حسین بهادری: جایزه صلح نوبل، طنزی گریه آور

وودرو ویلسون ـ رئیس جمهور امریکا درسال ۱۹۱۹ برنده صلح نوبل شد. از اقدامات ” ارزنده اجتماعی ” دولت او سیاست اجرائی کردن جداسازی نژادی کارمندان فدرال بود. ….

جایزه نوبل به وصیت، “آلفرد نوبل” سوئدی در سال ۱۸۹۵، پایه‌گذاری شد. قرار بود بمثابه ارزشمند ترین جایزه علمی در رشته‌های فیزیک، شیمی، پزشکی، ادبیات وصلح به افرادی تعلق بگیرد که در مسائل علمی، انسانی و اجتماعی ارزنده ترین خدمات را به جامعه بشری کرده باشند.
برای اهدای جوایز در هر رشته کمیته ای تشکیل شد. کمیته جایزه صلح نوبل نروژ وابسته به پارلمان کشور نروژ مسئول انتخاب کاندیداها وبرندگان جوایز صلح نوبل براساس پیشنهاد نهادهای ذیل می باشد.
- اعضاء هیئت اعطاء جوایز و اعضاء کمیته‌های نوبل (در رشته مخصوص خود)
- استادان برجسته دانشگاه و آن‌هائی که توسط اعطاء کنندگان جوایز انتخاب می‌شوند.
- اعضاء پاره‌ای از سازمانهای پارلمانی یا حقوقی بین‌المللی (برای جایزه صلح)
- اعضاء پارلمان‌ها و کابینه‌ها (برای جایزه صلح)
- برندگان سابق جوائز نوبل (در رشته مخصوص خود)

در سال ۱۹۰۱ میلادی، نخستین جوایز این بنیاد اهدا شد. طبق وصیت نوبل،قرار براین بود که جایزه صلح نوبل به افرادی تعلق بگیرد که در بوجود آوردن همبستگی بین ملت‌ها براساس احترام متقابل و یا در خلع سلاح عمومی و از بین بردن سلاحهای کشتار جمعی و انحلال ارتشها تلاش کرده باشند.

تئودرو روزولت ـ کلنل سابق ارتش امریکا، درسال ۱۹۰۶اولین رئیس جمهورامریکا بود که جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. امریکا از زمان جنگ با اسپانیا در سال ۱۸۹۹ نیاز به مسیری کوتاه برای اینکه کشتی‌هایش از ساحل غربی کالیفرنیا به ساحل شرقی این کشور برسانند، داشت، زیرا در آن زمان کشتی‌های آمریکایی برای اینکه از ساحل غربی به ساحل شرقی و بالعکس رفت و آمد کنند ناگزیر به دور زدن قاره آمریکای جنوبی از طریق تنگه ماژلان بودند. درآغاز دولت کلمبیا که در آن زمان پاناما جزو کشور کلمبیا بود از احداث کانال استقبال کرد. اما در آخرین روزهای پیش از آغاز عملیات اجرایی نمایندگان مجلس کلمبیا از اینکه حاکمیت بخشی از قلمروی کشورشان را به بیگانگان واگذار کنند با طرح واشنگتن برای احداث کانال پاناما مخالفت کردند.

در پی این تصمیم، به دستور روزولت رئیس جمهور، دولت آمریکا به طور آشکار ساکنان پاناما را علیه دولت مرکزی تحریک و مردم را به جدایی‌طلبی تشویق نمود. و در حمایت از جدائی طلبان کشتی‌های جنگی خود را در ساحل مقابل شهرهای کولون و پاناما مستقر کرده. ومانع مقابله نیروهای دولت کلمبیا با جدائی طلبان شد.

با حمایت نظامی امپریالیسم امریکا منطقه پاناما از کلمبیا جدا و اعلام استقلال کرد. در نوامبر سال ۱۹۰۳ امریکا، پاناما را به رسمیت شناخته و در روز ۱۸ نوامبر قرارداد احداث کانال میان ایالات متحده و پاناما امضا شد. براساس این قرارداد. یک نوار خشکی به عرض ۸ کیلومترازخاک پاناما به امریکا تعلق می‌گرفت. نقض حاکمیت یک کشور مستقل واشغال نظامی بخشی از آن، پاداشی بود که در سال ۱۹۰۶ جایزه صلح نوبل را نصیب آقای روزولت کرد!

وودرو ویلسون ـ رئیس جمهور امریکا درسال ۱۹۱۹ برنده صلح نوبل شد. از اقدامات ” ارزنده اجتماعی ” دولت او سیاست اجرائی کردن جداسازی نژادی کارمندان فدرال بود. در سایت ویکی پدیا درباره ویلسون آمده است “ویلسون که ابتدائاً با حق رای زنان همدل نبود، پس از این که فشار عمومی قانعش کرد که مخالفت با آن عقلانی نیست از حامیان عمدهٔ آن شد. گرچه به آفریقایی آمریکاییان قول داد «با آنها برای پیشبرد منافع نژادشان در آمریکا منصفانه رفتار می‌شود… ،» دولت ویلسون سیاست جداسازی نژادی کارمندان فدرال را پیاده سازی کرد. گرچه بعنوان رییس جمهور یک غول رؤیایی لیبرال مدرن پنداشته می‌شود، در زمینه پیاده سازی روابط بین نژادی، ویلسون «در اندیشه و سیاست‌هایش عمیقاً نژادپرست بود، و علی الظاهر با این وضع راحت بود.»”
اما در این دنیا وارونه و بنا به یک ضرب المثل قدیمی در زمانی که “آب سر بالا میرود قورباغه ابوعطا می خواند” در یک حالت غیرمنتظره در دهه ی ۳۰ قرن بیستم در شرایطی که نعره جنگ طلبی فاشیستها و نازی ها از آلمان، ایتالیا و ژاپن بشریت را تهدید می کرد، درکمال نا باوری و حیرت مردم صلح طلب و ضد جنگ در سراسرجهان، موسولینی درسال ۱۹۳۵ نامزد دریافت جایزه صلح نوبل می شود. و اسفناکتر اینکه مترادف با حمله آلمان نازی به لهستان و شروع جنگ دوم جهانی در سال ۱۹۳۹ هیتلر توسط برانت، عضو پارلمان سوئد نامزد دریافت جایزه صلح نوبل می شود. اما آش آن قدر شور بود که آقای برانت مجبور می شود نظر خود را تغییر دهد و نامزدی هیتلر، در نامه مورخ ۱ فوریه سال ۱۹۳۹ باز پس گرفته می شود. (جوایزصلح درسال۱۹۳۵و۱۹۳۹اهدا نمی شود)

