احمد پوری: بچه میلیاردر ۱۶ ساله روسی اینترنت را شوک کرد

گریشا نوه گور نکلیودف میلیارد معروف روسی ، با فیلم های خود اینترنت را شک کرد. دختران برای پول در خیابان پستانهایشان را نشان می دهند، زنان بگونه ای عاشقانه او را می بوسند، یکی دیگری پول رامی خورد، همه این کارها دریافت پول انجام می شود! او این فیلم ها را در کانال یوتیوب می گذارد تا تحقیر این آدمها را کامل کند!… چند نمونه از کارهای او را در زیر می آوریم. ….

بچه میلیاردر ۱۶ ساله روسی اینترنت را شوک کرد
نویسنده: احمد پوری

کارل مارکس: پول خود یک کالاست، شیئی خارجی که قادر است به مایملک خصوصی هر فرد تبدیل شود. به این ترتیب، قدرت اجتماعی به قدرت خصوصی اشخاص تبدیل می‌شود. از این روست که جامعه‌ی باستانی پول را به دلیل تمایل به نابودی نظم اقتصادی و اخلاقی محکوم می‌کرد.

پول

اگر پول زیادی داشته باشی و حوصله ات سر رفته باشد چکار می کنی؟ “گریشا مامورین” پسر بچه ۱۶ ساله می داند که چکار باید بکند! او ویدئوهای سریال درست می کند تا نشان دهد مردم به خاطر پول تا کجاها حاضرند از مرزهای خود فراتر روند و به خواستهای او عمل کنند!

گریشا نوه گور نکلیودف میلیارد معروف روسی ، با فیلم های خود اینترنت را شک کرد. دختران برای پول در خیابان پستانهایشان را نشان می دهند، زنان بگونه ای عاشقانه او را می بوسند، یکی دیگری پول رامی خورد، همه این کارها دریافت پول انجام می شود! او این فیلم ها را در کانال یوتیوب می گذارد تا تحقیر این آدمها را کامل کند!… چند نمونه از کارهای او را در زیر می آوریم.

او در خیابان از زنان و دختران می خواهد در مقابل ۱۰۰ اورو پستانهایشان را عریان کنند یا او را عاشقانه ببوسند. اسم ویدئو امروز او چنین است. ” امروز خواهیم دید که مردم بخاطر پول تا کجاها پیش می روند!” این فیلم در یوتیوب توسط مردمی که برنامه او را دنبال می کنند بیش از یک میلیون بار مشاهده شده است!

تاکتیکهای او برای بعضی از مردم کارگر هستند ولی برای بعضی از افراد دیگر را بشدت عصبانی می کنند. یک دختر بچه در جواب او می گوید: ” چی ؟ تو مست کردی؟ ”

یکی از کسانی که قربانی بازی های اوست یک اسکناس ۱۰۰۰ روبلی را می خورد تا از او ۱۰٫۰۰۰ روبل که معادل ۱۵۰ یورو هست بگیرد. مردی هست که بخاطر ۲۵۰ یورو حاضر شد ادرار او را بخورد! در فیلم می بینم که این بچه میلیاردر در یک پارک در لیوانی ادرار میکند و به دست مردی میانسالی می دهد. او با زجر تمام بخاطر پول ادار او را می نوشد!

سرانجام در این فیلم می بینم که یک پسر با شخصیت در مقابل در خواست او از روی نیمکت پارک بلند می شود و چنان ضربه جانانه ای به صورت او می زند که روی زمین غلط می زند و بسرعت از آنجا دور می شود!

http://www.metronieuws.nl/…/russisch-rijkeluiskind-choqueer…


پول خداست، حرص و آز پادشاه و فساد گرداننده بازی

قدرت سهمگین یک حزب سیاسی نامرئی همه جا حاضر که نام آن «پول» است. جامعه ما را در تمام سطوح ممکن از انسانیت تهی کرده و در منجلاب خود غرق و مسموم می کند. این بچه میلیارد روس با تحقیر بیکران انسانها، نابود کردن شخصیت و کرامت انسانی قربانیان نظام کاپیتالیستی، فقرا و افراد محتاج به پول به کثیف ترین وارزانترین راه ممکن برای خودش کسب معروفیت می کند.

