حمید رضایی: پورشه‌سواری، موضوعی فراتر از دور دور کردن- گزارش میدانی درباره فساد در نظام ولایی

بعد از سال‌ها تبلیغ ساده‌زیستی و ادعای سادگی و پاکی نظام اسلامی حالا بوی گند همه چیز در آمده است. فساد، جزو جدا نشدنی از بافت سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی شده است. اسمش دیگر فساد نیست، رفتار عادی قدرت در ایران همین است که اخبارش به عنوان فساد پخش می‌شود. ….

رادیو زمانه:
حسن روحانی، رییس‌جمهوری ایران، پنجم اردیبهشت ماه امسال در همایش سراسری فرماندهان، روسا و مدیران نیروی انتظامی ایران (ناجا)، گفت که پلیس موظف به اجرای اسلام نیست؛ تنها یک وظیفه دارد و آن، اجرای قانون است.

Police 1

وسیله اجرای قانون!
این سخنان روحانی در کمتر از ۲۴ ساعت، توسط ولی فقیه پاسخ داده شد. فرمانده جدید نیروی انتظامی در حضور علی خامنه‌ای گفت که دفاع از ارزش‌های انقلابی و اسلامی سرفصل‌های اقدامات ناجا است و علی خامنه‌ای، بازی را به زمین دلواپسی‌های پدران و مادران ایرانی کشاند و گفت: «مقابله با ناامنی‌‌های روانی در جامعه همچون نگرانی خانواده‌ها از حضور فرزندان‌شان در خیابان‌ها و بوستان‌ها به دلیل احتمال کشیده شدن آن‌ها به سمت مواد مخدر یا نگرانی از کشانده شدن جوانان به سمت فحشا و منکرات، بسیار با اهمیت‌تر از مقابله با ناامنی‌‌های فیزیکی است و باید با چنین ناامنی‌هایی به‌طور جدی مقابله شود.»

خامنه‌ای، «جولان دادن برخی جوان‌های سرمستِ غرورِ ثروت با خودروهای گران قیمت در خیابان‌ها» را یکی دیگر از مظاهر ایجاد ناامنی روانی در جامعه برشمرده و دستور داد که نیروی انتظامی با آن‌ها مقابله کند.

پورشه خودروهای لوکس
ماشین‌های لوکس در تهران

سپس صدا و سیمای جمهوری اسلامی وارد عمل شد و با پخش تصاویری از ویراژ ماشین‌های لوکس در خیابان‌ها، از جانب «مردم» خواهان برخورد مسئولان با پدیده «دور، دور کردن» شد.

در مرحله بعد جانشین رییس پلیس راهنمایی و رانندگی پایتخت از تشدید برخورد با تخلفات شبانه و دوردور کردن خودروها خبر داد و اعلام شد برای محکم‌کاری، نیروهای انتظامی در کنار پلیس راهور مستقر می‌شوند.

در نخستین شب اجرای این طرح حدود ۱۵۰ خودرو را توقیف کردند و رانندگان آن‌ها برای تشکیل پرونده به پلیس امنیت معرفی کردند. حالا جوانان پورشه سوار تبدیل به سوژه سایت‌ها و روزنامه‌ها شده‌‌اند و بحث‌های مجازی در این رابطه به کری‌خوانی شبیه است. بسیاری می‌گویند که در شرایط بد اقتصادی، جولان این خودروهای لوکس دهن‌کجی به مردم است و عده‌ای می‌گویند که مخالفت با لوکس‌سواری ناشی از عقده است و هر کسی پول داشته باشد چنین ماشین‌‌هایی می‌خرد. این گزارش سعی دارد به جنبه دیگری از این مسئله بپردازد.

پایانی بر افسانه‌های ساده‌زیستیِ اسلامی
«م»، از فعالان سیاسی قدیمی ایران است و چند سالی است که تصمیم گرفته بیشتر به فعالیت‌‌‌های اجتماعی بپردازد و مستقیم با سیاست درگیر نباشد. به قول خودش آن‌قدر خبر بد در زندگی شنیده که دیگر خبری نمی‌تواند او را هیجان‌زده کند؛ حتی خبر برخورد شدید با دور دور کردن!
او درباره این موضوع به رادیو زمانه می‌گوید: «بعد از سال‌ها تبلیغ ساده‌زیستی و ادعای سادگی و پاکی نظام اسلامی حالا بوی گند همه چیز در آمده است. فساد، جزو جدا نشدنی از بافت سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی شده است. اسمش دیگر فساد نیست، رفتار عادی قدرت در ایران همین است که اخبارش به عنوان فساد پخش می‌شود.»