جرج کاتلد مارشا (George Catlett Marshall,Jr)ـ یکی از رهبران نظامی آمریکا بین دو جنگ بزرگ جهانی، وزیرخارجه و وزریر جنگ بود. در مدت زمان جنگ جهانی اولچندبار به جبهه‌های ارتش آمریکا در فیلیپین فرستاده شد تا شیوه‌های نوین جنگ با نیروهای آزایخواه و استقلال طلب را بیاموزد. در طی جنگ با تجربیاتی که درمقابله با نیروهای میهن پرست کسب کرد، توانست در پست‌های حساس طراحی و آموزش شیوه‌های جنگی قرار بگیرد. بین سالهای۱۹۲۰ تا۱۹۲۴ سه سال در دانشکده ارتش چین تدریس کرده و درسپتامبر ۱۹۳۹ توسط روزولت فرمانده ستاد ارتش شد. او ماشین آدم کشی امریکا را با “بیش از ۲۰۰٫۰۰۰ مرد که تناسبی با نبردها و جنگهای نوین نداشتند و آموزشهایشان همه سنتی بودند براه انداخت. پس از دوره کوتاهی مصمم شد که دست به اصلاحاتی در ساختار ارتش بزند و برای همین در عرض سه سال (سال ۱۹۴۲) نفرات ارتش آمریکا را به هشت میلیون افزایش داد.”(نقل ازویکی پدیا)
مارشال در ابتدای جنگ کره به وضوح ضعف برنامه ی جنگی پنتاگون را روشن کرد. این عمل باعث شد ترومن او را جانشین وزیردفاع وقت کند.
درجنگ کره بین سالهای ۱۹۵۱تا ۱۹۵۳ زمانی که نیروهای آمریکایی نتوانستند بر ارتش آزادیبخش کره و متحدین چینی چیره شوند، سناتور مکارتی علناً به مارشال تاخت و او را متهم به توطئه کرد .

در سال ۱۹۵۲ آیزنهاور که کاندید ریاست جمهوری بود برای استفاده سیاسی جانب مکارتی را گرفت و از مارشال و سیاست او در جنگ کره هیچ دفاعی نکرد. علیرغم تمام این واقعه ها مارشال در سال ۱۹۵۳ موفق به کسب جایزه صلح نوبل شد . چون در منطق کارگزاران سیستم سرمایه داری “ارزنده ترین خدمات به جامعه بشری” یعنی طراحی و آموزش شیوه های نوین جنگی، افزایش نیروی جنگی ازدویست هزارنفر به هشت میلیون نفر و…

هنری کیسینجرـ که بین سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۷درعرصه سیاست خارجی امریکا نقش برجسته ای ایفاء می کرد. و به عنوان یکی از استراتژیست‌های ارشد امریکا، نقش مهمی درتعیین سیاست رهبردی امریکا در سطح جهانی داشت و دارد. با داشتن نقش انکار ناپذیردر بمباران کامبوج در جریان جنگ ویتنام در سال ۱۹۷۳ “مفتخر” به دریافت جایزه صلح نوبل می شود. اما ” خدمات ” او به صلح و همبستگی بین ملت‌ها براساس احترام متقابل و یا در خلع سلاح عمومی واز بین بردن سلاحهای کشتار جمعی و انحلال ارتشها، چه بود؟ کیسینجر بخاطر پشتیبانی مالی عربستان سعودی ازجنگ ویتنام از طرفداران سرسخت آل سعود بود و هست. در ۱۰ سپتامبر ۲۰۰۱، یک روز پیش از واقعه مشکوک۱۱ سپتامبر علیه او در دادگاه فدرال از طرف بازماندگان شیلیایی ژنرال رنه اشنایدر اقامه دعوی شده بود. او متهم به صدور دستور ترور ژنرال رنه اشنایدر به این علت بود که ژنرال حاضر نشده بود به دستور اوعلیه آلنده کودتای نظامی کند. درحالی که القاعده مسئول حملات ۱۱ سپتامبر معرفی شده بود و فامیل رهبر القاعده اسامه بن الادن با خاندان سعودی رابطه خونی و با خانواده بوش رابطه تجاری داشته و دارند درسال ۲۰۰۲ آقای کیسینجرازطرف بوش به عنوان رئیس کمیته بررسی واقعه ۱۱ سپتامبر گمارده می شود. حال پشت پرده چه بود خدا داند؟

