فرشته قاضی: بازجوی من یک بیمار جنسی بود

روزنامه نگاران و فعالان اجتماعی و سیاسی زیادی در دوران بازداشت با اتهام های اخلاقی تهدید و شکنجه شدند اما «فرشته قاضی» یکی از اولین زنانی بود که پس از آزادی، از این موضوع آشکارا سخن گفت. ….

ایران وایر:

تا پیش از این که در اتاق بازجویی با چشم‌بند و رو به دیوار بنشیند، هرگز تصور نمی‌کرد بازجوها او را با مسایلی مثل تجاوز تهدید کنند و از او بخواهند به اتهام روابط نامشروع با کسانی که حتی یک بار هم آن ها را ندیده است، اعتراف کند.

روزنامه نگاران و فعالان اجتماعی و سیاسی زیادی در دوران بازداشت با اتهام های اخلاقی تهدید و شکنجه شدند اما «فرشته قاضی» یکی از اولین زنانی بود که پس از آزادی، از این موضوع آشکارا سخن گفت.

او  سال ۸۳ به همراه چند روزنامه‌نگار دیگر به دستور «سعید مرتضوی»، دادستان وقت تهران دستگیر شد. پرونده پر جنجال آن ها که با عنوان «پرونده سایت‌های اینترنتی» معروف شد، مورد توجه رسانه‌های بین المللی قرار گرفت و حاشیه‌هایش پس از آزادی روزنامه نگاران هم ادامه داشت. زیرا آن ها پس از آزادی ساکت نماندند و از شکنجه‌ها، رفتارهای غیرقانونی، اتهام های غیراخلاقی و تهدید به تجاوز و… حرف زدند.

فرشته قاضی همراه دیگر روزنامه نگاران یک بار آن چه بر او در دوران بازداشت گذشته بود را در جلسه «هیات نظارت بر قانون اساسی» شرح داد و یک بار در دیدار با «هاشمی شاهرودی»، رییس وقت قوه قضاییه.

آن چه می‌خوانید، روایت فرشته قاضی از تهدیدها، برخوردهای پس از بازداشت و شنیدن اتهام های غیر اخلاقی است.

پیش از بازداشت، خبر داشتید در بازجویی‌ها اتهام هایی مانند روابط نامشروع و مسایل غیراخلاقی به شما وارد می‌شود؟

خیر. آن مقطع مثل الان نبود که راحت درباره مسایلی مانند تهدید به تجاوز شدن و یا متهم شدن به رابطه  نامشروع و تحت فشار قرار گرفتن سر مسایل اخلاقی- که وجود خارجی نداشت اما حربه  بازجو بود برای اعمال شکنجه- حرف بزنند. به شکل غیرمستقیم می شنیدیم که فلان روزنامه نگار یا فعال سیاسی که بازداشت شده، به او اتهام شرب مشروبات الکلی یا مواد مخدر زده اند یا رابطه نامشروع و… اما چون هیچ وقت خود آن ها حرفی نمی زدند، برای ما در سطح شایعه باقی می ماند. برای همین خود من هیچ وقت تصور نمی‌کردم اگر بازداشت شوم چنین چیزهایی مطرح می‌شود.

وقتی این مسایل در بازجویی‌ها مطرح شد، چه واکنشی نشان دادید؟

بسیار شوکه شدم. مدتی گیج بودم و واقعا نمی توانستم چیزهایی را که می دیدم و می شنیدم، باور کنم. دست به اعتصاب غذا زدم اما بی فایده بود، هیچ تغییری ایجاد نشد. قاضی «ظفرقندی» گفته بود که نشانت می دهیم با زندانیان حرفه ای! چه رفتاری می کنیم. اعتصاب غذا را مربوط به زندانیان حرفه ای می دانست.

رفتار بازجو زمانی که این مسایل را مطرح می‌کرد، چه گونه بود؟

من بیش از هر چیز فکر می کنم بازجوی من یک بیمار جنسی بود و از طرح این نوع مسایل در بازجویی ها لذت می برد. این را از هم‌پرونده‌ای‌هایم که توسط همان فرد بازجویی شده اند هم شنیده ام. البته او را نمی دیدم. رو به دیوار و با چشم بند مرا می نشاندند و بازجو پشت سر من بود. اما لحن او و نوع صحبت کردن، ادبیات و واژه هایی که به کار می برد، هیچ‌یک نمی توانست نشان از یک آدم سالم باشد.

