پـویـان انـصـاری: دو خلافت ولی، با یک شمشیر خونین

فریاد کوبانی باشیم! ….

سی و شش سال پیش، شمشیر داعش ِ شیعه، توسط خلیفه اش، آفت الئه خمینـی قصی القلب که در بدو ورودش به ایـران گفت، “لا احسـاس”، تخم ِ کُشت و کُشتـار، اعدام و تـروریسـت را، در سرزمین لعنت شده از زمین و آسمان، بنـام ایـران، پخش کرد !!!

اعلام برپایی خلافت اسلامی شیعه ِ خمینی، که الحق و الانصاف یادگار سَلَف های پیشین اش است، از همان روزیکه بر اریکه قدرت نشست، زندانی کرد، شکنجه کرد، تیرباران کرد و اعدام کرد.

خلافت اسلامی شیعه خمینـی ناقص العقل، همراه بود با سقوط فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی یک خلق . در این مسیر پُـر پیچ و خم خونین مبارزاتی، این جنایتکـار تاریـخ بشریت (خمینـی جـلاد) بهتـریـن فرزندان میهن مان را در دهه شصت، سلاخی کـرد .

در واقـعیـیت امـر، خلافت شمشیر ِ ولی فقیه اسلامی، از همان روز ازل، خون ریخت و قتل عام کرد.

هر چند، از روز ازل، قـرن هـا گذشته است ولی، شمشیـر خونین آنها، همچنان در حال درو کردنِ نفس کشیدنِ انسان هاست که اینک تبلور آن شمشیر را، در خلافت اسلامی داعش سُنـی، می بینیم.

این حقیقتی است که، شمشیـر خونین داعش سُنی با شمشیر خونین داعش شیعه ولایت فقیه جمهوری اسلامی در قلع و قمع کردن مردم و خون ریختن آنها، هیچ تفاوتی با هم ندارند و یکسان عمل می کنند چرا که، هر دو، بنام “خداوندِ بزرگ!” و یا همان “الئه اکبر” اسلامی شلاق می زنند، تجاوز می کنند، گردن می زنند و اعدام می کنند.

هر دو خلافت، از خـون انسان ها که از لبـه ِ شمشیرشان می چکـد، لـذت ِ شهـوانـی، می برنند.

سی و شش سال است که شمشیر خلافت شیعه خمینی، بر فراز آسمان ایران، در حال خون ریختن است .

مردم ایران به ویژه جوانان آزادیخواه اش، با دست خالی، دراشکال گوناگونِ مبارزاتی، درمقابل شمشیر اهریمنان چمباتمه زده بر میهنمان، مقاومت می کنند.

سی و شش سال است که خلافت شیعه خمینی جنایتکار، میهن مان را اشغال کرده است ولی افسوس و صد افسوس که مـردم ستمدیده مان، نتوانستند آنها را بیـرون کنند هر چند، با دست خالی هم نمی توانند به جنـگِ شمشیر خونین آنهـا بـرونـد.

اما شاید، جوانان مبارز و بخشم آمده سرزمین مان روزی، صبرشان به سر رسد وهمان ماهی سیاه کوچولو صمد بهرنگی باشند که با خنجـری، شکم مُرغ ماهی خوار ( خلافت ۳۶ سالِ جمهوری اسلامی) را میـدرد .

از طرف دیگر، در این بُرهه زمانی، رزمندگـانِ کـوبـانـی بخصوص شیـرزنـان آن ها، نگذاشتند سرنوشت شان هم مانند لطیف، که در پایان داستان ۲۴ ساعت در خواب و بیداری، “پس از آنکه شُتر مورد علاقه اش را می فروشند آرزو می کند ایکاش مُسلسل پُشت ویترین به او تعلق داشت” شود، از این رو، قبل از اینکه خانه و کاشانه شان بدست جنایتکاران داعش بیافتد و به حرمسرای خلافت اسلامی درآیند، آرزوی لطیف قهرمان داستان صمد بهرنگی را در عمل پیاده کردند و تفنگ ها را از پُشت ویترین برداشتند و به جنگ نابرابر شمشیر خونین ِ داعش، رفتند.

