فریبرز رئیس دانا: به مناسبت روز جهانی کارگر اول ماه مه ۲۰۱۵ ( ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۴)

سرمایه ی جهانی برای فتوحات تازه تر می آید
روز جهانی کارگر را به نماد و بهانه ای برای انگیزه بخشیدن و آگاهی دادن در برابر واقعیت های رنج آور موجود و روند های مخاطره آمیز آینده تبدیل کنیم. روز جهانی کارگر مبارک باد. گام هایمان برای پیمودن راه های نجات از سلطه استوارتر باد. ….

به مناسبت روز جهانی کارگر اول ماه مه ۲۰۱۵ ( ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۴)
فریبرز رئیس دانا

سرمایه ی جهانی برای فتوحات تازه تر می آید

شنیدم گوسفندی را بزرگی
رهانید از دهان و دست گرگی
شبانگه کارد بر حلقش بمالید
روان گوسفند از وی بنالید
گر از چنگال گرگم در ربودی
چو دیدم عاقبت گرگم تو بودی

کارگران ایران روزتان مبارک . این مقاله را به مناسبت این روز با توجه به شرایط خاص اقتصادی و کارگری ایران نوشته تقدیم تان می کنم .

گرداب های اقتصادی هولناک تازه ای برای طبقه ی کارگر ایران ، شامل کارگران صنعتی ، کارگران کشاورزی ، معدن کاران ، کارگران و کارکنان خدماتی و آموزشی و درمانی و دیگر هم ردیف های اجتماعی آنان دهان گشوده اند . در آستانه ی روز کارگر در این سال ، نشانه های جدی از فعال شدن این گرداب های تشنه به حیات کارگران به چشم می خورد . جامعه ی ایران از مدتها پیش منتظر بروز نتایج توافق هسته ای است . آن بخش از این جامعه که می داند در ظهور این نتایج معجزه ای بیرون نمی آید اکثریت مطلق را دارد . آه سرد آنان دیر زمانی است که به گوش رسیده است . شاید سهم کوچکی از این بخش با آگاهی کافی می تواند علت نا امیدی خود را تحلیل کند ، اما بخش اعظم نا امیدان، بنابه تجربه و استنباط غریزی شده ، این تلخ کامی را انتظار می کشند .

خوش بر احوال ها البته شامل لایه های ۱۰ تا ۲۰ درصدی بالایی جامعه می شود به اضافه ی بوروکرات ها و تکنوکرات ها و کارمندان یا کاسب کاران طبقه ی متوسط. آنها از مدتها پیش دل در گروی اعجاز آمریکایی بسته بودند ونه تنها آمادگان برای کمر بستگی به نظام آمریکایی ملی (! ) بلکه افراد عادی نیز در میان آنان مشکل بتوانند خود را از این توهم برهانند . آنها راه دیگری برای امیدواری ندارند . وقتی روح تسلیم شدگی روح انسانی را تسخیر می کند ، عقلانیت به ابزار عبودیت تبدیل می شود. ثروتمندان ، سرمایه داران خصوصی ، سرمایه داران بوروکراتیک ، عناصر و رده های بالای دولتی منتظر ظهور نتایج سحر توافق اند .
آنها می دانند که ۳۰ تا ۴۰ میلیارد دلار در کوتاه مدت و ۴۰ تا ۵۰ میلیارد دیگر در میان مدت ، از محل ذخایر ارزی گرفتار شده ی کشور در کاروانی به راه افتاده است که مقصد آن کاروانسرا های خودی است و نه رباط هایی درون زندگی اجتماعی مردم . آبی که به مزرعه می آید اگر قرار است همان جا در مدخل ورود به زیر زمین برود مزرعه را آبیاری نمی کند، پس دل خوشیِ نهال های کوچک وجهی ندارد.

