طبیعت پناه میبرد اما فاجعه اینجا است که بنگاههای سرمایهداری مثل رسانهها و آژانسهای مسافرتی و گردشگری که باسرمایه اولیهٔ مشخص و رانتهای خاصِ دولتی شروع به فعالیت در چارچوب این دولتها کردهاند؛ نیاز انسان را نیز وسیلهای برای کسب سود قرار میدهند تا از مناطقی که زیرساختهایی مانند راه مناسب، کارخانه و بنگاههای تولیدی، فرودگاه و از همه مهمتر مصرف کننده کالا را ندارند و نمیتوانند بالفعل سودی را نصیب صاحبان سرمایه کنند و دارای طبیعتی بکر هستند، درآمد کسب کنند.
قسمتی از توجیه این طرحها نیز آن است که اجرای طرحهای اکوتوریسم که اغلب در مناطق محروم و توسعه نیافته اتفاق میافتند، به سود رونق اقتصاد محلی است.
توضیح و تفسیر این موضوع نیز به عهده اقتصاد دانان است تا توزیع سود ایجاد شده در یک سفر بین جامعه محلی و سرمایه گذار یک تور گردشگری را استخراج کنند. اما بعید به نظر میرسد که این توزیع به سود جوامع محلی باشد.
توسعه پایدار، اصطلاح اکوتوریسم را بدون هیچ بررسیِ پیشینی از رابطهٔ انسان با طبیعت وام گرفت و سپس از خود پرسید چگونه این امر میسر می-شود؟! چرا که در نهایت تشخیص داد باید سازگاری و توازنی در سوی تقاضاهایی که بر طبیعت تحمیل میشود، روی دهد.
همانطور که مارکس در کتاب سرمایه اشاره میکند: «ریشه این اصطلاحات غیر-عقلانی در مناسبات تولیدی است و این اصطلاحات بازتاب شکلهای پدیداری آن هستند. علاوه بر این، میدانیم که در تمامی علوم، به غیر از اقتصاد سیاسی، باید میان نمود چیزها و واقعیتشان تمایز قایل شد.»
این نوع تفکر و برداشت عملی که وظیفهاش تضمین سودِ صاحبان سرمایه است کاملاً قابل درک است زیرا انجمنهای غیر مردم نهاد و بدون نظارت بشری عملاً خود بنگاههای سرمایهداری هستند و از تهیهٔ چنین اصطلاحات عوام-فریبانه با بار مثبت روانشناختی که در نهایت تضمینکنندهٔ سود شرکتها است، سالانه میلیاردها دلار سود میبرند.
در حقیقت اکوتوریسم برای جوامع علمی در چنین بستر اقتصادیِ سودمحور، آرمانی است که مشکل میتوان به آن رسید و بیشتر یک اصطلاح فریبنده است تا نظریهای قابل اجرا.
بنابراین اکوتوریسم را به دلیل تضادی که در نحوهٔ اجرای آن از تئوری تا عمل به همراه دارد (بنا به تعریفی که انجمن بینالمللی اکوتوریسم ارائه میدهد، به طور کلی فعالیتهای توریستی که به نحوی به طبیعت لطمه بزند را نباید جزءِ اکوتوریسم به شمار آورد.)، میتوان «بهره کشی نوین از مناطق بکر» دانست.
———————————————-
منبع: تأمین ۲۴
http://tamin24.ir
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.