او در ادامه می‌گوید: «مردم ناراحت هستند و حالا دغدغه خامنه‌ای این است که تا حد ممکن مصادیق آشکار این تضاد طبقاتی و فسادها را محو کند تا بتواند انکار کند. الان رسوایی قابل انکار نیست و هر کس انکار کند یعنی خودش در فساد دست دارد. به قول یکی از دوستان مذهبی ما، ابوذرها و عمارها همگی آقا و فرزندان‌شان آقازاده شده‌اند. ترکیبی از سرمایه‌داران قدیمی و سرمایه‌دارهای جدید که اغلب در دوران تحریم‌ها به ثروت‌های نجومی رسیده‌اند. سال‌های اول خانواده‌ها را می‌فرستادند خارج کشور و آن‌ها که می‌مانند پشت دیوار ویلاها تفریح می‌کردند و نمی‌خواستند کسی متوجه بشود. حالا زمانه عوض شده و تعدادشان زیاد شده است. از ویلاهای دور افتاده آمده‌اند داخل شهرها. رفته‌اند بالای برج‌ها و بچه‌‌های‌شان سوار پورشه و مازراتی می‌شوند و در خیابان‌ها ویراژ می‌دهند. بالای برج مشکلی نیست چون مردم نمی‌بینند. این ماشین‌ها را مردم می‌بینند و خامنه‌ای دستور داده تا ماشین‌ها را جمع کنند چون هر کس ببیند اول می‌پرسد این‌ها بچه‌های چه کسانی هستند؟ »

از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۲، در مجموع هزار و ۷۶۲ دستگاه “پورشه” وارد ایران شده است. روزنامه خراسان در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ماه ۹۴، در گزارشی ارزش واردات این نوع خودرو‌ را دو هزار و ۶۰۰ میلیارد تومان برآورد کرده است. این در حالی است که واردات محصولات بی‌ام‌و، مرسدس بنز، مازراتی، هیوندا، تویوتا و … مورد توجه قرار نگرفته است.

در روزهای اوج تحریم، ورود نیمی از کل محصولات لوکس شرکت پورشه به ایران تعجب رسانه‌های اروپایی را نیز بر‌انگیخته بود. فرانس پرس در تعجب بود که چطور ثروتمندان ایرانی ۱۱۰ تا ۳۶۰ هزار دلار برای خرید خودروهای لوکس می‌پردازند، در حالی که مزد اداره کار برای کارگر ایرانی کمتر از ۲۵۰ دلار در ماه تعیین شده است. رادیو بین‌المللی چین هم از درک علت واردات خودروهای سوپر اسپرت به کشوری که محدودیت سرعت در بزرگراه‌های آن زیر ۱۲۰ کیلومتر در ساعت است، عاجر شده بود.

ایران، بهشت واردکنندگان
در اوج فشار تحریم‌‌های اقتصادی ناشی از فعالیت‌های هسته‌‌ای جمهوری اسلامی، قیمت همه کالاها و خدمات در ایران بین دو تا سه برابر افزایش یافت، داروهای خاص کمیاب شد و تولید در ایران به دلیل نبود مواد اولیه کاهش یافت اما در همین زمان واردات اقلامی مانند زین اسب، قلاب ماهیگیری و چوب بستنی به ایران ادامه داشت و خودروهای لوکس در لیست ۱۰ کالای عمده وارداتی به ایران قرار داشت.

اختلاف قیمت ترخیص یک دستگاه بنز اس۵۰۰ از گمرک و قیمتی که در بازار فروخته می‌شود، نشان می‌دهد که وارد کننده تقریبا ۶۰ درصد سود می‌کند.

