احد قربانی دهناری: چرا خنده های خاتمی و شیرین زبانیهای روحانی راه به جائی نمیبرد؟

انتخاب خاتمی و روحانی امید فراوانی ایجاد کرد ولی، این امید به زودی به یاسی تلخ فرا روئید. در این نوشته نگاهی داریم به علل ناکامی این تلاشهای خشونتپرهیز مردم ایران. ….

- «چه خواندی، هان؟»
[ مکید آب دهانش را و گفت آرام:
- « نوشته بود
همان،
کسی راز مرا داند،
که از این رو به آن رویم بگرداند.»

اخوان ثالث، شعر «کتیبه»، ۱۳۴۰

انتخاب خاتمی و روحانی امید فراوانی ایجاد کرد ولی، این امید به زودی به یاسی تلخ فرا روئید. در این نوشته نگاهی داریم به علل ناکامی این تلاشهای خشونتپرهیز مردم ایران.
جمهوری اسلامی در سی و پنج سال تسلط مرگبارش بر ایران، دست به جنایاتی زد که پیامد ملی و جهانی فاجعهبار داشت. این اقدامات هیچگاه از سوی رهبران جمهوری اسلامی نقد نشده است. مسئولیت مسببان این اقدامات در پیشگاه مردم بررسی نشده است. به پیامدهای انسانی و اقتصادی، اجتماعی و بینالمللی کلان این اقدامات، هیچگاه پرداخته نشد:

  • جنگ هشت ساله ایران و عراق پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و انسانی جبران ناپذیری داشت. چرا جنگ ایران و عراق که میتوانست همان سالهای نخست، بعد فتح خرمشهر و با دریافت غرامت پایان یابد، هشت سال طول کشید؟ چهکسی در برابر اینهمه تلاش بینالمللی برای توقف جنگ ایستادگی کرد؟
  • احزاب، سازمانهای و تشکلهای صنفی و سیاسی تبلور اتحاد و اراده مشترک مردم در مبارزه هستند. جمهوری اسلامی با به قتل رساندن هزاران تن بهترین و فرهیختهترین فرزندان این مردم، همه تشکلهای مردم را نابود کرد. چرا و چهکسی این قتلعام و نسلکشی را سازمان داد؟
  • اقتصاد، صنعت، کشاورزی، دامداری و محیط زیست ایران در دوران حکومت جمهوری اسلامی نابود شده است. چرا و چگونه این نابودی بهوقوع پیوست؟ مسئول این ویرانیهای عظیم کیست؟ برای توقف این روند ویرانساز چه اقدامی شده است؟
  • صدها هزار نفر فعالان اجتماعی، سیاسی و مدنی بدون محاکمه، همراه با شکنجههای روحی و روانی و یا محاکمات سریع بدون وکیل مدافع اعدامشدند. فرمان این اعدامها را که صادر کرده است؟ برای عدم تکرار آن چه اقدامی شده است؟
  • جمهوری اسلامی سر نابودی سنت روشنفکری و جنبش دانشجوئی دارد.  قتلهای زنجیرهای تنها یک نمونه افشا شده آن است. چه تضمینی وجود دارد که این جنایات هولناک تکرار نشود؟
  • مبارزان اعتلای ایران و هنرمندان متعهد به مردم ایران، از ترور و اعدامهای داعشوار و سرکوب برنامه ریزیشده خمینی و یارانش، مجبور به ترک میهن شدند. جمهوری اسلامی با برنامهریزی دقیق و صرف هزینههای هنگفت و کمکگرفتن از تروریستهای بینالمللی، این پناهندگان را، مانند عبدالرحمان قاسملوها، شرفکندی ها، شاپور بختیارها، فریدون فرخزادها و صدها نفر دیگر را به قتل رساند. این ترور گسترده برونمرزی را که رهبری و اجرا کرده است؟
  • فرار مغزها از ایران به مرز نگران کنندهای رسیده است. این نیرو دافعه قوی کشور ما چیست؟ چه کسانی مسبب این سیاست و فرهنگ هستند؟
  • رشوه و رشوهخواری با مبلغ نجومی گسترش مییابد. زمینه گسترش رشوه و رشوهخواری در ایران چیست؟