در سال ۲۰۰۶ ، در کتاب “دولت انکار” نوشته “باب وودوارد” نوشته شد: “کیسینجر مدام با جرج بوش و دیک چنی ملاقات داشته و در مورد جنگ عراق توصیه‌هایی به آنها ارائه می‌کرده است. او در مصاحبه‌ای با پیتر رابینسون از موسسه هوور به تاریخ ۳ آوریل ۲۰۰۸، تاکید کرد اگر چه وی با حمله سال ۲۰۰۳ به عراق موافق بوده اما به نظر او، بوش جنگ علیه صدام را که گمان می‌رفت دارای تسلیحات کشتار جمعی باشد، دیر آغاز کرد”
“کیسینجر” همچین در مصاحبه‌ای درباره ایران و آمریکا می گوید: “آمریکا در حالِ گسترش دام برای روسیه و چین است و در این استراتژی آخرین میخِ “تابوت” ایران است. کشوری که هدفِ اصلی‌ اسرائیل است . جنگ می تواند شروع شود . من به پنتاگون گفته بودم که هفت کشورِ خاورِ میانه بدلیل منابع طبیعی آنها باید مهار شوند ، آخرینِ آنها ایران است . برای این استراتژی پنتاگون تقریبا خوب عمل کرده و فقط ایران مانده است . ایران می تواند شرایط را به نفعِ ما رقم بزند . ‌نیرو‌های جوانِ ما آمادگی چنین جنگی را دارد و ما می توانیم از پس آن بر بیائیم . اگر “نفت” را مهار کنیم ، کشور‌ها را مهار کرده ایم و وقتی‌ “غذا” را مهار کنیم ، ملت‌ها را مهار کرده ایم .به هر حال همه راه‌ها به ایران ختم می شود.” (قابل توجه طرفداران دمکراسی نوع بورژوای)
قبل از معرفی برنده گان اسرائیلی جایزه صلح نوبل که همگی از اعضای سازمانهای تروریستی بوده اند، ارائه شمایلی از سازمانهای تروریستی، صهیونیستها ضروریست. اصلی ترین گروه های ترور عبارت بودند از: هاشومیر (الحارس)،‌ بیتار، نوتریم، جیش الیهود، هاهیل (لواء الیهود)، هاگانا (الدفاع و العمل)، اتسل، اشترن و … .

هاشومیر ـ یک سازمان نظامی صهیونیستی است که در سال ۱۹۰۹ با هدف تامین امنیت شهرک‌های یهودی‌ نشین و حمایت از آن‌ها در فلسطین تشکیل شد. بیشتر اعضای این سازمان نظامی از حزب کار و از نخستین مهاجران روسی به اسرائیل هستند. با این وجود، هاشومیر با نظارت مستقیم حزب کار بر این سازمان مخالفت کرده‌است.

هاگانا یا هگانا یا هه‌گَنه ـ یک سازمان شبه نظامی با ایدئولوژی صهیونیستی بود که سال ۱۹۲۰ به جای سازمان هاشومیر تشکل یافت. این سازمان به‌ تدریج به شاخه نظامی غیررسمی آژانس یهود تبدیل شد و علیه ساکنین فلسطین و حکومت قیم انگلیس توطئه می‌کرد.

اتسل ـ ازسازمان هاگانا به علت داشتن سیاست نرمش و سازشکاری در برابر اعراب و بخصوص انگلیسها انشعاب کرد. اتسل خواستار نشان دادن شدت عمل بیشتری در برخورد با اعراب بود. از این روی، خود مستقلأ به انجام عملیات نظامی علیه آنان روی آورد.
معروفترین حملهٔ نظامی اِتسِل، بمب گذاری هتل شاه داوود در تاریخ ۲۲ ژوئیه ۱۹۴۶ میلادی، بود که مرگبارترین حمله علیه دولت انگلیس در فلسطین اشغالی بود. در هنگام این حمله، مناحیم بگین نخست ‌وزیر سال ۱۹۷۷، رهبر گروه بود و عملیات به دستور او انجام شد. مقامات بریتانیا از مدت‌ها قبل و دههٔ ۳۰ آرگون را به عنوان «گروهی تروریستی» می‌شناختند.

لحیـ یک گروه کوچک شبه‌نظامی زیرزمینی بر پایه تفکر صهیونیسم بود که در سال ۱۹۴۰ میلادی تشکیل شد. این گروه توسط سازمان ملل و حکومت انگلیسی، به عنوان یک گروه تروریستی شناخته شده بود. گروه لحی در ۱۷ سپتامبر۱۹۴۸ فولک برنادوت دیپامات سوئدی را که میانجی ارشد سازمان ملل بین فلسطینی ها واشغالگران بود، ترور کرد.
با به رسمیت شناختن موجودیت اسرائیل در سال ۱۹۴۸ سازمانهای تروریستی در یک تشکل نظامی درهم ادغام شدند. بن گوریون، اسحاق شامیر، مناخیم بگین و آریل شارون از عالی جنابان خاکستری پشت پرده سیاست اسرائیل و از اصلی ترین برنامه ریزان ترورها بوده‌اند.