اما نکته قابل توجه این است که، آن بخش به اصطلاح روشنفکـران ایـرانـی در لباس، مُفسر، تحلیلگر، گوینده، پُرفسور، استاد، دکتر، مهندس و غیره، در مقابل آزادیخواهانی که احیانأ در تظـاهـرات علیه نظام جهل و نکبت جمهوری اسلامی، گوجه یا تُخم مرغ گندیده ای بطرف مُزدوری از رژیم پـرت می کردند و یا او را هُل می دادند، آسمان و زمین را در رسانه ها و اینترنت بهم دوختن که مثلأ، آهای چه نشسته اید، دمکراسی ضربه فنی شد!  و برای رد گُم کردن در حمایت از رژیم جنایتکارشان، داد و فغان راه انداختند که، “فرق شما (آزادیخواهان) با آنها (حرب الهی ها) چیه !؟”

اینک که مبارزین کوبانی از تفنگ و مسلسل استفاده می کنند (وای خدا مرگم بده این دیگه خیلی خشونت آمیز ِ و اصلأ به فرهنگ و تمدن ما ایرانی ها نمی خوره!) نمی دانم چرا این دسته، خفخون گرفتند و نمی گویند، “پس تفاوت آنها (کوبانی ها) با داعش چیه!؟”

لطفأ هم تـوجیـه نفرمائید و بگوئید، این با آن، فرق دارد، چرا که از دید شما “روشنفکران” خشونت، خشونت است و از این نظر، محکوم است !!!

متاسفانه در این شرایط حساس و دردناک، نبردی خونین و تن به تن، بین مردم کوبانی با گله وحشی داعش از نوع رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی در ایران، در گرفته است، جنگی نابرابر که شاید به فاجعه اسفناکی ختم شود که مسلمأ این فاجعه، فقط نصیب مردم ستمدیده کوبانی می شود چرا که نیروی حیوانی وحشی داعش، به بـرکـتِ چپاولگران سرمایه های مردمی در جهان، در مقابل فقط تفنگ کوبانی ها، از تجهیزات جنگی مُجهزتری برخورد دارند.

این حقیقتی است انکار ناپذیر که با نیروهای جنایتکاری چون “بوکو حرام، طالبان و القاعده، داعش، شبـاب و جمهوری اسلامی در ایران”، نمی توان با زبان صلح آمیز و منطق و بدون مبارزه رو در رو و خشونت آمیز برخورد کرد. یا باید در برابر ارتجاع و جنایتکاران، در تمام شئون اجتماعی تحقیر شد و تو سری خورد و یا مانند مردم ستمدیده کوبانی، به مبارزه مسلحانه برخاست.

وقتی شرایط ناگوار مردم بستوه آمده کوبانی ها را تجسم می کنم آه از نهادم بلند می شود چرا که نمی توانم هیچ کُمک عملی به این سلحشوران بکُنم و افسوس می خورم چرا باید اینقدر ناتوان باشیم که از برون مرز نمی توانیم به یـاری مردم دربدر و آواره کوبانی بشتابیم !

جرا بـایـد حمایت ما از این خلق قهرمان فقط در شعـر، نوشته و … خلاصه شود!؟

بهرحال شاید، در این مبارزه نا متناسب، مردم ستمدیده کوبانی شکست بخورند ولی، آنها با مبارزه و  مقاومت در برابر نیروهای جنایتکار و تبه کار داعش، برگ زرینی در صفحات تاریخ درخشان مبارزات منطقه افزودند و تـاریـخ ساز شدند هرچند، تا رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی در ایران پا برجاست، مردم منطقه هیچگاه در امن و امان نخواهند بود.

واقعـأ این مقاومت و این پایداری مردم کوبانی ستودنی است .

پس بیائیم بهر وسیله ای که شده، پـژواک فـریـاد مـردم ستمـدیـده کـوبـانـی هـا باشیم چرا که همانطور که ذکر شد، ما در برون مـرز، کار دیگری، از دستمان بر نمی آید پـس، از این فـریـاد، دریـغ نکنیـم.

دوشنبه ۱۳ اکتبر ۲۰۱۴/ استکهلم

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.