بدون اذعان به مشکل، بدون بررسی ابعاد، ژرفا و ریشههای مشکل نمی توان مشکلی را حل کرد. بدون ریشهیابی این این جنایت و بدون بررسی پیامدهای این اقدامات، هر ادعای تلاش برای بهبود اوضاع عوامفریبانه و دغلکارانه است.
شیوه مسلط ریشهیابی مشکلات در ایران یافتن عامل خارجی است. تا زمانی که این یکسونگری وجود دارد، عامل موثرتر داخلی نادیده میماند و هیچ مشکلی حل نمیشود.
تقدس کاذبی که جمهوری اسلامی برای خمینی، نظام و به شکل کاریکاتور، برای خامنهای ایجاد کرده و می خواهد با زور سرنیزه و تهدید این تقدس را تثبیت کند، یکی از موانع اصلی ریشهیابی کارآمد و کارساز است. برای رسیدن به ریشه مشکلات نخست باید تقدسزدائی بنیادین شود و آموزهها و افراد بدون ملاحظه بررسی و نقد شود و پیامدهای آنها بررسی گردد.
به طور سنتی، دولت در ایران معنی ندارد. این سنتی دیرینه است از دوران وزیران تاریخ تا دولتهای نوین. امیرکبیر و ناصرالدینشاه، مصدق و محمدرضا شاه، حتی هویدا و محمدرضا شاه، بازرگان و خمینی، خاتمی و روحانی و خامنهای. با اختیار نامحدود شاه و فصلالخطاب بودن رهبر، با دولت و تشکیلات موازی شاه و رهبر، دولت به چرخ پنجم تبدیل میشود.

از دولت چرخ پنجم، که در سایه دولت موازی قرار دارد، انتظارات زیادی نمیتوان داشت. از دولتی که رابطهاش با قوای دیگر (دادگستری و قانونگذاری) به درستی تنظیم نشده است، دادگستری که سیاسی قضاوت میکند، مطبوعاتی که از شاه و رهبری خط میگیرد، روحانیتی که دادگاه ویژه خودش را دارد (کاپتالسیون داخلی)، امید زیادی نمیتوان داشت. این مسائل نشان می دهد که کار مردم تنها با رای دادن به دولت دلخواهشان تمام نمی شود، بلکه مردم باید با تمام قوا برای استقلال قوا نیز مبارزه کنند.

جمهوری اسلامی با بکارگیری همه تجربیات حکومت های خودکامه از آن میان شیفته کردن یک عده، خریدن و وابسته کردن عده ای دیگر، هراس افکنی، حکومت خود را سرپا نگهدار میدارد.
حکومت فعلی ایران که بهتر است آنرا امارت اسلامی ایران بنامیم، نه جمهوری است و نه دولتی دارد با یک تقسیم قوای مستقل. یک امارت طالبانی است به زعامت خامنهای و شرکایش و به یک دولت چرخ پنجم هم مزین است که با تبلیغات عوامفریبانه مردمسالاری مهندسی میشود.
روحانیت شیعه با طالبان فرق چندانی ندارد. تنها اختلاف درآمد نفت روحانیت ایران و سطح آگاهی و فرهنگی بالاتر مردم ایران است. اولی کار روحانیت را آسان و بر توان تاثیرگذاری آنها می افزاید، دومی کارها را برای این کاست حکومتی مشکلتر میکند. روحانیت مجبور است نظر اصلی و نهائی خود را پنهان کند و یا سم اقدامات و اهدافش را قطرهچکانی به اعماق جامعه رسوب دهد.

