احد قربانی: تناقضات چارهناپذیر جمهوری اسلامی
جمهوری اسلامی از یک دسته ناسازگاریهای چاره ناپذیر رنج می برد، که بحران سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و بینالمللی آن، در این تناقضها ریشه دارد. شناخت بهتر این ناسازگاریها ماهیت بنبستهای جمهوری اسلامی را آشکارتر می کند. ….
مردم ایران در دوران معاصر چندین بار برای دستابی به آزادی، عدالت اجتماعی و رفاه عمومی مبارزه کردند، اما شوربختانه هیچکدام از این جنبشها به اهداف خود نرسید و پس از دگرگونی، وضعیت از پیش هم بدتر شد.
همه این جنبشها، چشم به جلو داشتند و برای مشکلات جامعه ایران راه حلی نو و زمینی جستجو میکردند. اما جمهوری اسلامی یک استثنا بود، که می خواهد مشکلات پیچیده سیاسی، اقتصادی، قانونگذاری، دادگستری و آموزشی جامعه نوین ایرانی با قوانینی و سرمشق از دورانی سپری شده و جامعهای بدوی حل و فصل کند. این نگاه به جامعه و مردم ایران و جهان، جمهوری اسلامی را با تناقضهای چارهناپذیر روبرو میکند.
تناقضات سیاسی
یکی از بزرگترین دروغی که خمینی به مردم ایران گفت وعدهی «میزان رای مردم است»، بود. خمینی همیشه بر جمهوریت تاکید داشت و حتی نام حکومت را مزورانه جمهوری اسلامی گذاشت نه حکومت اسلامی و یا امارت اسلامی. خمینی که در سال ۱۳۴۸ در زمان تبعید خود در عراق نظریه ولایت فقیه را مطرح کرد، کاملن از عدم نقش مردم در تعیین سرنوشت سیاسی در حکومت اسلامی آگاه بود و اعتقاد کامل او این بود که حاکمیت در نظام اسلامی ناشی از مبدأ الهی است و حاکم این نظام، مشروعیت خود را از خداوند می گیرد و نه از مردم. او و یارانش برای مشروعیت آمدند که از جانب خداوند به آنها داده شد و مقبولیت، رای و همراهی مردم برای آنها به پشیزی نمی ارزید. مردم فقط یک آلت عملی کردن و اجرای حکومت الهی آنها هستند.
خمینی تاکید میکند که تمام اختیارات امامان به عنوان حجت خداوند بر مردم، عینا برای فقها نیز وجود دارد و این مشروعیت الهی است که مبدا مجوز یا استحقاق حکمرانی زمامدار در زمان غیبت به حساب می آید. این نمایندگی از سوی خدا و دهنکجی به رای و نظر تودهها یکی از تناقضهای بنیادین و چارهناپذیر جمهوری اسلامی است.
رای مردم و مرجعیت
روحانیت شیعه سعی میکند با یک بحث نظری دیگر، بین مرجعیت دینی ومرجعیت سیاسی تمایز قائل شود و تاکید بر اینکه از یک سو، برای تعیین مرجع دینی نیاز به رای گیری نیست چرا که یک امر تخصصی روحانیت است، واز سوی دیگریکی کردن این دو مرجع در رهبری با اختیارات ماورای مجلس و قوانین و فصلالخطاب بودن رهبر، یکی از عقبمانده ترین استبداد و یکی از اصلی ترین تناقضهای جمهوری اسلامی را سازمان دادند.
با افزایش اختیارات رهبری در تغییرات قانون اساسی در جریان اصلاحیه سال ۱۳۶۸ رای مردم و قدرت نمایندگان منتخب مردم کاملن نفی شد.
حقوق بشر و قانون شریعت
احترام به کرامت انسان یکی از مهمترین نیروی محرکه جنبشهای اجتماعی معاصر است. هر حکومتی که با تقدم بخشیدن به پدیده دیگر چون عدالت اجتماعی، منافع میهن، احیای مذهب، بازار آزاد، مبارزه با تروریسم و … کرامت انسان را نادیده گرفت، کارنامهای سیاه در تاریخ دارد. گرایش بنیادی حرکت به سوی انسان و شهروند آزاد و دارای حق فردی و اجتماعی است، نه آنگونه که پیش از این رهبران دینی و مذهبی برای انسان تکلیف دیکته میکردند.
احترام به کرامت انسان همگام با شناخت بشر، تکامل می یابد. شریعتمداران و پیروان دینها و مذهبها با نسبت دادن دینها و مذهبها که ساخته بشر است به خداوند و مقدس کردن آنها، اگر راه را برای پذیرش اندیشه و دستآوردهای انسانی نبسته باشند، آن را بسیار سخت کردهاند.
