برای کمک به یک پناهنده به حمایت شما احتیاج است

سرگذشت  رنج اور و دردناک یک  پناهنده در عراق. ….

در انتهای این دردنامه یک لینک برای حمایت موجود است. اگر مایل هستید آن را امضا کنید

اداره امور پناهندگی سوئیس
بدلیل ارجاع پرونده پناهندگی من در ماههای گذشته توسط UN اربیل به کشور سوئیس مایلم توجه شما را به وضعیت خود جلب کرده و از شما درخواست تسریع تصمیم گیری در مورد پرونده خود را دارم. من یک پناهنده سیاسی هستم که با شماره‌ی      پرونده ی  ۱۹۴-۰۹C00213 در۵ می ۲۰۰۶  پناهندگی ام به تأیید سازمان ملل رسیده است.

من شهاب اختیاری فرزند فریدون اختیاری متولد ۲۱ سپتامبر ۱۹۶۶، در جریان عملیات فروغ جاویدان در سال ۱۹۸۸ و حمله نظامی سازمان مجاهدین خلق ایران و ارتش آزادیبخش ملی ایران به شهرهای مرزی غرب ایران و تسخیر شهرهای کرند و اسلام آباد غرب به دلیل شروع موج اعدام ها و دستگیری های سراسری که رژیم حاکم در ایران به راه انداخت به ارتش آزادیبخش پیوستم و پس از شکست عملیات نظامی واجبار به عقب نشینی همراه آنها به کشور عراق رفتم و در قرارگاه های مختلف این سازمان ازجمله قرارگاه مرکزی سازمان موسوم به اشرف در ۸۰ کیلومتری شمال بغداد در استان دیالی بودم.
به دلیل اختلاف عقیده سیاسی-ایدئولوژیک با سازمان مجاهدین خلق ایران  فقط در ارتش آزادیبخش ملی ایران فعال بودم و به همین دلیل همراه تعدادی دیگر از نفرات که وضعیت مشابه من را داشتند در یگان جداگانه ای به نام یگان مستقل سازماندهی شده بودیم و تمامی امکانات ما که شامل خوابگاه و تغذیه و…. جدا از نفرات مجاهدین بود.

من از سال ۱۹۸۸ تا سال ۲۰۰۴ در ارتش آزادیبخش فعال بودم . به دنبال حمله ی نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا و سقوط رژیم صدام حسین و خلع سلاح نیروهای ارتش آزادیبخش ملی ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران  و انعقاد قرارداد خلع سلاح و یک موافقتنامه که به امضای تک تک اعضای ارتش آزادیبخش ملی ایران از جمله من و همچنین سازمان مجاهدین خلق رسید، من تصمیم به جدائی از ارتش آزادیبخش ملی ایران گرفتم. سپس از افراد قرارگاه مصاحبه و انگشت نگاری توسط نفرات وزارت خارجه‌ی آمریکا و پنتاگون و FBI و سایر ارگان های اطلاعاتی آمریکا و آزمایش DNI  گرفته شد. و بعد از آن  مسئولین آمریکائی با اعلام استاتوی سازمان مجاهدین و ارتش آزادیبخش عنوان کردند این نفرات تحت حفاظت کنوانسیون ۴ ژنومی‌باشند. من علی رغم مخالفت مسئولان ارتش آزادیبخش جدائی خود را از ارتش آزادیبخش ملی ایران  در۳۰ ژوئن ۲۰۰۴ اعلام کردم.