مردم ما علیرغم اینکه در سراسر تاریخ از تسلط مضاعف روحانیت و استبداد رنج بردند، ولی هرگز این رنج در حافظه بخشنده و باگذشت آنها نماند و سر هر پیچ تند تاریخی دوباره همان اشتباه را تکرار کردند. تسلط پیشین روحانیت بر دادگستری و آموزش و پرورش، قوانین و معاملات خیلی دور نبود. ولی باز مردم بخشیدند و فراموش کردند.
همه حرکت های سازندگی در ایران مدرن (مشروطه و ملیشدن نفت) نگاه به جلو داشت و سعی می کرد با فکر و فن نوین مشکلات جامعه را تعدیل کنند. اما جمهوری اسلامی یک استثنا است که می خواهد با اصولی که اعراب پانزده قرن پیش با امپراطورئی که با شمشیر و ایلغار و خون گرفتند و برای آن امپراطوری تدوین کردند، وبا برنامهای از پیش تائیین شده که واحد پولی آن شتر است و بنیان حقوقی که زن نصف مرد است، مشکل جامعه مدرن ایران را مردمی بغایت دانشدوست و جوانانی بینهایت مبتکر و خلاق و کوشا دارد، را حل کند.

برای حل هر مشکل دو راه حل وجود دارد: قانونستیز و قهرآمیز یا قانونمدار و خشونتپرهیز. برای بازکردن راه قانونی و گفتگو باید از اعمال قهر جلوگیری کرد. از اینرو اولین اقدام در را گسترش قانون و گفتگو محکوم کردن، منع و غیرقانونی کردن قهر است: هم قهر عمودی دولت برمردم و هم قهر افقی قهر مردم بر مردم. نه خاتمی و نه روحانی هرگز با این قهرها به روشنی مرزبندی نکردند.
بیت رهبری بدون هیچ مانع و با وقاهت در همه سطوح حیات سیاسی، قانونگذاری، اجرائی و فرهنگی دخالت میکند و دولتی موازی با سیاست، اقتصاد و فرهنگ و مشاوران ویژه خود دارد. این دخالت و دولت موازی به چالش کشیدن اصل انتخابات و اصل مردمسالاری است. بیت رهبری بیشرمانه انتخابات را مهندسی میکند و گستاخانه و آشکارا به آن اعتراف میکند. محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران در ارتباط با مهندسی انتخابات گفته است: «خط قرمزی که برای نیروهای انقلاب وجود داشت این بود که نیروهای مخالف انقلاب و ارزش های انقلاب که در دوران دوم خرداد فرصتی پیدا کرده بودند و در حاکمیت نفوذ پیدا کرده بودند، مجددا روی کار بیایند.» وی با اشاره به گرایش های رای دهندگان قبل از انتخابات افزوده است: «این شیب، شیب نگران کننده ای بود که همه تحلیل می کردند که اگر با همین روند ادامه پیدا بکند، حتما انتخابات دومرحله ای می شود و در مرحله دوم هم معلوم نیست که نتیجه به چه شکل می شود. خوب از اینجا به بعد یک مقداری تحلیل ها سخت شد و شرایط پیچیده شد که هنوز هم خیلی از مسئولین و خیلی از خواص، برخی از علما حتی، ابهام دارند نسبت به این اتفاقی که افتاده؛ و بعضی ها هم اعتراض دارند هنوز.» نه خاتمی و نه روحانی هرگز با این دولت موازی و دخالت آشکار و دهنکجی به رای مردم، به روشنی مرزبندی نکردند.