مردی که برای دریافت ۲۵۰ یورو با انزجار آشکار ادرار او را می نوشد بخاطر تحقیر درونی ایی که شده است بسرعت از پارک بیرون می رود…! یک لحظه فکر کنید این مرد میان سالی که احتمالا زن و بچه و فامیل دارد، آشنایانش فیلم او را ببینند! او چگونه می تواند در آن جامعه غرور انسانی اش را که له شده است ترمیم کند؟ نظام سرمایه داری تا این درجه انسانها را از خود بیگانه می کند! شعار هرچیز بهایی دارد و هر نا کالایی را می توان به کالای قابل فروش و سودآور تبدیل کرد، در نهایت تاسف در این فیلم به واقعیت می پیوندد! خوشبختانه بودند دو دختر کم سن و سال و آن جوانی که او را نقش زمین کرد، نشان دادند که شخصیت و کرامت انسانی قابل داد و ستد و فروشی نیست! …

این بچه لوس بی وجدان که از تحقیر انسانها وسیله سرگرمی برای خود و دیگران درست می کند. درسش را روان است. در پایان فیلم می بینیم که او برای دو نفر از فقرا غذا می دهد تا نشان دهد دست نوازشی به سر فقرا هم میکشد تا انتقادات دیگران را بی اثر کند! درست مانند جنگهای که کشورهای امپریالیستی که در خاورمیانه راه انداخته اند و گروهی را برای نجات بعضی از قربانیان ناخواسته روانه میدان جنگ می کنند تا نشان دهند که هنوز هم اصول راهنمای آنها حقوق بشر و دمکراسی است! هرچند که یک مملکت را با خاک یکسان می کنند ولی بفکر قربانیان بی گناه هم هستند! و این فیلم ها را رسانه های بین المللی هزاران بار نشان می دهند تا جنایات آنها را تلطیف کرده و زیر گلهای زیبا پنهان کنند!

چنین است نظام سرمایه داری و سرمایه داران که حتی در این دوران بحران اقتصادی از فقر قربانیان نظام سوء استفاده کرده شخصیتشان را در درونشان خرد میکنند و برای خودشان بیش از یک میلیون نفر هوادار پیدا می کنند! در عین حال تبدیل شخصیت و کرامت انسان به کالا را بطور عینی و علنی به مرحله اجرا می گذارند! بر اجساد انسانهای ضعیف و محتاج و غرور شکسته آنها خود را بالا می کشند و حقارت بی پایان خود را بقدرت پول پشت گلها و دکورهای زیبا… پنهان می کنند! در چنین جامعه ای و در این مناسبات کاپیتالیستی تقریبا همه از خودبیگانه هستند، هم کسیکه خودش و پرنسیپهای انسانی اش را می فروشد و هم کسیکه آنها را می خرد!

در نقد قدرت پول و روابط کالایی در جامعه سرمایه داری که در تمام سطوح اجتماعی تلاش می کنند همه چیز، حتی طبیعت و علم و شخصیت و هویت و عشق انسانهارا را به مدار کالاهای قابل خرید و فروش و سود آور بکشند… مارکس جامعه کمونیستی را تصور میکند که انسان خودش را بازیافته و دیگر از خود بیگانه نیست. در آن جامعه تنها معادل های واقعی با هم معاوضه می شوند. هنر با هنر … و عشق با عشق قابل تعویض است نه با پول!… در باره چنین جامعه ای می نویسد:ه