پروسه تشکیل دولت یهود

“ژابوتینسکی” را باید یکی از بنیان گذاران صهیونیسم و از تئوری ‌پردازان اصلی “دولت یهودی” دانست. او در پروسه جنگ اول جهانی “متفقین” را راضی کرد تا واحدهای رزمی مستقلی از یهودیان بنام “لژیون یهود” تشکیل شود. در۲۳آگوست سال۱۹۱۷ “لژیون یهود” اعلام موجودیت کرد. به دنبال صدوراعلامیه بالفور، یازده هزار یهودی عمدتا بنیادگرا به “لژیون یهود” پیوستند. بعد از اشغال فلسطین توسط انگلستان، پنج هزار نفر از آنان در تپه‌های مجاور شهر “نابلس” مستقر شدند. در این مدت “ژابوتینسکی” فرماندهی گروه‌های گشت شبانه “لژیون یهود” را برعهده داشت. “لژیون یهود” پس از پایان جنگ، اسمأ منحل شد، ولی هزاران یهودی آموزش دیده در این لژیون، چند سال بعد، شالوده “هاگانا” را شکل دادند. سازمان “هاگانا” در دسامبر سال۱۹۱۹ توسط “ژابوتینسکی” تأسیس شد. عملیات تروریستی “هاگانا”، زیر نظر امپریالیسم انگلیس صورت می گرفت. اقدامات تروریستی “هاگانا” در بیرون راندن فلسطینی ها از خانه و کاشانه یشان باعث جذب هرچه بیشتر صهیونیستها به – هاگانا- گردید. “هاگانا” پس از چند سال، عملاً به “شاخه نظامی آژانس یهود” تبدیل شد. این سازمان جهت پیشبرد اهداف خود یک سرویس اطلاعاتی به نام ” شای” ایجاد کرد که وظیفه آن گرد آوری اطلاعات برای فعالیتهای تروریستی”هاگانا” علیه اعراب فلسطینی و فعالین ضد اشغالگری درسایر کشور های عربی بود.

در”آ‍‍ژانس یهود”، “وایزمن” و “بن گوریون” برای بیرون راندن فلسطینیان از سرزمین مادری سیاست “گام به گام” را در پیش گرفته بودند. “ژابوتینسکی” و طرفداران افراطی‏اش با این سیاست حاکم بر ” آژانس یهود” مخالف بودند. او و طرفدارانش خواهان شدت عمل بیشترعلیه مردم فلسطین بودند. آنان با متهم کردن سازمان تروریستی “هاگانا ” به ضعیف عمل کردند، درسال ۱۹۲۳به تشکیل یک سازمان تروریستی دیگر به نام “بتار” دست زدند.
“ولادمیر ژابوتینسکی” در چهارم نوامبر سال۱۹۲۳، نظرات فاشیستی خود را در مقاله‌ای با نام “دیوار آهنین” که در مجله‌ای به نام “راسوی یت” به چاپ رسید، منتشر کرد. این نظرات به مرور زمان عملاً به “قانون اساسی” بخش بزرگی از “جنبش صهیونیزم” تبدیل شد.

در این مقاله آمده است: “…باید این رؤیای کودکانه را کنار نهاد که به تصور بعضی ممکن است به اعراب رشوه داد تا راضی شوند سرزمین خود را در اختیار ما بگذارند. استعمار صهیونیزم در فلسطین، دو راه بیشتر در مقابل خود ندارد؛ یا هدفش را رها کند، یا اراده و خواست سکنه بومی فلسطین را زیر پا بگذارد و در صورت تمایل به انتخاب شق اخیر، چاره‌ای ندارد جز آن‌ که علیه اعراب فلسطینی به زور متوسل شود. یعنی باید دیواری آهنین از سر نیزه به وجود آورد تا مردم بومی نتوانند جلوی پیشرفت اهداف ما را سد کنند، و بدانیم که غیر از این هیچ اقدام دیگری ما را به مقصود نخواهد رساند، گرچه در عین حال نیز نباید هرگونه توافقی با اعراب را کاملاً غیرممکن تصور کنیم ولی البته نمی‌توان در پی توافق‌هایی بود که به آن‌ها امتیاز می‌دهد. چرا که اگر اعراب، حتی امید ناچیزی به خلاصی از دست ما داشته باشند، محال است به خاطر کلمات و وعده‌هایی فریبنده از هدف خود دست بکشند، ولی وقتی احساس کنند کوچک‌ترین روزنه‌ای در دیوار آهنین وجود ندارد، دست بسته تسلیم ما خواهند بود. بنابراین هرگونه توافقی با اعراب در هر زمینه‌ای اعم از: عدم اخراجشان، تضمین حقوق برابر و یا برقراری حق خودمختاری ملی، تنها زمانی میسر است که دیوار آهنین یهود در فلسطین کامل شده و حکومت ما بدون کم‌ترین اعمال نفوذ از سوی اعراب در فلسطین استقرار یافته باشد. به عبارت بهتر، ما فقط موقعی می توانیم در آینده با اعراب به توافق‌های دلخواه دست یابیم که در حال حاضر از هرگونه توافقی با آنان خودداری کنیم…”

[اسرائیل فاقد قانون اساسی کامل و تدوین شده ای است که در آن مرزهای جغرافیایی، انسانی و سیاسی دولت، روابط قوای سه گانه با یکدیگر، وظایف و حقوق متقابل مردم و حکومت و غیره مشخص شده باشد. ولی پارلمان اسرائیل تعدادی «قانون مبنا» را از تصویب گذراند که به لحاظ ماهیتی تفاوت چندانی با قانون اساسی به معنی متعارف آن ندارد. از مهمترین این قوانین، قانون پارلمان، قانون اراضی اسرائیل، قانون رئیس دولت، قانون هیات وزیران، قانون ارتش، قانون دارایی‌ها و درآمدهای دولت، قانون قوه قضائیه و قانون ناظر دولت است که این قوانین درواقع فصول مختلف قانون اساسی است. همچنین به منظور تأکید ماهیت یهودی و صهیونیستی اسرائیل، قوانین دیگری مانند: قانون انتقال جسد تئودور هرتصل (۱۹۴۹)، قانون بازگشت (۱۹۵۰) و قوانین تعیین کننده مناسبات اسرائیل با سازمان جهانی صهیونیسم یا آژانس یهود(۱۹۵۲)، صندوق ملی یهود (۱۹۵۳) و صندوق مؤسسات (۱۹۵۶) از تصویب پارلمان گذشت. قبل از این موارد، قوانین مربوط به احوال شخصی و دادگاه‌های مذهبی و شورای عالی خاخام‌ها و نازیسم تدوین شده و به تصویب رسید. در ارتباط با نازیسم، پارلمان اسرائیل در سال ۱۹۸۶ با تصویب قانون دیگری، افراد منکر وقوع فاجعه قتل عام یهودیان به دست هیتلر را به پنج سال زندان محکوم کرده است. این قانون اوج قوانین مربوط به نازیسم به شمار می‌رود ( . www.yahood.net/maghalat/bank2/d11/2.htm)