به طور مصداقی می‌توانید توضیح دهید که چه اتهام‌هایی مطرح می‌شد؟

مثلا از من می‌خواست به روابط نامشروع با آدم‌هایی اعتراف کنم که آن زمان  در راس امور قرار داشتند؛ از آقای «مصطفی تاج زاده»، «عطاالله مهاجرانی» و «محمدعلی ابطحی» گرفته تا خود آقای خاتمی. همه آن ها در آن زمان سمت های مهمی داشتند. در میان نام هایی که مطرح می‌شد، با چند نفرشان یا اصلا برخوردی نکرده بودم یا برخوردهای بسیار کوتاهی داشتم اما بازجو از من می‌خواست به رابطه نامشروع با آن ها اعتراف کنم. وقتی من چیزی نمی‌گفتم، خودش شروع به حرف زدن می‌کرد و با لحن بسیار مشمئز کننده و آزار دهنده‌ای که انگار دارد جزییات یک فیلم پورن را تعریف می‌کند، داستان هایی از روابط نامشروع تعریف می‌کرد.

آخر سر مجبور به اعتراف شدید؟

ببینید، برای من دو موضوع مطرح کردند و فشار می آوردند که یکی از آن ها را حتما قبول کنم؛ یا اتهام رابطه نامشروع را باید می‌پذیرفتم و یا اتهام جاسوسی را. من اتهام جاسوسی را پذیرفتم برای این که در این مورد فقط خودم باید جواب می‌دادم. اما اگر اتهام رابطه نامشروع را می‌پذیرفتم، پای آدم‌های دیگری وسط می‌آمد.

شما بازجویتان را دیدید؟

در ابتدا که در «بازداشتگاه مخفی» بودم، همیشه با چشم‌بند به بازجویی می‌رفتم اما یک بار که سر همین مسایل اخلاقی بحث می‌کرد، من به اعتراض از جا بلند شدم و چشم‌بندم را بالا زدم. بازجو هم از پشت دستش را روی صندلی کوبید و من با صورت روی دسته صندلی افتادم و دماغم شکست. بعد از انتقال به اوین، بازجویی‌ها تمام شده بود. فقط بازجو از من می‌خواست که جلوی دوربین اعتراف کنم. در این جلسه‌ها بدون چشم‌بند بازجو را دیدم و پس از آزادی متوجه شدم ایشان که به دو نام «کشاورز» و «فلاح» معروف بود، بازجویی از تمام هم‌پرونده‌ای‌های من را به عهده داشته است. جالب این جا است که یک سال و نیم پس از بازداشت، من یک سفر خارج از ایران داشتم و وقتی به ایران آمدم، از سوی دفتر پی‌گیری وزارت اطلاعات احضار شدم و آن جا دوباره با بازجویم روبه رو شدم.

آقای مرتضوی نقشی در بازجویی‌های شما داشت؟

در دوران بازداشت یک بار در بازداشتگاه توانستم صدای ایشان را تشخیص دهم. چون من به عنوان خبرنگار بارها در جلسه های محاکمه مطبوعات حضور داشتم، یک بار هم پیش از دستگیری، توسط ایشان بازجویی شده بودم. صدا و تکیه کلام‌های او را می‌شناختم و یک روز متوجه حضور او در بازداشتگاه شدم. اما بعد از بازداشت، ما بارها به دفتر ایشان رفتیم و توسط خودشان بازجویی شدیم.

او در مقام دادستان هم در بازجویی، اتهام های غیراخلاقی مطرح می‌کرد؟

سعید مرتضوی سعی می‌کرد به طور علنی این حرف ها را مطرح نکند اما یک بار که وکیل من را از اتاق بیرون کرد، بسیار زیاد به من نزدیک شد به طوری که وقتی صحبت می‌کرد، هوایی که از دهانش خارج می‌شد به صورتم می‌خورد. گفت هر کدام از حرف های بازجو می‌تواند به واقعیت تبدیل شود. بازجو در جریان بازجویی بارها من را تهدید به تجاوز کرد. می‌گفت «این جا یک سری مردها هستند که سالیان سال است زن ندیده‌اند، با آن ها هم سلولت می‌کنم» یا مثلا می‌گفت «تصادف در ایران زیاد اتفاق می‌افتد، شاید همسرت زیر ماشین برود» و… . وقتی مرتضوی گفت این‌ها می‌تواند حقیقت داشته باشد، بار دیگر شوکه شدم. من از دست بازجو شکایت داشتم اما دادستان داشت حرف های او تایید می‌کرد و خودش با بازجو هم‌دست بود.