” بگذار انسان را انسان، و رابطه اش با جهان را رابطه ای انسانی فرض کنیم. آنگاه، عشق فقط با عشق، اعتماد با اعتماد، … قابل تعویض خواهد بود. اگر می خواهی از هنر لذت ببری بایستی از لحاظ هنری پرورش یافته باشی. اگر می خواهی بر دیگران تاثیر بگذاری، باید واقعا دارای اثر تشویق کننده و برانگیزنده بر دیگری باشی. هریک از روابط تو با انسان و طبیعت بایستی تجلی مشخصی، یعنی هماهنگ با محمول اراده ات، از زندگی فردی واقعی تو باشد. اگر عشق بورزی بی آنکه در پاسخ عشقی برانگیزی، یعنی اگر عشق تو همچون عشق، عشقی متقابل ایجاد نکند،اگر با ابراز وجود خودت بعنوان عاشق، نتوانی خود را دوست داشتنی کنی، آنگاه عشق تو عقیم، یک نگون بختی، خواهد بود.”

دستنوشته های فلسفی اقتصادی – مارکس – ص۱۲۳

پول که توسط انسانها برای خدمت به اجتماع و راحت تر کردن زندگی انسانها، ساخته شده بود، تبدیل به چنان خداوند قادر مطلقی شده است که همه به پرستش داوطلبانه قدرت الهی و شیطانی اش کمر بسته اند!

نظام سرمایه داری تمامی خصوصیات انسانی و حیوانی و مادی و معنوی و … را از کیفیت شان تهی کرده و تبدیل به یک کمیت قابل اندازه گیری می کند! هر آن ناکالایی را به کالای قابل فروش تبدیل کرده و همه چیز را با متر پول می سنجد!

عشق، ناموس، شرف، افتخار، ماتم، عزاداری، افسردگی … همه چیز را قابل خرید و فروش با پول می پندارند! معتقدند تنها کمیت قیمت ها با هم فرق دارد! زیرا این نظام تمامی کیفیت ها را در آن کمیت قابل شمارش بنام پول ذوب و نابود کرده است!

ازخودبیگانگی انسانها در مقابل پول و آنالیز مارکس
” پول، از آنجاکه خاصیت خریدن همه چیز و به تملک خود در آوردن اشیاء را دارد، شیئی است که داشتن آن بیشترین ارزش را دارد. شمولیت این خاصیت، مبنای قدرت مطلق پول است. لذا همچون قادرمطلق تلقی می شود. پول واسطه میان نیاز و اشیاء، میان زندگی انسان و وسایل معیشت اوست. اما، آنچه که در زندگی من وساطت می کند، در موجودیت انسانهای دیگر برای من نیز وساطت می کند. پول برای من در حکم آن شخص دیگر است. ”

دستنوشته های اقتصادی – فلسفی ۱۸۴۴ مارکس ترجمه محمدرضا ج و نهال ناشر: انجمن آزادی

مارکس شعری از گوته و ویلیام شکسپیر را نقل می کند ….

در تفسیر این شعر ها مارکس می گوید:

” شکسپیر بخوبی سرشت پول را تصویر میکند. برای فهم حرف او، اجازه دهید کار توضیح را با قطعه گوته آغاز کنم.

آنچه از طریق وساطت پول از آن من می شود، آنچه قادر به پرداختنش هستم، یعنی آنچه پول می تواند بخرد، من صاحب پول، همان هستم. قدرت من بهمان عظمت قدرت پول است. خواص پول، خواص و قوای خود من (دارنده پول) است. بنابراین آنچه هستم و آنچه قادر به انجامش هستم، به هیچ وجه توسط فردیت من تعیین نمی شود. من زشت هستم، اما می توانم زیباترین زنان را برای خود بخرم. در نتیجه، من زشت نیستم، چرا که نیروی دافعه زشتی، بوسیله پول معدوم شده است. من بعنوان یک فرد فلج هستم، اما پول بیست و چهار پا در اختیارم قرار می دهد. بنابراین، فلج نیستم. انسانی نفرت انگیز، غیرمحترم، بی روح و احمقم، اما پول احترام انگیز است، پس صاحب آن نیز همینطور است. پول خوب ترین است. پس دارنده آن نیز خوبست. علاوه بر این پول مرا از دردسر غیرمحترم بودن راحت می کند. بنابراین من محترم فرض خواهم شد. من احمقم اما از آنجائیکه پول شعور واقعی همه چیزهاست، چگونه دارنده آن می تواند احمق باشد؟ بعلاوه او می تواند افراد با استعداد را برای خود بخرد. امری که موجب تسلط او بر افراد با استعداد است، آیا با استعدادتر از آنها نیست؟ آیا من که قادرم با قدرت پول هرآنچه را که قلوب انسانی در اشتیاقش می طپد، داشته باشم، دارای همه امکانات انسانی نیستم؟ و لذا آیا پول من ناتوانی هایم را به ضد آن بدل نمی کند؟

