احمد زاهدی لنگرودی: تابلوى “سیاهکل” اثر بیژن جزنى

جز اندام گوزن، سر و شاخهایش با خطوط منحنى تصویر شده اند؛ بخاطر القاى این حس که اندیشه و آرمان شخصیت اثر را زیبا نشان دهد. معمولاً براى نمایش زیبائیها از خطوط منحنى استفاده میشود و همچنین خط منحنى بیانگر حس آرامش و اطمینان نیز هست. ….

تابلوى سیاهکل اثر بیژن جزنى یکى از شاهکارهاى هنر معاصر ایران است که متاسفانه تاکنون کمتر به آن توجه شده است. جزنى این تابلو را در سال ۱۳۵۰ و در زندان عشرت آباد کشیده. جزئیات فراوان و استحکام و ترکیببندى منسجم و زیبا از بارزترین خصوصیات این تابلو است. زمینه ى تیره و مبهم اثر که در آن دامون ( جنگلى انبوه که نور خورشید به درستى به زمین آن نمیرسد ) با علفهایى هرز و خشک و یک لاشه خوار و یک گاو دیده میشود قرار است تصویرگر فضایى باشد که در آن گوزن شخصیت اثر که با رنگهایى شاد و روشن از زمینه مجزا شده، با تیرگیها در نبرد باشد.

حماسه ى سیاهکل به قدر کافى براى همگان آشنا است. گوزن سمبل چریکهایى بود که آن سالها اقدام به مبارزه ى مسلحانه علیه استبداد پهلوى می کردند. نبرد حماسى سیاهکل و تصرف پاسگاه ژاندارمرى آن توسط چریکها در سال ۴۹ نخستین بارقه هاى امید را در دل طیف جوانان مبارز و روشنفکرهاى آن زمان شعله ور ساخت و راه نوینى در مبارزه علیه امپریالیسم و استبداد داخلى گشود. گوزن ـ چریک تابلوى جزنى نماد همان انسانهایى است که با گذشتن از جان و جوانی خویش محرک مبارزه در راه انقلاب بودند. به یاد بیاورید که عنوان فیلم مسعود کیمیایى که در آن اشاراتى به جنبش چریکى ایران میشود نیز “گوزنها” است. کیمیایى در مصاحبهاى در زمان اکران فیلم گفته بود که چون گوزن شاخ هاى زیبا و بلندى دارد. هنگام فرار از شکارچیان، شاخهایش بین شاخههاى درختان جنگل گرفتار میشود و شکار میگردد. او خود چنین تصویرى را در سکانس شکار گوزنها در ابتداى فیلم خط قرمز در سال۵۷ بازسازى کردهاست.

از اینکه تابلوى سیاهکل اکنون کجاست و اینکه چه سرنوشتى بر آن رفته اطلاع دقیقى در دست نیست. تابلو به شکل یک مستطیل عمودى و احتمالاً حداکثر در ابعاد پنجاه در هفتاد سانتیمتر بوده است. و گوزنى را در حال دویدن نشان میدهد که شمشیرى را در دست چپ گرفته و فریاد میزند. تیغه ى شمشیر گوزن از میان خفاشها عبور کرده و در دل تیرگى ( جهل ) فرود آمده است. و دست راستش روى نورى درخشان قرار گرفته و چشمى ( آگاهى ) در کف دست و میان نور نقش شده. این چشم میتواند هم چشم راست گوزن باشد . از آنجا که این تابلو را میتوان در سبک کوبیسم جاى داد. طبیعى است که هنرمند فرم و نحوه ى جایگزینى رئالیستى عناصر اثر را بنابه نیاز محتوایى جابجا کند. فرم اندام گوزن بسیار استوار و جز سر و شاخهایش خشن و با خطوط شکسته و مقطع ترسیم شده. و همچنین در رنگبندی ها و قلمگیرى سعى شده پیکر گوزن به تنه ى درختان جنگلى شبیه شود. این نکته خود استحکام بیشتر گوزن را نمایش میدهد و عزم او را در راهى که برگزیده به تصویر میکشد. همچنین تاکید بر مذکر بودن شخصیت تابلو به دو دلیل صورت گرفته که نخست قدرت مردانه را به رخ بکشد و همچنین زیبایى اندام مرد را که متاثر از هنر پیکر تراشى و نقاشى یونان و روم باستان است یادآور شود. و در نهایت به این طریق احترام و سپاس خود را نسبت به مردان حماسهى سیاهکل ابراز دارد. این نکته ها تسلط هنرمند را بر تاریخ هنر و استفاده خلاقانه از اندیشه اش را در راه نمایش هنرمندانه ى آرمان و ایدئولوژى نمایان میکند که در تاریخ نقاشى ایران تاکنون کمتر به چشم خورده است.