بعد از آزادی درباره این برخوردها صحبت کردید؟

من از این موضوع بسیار صدمه دیدم، بنابراین در این‌باره به صورت علنی صحبت می‌کردم. معتقد بودم اگر کسانی که قبل از من بازداشت شده بودند، در این باره صحبت می‌کردند لااقل من تجربه شنیداری داشتم و آن‌قدر شوکه نمی شدم؛ حداقل در بازجویی ها با کمی آمادگی می توانستم کم‌تر آزار ببینم. یادم می آید فضا آن قدر بسته بود که حتی  وقتی درباره این رفتارها و اتهام‌های غیراخلاقی و غیرانسانی با همکارانم صحبت می‌کردم، بعضی از آن ها می‌گفتند «خب، این‌ها را نگو، به ضرر خودت است». اما من می گفتم چرا نباید بگویم؟ بنابراین وقتی آزاد شدم، بیش‌ترین موضوعی که درباره آن صحبت کردم، همین اعمال فشار از طریق اتهام‌های اخلاقی خلاف واقع بود. می خواستم حداقل کسانی که بعد از من بازداشت می شوند، بدانند چه در پیش دارند و در بازجویی ها چه مسایلی مطرح می شود. در دیدار با هر یک از مسوولانی که میسر می شد، این مساله را مطرح می کردم و بیش‌تر فکر می کردم طرح آن باعث می شود جلوی این مسایل گرفته شود. البته تصورم اشتباه بود و بعد از ما هم همین روند ادامه داشت و هم‌چنان نیز ادامه دارد.

در جلسه با آیت‌الله هاشمی شاهرودی به مسایل اخلاقی و روش بازجویی‌ها اشاره کردید؟

زمانی که پیش آقای شاهرودی می‌رفتیم، به ما گفتند در مورد مسایل اخلاقی که در بازجویی‌ها عنوان شده، حرفی نزنید و فقط مسایل سیاسی را بگویید. من گفتم اصلا مساله من فقط همین مسایل غیراخلاقی است. من به عنوان خبرنگار باید بدانم چرا به من درباره رابطه نامشروع و مسایل اخلاقی اتهام وارد شده و نمی‌توانم حرفی نزنم. زمانی هم که پیش آقای شاهرودی رفتیم، من پیش از هرچیزی شروع به بازگوکردن این برخوردها کردم. برخوردهایی را که با من شده بود با جزییات کامل شرح دادم. حال خودم آن قدر بد شد که وسط صحبت از جلسه بیرون رفتم. دیرتر آقای خاتمی به من گفت که آقای شاهرودی گفته این خانم حالش آن‌قدر بد بود که من تحت تاثیر قرار گرفتم.

چه کسانی به شما گفتند از این مسایل حرف نزنید؟

از کسانی که به نوعی کمک کرده بودند تا این دیدار شکل بگیرد؛ از معاون خود آقای شاهرودی تا حتی برخی هم‌پرونده‌ای‌ها که به خاطر فضای موجود، آن‌ها هم پرهیز می کردند از این که بگویند در بازجویی ها تحت چنین فشارهایی قرار گرفته اند. البته آن ها هم با جزییات کامل بیان کردند.

