خسرو صادقی بروجنی: صمد بهرنگی و آسیبشناسی نظام آموزشی ایران
نابرابری موجود و عدم دسترسی برابر همه کودکان به امکانات زندگی تا با بهره گیری از آن بتوانند استعدادها و توانایی های بالقوه خود را شکوفا کنند، مهمترین انگیزه صمد بهرنگی برای پیمودن راهی بود که باعث شد آثار ماندگاری از خود در حوزه مسائل آموزشی و ادبیات کودکان به یادگار بگذارد و تا زمانی که شرایط عینی مذکور در جهت یک زندگی عادلانه و انسانی تر فراهم نشود می توان از ره توشه این نویسنده متعهد بهره مند شد ….
روز نهم شهریور ۱۳۴۷ پیکر بی جان صمد بهرنگی را در راه دریای خزر از رود ارس گرفتند. مرگ صمد، مردم و جامعه ما را از یکی از بهترین آموزگاران و صمیمیترین خدمتگزاران عرصه «آموزش ستمدیدگان» (۱) محروم ساخت.
نظام آموزشی ایران و راه و رسم تعلیم و تربیت کودکان، به ویژه کودکان اقشار و طبقات ستم دیده و محروم روستایی یکی از دغدغه های اصلی صمد بهرنگی بود و این دغدغه، اثر پررنگ خود را در همه آثار داستانی و تحلیلی او گذاشته است.
صمد بهرنگی در نامهای به «نسیم خاکسار» در این باره مینویسد: «بچههای دبستانی روستایی همیشه مشغلهی ذهنی من بودهاند. میدانی، من یازده سال است در دهات آذربایجان الفبای فارسی گفتهام. همیشه فکر میکردم که روزی بالاخره باید اینها هم ادبیات خاص خود را داشته باشند و خلاصه کردن «کلیله و دمنه» و ساده کردن «شمسه و قهقمه» و «مرزبان نامه» و امثالش یا ترجمهی «یاوهی بازار» و «قصر اژدها» و نظایرش برای اینها ادبیات نمیشود.»(۲)
کتاب «کندو کاوی در مسائل تربیتی ایران» از مهمترین آثار غیر داستانی و تحلیلی صمد بهرنگی است. صمد در این کتاب با نقد روششناسی آموزش و پرورش و «وارداتی» دانستن آن در ایران، به آسیب شناسی روش آموزشی و تحلیل محتوای کتابهای فارسی و کتابهای آموزش زبان انگلیسی در مدارس ایران میپردازد.
وی اعتقاد داشت این کتابها که بر اساس فرهنگ و شیوهی زندگی غربی طراحی شدهاست جوابگوی نیازهای کودکان محروم ایران نیست و با زندگی واقعی آنان بیگانه است.
صمد در اینجا بر نکتهای مهم و ایرادی اساسی در نظام آموزشی رسمی انگشت میگذارد. عدم انطباق دنیای نظری و حوزهی مفاهیم و پنداشتهایی که به نام درس و آموزش ِ تدوین شده در اختیار دانشآموزان قرار میگرفت با واقعیت زندگی آنان کمترین نزدیکی را داشت.
این مهم هیچ گاه از نگاه تیزبین وی دور نبود. تصویر سازی از دنیایی که کمترین شباهت را با واقعیت دانشآموز دارد، نه تنها تخیلات و تصورات وی را بر پایهی پنداشتی واقعی قرار نمیداد، بلکه آگاهانه و عامدانه فرصت نگاه به جهان خویش را از همان ابتدا از دانشآموز میگیرد.
در چنین شرایطی که نوعی تعلیق آگاهی در دوگانهای نامرتبط را موجب میشود، میتوان بذر هر رشد کنترل شدهای را پاشید و این خط سیر را در آثار خود وی از حوزهی ادبیات داستانی میتوان پیگیری کرد.
به باور وی: «کتاب درسی نمیتواند از زندگی دانشآموز جدا باشد، وگرنه نتیجهی خوب نخواهد داد. مثلاً کتابهای قرائت فارسی را بگیریم. عوض اینکه «اشعار پندیات» خشک و خنک مداحان عصر غزنوی را تو کتاب پرکنیم و ذهن بچه را بینباریم از هیچ و پوچ، چه عیب دارد که از ترانههای دو بیتی محلی و متلهای فراوان هر استان استفاده کنیم؟ قضاوت کنید. بچه اینها را به رغبت میخواند یا آن شعر بیمعنا و بیمزهی کتاب اول را: «شد ابر پاره پاره، چشمک بزن ستاره…» (یعنی که ستاره «چشمک بزن» شد»(۳)
صمد همچنین با تحلیل محتوای کتابهای آموزش زبان انگیسی شیوه زندگیای را که در این کتابها توصیف و آموزش داده میشود بیگانه با واقعیات زندگی کودکان اقشار محروم جامعه میداند.
