«اسراییلی‌ها معلمین منفی خوبی هستند» مصاحبه ناصر زرافشان با رایو کوچه

به‌جای شعارهای دهن‌پرکن اما توخالی با هر امکانی که داریم از مزدم دفاع کنیم، شاید از جنگ دوم به بعد هرگز این‌گونه آشکار آدم‌کشی و ظلم و جنایت و نسل‌کشی سابقه نداشته است. به قول چامسکی یک طرف بزرگ‌ترین زندان روباز دنیا و یک طرف یک نیروی قهار امپریالیستی تا دندان مسلح که فاقد هر نوع اصول و هر نوع پایبندی به مواضع اخلاقی و مواضع حقوقی‌ست. ….

مصاحبه ناصر زرافشان با رایو کوچه

آیا می‌توان گفت که حماس نماینده‌ی مقاومت مردم فلسطین است؟ و آیا واقعا حماس دارد مقاومتی جانانه می‌کند؟

هم‌زمانی حملات داعش در عراق و سوریه و اعلان خلافت البغدادی با حمله اسراییل به غزه گمانه‌زنی‌هایی را در سطح رسانه‌ای به دنبال داشته است. آیا شما ارتباطی بین این دو می‌بینید؟

فعلن کرانه‌ی باختری و خانیونس نسبت به غزه در آرامش بیشتری است. آیا پیش‌بینی می‌کنید که آن منطقه هم مورد حمله قرار گیرد؟

با حضور حماس در صحنه‌ی دیپلماتیک و هم‌پیمانی با فتح گمان آن می‌رفت که پروسه‌ی استقرای صلح بهتر پیش رود. اما چنین نشد. دلیل آن چیست؟

طرح تحریم محصولات اسراییلی که بخشی از طرح گروه BDS  بوده است تا چه اندازه می‌تواند در عقب راندن اسراییل از غزه و واداشتن دولت اسراییل به اجرای قطع‌نامه‌های سازمان ملل برای توقف شهرکت‌سازی‌ها و بازگشت به مرزهای مصوب ١٩۶٧ موثر باشد؟ آیا این تحریم‌ها مستقیما طبقه‌ی کارگر در اسراییل را متاثر نمی‌کند؟

چه راه یا راه‌های عملی برای واداشتن آمریکا و دولت‌های اروپایی به دست کشیدن از حمایت از دولت اسراییل و به رسمیت شناختن حقوق فلسطینیان وجود دارد؟
ناصر زرافشان: «حماس را مردم غزه در رای‌گیری واقعن دموکراتیک به‌عنوان نماینده‌ی سیاسی خودشان انتخاب کردند. در این‌که تردید نداریم که آدمی مثل کارتر رییس جمهور سابق آمریکا یکی از کسانی بود که از طرف سازمان ملل متحد بر این انتخابات نظارت داشت. او می‌گوید که دموکراتیک‌ترین انتخاباتی که من در عمرم دیدم، انتخاباتی بود که در آن‌جا صورت گرفت. کسی که نمی‌تواند بگوید که چرا مردم غزه بدون صلاح‌دید من به حماس رای دادند؟ انتخاب نماینده‌ی سیاسی مردم غزه، با خود مردم غزه است. نه با فلان روشن‌فکر سردرگم در گوشه‌ی دیگری از دنیا که اسیر کلیشه‌های انتزاعی و ذهنی خودش است. واقعیت‌های تاریخی موجود که اسیر کلیشه‌های ذهنی این یا آن نمی‌شود. به‌عکس فردی که می‌خواهد یک واقعیت اجتماعی و تاریخی را بشناسد و تحلیل کند، ناچار است  اگر می‌خواهد به نتیجه برسد باید ذهنی داشته باشد که واقعیت را آن‌گونه که هست دریافت کند تا شناخت درستی از آن به دست بیاورد. من در اصول نظری از حماس حمایت نمی‌کنم، اما مردم غزه به حماس رای دادند. واقعیت امروزی سطح رشد فرهنگی سیاسی مردم فلسطین و غزه هم در حال حاضر همین که هست، همین که می‌بینید. یعنی آن‌ها فعلن همین مرحله از تکامل تاریخی خودشان را طی می‌کنند. و هیچ قوم و ملتی هم یک شبه عوض نمی‌شود. پس صورت مساله این است که شما برای این مردم، در همین سطح سیاسی فرهنگی که اکنون هستند و در همین نقطه از تکامل تاریخی‌شان که می‌روند به حماس رای می‌دهند، برای این مردم حقانیت و مظلومیتی قایل هستید یا نه؟ اگر قایل هستید، از آن‌ها دفاع کنید، نه از حماس، از فلسطینی‌ها.