واکنش آقای شاهرودی پس از شنیدن این حرف ها چه بود؟

اولین حرفی که شاهرودی به ما زد، خیلی جالب بود. ایشان گفت: «آقای مرتضوی به من گفته که شما در اینترنت کارهای مبتذل کردید. عکس ائمه اطهار، حضرت امام، حضرت آقا (خامنه ای) و حتی خاتمی را هم مبتذل کردید و در اینترنت منتشر کرده‌اید.»
یادم می آید همان موقع به شکل نصیحت به ما گفت: «کامپیوتر چیز خوبی نیست. در خانه‌ام کامپیوتر دارم اما برای این که دخترم سراغ آن نرود و به گناه آلوده نشود، وقتی از خانه بیرون می‌آیم در اتاق را قفل می کنم.» این حرف ها را نقل به مضمون از قول آقای شاهرودی می‌گویم چون کلماتش را دقیق به خاطر ندارم.  آقای شاهرودی واقعا فکر می کرد این عکس هایی که مثلا با لباس زیر از آیت الله خامنه‌ای منتشر شده، ما درست کرده‌ایم و در سایت های اینترنتی قرار داده‌ایم و جرم ما این است. یعنی فکرش را بکنید، رییس قوه قضاییه اصلا نمی‌دانست جریان واقعی پرونده‌ای که همه جا، حتی در عرصه بین المللی مطرح شده و «کوفی عنان»، دبیر کل وقت سازمان ملل درباره‌اش صحبت کرده بود، چه است. وقتی شروع به صحبت کردیم، واقعا مشخص بود که شوکه شده. به ما نیم ساعت وقت داده بودند که صحبت کنیم و بعدش ایشان باید به یک شورایی می رفت. اگر اشتباه نکنم، «شورای عالی انقلاب فرهنگی» بود. اما وقتی ما شروع به حرف زدن کردیم، جلسه طول کشید و آقای شاهرودی به شورا نرفت و فقط به دقت به حرف های ما گوش می‌کرد.

این دیدار نتیجه‌ای هم داشت؟

پس از دیدار با آقای شاهرودی، دیگر ما از سوی مرتضوی احضار نشدیم و پرونده از دست او خارج شد. لازم است بگویم از زمان آزادی تا زمانی که به دیدار آقای شاهرودی رفتیم، ۱۳ بار از سوی مرتضوی احضار و بازجویی شده بودم.

شما بعد از این دیدار، به جلسه هیات نظارت بر قانون اساسی هم رفتید و درباره این مسایل صحبت کردید. واکنش‌ها در آن جلسه به چه شکل بود؟

حضور ما در جلسه هیات نظارت بر قانون اساسی پیش از دیدار با آقای شاهرودی انجام  شد. آقای خاتمی این هیات را مسوول بررسی پرونده ما کرده بود. ما در این هیات به طور کامل مسایل را توضیح دادیم؛ از اتهام های اخلاقی، جاسوسی و امنیتی گرفته  تا رفتارهای غیرقانونی؛ از بازداشت های غیرقانونی تا بازداشتگاه مخفی و هر آن چه که در بازجویی ها و بازداشتگاه و سپس زندان اوین گذشته بود. خب، خیلی متاثر شده بودند. دکتر هاشمی، آقای ابطحی و دکتر امینی واقعا متاثر بودند. اما یک نکته هنوز از آن جلسه توی ذهنم است که یادآوری آن به تلخی مرا می خنداند. فکر کنید همه مسایل را بیان کردیم، همه فشارها، از تهدید به تجاوز گرفته تا تهدید به بازداشت یا کشتن اعضای خانواده، بازجویی های غیراخلاقی  و امنیتی و ضرب و شتم و شکستگی بینی و… بعد یک باره آقای «هاشم زاده هریسی» که عضو مجلس خبرگان هم هست به من گفت من فقط یک سوال برایم مطرح شده خانم قاضی، بازجوی شما مرد بود یا زن؟

الان افراد زیادی درباره تجربه های خود در مورد بازجویی‌های غیراخلاقی حرف می‌زنند. وقتی از کسانی که به  تازگی بازداشت شده‌اند درباره تجربه‌ها و نوع اتهام‌هایی که مطرح شده می‌شنوید، چه قدر یاد تجربه‌های خودتان می‌افتید؟

واقعیت این است که برایم خیلی تلخ است و آزار می بینم. این  چیزی است که با پوست و گوشت و استخوان تجربه کرده ام و متاسفم که همه تلاش من و همکارانم برای بازگویی این مسایل با این امید که مسوولان جلوی تکرار این روند را بگیرند، نتیجه بخش نبوده است. ما با همه مشکلات، فشارها و خطرهایی که آن زمان وجود داشت، سکوت نکردیم؛ مصاحبه کردیم، نزد مسوولان مختلف رفتیم و شاید بعضی ها خود ما را هم زیر سوال بردند؛ خوششان نیامد و ما را دعوت به سکوت هم کردند که این مسایل را نگویید و فقط از بازجویی های سیاسی و امنیتی حرف بزنید. اما اهمیت ندادیم و باز گفتیم. ولی متاسفانه تصور ما اشتباه بود و این روند هم‌چنان ادامه یافت.

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.