“والدین سرراهی” افزایش سالمندان مجهولالهویه در تهران
«یکی از مشکلاتی که در سالهای اخیر جامعه ما با آن مواجه شده است، معضل افراد بیسرپناه و بیخانمان است که سالمندان بیسرپناه و مجهولالهویه یک بخش از آنها هستند. نکته دیگری که باید در نظر گرفت این است که در جامعه ما ساختار خانواده به صورت کلی به شکل خانوادههای هستهای تبدیل شده و مثل گذشته پدربزرگها و مادربزرگها جایگاه خود را در این خانوادهها ندارند. اعضای خانواده نسبت به بزرگترهای خودشان مثل گذشته احساس مسئولیت نمیکنند، همه اینها یک پیام تلخ دارد اخلاق در جامعه ضعیف شده است» ….
شرق، صدرا محقق:
به مدد کارتونها و فیلمهای تلویزیونی دهه ۶۰ خیلیها با موضوع کودکان سرراهی آشنا هستند؛ نوزادانی که توسط والدین فقیرشان در سبدی کوچک با یک یادداشت پشت در خانه فردی پولدار یا گوشه خیابانی گذاشته میشدند تا آیندهای احتمالا مطلوبتر برایشان رقم بخورد. حالا اما آنطور که مسئولان سازمان بهزیستی استان تهران خبر دادهاند، جامعه ما با پدیده «والدین سرراهی» مواجه است.
خبر اولیه در اینباره را احمد دلبری، مدیرکل سازمان بهزیستی تهران، اعلام کرد و گفت: «بهدلیل مشکلات مالی، تعداد سالمندان مجهولالهویه افزایش یافته است و پیشنهاد میشود مراکزی که از سالمندان نگهداری میکنند در بخشهایی معاف از مالیات شوند تا دست آنها برای حمایت از سالمند بازتر شود». طبق گفته مدیرکل سازمان بهزیستی تهران درحالحاضر ۶۴ آسایشگاه شبانهروزی نگهداری از سالمندان در تهران، وجود دارد که چهارهزار و ۵٠٠ سالمند در این مراکز زندگی میکنند. از این تعداد ٩٠٠ نفر، سالمندان مجهولالهویه هستند.
آقای دلبری همچنین گفته است: «ما نگران مسئله این سالمندان هستیم چراکه تعداد سالمندان مجهولالهویه در حال افزایش است». سالمندان مجهولالهویه طبق تعریف به افرادی گفته میشود که در گوشهوکنار شهر، مانند مبادی ورودی شهر، کنار ترمینالها، امامزادهها، پارکها و… رها شدهاند و به دلایل مختلف هیچ اطلاعی از هویتشان در دست نیست، اینکه نامشان چیست، چندسال دارند و اهل کجا هستند. این را محمدرضا اسدی، معاون توانبخشی بهزیستی استان تهران، در گفتوگو با «شرق» گفته است.
علاوهبراین سیدحسن موسویچلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران، نیز در گفتوگویی با «شرق» در این رابطه اینطور توضیح میدهد: «سالمندان مجهولالهویه و بیسرپناه، بخشی از سالمندانی هستند که درواقع به دلیل مشکلات اقتصادی نمیتوانند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند و بهناچار و ناخواسته زندگی بیهویت در خیابان را ترجیح میدهند چون چارهای جز این برایشان باقی نمانده است. بخشی هم سالمندانی هستند که دچار بیماریهایی هستند و این بیماریها باعث شده نتوانند در خانواده زندگیشان را ادامه دهند، این افراد ممکن است افرادی مبتلا به آلزایمر یا بیماریهای روانی باشند که همین نیز تشخیص هویتشان را مشکل کرده است، به این موارد باید افرادی را که خانواده یا نزدیکانی ندارند که از آنها نگهداری کنند را نیز اضافه کنیم».
مجموعه افرادی که حسن موسویچلک، از آنها یاد کرد، یا با دست نزدیکان و اعضای خانوادهشان یا با پای خودشان به خیابان و پارکها زدهاند تا جاهایی مثل آسایشگاههای عمومی سالمندان آنها را پذیرش کنند. رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران در توضیح این بخش از گفتههای خود نیز میگوید: «واقعیت این است که یکی از مشکلاتی که در سالهای اخیر جامعه ما با آن مواجه شده است، معضل افراد بیسرپناه و بیخانمان است که سالمندان بیسرپناه و مجهولالهویه یک بخش از آنها هستند. نکته دیگری که باید در نظر گرفت این است که در جامعه ما ساختار خانواده به صورت کلی به شکل خانوادههای هستهای تبدیل شده و مثل گذشته پدربزرگها و مادربزرگها جایگاه خود را در این خانوادهها ندارند. طبیعتا در چنین شرایطی ما دچار این مشکل شدهایم که اعضای خانواده نسبت به بزرگترهای خودشان مثل گذشته احساس مسئولیت نمیکنند، همه اینها یک پیام تلخ دارد و آن اینکه به استثنای موارد افراد دارای بیماری، باید گفت اخلاق در جامعه ضعیف شده است، چراکه ما به جایی رسیدهایم که حاضر هستیم سالمندانمان که پیشرفت و زندگی امروزمان محصول کار آنها بوده را به این شکل در گوشه خیابان رها کنیم».