«در کتاب زبان انگلیسی سال هشتم گفتگوها و رفت و آمدهای یک خانوادهی آمریکایی مقیم تهران با یک خانوادهی اشرافی تهران شرح داده شدهاست. بچهها دربارهی مدرسههای خود صحبت میکنند. از Homeroom بحث میکنند . School bus آنها را میآورد و دم درب خانه پیاده میکند و از این دست کارها. آداب و رسوم و جشنهای آمریکایی توصیف میشود.
روزهای تعطیل هر دو خانواده با ماشینهای سواریشان به «پیکنیک» میروند طرفهای جاجرود. زن و مرد قاطی هم میشوند و Hotdog میخورند که حقیر خود تا دو هفته پیش آنرا هم ندیدهبودم و مثل منند صدی نود وپنج دبیران انگلیسی – به جرأت میتوانم بگویم- تمام ایران.
باور کنید که یکی از دبیران انگلیسی در یک قصبهی بسیار دور آذربایجان آن را «سگ گرم» معنا کرده و گفتهبود که آمریکاییها مسیحی و کافرند، سگ که چیزی نیست، حتی خوک و خر را هم گرم میکنند و میخورند!» (۴)
«دیگر وقت آن گذشته است که ادبیات را محدود کنیم به تبلیغ و تلقین و نصایح خشک بی برو و برگرد. نظافت دست و پا و بدن، اطاعت از پدر ومادر، حرف شنوی از بزرگان، سروصدا نکردن درحضور مهمان …دستگیری از بینوایان به سبک وسیاق بنگاههای خیریه و مسائلی از این قبیل که نتیجه کلی و نهایی همه اینها بی خبر ماندن کودکان از مسائل بزرگ و حاد و حیاتی محیط است.››(۵)
با مروری گذرا به تحلیلهای صمد بهرنگی در پیرامون روش آموزشی در مدارس ایران و عنایت به متن تاریخیای که صمد در آن زیست میکرده و امکانات و شرایط آن، هنگامی که در شرایط حاضر به روش آموزشی (فارسی و انگلیسی) مدارس و آموزشگاهها میپردازیم همانندیهای زیادی در این روشها مشاهده میشود.
برای نمونه کتابهای زبان انگلیسی Interchange که در اکثر موسسات زبان انگلیسی تدریس میشود قابل بررسی است. در این کتابها که توسط مراکز آکادمیک غرب برای آموزش زبان انگیسی در کشورهای عمدتاً توسعهنایافته طراحی شدهاست، الگو و شیوهی زندگیای توصیف و آموزش داده میشود که عمدتاً غرب محور است.
گرچه این مسئله را میتوان به انگیزهی زبان آموزان برای مهاجرت و آشنایی با فرهنگ کشورهای اروپایی و آمریکا ربط داد، اما در همین چهارچوب معنایی نیز عناصری از فرهنگ غرب آموزش داده میشود که ترویج دهندهی نوعی فرهنگ کاذب، مصرفی و بازارمحورانه است.
برای مثال در دروس این کتابها کمتر اثری از بیوگرافی مخترعین، مکتشفین، دانشمندان و تحولات فرهنگی، تاریخیای چون انقلابات و جنبشهای اجتماعی و مدنی دیده میشود و اکثر دروس دربارهی بیوگرافی خوانندگان و هنرپیشگان سینما و آشنایی با رسم یا سنتی از شیوهی زندگی غربی است.
این سیاست آگاهانه را باید در راستای «جهانیسازی فرهنگ»ی تلقی کرد که مراکز فکرسازی و ایدئولوژیک جهان توسعهیافته غالباً از آن به «جهانیشدن فرهنگ» تعبیر میکنند.
صمد و ادبیات کودکان
تا پیش ار صمد چیزی به نام ادبیات کودکان به معنای واقعی و سیاسی آن در ایران وجود نداشت. هر آن چه بود عبارت بود از مطالب صرفاً اخلاقی کتب درسی و یا داستانهای تمثیلی همچون جن و پری و کلیله ودمنه. صمد نخستین کسی بود که در حوزه ادبیات کودکان دست به کار جدی زد و با خلق آثاری در این حوزه، زمینههای رشد این نوع ادبیات را فراهم آورد.
«آیا کودک غیرازیادگرفتن نظافت واطاعت از بزرگان وحرف شنوی ازآموزگار و ادب چیزدیگری لازم ندارد؟ آیا نباید به کودک بگوییم که بیشتر از نصف مردم جهان گرسنهاند و چرا گرسنهاند و راه برانداختن گرسنگی چیست؟ آیا نباید درک علمی و درستی از تاریخ وتحولات اجتماعی بشری به کودک بدهیم؟ چرا دستگیری از بینوایان را تبلیغ میکنیم و هرگز نمیگوییم که چگونه آن یکی بینوا شد و دیگری ‹‹توانگر››که سینه جلو بدهد وسهم بسیار ناچیزی از ثروت خود را به آن بابای بینوا بدهد و منت سرش بگذارد که آری من مردی خیر و نیکوکارم و همیشه از آدمهای بیچاره و بدبختی مثل تو دستگیری میکنم.››(۶)
صمد برای خلق آثار برای کودکان دو نکته را لازم می داند:
۱- ادبیات کودکان باید پلی باشد میان دنیای رویایی کودکان با بی خبریها و خیال پردازیهای رنگآمیزی شده و شیرین کودکانه آن و دنیای واقعی بزرگترها که مملو از دردها و رنجها وسیهروزیها و تلخیها است. در این صورت است که بچه می تواند موجود سازنده ای در اجتماع راکد و رو به نابودی باشد.