واردکنندگان خودروهای کیا، هیوندای و پورشه، سودهای بین ۳۰ تا ۵۰ درصدی دارند. به نظر می‌رسد که در ایران واردات هر برند خارجی در دست یک خاندان است و برای دور زدن هر ممنوعیت وارداتی، سوراخ‌‌های قانونی مختلفی وجود دارد. صاحب یک کارگاه تولیدی با ۱۸ کارگر می‌گوید: «دور، دور وارد کننده است. بازار دست وارد کننده است. تولید صد برابر واردات زحمت دارد و سودش کمتر است. نمی‌صرفد.»

در دولت‌های مختلف جمهوری اسلامی، همواره گروه‌های وابسته به جریان حاکم و نزدیکان‌شان با استفاده از ارز دولتی اقدام به واردات کالا و فروش آن‌ها با قیمت آزاد کرده‌اند تا از ثمرات قدرت بهره‌مند شوند و همچنین پشتوانه مالی برای انتخابات بعدی را فراهم کنند. این رانت‌ خواری در دولت احمدی‌نژاد به دلیل اختلاف ۳۰۰ درصدی بین قیمت ارز دولتی و ارز آزاد، سود سرشاری را نصیب حامیان احمدی‌نژاد و طرفدارن فعالیت‌‌های اتمی جمهوری اسلامی کرد.

دولت روحانی از این افراد با نام کاسب و دلال تحریم نام می‌برد اما از برخورد شفاف با تخلفات مالی صورت گرفته خودداری می‌کند. در دوران تحریم‌ها، دولت محبوب علی خامنه‌ای، با ارز دولتی اقدام به وارد کردن خودروهایی کرده است که حالا خود خامنه‌ای دستور برخورد با دور دور کردن آن‌ها را می‌دهد. مهدی غضنفری، از وزرای دولت احمدی‌نژاد، به تخصیص ارز دولتی برای وارد کردن خودروهای لوکس اعتراف کرده است. این در حالی است که طبق قانون ارز دولتی باید برای واردات کالاهای اساسی یا استراتژیک هزینه شود و مشخص است که خودروی لوکس نه کالای اساسی است و نه استراتژیک.

1
خودروهای لوکس برای فروش

علی، یک ترخیص‌کار گمرک است. او معتقد است مساله واردات خودروهای لوکس، پیچیده‌تر از آن است که به قدرت مالی یک خاندان خاص وابسته باشد: «هر کس یک جعبه کفش از کمرگ ترخیص کرده باشد می‌داند که برای واردات و صادرات برند، باید به نصف گمرک‌چی‌ها حق و حساب داد. هر محموله سنگینی بیاید یا بخواهد برود، کل کارمندها گوش به زنگ می‌شوند. برای این محموله‌های سنگین از سازمان بنادر تا کمرگ و راهنمایی و رانندگی را باید توی مشت داشته باشی. خود بازار هم هست و برای این‌که از دستت بیرون نکشند، باید از وزارتخانه و مجلس، با یک تلفن بیایند پشتت.»
این ترخیص‌‌‌‌‌کار معتقد است که واردات آن‌چه که «محموله‌های سنگین» می‌نامد، به جز قدرت اقتصادی به روابط سیاسی و حکومتی هم نیازمند است.

مشکلات حقوقی ماشین‌های لوکس برای مردم عادی
علی‌رضا راننده تاکسی است. عصبانی و بی‌ملاحظه‌، در حال فحاش دادن به زمین و زمان است؛ گر‌چه حرف رکیک نمی‌زند. عصبانیت و دشنام‌های نفرین‌گونه‌ او به بغض ختم می‌شود: «دو سال و هشت ماه نگهبان کارخانه بودم. می‌رفتم کلاس تراشکاری که استخدام شوم اما اخراجم کردند. سه ما بیکاری کشیدم تا با طلاهای مادرم و قرض و مکافات، این پیکان را خریدم. چیزی در نمی‌آید. ماشین توی خرج است، هرچه در می‌آید، می‌رود. این خدایی که می‌گویند کجاست؟»

اسم پورشه و ماشین خارجی که می‌آید به حالت انفجار درمی‌آید و در نهایت بحث به دست‌فرمان راننده‌ها می‌کشد: «همین خب! این نیست که هر که ادعا کند خیلی راننده است. هر چقدر هم که دست‌فرمان داشته باشی، ممکن است یک خلی پیدا بشود و بیاید بزند به شما. برای همه هم پیش آمده. پورشه توی سرش بخورد. همین ماشین ۱۰۰ میلیونی‌ها و ۲۰۰ میلیونی‌ها را هم نمی‌شود جواب داد. وای به روزی که حرف یک میلیارد ماشین باشد. کسی که این ماشین‌‌ها را پلاک می‌کند فکر اینجایش را کرده؟ عقل ناقص هر خری می‌فهمد دو تا ماشینی که قیمت یکیش هزار برابر آن یکی است، نباید کنار هم راه بروند. به خدا راست می‌گویم. یا لاین آن‌ها را جدا کنند یا ما بدبخت‌ها را. خیال آدم راحت می‌شود.»