اما این شرایط و محدودیت های ساختاری ناشی از سلطه قدرت سرمایه داری چند وجهی ایران البته دور دیگری از تضاد و رقابت در میان صاحبان سرمایه و مدیران دولتیِ مستقیماٌ مرتبط با سرمایه را بر می انگیزد. نه جناح دلواپس مذاکرات و نه جناح مشتاقان آن هیچ کدام چشم از منابعی که می آید بر نمی دارند. بخشی از جناحی که از جهت سیاسی فعلاٌ بازنده است، از هم اکنون به پیشواز تبریک گویی در پیروزی مذاکرات رفته است تا راه حرکت کاروان به کاروان سرای خودی را هموارتر سازد و ره به “بی راهه ها” ببندد . بخش دیگری خود را آماده کرده است حالا که می رود بساط برکات ناشی از تحریم برچیده شود ، جور دیگری از در شانتاژ و مسئله سازی سیاسی بر آید تا به سهم خود برسد . جناح حکومتی ، که همانا نئولیبرال های وطنی – اسلامی اند می دانند مسیر کاروان به کاروان سرا کدام است . گفت اگر ” علی ساربان است می داند شتر را کجا بخواباند”. با این وصف آینده نه تنها راه به صلح بر سر سفره ی غنیمت نمی برد ، بلکه آبستن برخوردهایی است که فرزندش ، البته نه لزوماٌ، می تواند حامل راه گشایی برای نمایندگان واقعی طبقه ای کارگر و تهی دستان باشد . اما وضع چندان هم روشن نیست .

آن گردابی که یاد کردم در واقع از دو جا تا کنون عمق و بلعندگی خود را نشان داده است . در همین خیابان های تهران این دو جلوه را دیدیم . یکی حضور وزیر خارجه ی استرالیا بود، یعنی همان بانویی که آمده بود با دولت لبخند و کلید و توافق و تدبیر قرار بگذارد تا پناهندگان بی پناه ایرانی را به اجبار به کشور برگرداند ، صرف نظر از سرنوشتی که در انتظار شان است .

این تصمیم و روابط مودت آمیز مربوط به آن پس از مدتها، مرارت ، تبعید به جزایر پرت و دوردست، سکونت اجباری در اردوگاه های متمرکز، سرگردانی، غرق شدن کشتی پناهندگان در آب ( که دست کم یک مورد آن مشکوک به تعمدی و جنایت کارانه بودن است). البته جزیی از برنامه ی دولت ( فعلاٌ محافظه کار ) استرالیا برای کنترل مهاجرت است زیرا استرالیا مهاجران قانونی را نیز می پذیرد. اما این دولت اندازه نگه می دارد: آن قدر کارگر بیاید که به کارهای عادی و پست مورد نیاز ما برسد یا احیاناٌ متخصص هایی که سرمایه داری استرالیایی نیاز دارد. کارگران مازاد بر نیاز که در میان مهاجران غیر قانونی اند ، کالاهایی به دریا ریختنی اند و اگر چشمان نگرانی موضوع را می پاید آنها را باید با همین انگ تصمیم گرانه ی ” غیر قانونی ” و ” مازاد بر نیاز ” به مبدا حرکت شان باز گرداند. ظاهر قضیه هر چه باشد این یک تهاجم ضد کارگری است . استرالیا پول های ایرانی و عرب و جاهای دیگر را به در یا نمی ریزد، روی چشمش می گذارد .

