گزارشی از مراسم گرامی داشت و خاک سپاری سیمین بهبهانی

مادران پارک لاله ایران: هرچند او را علیرغم درخواست اش، در قفسی خانوادگی دفن کردند، ولی در وجود تک تک ما زنده و جاودان است. ….

با تاسف و اندوه فراوان، سیمین بهبهانی، بانوی غزل سرای ایران هم از میان ما رفت. او که در دامان مادر و پدری با فرهنگ بزرگ شده بود، با سرودن شعر و غزل های روشن گرانه، در برابر ستم کاران ایستاد و سر خم نکرد. او زنی آزاد و شاعری مستقل بود که هیچ گاه شعرش را وسیله استفاده های سیاسی نکرد و مستقل باقی ماند.

سیمین بهبهانی، شاعری بزرگ، عضو کانون نویسندگان ایران و از فعالان اجتماعی زنان، می خواست که در قطعه هنرمندان امام زاده طاهر، در کنار دیگر شاعران و نویسندگان نامداری همچون شاملو، پوینده، مختاری و گلشیری و هم چنین در کنار همسر و نوه اش او را به خاک بسپارند و دولت این حق را از او و ما گرفت و گفتند ” امامزاده طاهر جای نویسنده و شاعر و مطرب نیست”.
جمعه سی و یکم مرداد مراسم گرامی داشت سیمین بهبهانی با استقبال گرم و پر شور مردم آزادی خواه ایران در تالار وحدت برگزار شد. مجری برنامه (از وزارت ارشاد)، تلاش می کرد مراسم را کنترل کند، ولی موفق نشد. صبح از ساعت هشت تا نه صبح صدای قران در آن جا پخش می کردند تا مردم را به سکوت وادار کنند، ولی مردم با خواندن آواز و سرود، تلاش کردند حقی که بر گردن سیمین بهبهانی داشتند را ادا کنند.

مردم گروه گروه و دسته دسته از کوچه های اطراف به سمت تالار وحدت می رفتند. علی رغم نبود جای پارک، مردم مجبور بودند ماشین های خود را در فاصله های دور پارک کنند و با پای پیاده به سوی سیمین بانو بشتابند. شاید بتوان گفت چندین هزار نفر از طیف های مختلف در این مراسم شرکت کردند. بسیاری از اعضای کانون نویسندگان ایران در اعتراض به زیر پا گذاشتن حق سیمین برای انتخاب محل دفن اش و دولتی کردن مراسم، از شرکت در این مراسم خودداری کردند. نبود حضور آن ها در این مراسم بسیار چشمگیر و ناراحت کننده بود و همه می پرسیدند چرا نیامدند؟

هرچند وزارت ارشاد خواست این مراسم را قبضه کند، ولی نتوانست. ابتدا ابوالحسن تهامی (داماد سیمین) صحبت کرد و در پایان صحبت هایش شعر ” یک متر و هفتاد صدم ” از سمین را خواند. شعری که حداقل حق یک انسان را برای زندگی کردن به حکومت گوشزد می کند و جمهوری اسلامی این حق را چه در ماندن و چه در رفتن اش از او گرفت و به این حق احترام نگذاشت. سخنران بعدی جواد مجابی بود. او گفت” سیمین ترجمان بیم ها، امیدها و اضطراب های مردم خود بود و هرجا ظلمی صورت می گرفت، با شعر خود به آن اعتراض می کرد.”. پس از او صدیق تعریف شعر “از نگاه یاران” را چه به جا خواند و بر دل ها نشست. جمعیت با صدای بلند او را همراهی می کردند “دوره رهایی، رهایی به سر می رسد”. محمود دولت آبادی سخنران بعدی بود که به فعالیت های در حوزه زنان و اجتماعی سیمین بهبهانی اشاره کرد و شعرهایی از او را خواند. محمدرضا شجریان سخنران بعدی بود که حضورش به این جمع گرما داد ولی با صحبتی جنسیتی دل بسیاری، بخصوص فعالان جنبش زنان را آزرد. او گفت” جهان را مردان می سازند و مردان را زنان” و به نقش مادری سیمین اشاره کرد. همایون شجریان و شهرام ناظری اشعاری را خواندند و به مراسم گرما بخشیدند. سپس علی بهبهانی با صحبت کوتاهی و اشاره به این که سیمین گفته بود ایران وطن من است و آن را بسیار دوست دارم، از شرکت کنندگان تشکر کرد و مراسم پایان یافت. پس از پایان مراسم نیز تا هنگام خروج از در اصلی تالار وحدت که حداقل نیم ساعت طول کشید، از هر گوشه ای صدای آواز و سرود بلند بود.

در بین مراسم شرکت کنندگان دایم می گفتند” درود بر سیمین بهبهانی”، ” سیمین بهبهانی در قلب ما می مانی” و برای او دست می زدند. هرچند مجری برنامه تلاش زیادی کرد که با بلندگوی خود، صدای جمعیت را خاموش و مردم را کنترل کند، ولی همدلی و صدای مردم رساتر از صدای او بود و نتوانستند صدای دل مردم را خاموش کنند. در بین مراسم سرودهایی از جمله” ایران ای مرز پر گهر”، “مرغ سحر”، “یار دبستانی”، “سراومد زمستون”، ” می سازمت وطن” و شعرهایی از سیمین خوانده شد.
پس از آن مردم به سمت بهشت زهرا حرکت کردند. برخی به بهشت زهرا نرفتند و برخی هم مستقیم به بهشت زهرا رفته بودند. در آن جا نیز جمعیت موج می زد و همه گرد سیمین جمع شده بودند، ولی مراسم خاصی نبود و به سختی توانستند مراسم عادی را بر پا کنند. بالاخره سیمین بهبهانی در گورستان خانوادگی به خاک سپرده شد.

ما، مادران پارک لاله ایران، درگذشت سیمین بهبهانی، بانوی شعر و غزل، عضو کانون نویسندگان ایران ، فعال اجتماعی زنان و حامی خانواده های داغدار را به خانواده محترم او و جامعه شعر و ادب و فرهنگ کشور تسلیت می گوییم. صدای رسای اعتراض او همواره در کوچه پس کوچه های قلب مان زنده و در رگ های ما جاری است و ترنم اشعارش در میان مردم جاودانه خواهد ماند، هرچند او را در قفسی خانوادگی حبس کردند.

” نه، به طول حط نظر کن راه سنگلاخ سختی ست
صاف می شود، ولیکن جز به ضرب گام ها، نه.
گر به راه پاگذاری از تو بس نشانه ماند
کاهلان و بی غمان را مرگ می برد تو را، نه.
گر ز راه باز مانی هر که پرسد از نشانت
عابر پس از تو گوید: هیچ، هیچ، کو؟ کجا؟ نه!”

برگرفته از شعر “در طول راه” سیمین بهبهانی

نامش ماندگار است، راهش پر رهرو باد!

مادران پارک لاله ایران
یکم شهریور ۱۳۹۳

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.