یک راننده ۶۱ ساله که به گفته خودش مجبور است کار کند، از اختلاف روحیه صاحبان ماشین‌های معمولی و ماشین‌‌های لوکس می‌گوید: «سمند که چیزیش نمی‌شود؛ بزنی به پراید، چه می‌دانم ۴۰۵، از اینها، صدی پنجاهش با پول توی جیب درست می‌شود. کم و کسر بیاید بالاخره مقصر یک کاری می‌کند که جمع بشود اما پشت حسینیه ارشاد، یک سمند مادر مرده‌ای از پهلو زده بود سپر و چراغ یک بنز را آورده بود پایین. با پسرش دو نفری کار می‌کردند روی ماشین، مدارک مانده بود دست پسرش. پیرمرد بیچاره به افسر می‌گفت الان با موتور دارد می‌آورد. این کارت ملی فعلا دستت باشد. پسره‌ بی‌کس و کار مفت‌خور از آن طرف هوار می‌کشید که مملکت قانون ندارد. دلم برای پیرمرد سوخت. اینها یک مشت بی‌ادب، بی‌شخصیت، بی‌خانواده و تازه به دوران رسیده هستند که ده سال دیگر می‌شوند همه کاره مملکت و همه را درسته می‌خورند.»

اقتصاد پیچیده نیست

یک اقتصاددان ایرانی به زبان ساده و قابل فهم به بررسی اثرات واردات خودروهای لوکس بر اقتصاد ایران می‌پردازد. او به رادیو زمانه می‌گوید:

«اقتصاد پیچیده نیست، ذهن انسان پیچیده است. طرح‌های پیچیده‌ای ارائه می‌شود اما بعد از آنکه اثراتش روشن می‌شود مشخص می‌شود که یک کلاه‌برداری ساده بوده که با فرمول‌های مختلف و تئوری‌های کلامی رنگ شده است. از طرفی دیگر کشورها چند صد سال است اصولی را برای پیشبرد اقتصاد خود به کار می‌بندند که خیلی ساده است اما در ابعاد بین‌المللی برای کشورهای کوچک و بزرگ جواب می‌دهد.»

او سپس به موضوع خودروهای لوکس می‌پردازد: «من مخالف واردات کالاهای مصرفی و بی‌فایده هستم، به خصوص خودرو. ماشینی که ۳۰۰ کیلومتر در ساعت سرعت دارد در کدام خیابان ایران به کار می‌آید. توجه داشته باشید که در تجمل‌گرایی مرفهین، این بدترین نوعش است. فردی شاید ۱۰ میلیارد تومان هزینه کند و بنایی بسازد. کاخی یا ویلای آنچنانی. این یک بنا است که ماندگاری بالایی دارد. می‌تواند بعدها به موزه یا یک مکان تفریحی-توریستی تبدیل شود، اما ماشین چه؟»

این اقتصاد‌دان اما بحثی جامعه‌شناسانه را مطرح می‌کند. او می‌گوید: «نکته دیگر اما این است که نباید به شیوه خشن جلوی این آقازاده‌ها را گرفت. جامعه باید این گروه را در خودش بپذیرد تا احساس امنیت کنند و پدرهای‌شان از ترس این‌که روزنامه‌‌ها بنویسند فرزندان‌شان ماشین لوکس سوار می‌شوند، آن‌ها را نفرستند به آمریکا یا اروپا. اگر یک ماشین یک میلیارد تومانی یک نفرشان را در ایران نگاه می‌دارد، بسیار خوب؛ اجازه بدهیم بماند چون اگر برود تبدیل به یک مجرای خروج ازر از کشور می‌شود. شما فکر می‌کنید هزینه زندگی نوه‌های خمینی که در خارج از ایران زندگی می‌کنند چقدر است. فکر می‌کنید کمتر از قیمت یک پورشه یا لامبورگینی است؟»