۲- باید جهانبینی دقیقی به بچه داد. معیاری به او داد که بتواند مسائل گوناگون اخلاقی را در شرایط و موقعیت های اجتماعی که دائماً در حال تغییر و تحولاند به درستی ارزیابی کند.
دوری جستن از ساختن دنیایی فانتزی و خیالی وعاری از واقعیت، مشخصه داستانهایی است که صمد برای کودکان نگاشتهاست.
«اگر میخواهی داستان بنویسی برای بچهها باید مواظب باشی دنیای قشنگ الکی برایشان نسازی». «بچه را باید از عوامل الکی وسست بنیاد ناامید کرد و بعد امید دگرگونهای بر پایه شناخت واقعیتهای اجتماعی ومبارزه با آنها را جای آن امید اولی گذاشت».
اما اندیشه های صمد بهرنگی به عنوان جدی ترین منتقد نظام آموزشی ایران پیش از انقلاب، در شرایط حاضر چه کارآمدی می تواند داشته باشد؟
برای پاسخ به این سوال لازم است به این نکته توجه شود که اندیشه های صمد بهرنگی در مورد نظام آموزشی و ادبیات کودکان تا زمانی قابل استناد است که موانع و محدودیت های پیش روی زیست انسانی و عادلانه کودکان نیز پابرجا هستند و کودکان را از دسترسی به منابع باز می دارند.
در آستانه سال تحصیلی، گزارش ها حاکی از بازار پر رونق لوازم التحریر لوکس چند میلیون تومانی در فروشگاه های مناطق مرفه نشین شهری دارد و از سوی دیگر، کودکانی در آرزوی داشتن ابتدایی ترین امکانات تحصیلی و آموزشی هستند.
نابرابری موجود و عدم دسترسی برابر همه کودکان به امکانات زندگی تا با بهره گیری از آن بتوانند استعدادها و توانایی های بالقوه خود را شکوفا کنند، مهمترین انگیزه صمد بهرنگی برای پیمودن راهی بود که باعث شد آثار ماندگاری در حوزه مسائل آموزشی و حقوق کودکان از او به یادگار بماند و تا زمانی که شرایط عینی مذکور در جهت یک زندگی عادلانه و انسانی تر فراهم نشود می توان از ره توشه این نویسنده متعهد بهره مند شد.
برای رسیدن به آنچه که صمد برایش زیست و برایش مبارزه کرد کارهای بسیاری هست که باید انجام داد. تا وقتی که اولدوزها زیر دست زن باباهای ظالم رنج می کشند. تا وقتی که خواهر یاشارها زیر کرسی از سرما خشک میشوند و تا وقتی که پولادها وصاحبعلیها در حسرت یک دانه هلو آه میکشند، کار صمد به سرانجام نرسیده است و تا هنگامی که تاری وردی و خواهرش به جای به مدرسه رفتن و درس خواندن زیر دست حاجی قلی ها کار میکنند و تا هنگامی که دده یاشارها بیکارند آرمانهای صمد همچنان در دستور کار دوستداران اوست و صمد، عمو صمد آنان باقی خواهد ماند.
منابع و مأخذ:
۱- عنوان کتاب معروفی از «پائولو فریره»، یکی از چهرههایی که شیوهای انقلابی را در دانش پداگوژی (تعلیم و تربیت) بنیان نهاد. نزد فریره با این درک محوری مواجه میشویم که ستمدیدگان (محرومان و سرکوبشدگان اقتصادی- اجتماعی) اگرچه از توان درونی فهم و یادگیری برخوردارند، اما تحت فشار ساختارهای طبقاتی و ستمها و محرومیتهای محیطی، در شرایط معمول امکان چندانی برای شناخت و پرورش قابلیتهای خود نمییابند؛ یعنی استثمار و سرکوب و ستم نه تنها ساحت فعلیت زندگی ستمدیدگان، بلکه ساحت بالقوهگیهای انسانی آنان را نیز در برمیگیرد.
۲- نامههای صمد بهرنگی، گردآوری اسد بهرنگی، انتشارات امیرکبیر ۱۳۵۷، ص ۱۵
۳- کندو کاو در مسائل تربیتی ایران، صمد بهرنگی، انتشارات شبگیر، آذر ۱۳۳۶، ص ۷۶
۴- همان، ص ۷۷
۵- صمد بهرنگی، مجموعه مقالات
۶- کندو کاو در مسائل تربیتی ایران، ص ۱۱۳
۷- مجموعه مقالات
———————————
منبع: تأمین ۲۴
http://tamin24.ir
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.