آن خانم وزیر خارجه که شیطانه ای برای دفاع از منافع سرمایه داری استرالیا و سیاست های شبه فاشیستی آن است در ایران خنده تحویل داد و خنده تحویل گرفت و سرنوشت کارگران مهاجر را چنان متزلزل کرد که آب های حول گرداب ها می کنند . وقتی این خاتون سرمایه به بازار تهران رفت و گرداگردش نگهبانان رسمی دولتی هم بودند ، تا آنجا که عکس ها گواهی می دهند یک دختر بی خبر از همه جا و رشد نایافته ی سیاسی دوید و با او عکس یادگاری گرفت : هدیه ای برای پیروزی دولت و سرمایه داری استرالیا و شبه فاشیست های کشور برای نشان دادن معجزه ی خنده در دیپلماسی زنانه پوشیده در لبخند ؛ و همان قدر پوشیده که موهای اودر زیر روسری پرپری نیمه پوشش اش . پیروزی او در متن سیاست های اولترا نئولیبرالی دولت روحانی چندان دشوار نبود اما زخمی که بر پیکر توسعه ی اجتماعی مردم ما زد دشوار درمان شود .

جلوه ی دوم ، تیم ۳۰-۴۰ نفری آمریکایی بود که برای برقراری حسن رابطه از پائین پا به تهران گذاشته بود . آنان نماینده ، خبر رسان و مشاهده گر جریان سرمایه گذاری خارجی آمریکایی، به مقصد ایران بودند. دسته جمعی به رستورانی هم در شمال تهران رفته بودند و با قیل و قال شماری عکس هم انداخته بودند. تا اینجای قضیه اشکالی ندارد. روزنامه ی روحیه باخته کیهان، ارگان رسمی مادون محافظه کاری و سرمایه داری درونی و بسته، البته با تمسخر نوشت که طرفداران فضای باز اقتصادی و سرمایه گذاری خارجی بی خودی ذوق زده نشوند، زیرا آنها فقط توریست بوده اند: انشاءاله بچه گربه است . اما مسئولان ذی ربط و وارد به کنه ماجرا گفتند نخیر آنها کاوشگران سود و فرصت اقتصادی بوده اند . آنها امیدوار آمدند و شادمان رفتند . در دولت جدید هیچ نماینده سرمایه و هیچ فرستاده ی ضد کارگری از ایران نا امید بیرون نمی رود . توافق ها در راه اند.

سرمایه گذاری خارجی چه عیبی دارد و چرا پر از حسن نیست . این پرسشی است که کم مایگان عرصه ی علم اقتصاد و نمایندگان بورژوازی ایرانی – اسلامی مدام در برابر ما مطرح می کنند . انتظارشان این است که ما متعصبانه از جامعه ای صددرصد بسته دفاع کنیم که در آن سرمایه ی خارجی راه ندارد و سکون و عقب ماندگی نیز سایه افکنده است . نه . اتفاقاٌ ما می دانیم که برای استقلال و رشد و رونق سرمایه و سرمایه گذاری لازم است اما هم زمان این را هم می دانیم ” نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند ” . صاحبان سرمایه هرگز تائید نمی کنند که اگر کارگران ” مازاد ” در واحدشان باشد یا کارگران بر سر کارهایی بروند که خودشان می خواهند و نه مدیران، می توانند کارگران مفیدی باشند، که سهل است ، آنها زیان بخش اند ( البته برای سود سرمایه گذاران). پس چه گونه است که در مورد سرمایه ی خارجی ( و اساساٌ سرمایه ) این منطق را نمی پذیرند.