صحبت‌های این اقتصاددان مفصل، اما طرح او برای سامان یافتن اوضاع بسیار ساده‌ است: «یا خدا یا پیشرفت! قواعد دینی را کنار بگذارند تا مهاجرت نخبگان فکری و سرمایه‌داران کند شود و شاید روزی روند معکوس پیدا کند. دولت ۱۳۰ درصد عوارض ورود می‌گیرد، برای جنسی که تولید نکرده است از شرکت تولید کننده سود بیشتری می‌گیرد. نگران این ماشین‌ها نباشید. فرزندان مقامات حکومتی را به کشور برگردانند و اموالی که در خارج از کشور به صورت سرمایه ثابت درآمده است را یا به ایران منتقل کنند یا در همانجا به سمت تولید کالاهای تکنولوژیک ببرند تا حداقل انتقال تکنولوژی به ایران داشته باشیم.»

سرخوردگان، بهت زدگان و ناباوران

بخش از جامعه ایران در تصور اعداد و ارقام دچار مشکل است. خانمی خانه‌دار و دارای چهار فرزند می‌گوید: «اینها از کجا می‌آورند؟ برای اینکه یکی این‌قدر پول داشته باشه باید چاه نفت داشته باشد. دکتری که عمل می‌کند و این همه پولدار است، پرشیا سوار می‌شود. یک میلیارد تومان یعنی خیلی. چقدرش ارث بوده مگر؟ کارشان چی است؟»

2
ماشین‌ها و خانه‌های گران‌قیمت در ایران
یک کارگر ۴۹ ساله هم از تغییر ناگهانی وضعیت می‌گوید: «یک زمانی کسی که وضعش خوب بود ماشین داشت، نهایتش یک ویلا شمال داشت، بچه‌اش دانشگاه آزاد می‌رفت، رستوران هم می‌رفتند. چیزهایی که الان تلویزیون نشان می‌دهد و مردم می‌گویند مغز آدم سوت می‌کشد.»

از میانه صحبت‌های یک خانم کارمند مشخص می‌شود که موبایل و شبکه‌های مجازی به مردم کمک کرده‌اند تا بفهمند در ایران چه خبر است. او به رادیو زمانه می‌گوید: «من هر روز صفحه‌های بچه‌های پولدار تهرانی را در اینستاگرام نگاه می‌کنم. همه نگاه می‌کنند. مثل فیلم‌هاست. به برادرم نشان دادم خیلی عصبانی شد. گفت اگر این‌ها زندگی می‌کنند ما چه غلطی داریم می‌کنیم؟ من فکرش را هم نمی‌کردم در ایران همچین چیزهایی داشته باشیم.»

یک خانم ۲۶ ساله هم می‌گوید: «مردهای ایرانی جنبه دیدن این چیزها را ندارند. من عکس‌های اینستاگرام بچه پولدارها را به دوست پسر، برادر، پدر و پسر عموهایم نشان داده‌ام. همه‌شان حسودی کردند. دخترها وقتی نگاه می‌کنند لذت می‌برند اما مردها حسودی می‌کنند. قانون دنیا این است: کسی که می‌خواهد خوب زندگی کند باید خوب پول در بیاورد.»

یک خانم ۲۸ ساله هم که در یک بیمارستان کار می‌کند معتقد است که باید بین ثروت به وجود آمده از «کار و تولید» با ثروت ناشی از «دلالی و رابطه» تفاوت قائل شد. این خانم می‌گوید: «مردم با کسی که کارخانه درست کرده است و شغل ایجاد کرده مشکلی ندارند. من دیده‌ام خیلی احترام می‌گذارند. یک نفرشان یک بنز مدل بالا زیر پای پسرش است اما کسانی که او را‌‌ می‌شناسند حسادت‌‌ نمی‌کنند چون این آقا مثل پدرش بیشتر وقتش مشغول کار است. ولی کسی که دلالی‌‌ می‌کند به نظرم لیاقت این ثروت‌‌‌ها را ندارد و پول‌شان را از گرانی‌ تحمیل شده به مردم جمع می‌کند.»

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.