تا زمانی که خط امام و ولایت فقیه و پیاده کردن آن که دستاوردهای ۱۵۰ ساله مردم ایران را نابود کرد و روحانیت را به عنوان یک کاست زرپرست و ریاکار بر تمام شئون اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی ایران مسلط کرد، تقدسزائی و نقد نشود؛
تا زمانی که به ریشههای بنیادین بحران کشور، عدم استقلال سه قوه، حاکمیت نظرات بنیانگذاران ولایت فقیه به ویژه خمینی و منتظری و خط امام، فصلالخطاب بودن رهبر ماوارای هر سه قوه و نفوذ بیبند و بار رهبر و بیت او بر سیاست، اقتصاد و فرهنگ کشور پرداخته نشود؛
تا زمانی که اعدامها، سرکوبها، پاکسازیها، اخراجها بررسی نشود، و از آسیبدیدگان اعاده حیثیت و عذرخواهی نشود؛
تا زمانی که انتخابات واقعی بر گزار نشود (منظوری انتخابات تنها با شرکت همدستان پیشین رژیم موسوی و کروبی نیست بلکه همه مخالفان رژیم و دگراندیشان)؛
تا زمانی که مطبوعات آزاد نباشند و امکان افشاگری نداشته باشند؛
تا زمانی که مردم آزاد نباشند تشکلات خود را بوجود آورند و نیروی لایزل خود را همجهت و هماهنگ در حل مشکلات خود را به کار گیرند؛
تا زمانی که مردم به منافع راستین و درازمدت خود واقف نباشند، به ویژه حاضر نباشند از منافع محدود و کوتاه مدت خود به نفع منافع جمع و درازمدت دست بکشند؛
تا زمانی که مراکز قدرت غیر از نهادهای برگزیده مردم وجود دارند و بخش تعیینکنندهای از حکومت بر طبل جنگ میکوبد وبا حمایت از عقبماندهترین و جنگطلبترین تشکلها در در امور داخلی کشورهای همسایه و منطقه دخالت میکند، و یا خواهان حذف برخی کشورها از نقشه جغرافیاست؛
تا زمانی که حکومتها و مردم جهان خطر حکومت جمهوری را چه در سرکوب مردم ایران، چه در نابود کردن منابع طبیعی ایران، و چه در دامن زدن به ناآرامیهای منطقه، دست کم میگیرند، و با دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی و رهبر «ماجرای مک فارلین»، لاس خشکه می زنند؛

هیچ امیدی به بهبود اوضاع نیست و در بر همین پاشنه میچرخد.
ماهیت جمهوری اسلامی بدون بررسی و نقد خط امام و عملکرد پیروان آن که در این سی و شش سال و  برخورد با جنایات و تصحیح اشتباهات، عوض نمیشود، و با جابجا کردن عضو شورای عالی امنیت ملی به نمایندگی از خامنهای به ریاست جمهوری، اوضاع نه تنها بهتر نمی شود، از این هم بدتر و نابسامانتر خواهد شد و هرگونه امید به بهبود اوضاع خودفریبی و مردمفریبی دغلکارانه است.
نمونه ایران نشان داد که بهترین آلترناییو برای تامین منافع امریکا و کشورهای غربی، در کشورهائی که دارای منابع غنی هستند، حکومتهائی شبیه ایران است. حکومتهای که به اندازاه کافی تنگنظر هستند که هیچ ملت و دولت قدرتمندی شکل نمیگیرد و برنامهای برای منابع غنی طبیعی و معدنی و نیروی انسانی ماهر خود ندارد و هیچ برنامه اقتصادی برای رشد و تامین رفاه مردم ندارد. به اندازه کافی جنکطلب و غیرقابل اطمینان هستند که باعث رواج بازار فروش اسلحه امریکا و غرب و پناهبردن همسایگانش به امریکا و ناتو می شود. از همین رو امریکا علیرغم شناخت ژرفش از ماهیت و عملکرد جمهوری اسلامی، سعی دارد با مذاکره با آن، به آن مشروعیت بخشد و مردم ایران را در مبارزه با این داعش شیعه، بیش از پیش تنها بگذارد.

۴شهریور   ۱۳۹۳  (۲۶ اوت ۲۰۱۴)
احد قربانی دهناری
گوتنبرگ، سوئد

ahad.ghorbani@gmail.com
http://ahad-ghorbani.com
http://www.facebook.com/ahad.ghorbani.dehari

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.