این دفاع نمی‌تواند مشروط به این باشد که فلسطینی‌ها مثلن حماس را بریزند توی دریا، تا من از آن‌ها حمایت کنم. این نوع اظهارنظرها یا تاثیرپذیری از مواضع مشکوک نئولیبرالی که می‌خواهد زیر عنوان رفتار حماس، تجاوز اسراییل را توجیه کند و یا ناشی از مشکلات ذهنی و فکری‌ کسانی‌ست که تا این حد واقعیات را می‌پیچانند. این طبیعی نیست که کسی تصور بکند که قیم مردم فلسطین یا غزه است و در جایگاهی‌ست که به جای آن‌ها تصمیم بگیرد که چه کسی نماینده‌ی سیاسی مردم غزه باشد یا چه کسی نباشد. این هم در رابطه با کسانی که می‌گویند چرا حماس؟ اگر روزی در آینده هم من این را قبلن گفتم حماس نماینده‌ی مصالح و منافع فلسطین نباشد، آن روز روزی‌ست که فلسطینی‌ها چنین تصمیمی گرفته باشند نه کسی دیگری. این صلاحیت ذاتی و تاریخی آن‌هاست، صلاحیت ذاتی و تاریخی هر مردمی‌ست که در مورد نماینده‌ی سیاسی‌شان در هر مرحله از تکامل تاریخی تصمیم بگیرند. کسی که این نکته‌ی دقیق را درک نکرده باشد، پس تاریخ جامعه و تکاملش چیزی حالیش نشده است. اما اگر کسی مردم فلسطین را در لحظه‌ی تاریخ حاضر مظلوم و برحق می‌بیند، باید از آن‌ها حمایت کند.

بنابراین بیایید به‌جای شعارهای دهن‌پرکن اما توخالی با هر امکانی که داریم از مزدم دفاع کنیم، شاید از جنگ دوم به بعد هرگز این‌گونه آشکار آدم‌کشی و ظلم و جنایت و نسل‌کشی سابقه نداشته است. به قول چامسکی یک طرف بزرگ‌ترین زندان روباز دنیا و یک طرف یک نیروی قهار امپریالیستی تا دندان مسلح که فاقد هر نوع اصول و هر نوع پایبندی به مواضع اخلاقی و مواضع حقوقی‌ست. این‌که من فکر می‌کنم الان و در این مرحله به هر دلیلی حماس نماینده‌ی آن مردم است، در انتخاباتی به آن رای دادند. کسانی که مفهوم دموکراسی را فقط تا انتخابات همانند حضرات لیبرال تقلیل می‌دهند، خوب! در آن‌جا انتخابات صورت گرفته و حماس هم انتخاب شده است. اگر می‌خواهید از مردم فلسطین اگر حقانیتی الان برای آن‌ها قایل هستید، اگر فکر می‌کنید تحت ستم هستند و می‌خواهید از آن‌ها دفاع بکنید جای این بحث نیست که حماس این‌گونه است و آن‌گونه است. مساله، مساله‌ی مردم فلسطین و دفاع از آن‌ها در این لحظه‌ی تاریخی‌ست.

بی‌بروبرگرد من می‌گویم نه فقط داعش در عراق و تحولات سوریه و غزه حتی اوکراین، حتی آن‌چه که در آفریقا می‌گذرد از یک مرکز هدایت می‌شود و همه‌ی آن‌ها به هم مرتبط هستند. داعش استحاله‌یافته‌ی همان جبهه‌النصره سوریه است که بخشی از القاعده بود و در سوریه فعالیت تروریستی داشت. این‌ها ابتدا در سوریه بودند و بعد از پیش‌روی‌های ارتش سوریه که عرصه را به آن‌ها تنگ کرد، ممنوع‌الورودی آن‌ها را عوض کردند و آن‌ها را به عراق فرستادند، چون این‌جا امنیت بیش‌تری داشتند، می‌توانستند به‌خاطر شرایط ویژه‌ی عراق دوام بیاورند. رهبر آن‌ها آخوندی‌ست عراقی به‌نام ابودعا، که خب همان‌طور که گفتید با اسم مستعار ابوبکرالبغدادی بعد از کشته‌شدن الزرقاوی رشد کرد و با بروز اختلافات شدید بین سران القاعده و جبهه‌النصره، این آدم گروه داعش را به وجود آورد و به گفته‌ی هم‌پالگی‌های خود او در القاعده مستقیمن از آمریکایی‌ها پول دریافت کرد و برای آمریکایی‌ها کار می‌کند. بنابراین قضیه روشن است، این‌ها همه به همر مرتبط است و بخشی‌ست از طرح خاورمیانه بزرگ حضرات برای منطقه.