موسویچلک همچنین در ادامه میافزاید: «البته باید این نکته را نیز در نظر داشت، با نگاهی به وضعیت سنی جامعه متوجه میشویم که جمعیت سالمندان ایران در حال افزایش است. افزایش جمعیت هر گروه سنیای هم میتواند منجر به افزایش مشکلات آن گروه شود. بخشی دیگر از مشکل هم البته مربوط به مشکلات مالی است و نظام حمایتی کشور ما نیز آنقدر قوی نیست که بتواند پوشش حمایتی مناسبی از این گروه انجام دهد.
یعنی حتی در جایی که سالمندان نیازمند و نه مجهولالهویه را شناسایی میکنیم مقدار کمکی که به آنها میشود اصلا کافی نیست. نظام بیمهای ما هم نظام بیمهای فراگیر و کارآمدی نیست که سالمندان ما را به اقتضای سالمندیشان حمایت کند. نبود این نظام حمایتی و بیمهای مشکلاتی را برای خانوادهها و تأمین هزینههای آنها به وجود آورده است».
وی در پاسخ به این سؤال که به نظر شما مشکلات اقتصادی بیشتر در بروز این معضل تأثیرگذار بوده یا مشکلات اجتماعی و اخلاقی نیز گفت: «به اعتقاد من مشکلات حوزه اقتصاد در این بخش مشکلی کلیدی است اما همه ماجرا نیست، همین الان با نگاهی به وضعیت بسیاری از افرادی که در آسایشگاههای سالمندان نگهداری میشوند میتوان فهمید بسیاری از آنها افرادی هستند که خانوادههایشان تمکن مالی کافی دارند، به همین دلیل من میگویم بخش عمده بهدلیل مسائل اقتصادی نیست بلکه دلیلش فرار از مسئولیت است و کوتاهی ما در انجام وظایفمان در قبال سالمندان».
اگرچه رئیس انجمن مددکاری ایران نقش مسائل اقتصادی در بروز این پدیده را کمتر از بُعد اجتماعی ماجرا میداند اما نگاهی به آمار و ارقام اعلامشده در زمینه هزینههای نگهداری از افراد سالمند و سالمندان بیمار و همچنین میانگین توان مالی خانوادههای ایرانی ممکن است بخش دیگری از وجوه این موضوع را روشن کند.
براساس آخرین آمار اعلامشده از سوی مدیرعامل مؤسسه خیریه کهریزک که در وبسایت این آسایشگاه خیریه سالمندان منتشر شده است: «در سال ۱۳۹۲ هزینه نگهداری هر سالمند حدود یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان در ماه بود که پیشبینی میشود این رقم افزایش یابد».
از طرفی دیگر نگاهی به آمارهای اعلامشده در وبسایت مرکز آمار ایران، نشان میدهد متوسط هزینه و درآمد سالانه یک خانوار شهری در سال ۹۲ و متوسط هزینه ماهانه خانوار شهری حدود یک میلیون و ۷۱۷ هزار تومان و درآمد خانوار شهری حدود یک میلیون و ۷۰۳ هزار تومان بوده است.
محمدرضا اسدی، معاون توانبخشی بهزیستی استان تهران، در بخش دیگری از گفتوگوی خود با «شرق» در توضیح جزئیات و فرایند رهاشدن، پیداکردن و در نهایت واگذاری آنها به مراکز شبانهروزی نگهداری سالمندان نیز اینگونه توضیح داد: «روند کار به این شکل است که افرادی شامل کارتنخوابها یا بیپناهان که در پارکها و معابر و مبادی شهر رها میشوند را با هدف ساماندهی، مأموران کلانتری جمعآوری میکنند و پس از آن با حکم قضائی به سامانسراهای شهرداری داده میشوند، در آنجا هم این سامانسراها چارت خودشان را دارند و اول این افراد را اسکان میدهند، پس از آن، از آنها تستهای آزمایشگاهی برای تشخیص بیماریهای احتمالی میگیرند و آن تعدادی که ممکن است بیماریهایی داشته باشند را وارد قرنطینه میکنند و بعد بقیه تفکیک میشوند. افراد بیسرپناه و مجهولالهویه ممکن است معلولیت داشته باشند که بسته به معلولیتشان با حکم قضائی به اداره پذیرش و هماهنگی بهزیستی تحویل میشوند. در مرحله بعد این افراد برای نگهداری به مراکز بخش خصوصی نگهداری از سالمندان که طرف قرارداد سازمان هستند تحویل داده میشوند».
وی در ادامه میافزاید: «براساس قوانین، به صورت ماهانه به ازای هر فرد مجهولالهویه ۵۶۰ هزار تومان برای نگهداری آنها به این مراکز بخش خصوصی داده میشود که این هزینه را بهزیستی به این مراکز میپردازد، این هزینه در قالب یارانه داده میشود که به ازای هر فرد مجهولالهویه ۵/ ۲ برابر فرد عادی یارانه به این مراکز داده میشود».
اسدی همچنین درباره اینکه آیا این معضل تنها مربوط به استان تهران میشود یا خیر نیز میگوید: «بههیچوجه نمیتوان گفت این مشکل فقط مشکل استان تهران است، بیشتر افرادی که به این شکل جمعآوری میشوند، در مبادی ورودی شهر و اطراف ترمینالها رها میشوند؛ ممکن است نهایتا تا ۲۰ درصد اهل همین استان باشند و بخش عمدهای از خارج از استان به اینجا آورده میشوند. یعنی در حقیقت این افراد از استانهای دیگر به ما تحمیل میشوند».
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.