اگر پول همان حلقه ای است که من را با زندگی انسانی، جامعه را با من، و من را با طبیعت و انسان پیوند می دهد، آیا حلقه همه پیوندها نیست؟ بدین سان آیا در عین حال عامل جهان شمول همه گسستگی ها نیز نیست؟ پول ابزار واقعی گسستگی و پیوستگی، و محرک شیمیائی جامعه است.

شکسپیر مشخصا بر دو خاصیت پول تکیه می کند:
یک: پروردگار ناپنهان است. استحاله همه کیفیات انسانی و طبیعی به ضد خود است. واژگونی و درهم ریختگی همه جانبه همه چیزهاست، عناصر ناهمگون را به برادری فرامی خواند.

دو: فاحشه و پاانداز عمومی میان انسانها و ملت هاست.

قدرت به اشتباه انداختن و واژگون نمایاندن همه کیفیات انسانی و طبیعی، قدرت به برادری خواندن ناممکن ها، یعنی قدرت الهی پول، در خصیصه پول بعنوان زندگی نوعی خودبیگانه کننده و بیگانه شده انسانی نهفته است. پول مکنت بیگانه شده انسانیت است.

آنچه را که من بعنوان یک انسان قادر به انجامش نیستم، و لذا آنچه را قوای فردی من قادر به انجامش نیست، پول برایم امکان پذیر می کند. بنا براین پول هریک از این قوا را به آن چیزی که نیست، به ضد خود تبدیل می کند.

اگر من در اشتیاق داشتن وعده ای غذا باشم، یا اگر به سبب ناتوانی در راه رفتن خواستار سوار شدن به دلیجان باشم، پول دلیجان و غذا را برایم فراهم می آورد، یعنی امیال مرا از تصور به واقعیت، از موجودیتی تصویری به موجودیتی واقعی استحاله می دهد. پست پول در امر وساطت در حکم قدرتی حقیقتا خلاق است.

تقضا برای فرد بی پول نیز وجود دارد، اما تقاضایش آفریننده خیالی محض است که برای من، برای شخص ثالث، برای… نه موجودیتی دارد و نه تاثیری، ولذا غیرواقعی و بدون عین باقی می ماند. تفاوت بین تقاضای موثری که توسط پول حمایت می شود، با تقاضای غیرموثری که مبتنی بر نیاز، میل، عواطف و مانند آن است در حکم تفاوت بین وجود و تفکر، بین تصور صرفا درونی با تصوری است که خارج از ذهن من موجودیتی، بعنوان عین واقعی، دارد.

اگر پولی برای مسافرت ندارم، نیازی – هیچ نیاز واقعی و تحقق یابنده ای – به مسافرت ندارم. اگر استعداد تحصیل داشته ولی پول برایش نداشته باشم، استعدادی ندارم، یعنی استعدادی موثر و حقیقی ندارم. بعکس، اگر واقعا استعدادی برای تحصیل نداشته ولی انگیزه و پولش را داشته باشم، آنوقت استعدادی موثر خواهم داشت. پول، وسیله و قدرت خارجی و جهانشمول است که تصور رابه واقعیت و واقعیت را به تصوری محض بدیل می کند. پول قوای واقعا انسانی وطبیعی را به تصورات تجریدی صرف، یعنی به عیوب و توهماتی زجرآور، استحاله می دهد، و از سوی دیگر، عیوب و توهماتی واقعی، قوائی که در واقع ناتوان بوده و فقط در تصور فرد هستند، را به قوا و قدرتهای ذاتی واقعی بدل می کند. لذا بدین سان، پول واژگون کننده فردیت ها و تبدیل آنها به ضد خودشان، و پیوند دهنده کیفیاتشان با کیفیاتی متناقض است.