اما رشد سریع داعش که از سال ٢٠١٣ به وجود آمد تا به امروز معلول دو دسته علت است. یک دسته که مربوط به خود داعش است، پول‌های کلانی که تعدادی شرکت‌های آمریکایی و  دولت‌های عربستان صعودی و قطر به داعش می‌دهند. غارت و تصاحب منابع نفتی و بانک‌ها و سایر منابعی که در سوریه غارت کردند. یا در عراق و در نتیجه‌ی تبانی مسوالان رده بالای نظامی و امنیتی موصل نصیب آن‌ها شد. بعد حمایت‌های سنگین مالی و لجیستکی رژیم‌های ارتجاعی عرب و همان به‌خصوص عربستان صعودی وقطر. شایع هست که علاوه بر این‌گونه حمایت‌ها، عربستان صعودی مسولان نظامی و امنیتی موصل را هم با پول خریده و به همکاری با داعش واداشته است که به این سرعت این‌ها در شمال عراق حرکت کردند. سرنخ‌های ابوبکرالبغدادی را هم پشت پرده مثل عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی عبدالرحمن آل فیصل برادر پادشاه عربستان صعودی در دستش هست و در واقع او هست که بازی را اداره می‌کند. حتی شایعه هست که عریستان صعودی از کارخانه‌ی اسلحه‌سازی که در اوکراین خریداری کرده است، از طریق ترکیه برای داعش سلاح فرستاده است.

شما مناسبات را نگاه کنید. اما دسته‌ی دوم عللی هستند که به خود داعش مربوط نیست اما زمینه‌ی رشد سریع این گروه را فراهم کرد. ضعف دولت عراق، نارضایی سنی‌ها از رژیم مالکی، نفوذ نیروهای بعثی در ارتش عراق و مناطق شمالی که با داعش همکاری می‌کنند، بی‌انگیزگی نظامیان شیعه ارتش عراق برای دفاع از مناطق سنی‌نشین در برابر تعرض داعش، تبانی بارزانی و رهبران کردستان عراق و شرایط ویژه‌ی کردستان، این‌ها همه زمین‌های مساعدی را برای رشد سریع داعش در شمال عراق فراهم کرد. جنگی که در عراق به وسیله‌ی داعش در حال جریان است، ادامه‌ی حمله‌ی نظامی آمریکا به عراق است. ادامه‌ی آن حمله‌ی دهه‌ی قبلی و اشغال عراق است. دامن زدن به اختلافات قومی و نژادی و مذهبی با استفاده از عقب‌ماندگی فرهنگی و عقاید مردم خاورمیانه متاسفانه یکی از ابزارهای متعدد امپریالیست‌ها برای به‌پیش بردن سیاست‌هایش هست.

اما یکی از جنبه‌های تاسف‌آور حوادث عراق به طور اخص این است که رهبران کرد عراق به ویژه بارزانی‌ها، علی‌رغم همه‌ی ستمی که مردم کرد تحمل کردند و می‌کنند، به این مردم خیانت می‌کنند. و در نتیجه در عزا و عروسی هم مردم کرد را قربانی تبانی‌شان با بیگانگان می‌کنند. آن عاقبت ملامصطفی بارزانی بود که به خدمت ساواک درآمد و ماجرای پناهندگیش به شاه و اسکان خودش و اطرافیانش در عظیمیه‌ی کرج همه یادمان هست. این هم از پسرش مسعود بارزانی که از همان ابتدای قیاده موقت عامل سیاست‌های آمریکایی در منطقه بود. در وقایع اخیر هم فرماندهان ارتش پنهانی با بارزانی و عراقی‌های هوادار آمریکا هم صحبت می‌کنند که کرکوک را به بارزانی بدهند، قلمرویی درست بکنند که دولت مستقل خودش را به‌عنوان دولت دست‌نشانده‌ی آمریکا و اسراییل در منطقه ایجاد بکند و اعلام موجودیت کند. حتی قبل از آن هم یادتان هست که در کردستان عراق حضور اسراییلی‌ها و فعل‌وانفعال و مناسباتی که داشتند. طرح این بوده است که کرکوک را بگیرنتد و به بارزانی بدهند و بارزانی اعلام دولت مستقل کردستان کند. و سنی‌ها این طرف، دولت سنی را تشکیل دهند و شیعه‌ها هم در منطقه‌ی خودشان دولت شیعه درست کنند. اما معلوم نیست که این طرح بتواند پیاده شود، چون در حال حاضر عراقی‌هایی که بعد از آن ضربه‌ی اولیه‌ که گیج شده بودند، کم کم از موضع دفاعی درآمدند و حالت تهاجم گرفتند. دولت مالکی هم از آمریکایی‌ها درخواست کمک کرد. آمریکایی‌ها هم بی‌میل نبودند برای این‌که ایران هم در آن وسط مطرح بود و آن‌ها برای این‌که این خلاء را پر کنند پیشنهاداتی کردند که همراه کمک نظامی مصونیت قضایی هم می‌خواستند که عراق نپذیرفت و معامله سرنگرفت.