جز اندام گوزن، سر و شاخهایش با خطوط منحنى تصویر شده اند؛ بخاطر القاى این حس که اندیشه و آرمان شخصیت اثر را زیبا نشان دهد. معمولاً براى نمایش زیبائیها از خطوط منحنى استفاده میشود و همچنین خط منحنى بیانگر حس آرامش و اطمینان نیز هست.
در رنگ گذارى تابلوى سیاهکل به نکته ى جالبى میتوان اشاره کرد که اثر را به دو پلان مجزا در پسزمینه و پیشزمینه تقسیم میکند. جداى اینکه با تاثیر از آثار مینیاتور ایرانى و متاثران غربیاز آن سبک نقاشی، مانند پابلو پیکاسو، بیژن جزنى به استفاده از رنگهاى تخت در شخصیت و عدم استفاده از پرسپکتیو روى آورده تا بتواند در یک نظر کوتاه و ساده مخاطب را با خود درگیر کند و پیام تابلو را بی هیچ پرده پوشى به وى انتقال دهد.

بخش پس زمینهى تابلو، تیره و تار است؛ براى پوشش آن از رنگهاى سرد استفاده شده. این مسئله تداعى کننده ى جنگل است و هم میتواند با ایجاد ابهامى که رنگهاى سبز و آبى ایجاد میکنند، فضاى منفى براى حضور شخصیت تابلو ایجاد کند. چند عنصر مانند خفاشها و لاشه خوار میتوانند نمایشگر استبداد و عوامل پیرامون آن باشند. و گاو که در برابر گوزن و در پائین زمینه ى اثر کشیده شده است عنصرى است که خشونت، استثمار و استحکام را توامان منتقل میکند، از همینرو است که نقش گاو از تمامى نقوش پسزمینه محوتر و بدویتر ترسیم شده است. انتخاب خلاق و آگاهانه ى ترکیب رنگهاى سرد با توجه به اینکه بناى هنرمند نیز بر آن بوده که تابلو تصویرگر واقعه ى سیاهکل باشد، براى توصیف فضاى سیاسى دوره اى که واقعه ى سیاهکل به وقوع پیوست یعنى سالهاى اوخر دهه ى چهل، کارکرد دارد.
در پیشزمینه، شخصیت گوزن بر خلاف پسزمینه با رنگهاى شاد و گرم نقش بسته است که علاوه بر برجسته کردن نقش او در تابلو بیانگر شور و هیجان انقلابى نیز هست. اغراق در چشم چپ گوزن که میتواند بیانگر ایدئولوژى و آگاهى باشد به همان اندازه که فریاد خشن گوزن اغراق آمیز است ترسیم شده و این ترکیب قرینه مانع از آن میشود که تعادل خاص موجود در تابلو به هم بریزد. نقطه ى اتکاى تابلو، جایى که نگاه مخاطب بر آن توقف میکند، همین چشم زیباى گوزن است. که بر عکس چشم دیگر که در بالا قرار گرفته، هنرمند آنرا با رنگهاى پسزمینه پر کرده است. بدین معنى که او سردى و تیرگى و ابهام و در یک کلام استبداد را دیده است و اکنون فریادش و شمشیر کشیدن اش به خاطر دیدن آن و بر علیه آن است.

بیشترین تلاش جزنى در تابلوى سیاهکل بر ترسیم شخصیتى استوار و ایجاد نظمى محکم در شخصیت گوزن ـ چریک در برابر آشفتگى پس زمینه ى اثر است و این تضاد که از بنیان کار تابلو را به تفسیرهاى زیباشناسانه میکشد. تنها محصول یک ذهن خلاق و هنرمندانه است. مسلماً همانگونه که نیاز به بازخوانى تاریخ چپ در ایران احساس میشود و بسیارى در گوشه و کنار جهان دست در این کار دارند، بهتر آن است که با بازخوانى انتقادى و نمایش مجدد محدود آثار هنرى بازمانده از بنیانگذاران این جنبش؛ بخشى از تاریخ را اینبار از زاویه ى زیباشناسى مورد توجه قرار داد. نوشتار فوق تنها آغازى خام دستانه، تجربى و کوتاه در این باره بود. باشد تا کوشندگان نکته هایى بیشتر برگیرند و بنگارند.

احمد زاهدی لنگرودی
زمستان ۱۳۸۳

——————————-
منبع: کانون اندیشه
http://www.andischeh.com

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.