پس پول بصورت قدرت واژگون کننده فرد و پیوندهای اجتماعی پدید می آید، پیوندهایی که دعوی هستی قائم بذات دارند. وفاداری را به بیوفائی، عشق را به تنفر، تنفر را به عشق، حسن را به عیب، عیب را به حسن، بنده را به آقا، حماقت را به درایت، و درایت را به حماقت بدل می کند.

از آنجائیکه پول – به مثابه مفهوم زنده و فعال ارزش – همه چیز را درهم می ریزد و عوض می کند، در حکم سرگشتگی و جابجایی همه جانبه همه چیزهاست، دنیاید واژگونگی است، سرگشتگی و جابجایی همه کیفیات انسانی و طبیعی است.

کسیکه قادر به خریدن شجاعت باشد، ولوبزدل، شجاع است. پول نه با کیفیتی معین، چیزی مشخص و یا قوه خاصی از انسان، بلکه با کل جهان عینی انسان و طبیعت معاوضه می شود. از اینرو از دیدگاه دارنده آن، هر کیفیت و محمولی را با هر کیفیت و محمولی دیگر معاوضه می کند، ولو متناقض یکدیگر باشند. پول به برادری خواند عناصر ناهمگون است، پول ضد و نقیض ها را به هماغوشی وا می دارد.

در اثبات اینکه حرفهای مارکس چقدر به روز هستند مثال قدرت پول و برلوسکونی بسیار ارزنده است و آئینه تمام نمای جهان متمدن و دمکراتیک سرمایه داری است. برلشکونی که بیش از ۲۵۰۰ پرونده در دادگاه های ایتالیا دارد… از رابطه با مافیا، رابطه با دختر بچه های کم سن و سال، دزد و فساد مالی، … سه بار اراده کرده است نخست وزیر یک کشور متمدن و دمکراتیک اروپایی شود به هدفش رسیده است! این حقیقت که چنین وقایعی در جهان غرب اتفاق می افتد قبل از هر چیز بیانگر فساد و ضعف دمکراسی و سیستم های سیاسی حاکم بر جوامع ماست، که با پول همه چیز را می توان خرید!

بقول سیو – اونیل : ” حزب پول در تلاشی به طول قرن ها، با ابداع نیازهای جعلی به انباشت ثروت و نمادهای وضع موجود، در جهت کشتن تمام کشش های انسانی، خفه کردن هر گونه تلاش خلاقانه برای استفاده از اوقات فراغت به روشی سازنده، جایگزین کردن کلیه چیزهایی که ارزش واقعی خواهد بود، عمل کرده است…

نیروی ویرانگر بازار آزاد، هر چه را که در سر راهش قرار دارد، در خود له می کند. این بازار به همین منظور ابداع شده و نام این بازی، فاشیسم است. این سیستم بدتر از هر رژیم فاشیستی است که تاکنون وجود داشته است، چرا که قدرت بیشتری دارد و عملاً هیچ مخالفی ندارد؛ چرا که بی قانونی عمدتاً در پشت پرده ای از اسرار و دروغ پنهان شده است…

دامنه این تأثیر گذاری تا جایی بوده که اکنون مردم عموماً متقاعد شده اند که پول در ذات خود ارزش است؛ و نه وسیله، که هدف است.”

فاحشه بودن لزوما به معنی تحت اللفظی کلمه تن فروشی نیست. فروختن پرنسیپها و اعتماد انسانی … بدترین نوع فحشا است… در این شرایط سخت چقدر نادر هستند انسانهایی که بوی اعتماد بدهند و شبیه حرفهایشان باشند!…

احمد پوری ( هلند ) ۲۴ – ۰۶

———————————————
منبع: طبقه دات کام
https://tabaqe.com

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.