سرمایه گذاری خارجی از کجا می آید ؟ چه هدفی دارد ؟ در کجا به کار می افتد؟ کدام منابع را به کار می گیرد ؟ با محصول تولیدی چه می کند ؟ چه ضایعات زیست محیطی و چه آسیب های اجتماعی به بار می آورد ؟ سودها را کجا می برد ؟ جای کدام سرمایه گذاری را در جامعه می گیرد ؟ چه تاثیری بر اقتصاد دارد ؟ آثار تورمی ، بیکاری و اختلال زایی آن کدام اند ؟ چه گونه با کارگران وتشکل های صنفی آنها برخورد می کنند ؟کدام منابع را می برند ؟ در چه سیاست های واقعی و حاکمیت ملی و مردمی دخالت می کنند ؟ پشت پرده چه می کنند؟ با کدام شبکه های فساد مرتبط اند؟ جای رشد چه تکنولوژی ای را می گیرند؟ به کدام مسیر رشد درونزا لطمه می زنند ؟ چگونه با سرمایه بومی می آمیزند و فریب کارانه افسانه سرمایه داری و رشد اقتصاد ی ملی سر می دهند؟ چگونه بر روند خدمات رفاهی تاثیر می گذارند؟ چه کالاهای سرمایه ای ، واسطه ای و مصرفی را در اقتصاد راهی تولید می کنند ؟ چه پوشش های ظاهری ای دارند؟
خواننده می تواند به این پرسش ها ییفزاید اما نمی تواند سر از راز آن سرمایه گذاری ها در آورد مگر آن که اقتصاد شفاف ، سالم ، منصفانه و مردمی باشد . اصلی ترین کار برای این منظور تشکل های آزاد ، نظارت دمکراتیک ، مطبوعات آزاد ، حق انتقاد و از همه مهم تر حضور فعال و موثر طبقه کارگر در سرنوشت اقتصادی کشور است . سرمایه های خارجی با سیاست دولت تدبیر جوی توافق پذیر با ایدئولوژی نولیبرال ، همراه با کاروان ارزهای آزاد شده راهی سرزمین ما می شوند . کارشناسان و نمایندگان مردمی وکارگری بر آنها نظارتی ندارند . بدین سان می توان انتظار داشت که پاسخ به پرسش ها بالا هول و ولای آن گرداب ها را افزون می کنند.

آینده سرمایه گذاری خارجی ایران گرچه روشن نیست ولی آن قدر روشن است که بدانیم انگیزه ی غالب سود بری و غارت منابع و فشار بر طبقه کارگر اصلی ترین نیروی حرکت آنها است که لباس خوش دوخت برد برد را به تن می کند، لباسی که البته برای مردم و کارگران تا کنون چیز مسخره ای بوده است و چیزی مانند توافق هسته ای که میلیاردها دلار هزینه ی ملی را نادیده گرفت و بدین دل خوش داشت که در عوض جلوی ضرر را گرفته ایم که خودش منفعت است. نه! جلوی ضرر گرفته نشده است . ضررهای بیشتری در راه اند . امپریالیسم زنده و فعال و مکار است و راه آن در ایران باز گشوده است. تا نظارت کامل و دموکراتیک در کار نباشد ، تا طبقه کارگر به حقوق حداقلی خود دست نیابد ، تا تصمیم های اقتصادی برای مردم روشن نباشند و نقد نشوند و از دیدگاه کارشناسان در مقیاس گسترده و مردمی برخوردار نشود، تا اقتصاد از سلطه ی دو گونه ایدلوژی نئولیبرالی (احمدی نژاد ی و هاشمی ای) بیرون نیاید و با خردمندهای همگانی تدوین نشود، زیان های بیشتری در راه خواهند بود. مسئله فقط در ناامیدی از کاروان به راه افتاده ی دلارها به نفع رفع گرفتاری مردم و توسعه ی همه جانبه نیست، بلکه در آن سیاست هایی نهفته است که دست از گریبان جامعه و اقتصاد بر نمی دارند. سرمایه داری بوروکراتیک و موسساتی و خصوصی ایران برای اتحاد با سود سلطه گران خارجی معمولاٌ تزلزل نشان نمی دهند. به هوش باشیم.

روز جهانی کارگر را به نماد و بهانه ای برای انگیزه بخشیدن و آگاهی دادن در برابر واقعیت های رنج آور موجود و روند های مخاطره آمیز آینده تبدیل کنیم. روز جهانی کارگر مبارک باد . گام هایمان برای پیمودن راه های نجات از سلطه استوارتر باد.

—————————————————
منبع: صفحه فیس بوک فریبرز رئیس دانا
https://www.facebook.com/raisdana.dad?fref=nf

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.