پس از جدائی به کمپ  TIPF  که در ضلع شمالی قرارگاه اشرف قرار داشت و زیر نظر نیروهای آمریکایی اداره می شد منتقل شدم  و پس از گذ شت دو سال در آن کمپ که در بدترین شرایط به سر می بردیم. در پی انجام  مصاحبه‌هائی به صورت ویدئو – کنفرانس با UN ژنو از ما، من به عنوان پناهنده ی سیاسی شناخته شدم. با اعلام قبولی در۵ می ۲۰۰۶  تا ۲۶ آوریل ۲۰۰۸ هم چنان در کمپ TIPF  به سر می بردم. آمریکائی ها مرا همراه صد نفر دیگر با هلی کوپتر به دهوک منتقل نموده و پس از ۴۵ روز به اربیل منتقل نمودند و از آن تاریخ تا کنون چندین بار توسط  UN اربیل مجددا مورد مصاحبه قرار گرفتم، ولی تا کنون هیچگونه اقدام موثری جهت انتقال من به کشور ثالث و یافتن مکان امنی برای من صورت نگرفته است. من اکنون ۸ سال است بعد از پذیرش UN بلاتکلیف در انتظار انتقال به مکان امن و کشور ثالث هستم . اینجا احساس امنیت ندارم.  من قربانی جنگ فرقه‌ای که در منطقه شعله ور شد گردیدم، کسی بفکر نجات ما از این جهنم نیست. دراینجا باید عقیده‌ و افکارم را پنهان کنم زیرا امنیت جانی و اجتماعی ندارم. در طی چند سال اخیر بیش از ۱۰۰ پناهنده ی سیاسی در کردستان عراق توسط عوامل وزارت اطلاعات ایران ربوده و به  ایران برده شدند و مورد شکنجه و حتی اعدام قرار گرفته اند.

هم اکنون من مردی ۴۸ ساله هستم. در بیست سالگی به زندان جمهوری اسلامی گرفتار شدم تا سرحد مرگ شکنجه شدم، بینی، فک، دنده ها و دندانهایم را شکستند. در بیست و دوسالگی علی رغم میلم به ارتش آزادیبخش ملی ایران پیوستم و ۱۶ سال ازعمرم درآن جا فقط به دلیل این که راه خروجی نداشتم گذشت. هر بار که تمایل به جداشدن بروز دادم به من گفته شد که در صورت جدائی از ارتش آزادیبخش باید دو سال در زندان مجاهدین و هشت سال در زندان ابوغریب بگذرانم و در نهایت با اسرای جنگی مبادله شده و به ایران تحویل داده شوم. چهار و نیم سال را در کمپ تیف  در بدترین شرایط سپری کرده‌ام. هشت سال تحت پوشش و حمایت UN در اضطراب و نگرانی و بی حقوقی اجتماعی در اربیل گذرانده‌ام. ۲۸ سال آوارگی و سرگردانی کشیده ام . از وقتی تحت حمایت UN قرار گرفته ام هیچ تغییری در زندگی من صورت نگرفته است.  من به خاطر عقاید انسان دوستانه ام مجبور به تحمل همه این سختی ها شده‌ام فقط به من بگوئید چه وقت من حق زندگی دارم؟ تمام جوانی‌ام در دربدری و آوارگی و بی هویتی سپری شده است.  در موقعیتی قرار دارم که از هیچ طرف احساس امنیت نمی کنم. من انتظار دارم با تأییدیه ای که شامل حال من شده است صدای مرا بشنوید و جهت رفع مشکلات و انتقالم به کشور متبوع خود امنیت را به زندگیم بازگردانید.

در حال حاضر بنا به گفته‌ی UN اربیل، هم اکنون پرونده‌ی من ماهها است که به کشور شما، سوئیس ارجاع داده شده است، ولی هنوز هیچ تصمیمی در مورد من گرفته نشده. بدین وسیله خواهشمندم بدلیل وضعیت ویژه عراق ، جنگ داخلی، نفوذ نیروهای امنیتی ایران برای ترور مخالفان رژیم اسلامی ایران درعراق، من هر روزه در ترس وحشت و نگران از دست دادن جانم هستم، با تسریع در بررسی پرونده من، مرا از این بی پناهی و سرگردانی نجات دهید.

با احترام
شهاب اختیاری
۲۰۱۴/۰۱/۰۷

برای امضاء پتیشن به لینک زیر رجوع شود:
http://www.namnlista.se/federal-officece-of-migration-in-switzeland-3

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.