تلمود תלמוד) به معنیآموختن، «تلمّذ»، که از آن به عنوان تورات شفاهی نیز یاد می‌شود، یکی از کتاب‌های مذهبی یهودمی‌باشد که به عنوان تفسیری برمیشنا، مجموعه‌ای حاوی شریعت شفاهی یهود و فتاوای فقیهان این قوم، از آثار مهم و ارزشمند درادبیات دینی یهودمی‌باشد در تلمود بر اساس نظر تاریخ دان شای کوهن، درتورات، فرزندان ازدواج بین دو دین، بر پایه دین پدر دینشان تعیین می‌شد. او برای این تغییر در قوانین دو دلیل ذکر می‌کند: میشنا ممکن است بر اساس مخلوط شدن هر دوچیزی که مخلوط شوند نظر داده باشد. از این رو ازدواج مخلوط ممنوع است، همانگونه که مخلوط شدن اسب و خر ممنوع است و در هر دو حالت فرزندان از طرف مادر تعیین می‌شوند. ثانیاً ممکن است که این امر به خاطر تاثیر پذیری از قوانین رومی صورت گرفته باشد. تلمود] fa.wikipedia.org/wiki/

پرفسور «اسرائیل شاهاک» در کتاب خود به نام “تاریخ یهود، آیین یهود” می نویسد: “همواره روابط نزدیکی میان صهیونیست ها و ضد یهودیان وجود داشته است. صهیونیست ها درست شبیه برخی از محافظه کاران اروپائی، فکر کردند که می توانند ویژگی شیطانی “یهود ستیزی” را در نظر نگیرند و از آن به نفع اهداف خود بهره ببرند… هرتصل با “کانت ون پلو” وزیر ضد یهودی تزار نیکلاس دوم متحدشد، “ژابوتینسکی” با رهبر استبدادی اکراینی، “پتلیورا” که نیروهایش حدود صد هزار یهودی را در سالهای۱۹۲۱-۱۹۱۸ قتل عام کرد پیمان بست… شاید تکان دهنده ترین مثال از این نوع خوشحالی رهبران یهودی آلمان و استقبال آنان از قدرت گرفتن هیتلر باشد، چرا که آنها از اعتقاد او به برتری نژادی، و خصومت او با یکسان شدن یهودیان میان “آریایی ها” بهره می بردند. آنه به هیتلر بخاطر پیروزی اش بر دشمن مشترکشان، نیروهای لیبرالیسم، تبریک گفتند.”

دکتر”جاشوا پرینز” یک خاخام یهودی آلمانی است که بعدها به ایالات متحده مهاجرت کرد و در آنجا نائب رئیس کنگره جهانی یهود شد. او در سال ۱۹۳۴ کتابی به نام «Wir juden» (ما یهودیان) منتشر کرد. او در کتاب خود می نویسد: “… پیروزی نازیسم، یکسان سازی و ازدواج بین مذاهب را به عنوان یک گزینه پیش روی یهودیان از بین برده است”. دکتر جاشوا پرینز می گوید: “ما در این رابطه ناراحت نیستیم” او در مورد اینکه یهودیان مجبور بودند که خود را به عنوان یهودی مشخص کنند، اظهار می کند که این “اجرای کامل خواسته های ماست.”

یوری ایوانف در کتاب – صهیونیسم – در رابطه با قراردادی که بین آیشمن و نمایندگان سازمان هاگانا تحت رهبری “ژابوتینسکی” و “وایزمن” به امضاء رسید، می نویسد: «در سال ۱۹۴۴ طی قراردادی که بین آیشمن در ازای دریافت ده هزار کامیون مورد تقاضای آنان که برای حمل و نقل واحدهای خویش و تمرکز آنان در بخشهای کم آسیب تر نیاز داشتند، عده زیادی از یهودیان را از اردوگاههای آلمانی برای انتقال به فلسطین، آزاد کند.” این موافقت نامه به دستور “وایزمن” که در آن وقت از تمام حرکات ضدیهود دستگاه هیتلری آگاه بود و بسیار خونسرد و بی اعتنا از کنار آن می گذشت، انجام شد…» (یوری ایوانف، صهیونیسم، ترجمه ابراهیم یونسی، کتابهای سیمرغ وابسته به موسسه انتشارات امیرکبیر. چاپ اول، ۱۳۵۱.)
“بن گوریون”، که خود از آدمکشان حرفی بود، به “ولادمیر ژابوتینسکی” به علت این که درسرکوب خونین و قتل عام فلسطینیان اصرار داشت به او لقب «ولادمیر هیتلر» داده بود.