گرچه پیش‌بینی تحولات عراق الان دشوار است چون به خیلی چیزها به عمل‌کرد و آینده‌ی نیروهای در صحنه بستگی دارد که ما توانایی‌ها و رفتارهای آینده‌ی آن‌ها را اطلاع دقیقی از آن نداریم. اما در کلیت قضیه به نظر می‌رسد که عراق کم کم از آن سردرگمی و موضع دفاعی اولیه خارج می‌شود و به موضعی تهاجمی می‌رسد. و داعش در همان مناطقی که در یورش اولیه تصرف کرد متوقف شده است. بنابراین بعید است که طرح تجزیه عراق به همان شکلی که در ضربت اول مورد نظر بود و داعش می‌خواست عملی شود. وقت آن گذشته است اما در آینده‌ی بلندتر چه خواهد الان می‌توان قضاوت کرد. در هر صورت داعش اصلن در سوریه بود و این‌ها یک خط است. آن‌چه در سوریه اتفاق افتاد و در عراق اتفاق می‌افتد و آن‌چه که در لیبی اتفاق افتاد، آن‌چه که در اوکراین اتفاق می‌افتد، همه‌ی این‌ها به هم مرتبط هستند. اگر کسی یک برداشت حداقلی از مفهوم  امپریالیسم داشته باشد و فراموش نکرده باشد، خیلی ساده می‌شود رد این روابط را گرفت و متوجه آن شد.

این واقعیت ندارد که بگوییم در کرانه‌ی غربی و خان‌یونس خبری نیست. حتی در شرایط فعلی سیاسی و امنیتی کرانه‌ی غربی هم که دستگاه محموعباس تحمیل کرده است. کشمکش و مبارزه هم علیه اسراییل و هم علیه خود پلیس تشکیلات خودگردان جریان دارد و هر روزه هم تلفاتی دارد. اما تشکیلات خودگردان مانع شکل‌گیری مبارزه‌ی سازمان‌یافته در کرانه‌ی غربی و در شرایط حاضر است. این نکته هم درخور توجه است و هم تاسف که تشکیلات خودگردان، اتوریته‌ی فعلی خودش، وجود فعلی خودش که حالا وسیله‌ی جلوگیری از مبارزات قهرآمیز فلسطینی‌هاست، خودش مدیون دورانی‌ست که مبارزه‌ی قهرآمیز می‌کرد. و در جریان آن مبارزات صاحب سازمان و اقتدار سیاسی شد. سازمان و اتوریته‌ای که متاسفانه امروز ته‌مانده‌اش با استحاله‌ی جنبش آزادی‌بخش فلسطین به وسیله‌ای برای جلوگیری مبارزات فلسطینی‌ها در کرانه‌ی غربی تبدیل شده است.

اما آن‌چه را که تشکیلات خودگردان می‌خواهد خفه و خاموش کند، اسراییل با تجاوز و نسل‌کشی خودش زنده نگاه می‌دارد و خوراک به آن می‌دهد. از این دیدگاه اسراییلی‌ها معلمین منفی خوبی هستند. همه‌ی مردم فلسطین نیروی بالقوه‌ی مقاومت قهرآمیز علیه اسراییل هستند و افکار سیاسی و مواضع اسراییل هم این‌ها را بالفعل خواهد کرد. من شخصن با شناختی که از اسراییل و جنبش صهیونیستی و ماهیت این سیستم دارم گمان نمی‌کنم که اسراییل به حداقل‌هایی که برای صلح پایدار با فلسطینی‌ها لازم است تن دهد، ماهیتش مانع این قضیه است. بنابراین گمان می‌کنم مقاومت خواه ناخواه به آن‌جا‌ها هم گسترش می‌یابد

ماهیت دولت اسراییل و اهداف بلندمدتی که دارد زیربار حداقل‌های لازم برای یک صلح پایدار نخواهد رفت. بخش لاینفک برقرای یک صلح عادلانه در خاورمیانه تامین حقوق و منافع مشروع فلسطینی‌هاست. این هسته‌ی اصلی مساله‌ی فلسطین است. این مساله شامل حق فلسطینی‌ها برای تعیین سرنوشت خودشان، این‌که خودشان سرنوشت خودشان را تعیین کنند و دولتی از خودشان داشته باشند. اسراییل مانع این است.»

——————————————–
منبع: http://naser-zarafshan.com

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.