در سال ۱۹۷۴ شیمون پرز برنده صلح نوبل شد. او در سن بیست‌سالگی دبیر جنبش کارگران جوان صهیونیست شد. و “پرز” که دست پروده “دیوید بن گورین” بود چهار سال بعد به درخواست او به سازمان تروریستی “هاگانا” پیوست و مسئول جذب نیرو و تهیه‌ی تجهیزات شد. “شیمون پرز” در سال ۱۳۲۷ فرمانده‌ی نیروی دریایی اسراییل و در سال ۱۳۳۲، در سن ۲۹سالگی، وزیر جنگ دولت “بن گورین” شد. او تا سال ۱۳۳۸ در این جایگاه ماند. برنامه‌ی اتمی اسراییل در این دوره آغاز شد. پرز از سال ۱۹۴۴تا سال ۱۳۴۹ وزیر مهاجرت و مسئول گسترش سرزمین‌های اشغالی بود. شیمون پرز امروز در راستای سیاست های امپریالیسم آمریکا یکی از مجریان و مبلغین طرح خاورمیانه‌ی بزرگ است و در همکاری با مرتجعین منطقه مشغول پیشبرد و پیاده کردن این طرح در منطقه میباشد.

مناخم بگین Menachem Begin
بگین و تروریسم ـ “مناخیم” پیرو افکار “ولادیمیر ژابوتینسکی” بود در شانزده سالگی به سازمان تروریستی بتار پیوست. یک سال بعد، مناخیم هفده ساله به علت نشان دادن سبعیت در آدمکشی فرمانده “بتار” شد. او در سال ۱۹۴۲با گروه “ایرگون” ارتباط برقرار کرد وبه آنها پیوست. [ایرگون « سازمان نظامی ملی در سرزمین اسرائیل» یک گروه تروریستی بود که از گروه "هاگانا" انشعاب کرده بود] دو ماه بعد “بگین”، فرمانده “ایرگون” شد. گروه “ایرگون” از طرف قیومیت انگلیس بر فلسطین به علت اقدامات تروریستی از جمله انفجار هتل “کینگ دیوید” در سال۱۹۴۷ که منجر به کشته شدن ۹۱ نفر شد، درلیست گروهای تروریستی قرار گرفت.

بگین در سال ۱۹۴۸ هنگامی که رهبر “حزب آزادی” بود، برای درخواست کمک مالیسفری به ایالات متحده انجام داد. در طول آن سفر،” هانا آرنت “و برخی دیگر از روشنفکران یهودی، در نامه‌ای سرگشاده به “روزنامهٔ نیویورک تایمز” وی را رهبر حزبی خواندند که به‌ شدت در سازماندهی، روش‌ها، فلسفهٔ سیاسی و خواستهٔ اجتماعی مشابه حزب‌های نازی و فاشیست است. در این نامه به کشتار “دیریاسین” که طی آن ۲۴۰ نفر ساکنین روستایی کشته شدند، اشاره شده است. این نامه از جمله توسط “آلبرت آینشتاین” برندهٔ جایزهٔ نوبل فیزیک، امضا شد.
در۲۱ ژوئن ۱۹۷۷ بگین نخست وزیر اسرائیل شد. کمیته صلح نوبل بدون شک با آگاهی از سوابق بگین در سال ۱۹۷۸ جایزه صلح را به فردی داد که رهبر یک حزبی مشابه حزب های نازی و فاشیست بوده است.

اسحاق رابین ـ و در سال ۱۹۴۱ به شاخه نظامی “هاگانا” پیوست. وی با اجرای عملیات‌های تروریستی علیه مردم فلسطین توانست در سال ۱۹۴۷ به فرماندهی کل عملیات جنایتکارانه “هاگانا” در فلسطین برسد. او پس از تشکیل ارتش به خدمت ارتش اشغالگر اسرائیل در آمد و در تداوم اعمال اقدامات فاشیستی علیه مردم فلسطین در سن ۴۰سالگی به درجه سپهبدی رسید و درجنگ شش روزه در کنار موشه دایان جلاد مردم فلسطین فرمانده ستاد کل ارتش بود. وی در فاصله سال‌های ۱۹۸۴ تا ۱۹۹۰ در جایگاه وزیر کشتار اسرائیل دستور حمله به لبنان را صادر کرد. او با ایجاد منطقه امن امنیتی در مرز لبنان، فالانژیستهای لبنانی را علیه مردم لبنان زیر چتر حمایتی خود گرفت. “رابین” همچنین حفاظت از منطقه امن امنیتی را به عهده تکاوران ارتش اشغالگر اسرائیل و فالانژهای لبنان گذاشت.
“اسحاق رابین” در سال ۱۹۹۴درحالی که مسئول مستقیم قتل عام سربازان اسیر مصری در جنگ شش روزه در صحرا سینا و نابود کردن زیرساختهای وکشتار مردم لبنان و … بود و بدون شک اهدا کنندگان جایزه صلح نوبل در موقع اعطاء جایزه از جنایات ضد بشری او آگاه بودند، برخلاف وصیت “آلفرد نوبل” جایزه صلح نوبل را به او دادند.

اوباما و جایزه صلح نوبل
“آلفرد نوبل” در وصیت‌نامه خود گفته است که جایزه صلح نوبل باید «به کسی داده شود که بهترین یا بیشترین کوشش را در راه برادری ملل یا انحلال یا کاهش ارتش‌ها یا تشکیل و ترغیب کنفرانس‌های صلح کرده باشد.»
درسال ۲۰۰۹، کمیته نروژی صلح نوبل به علت «تلاش فوق‌العاده برای تقویت دیپلماسی بین‌المللی و ترغیب به همکاری میان مردم» جایزه صلح نوبل سال را “باراک اوباما” اهدا کرد.

“جرمایا رایت” کشیش سابق اوباما علاوه بر داشتن رابطه نزدیک با اوباما مراسم عقد او و همسرش برگزار کرده و فرزندانش را نیز غسل تعمید داده است. او در سخنرانی هایش دولت آمریکا را به بد رفتاری با سیاهان و انتشار عمدی ویروس عامل بیماری ایدز بین آنها متهم کرده‌است. به گفته “جرمایا رایت”، سیاهان آمریکا باید به خاطر ادامه بدرفتاری دولت با خود بگویند: “خداوند آمریکا را به خاطر برخورد غیرانسانی با شهروندانش لعنت کند.” او با زیر سؤال بردن سیاست خارجی آمریکا، حملات یازده سپتامبر را نیز نتیجه تعرض آمریکا به کشورهای دیگر دانسته است. “اوباما” در واکنش به سخنان جنجالی “جرمایا رایت” درباره دولت آمریکا گفت: “بر این باورم این سخنان تصویر درستی از دیدگاه کلیسای سیاهپوستان آمریکا ارائه نکرده‌است، این سخنان ارزش‌ها و باورهای مرا به تصویر نمی‌کشد.” باراک اوباما گفت: “جرمایا رایت” دیگر آن فردی نیست که بیست سال پیش دیده بودم. هر رابطه‌ای که با او داشتم در نتیجه سخنان او تغییر کرده‌است . (اوباما از کشیش سابق خود انتقاد کرد وبگاه بی بی سی فارسی)

تحریم ایران
“باراک اوباما” در ژوئن ۲۰۰۷ طرحی را به مجلس آمریکا ارائه کرد که سرمایه گذاران خارجی را به خروج سرمایه‌های خود از ایران تشویق می‌کند. به گفته سناتور اوباما دولت ایران از درآمدهای نفتی برای توسعه برنامه هسته‌ای خود و حمایت از گروه‌های تروریستی در خاورمیانه استفاده می‌کند و اعمال فشار بر شرکت‌ها برای قطع روابط مالی با ایران اثر تحریم‌ها را افزایش می‌دهد. طرح جدید کنگره برای تشدید تحریم ایران وبگاه بی بی سی فارسی
وی در سخنرانی‌ در تاریخ ۴ ژوئن۲۰۰۸ میلادی که در کمیته روابط عمومی آمریکایی اسرائیلی (AIPAC) انجام گرفت، ایران را “بزرگترین خطر برای اسرائیل و همچنین آرامش و ثبات در منطقه خاورمیانه خواند و گفت: «خطر ایران، شدید و واقعی است و هدف من این خواهد بود که این خطر را از پیش پا بردارم.» وی همچنین «اورشلیم»را پایتخت تقسیم‌ناشدنی اسرائیل خواند” .(بی‌بی‌سی فارسی)

اوباما و افزایش حملات هواپیماهای بدون سرنشین
ارتش آمریکا ازهواپیماهای بدون سرنشین برای حمله به نیروهائی که امریکا آنها را دشمن خود معرفی می کند، بهره می برد. استفاده از این هواپیماها به علل مختلف ازجمله هزینه پائین آماده سازی در وقت و مهمات و در برنداشتن تلفات نظامی برای آمریکا با صرفه است. تا کنون آمار دقیقی از تلفات انسانی این حملات کور از طرف امریکا ودیگر نهادهای بین المللی ارائه نشده است.
در سال ۲۰۱۲ اوباما، رئیس جمهوری امریکا، کار برد هواپیماهای بدون سرنشین علیه دشمنان را “حملات متمرکز شده بر علیه آن عده تروریستی هائی که در لیست دشمنان امریکا شامل بوده و بر علیه دولت و مردم امریکا قرار دارند”، توصیف نمود. وبنا به گفته او “این حملات منجر به تلفات سنگین افراد شخصی نمیشود.”

به نقل از دویچه‌وله، “بن امرسون”، کارشناس حقوق بشر و مبارزه با تروریزم سازمان ملل متحد از ایالات متحده خواست تا اطلاعات خود را درباره شمار تلفات افراد شخصی در جریان حملات هواپیماهای بدون ‌سرنشین فاش کند.با وجود اینکه اکثریت این حملات تحت پوشئش عملیات مخفی “سیا” و یا با همکاری دیگر سازمانهای مخفی کشورهای عضو “ناتو” صورت میگیرند، آمار دقیقی از تلفات منتشر نمی شود.

“امرسون” در یک گزارش ویژه گفته است که براساس اطلاعات وزارت خارجه پاکستان، از سال ۲۰۰۴ تا کنون حداقل ۳۳۰ حمله با هواپیمای بدون‌ سرنشین در مناطق بی قانون قبایلی این کشور انجام شده است. اسلام آباد می‌گوید که در این حملات ۲۲۰۰ تن کشته شدند. براساس گزارشات نهادهای مستقل از سال ۲۰۰۴ تا ۳۱ ژانویه ۲۰۱۳، جمعا ۳۶۲ حمله هوائی هوا پیماهای بدون سر نشین علیه پاکستان صورت گرفته که از این تعداد، ۳۱۰حمله در زمان اوباما انجام شده است. در نتیجه این حملات بین ۲۶۲۹ تا۳۴۶۱ نفر در پاکستان کشته شده اند که از این تعداد۱۷۶ تن کودک بوده اند.

بر اساس گزارش اداره مسئول ارتش امریکا ،ایالات متحده به تعداد ۴۴۷ حمله هواپیماهی بدون سرنشین را تنها در یازده ماه سال۲۰۱۲ در افغانستان انجام داده است .از زمانیکه اوباما به ریاست جمهوری امریکا انتخاب گردید، بیشتر تر از ۳۰۰ حمله مخفی هواپیماهای بدون سرنشین در پاکستان انجام شده است.در یمن تا۳۱ ژانویه ۲۰۱۳ ، در حملات هواپیماهای بدون سرنشین ۳۷ کودک جان خود را از دست داده اند. در جریان حملات “ناتو” به لیبی ،زمانیکه ناتو از امریکا کمک هوائی مطالبه نمود،امریکا مجموعا درلیبی ۱۴۵حمله باهوا پیماهای بدون سرنشین انجام داد که منجر به کشته شدن عده کثیری شد. آیا آیا آقای اوباما با دریافت جایزه صلح نوبل حداقل به یکی از وصیت های نوبل عمل کرد؟

به دنبال حمله ناتو به لیبی توسط ۲۱ کشور اروپائی عضوناتو و ویران کردن زیر ساخت های کشور، کشتن هزاران انسان و آواره کردند میلیونها تن “کمیته صلح نوبل” در سال۲۰۱۲ کمیته نوبل در اسلو اعلام کرد که جایزه نوبل صلح ۲۰۱۲ به خاطر خدمات اتحادیه اروپا در راه صلح و دمکراسی به این نهاد تعلق می‌گیرد. http://www.dw.de/AF/a-16301183 معنی “صلح و دمکراسی ” از منظر کمیته نوبل یعنی بیکار کردن میلیونها کارگر، قطع خدمات اجتماعی، فرهنگی و درمانی تحت برنامه های صرفه جوئی و واریز کردن میلیاردها یورو به بانک ها از جیب کارگران و دستمزد مردم، ورشکسته کردن یونان، پیشبرد سیاست های نئولیبرالی، گسترش جو ضدخارجی، ایجاد اختلافات مذهبی، ملی درکشورهای پیرامونی و…

سخنگوی فراکسیون پارلمان اتریش:اتحادیه اروپا باید از دریافت جایزه صلح نوبل محروم شود!
به گزارشسرویس بین‌‌الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از خبرگزاری اتریشی زودتیرول “پیوس لایتنر” (Pius Leitner) سخنگوی فراکسیون پارلمان اتریش گفت: کارشناسان بسیاری مانند “پتر شولاتور” که به تازگی درگذشت، وجود دارند که آگاهانه عملکرد ناتو، ایالات متحده و اتحادیه اروپا را به باد انتقاد می‌گیرند. …

لایتنر در پایان افزود: به هر حال آنچه که در بحران اوکراین روشن شد این بود که اعضای اتحادیه اروپا هیچ نقش مؤثری در عرصه‌های جهانی ایفا نمی‌کنند و این، ناتوست که تحت فرماندهی ایالات متحده در حال این فرمانروایی است. همانطور که تیرول جنوبی استقلال خود را در برابر رم از دست داد، اتحادیه اروپا نیز مدتهاست استقلال خود را در برابر آمریکا از دست داده است. ( http://www.yjc.ir/fa/news/4954526 )

با توجه به روند اعطای جوایز صلح نوبل به عالی جنابان دور از انتظار نیست که جایزه صلح نوبل در دوره بعدی به بهانه ی برقراری آتش بس نا محدود ولی در حقیقت به علت ویران کردن سرزمین فلسطین و کشتار هزاران فلسطینی هر دوسال یکبار توسط صهیونیستهای اسرائیلی و به پاس کشتن دو هزار و ۱۴۷ فلسطینی که ازاین عده بیش از۵۰۰ تن از آنان کودک بودند و زخمی شدن بیش از ۱۱هزار نفر و تخریب هزاران واحد مسکونی در عرض ۵۰ روز بمباران وحشیانه نوار غزه به دستور دولت فاشیستی اسرائیل به سرپرستی آقای “ناتانیاهو” به یکی از سران صهیونیست ویا به جناب پرفسورگفت: “تنها راه حلی که می تواند از بمب گذاری انتحاری جلوگیری کند، این است که اگر بتوانیم خواهر و مادر شان را بچنگ آوریم و مورد تجاوز قرار دهیم! او ادامه داد این امر به نظر می آید بسیار بد است ولی اینجا خاورمیانه است! شما باید فرهنگی را که ما در آن زندگی می کنیم درک کنید… زمانیکه این پروفسور محترم با قیافه حیرت زده خبرنگار، و رد این راه حل روبرو شد، گفت: من درباره باید ها و نباید ها چیزی نمی گویم. من در باره حقایق صحبت میکنم! تنها چیزی که مانع یک بمب گذار انتحاری می شود آگاهی داشتن از این امر است که اگر او ماشه را بکشد و یا خود را منفجر کند، خواهر و مادرش مورد تجاوز واقع خواهند شد. این تنها چیزی است که به منظور حفظ حرمت و شرافت خواهرش او را به خانه بر می گرداند! ” (برای پی بردن به نظرات پرفسورعالی مقام نگاه کنید به
http://www.ibtimes.co.uk/israeli-professor-rape-hamas-militiants-mothers-sisters-deter-terrorist-attacks-1457836)

آنچه را که پروفسور “مردهخای کیدار” برای به زانو در آوردن مردم مبارز فلسطین به صهیونیستها و نیروهای نظامی اسرائیل دیکته می کند از نظر قوانین بین المللی جنایت جنگی است! اما رژیم اسرائیل تا حمایت امپریالیسم آمریکا و متحدان غربی اش دارد ملزم به گردن نهادن به هیچ قانون بین الملی و قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل نیست!

—————————————————-
منبع: مجله هفته
http://www.hafteh.de

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.