فقه شیعه علیرغم ادعای اجتهاد پویا، با پیشرفتهای انسان در نیل به حقوق بشر ناسازگاری مطلق نشان دادهاست. فقه شیعه برای اجتهاد و استنباطِ و تدوین احکام شرعی منطبق با دوران از متنِ قرآن، سنت، عقل و اجماع نیازمند مجهز شدن با دانشهای نوین چون زبانشناسی، تاریخ علمی، انسانشناسی، زبان شناسی تاریخی، هرمنوتیک، نقد ادبی، روانشناسی، دانش محیطزیست، اقتصاد، علوم اجتماعی و . . . است، که هیچ نشانی از این تجهیز در فقه شیعه دیده نمی شود. روحانیت شیعه، شمشیر را از رو بسته و با نسبت دادن حقوق بشر به غرب به مبانی فلسفی و حقوقی نوین و انسانگرای آن ستیزی آشتیناپذیر آغاز کرده است. این ستیز دان کیشوتوار یکی دیگر از تناقضهای چارهناپذیر جمهوری اسلامی است.
مجلس، قانونهای الهی و فتوا
یکی دیگر از تفهای سربالای جمهوری اسلامی انتخابات مجلس است. از یک سو ولیفقیه فصل الخطاب است و اختیارات تام دارد و میتواند مصوبات مجلس را رد کند و بر دولت نیز نظارت کند. از سوی دیگر کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید براساس موازین اسلامی باشد که فقیهان استنباط کردهاند و تاکید بسیار می شود که حکم قانونگذاری تنها از آنِ خداست. یکی باید از این آخوندهای مردرند بپرسد: پس کارکرد مجلس شورا در نظام جمهوری اسلامی چیست؟ چرا اینهمه خرج انتخابات میکنید و اینهمه حقوق به نمایندگان میدهید؟
مسئله باز خندهدارتر میشود، که مراجع تقلید حق فتوی هم دارند. مثلن جمهوری اسلامی دولت دارد، وازرت خارجه دارد و وزیر امور خارجه دارد و در کشورهای دیگر سفارت دارد، بازرگانی خارجی دارد و …. ناگهان خمینی میآید و علیه سلمان رشدی فتوا صادر میکند. همه این نهادها، سنگ روی یخ میشوند و باید خود را با فتوای خمینی هماهنگ کنند.
الهی و مقدس بودن قانون (قانونی که اعراب بدوی نوشتند و شتر ارز آن است و باید برای خون بها به تومان تبدیل شود) در جمهوری اسلامی، چرخ پنجم بودن مجلس نمایندگان مردم با فصلالخطابی رهبر و امکان فتوای مجتهدان، یکی دیگر از تناقضهای چارهناپذیر جمهوری اسلامی است.
اعتماد مردم و تقیه و توریه
مشروعیت یک نظام تنها با کسب رای اکثریت حاصل نمی شود، بلکه مشروعیت یک نظام از چگونگی برخورد آن با انسان و رعایت حقوق و کرامت انسانی، برخورد با اقلیت سیاسی و مذهبی، چگونگی برخورد با منابع کشور و محیط زیست، کفایت آن در مدیریت اقتصادی، آموزشی و معیشتی مردم و . . . بدست می آید.
مشروعیت هر نظام به رای، مشارکت و اعتماد مردم وابسته است. جمهوری اسلامی با مردرندئی که تنها در آخوندها میتوان پیدا کرد، هم خدا را میخواهد و هم خرما را. شتر مرغی که وقتی به حمایت و ارتباط با غرب نیازمند است رای و شرکت مردم را میطلبد و به رخ میکشد، و وقتی بحث انتخابات، تصمیمگیری و یا تغییر قوانین در داخل است، آنرا الهی قلمداد میکند و در تخصص مردم نیست، که نظر بدهند و مطابق دیدگاه نظریهپرداز جمهوری اسلامی آقای مصباح، مردم نمی توانند «ناصب» ولی فقیه باشند، بلکه مردم تنها میتوانند «ناصر» او باشند و حاکم فقیه مشروعیت خود را در سلسله مراتب الهی از خداوند، پیامبر و امامان به دست می آورد.
از سوئی دیگر روحانیت شیعه با بکارگیری کوشای تقیه (پنهان داشتن حق و اعتقاد به حق و مخفىکارى کردن با مخالفان و ابراز نکردن آنچه که ابراز نمودنش، موجب زیان به دین و دنیا مىشود) و توریه (گوینده از سخن خود معنایی را جز آنچه شنونده میفهمد، یعنی معنایی خلاف ظاهر در نظر داشته باشد)، هیچ روده راستی در شکم آنها پیدا نمیشود، هیچ اعتمادی به حرفهای آنها نمیشود کرد.
ترکیب مشروعیت الهی آخوندها و تنها «ناصر» بودن مردم و حق دروغگوئی روحانیت، هرگز منجر به جلب اعتماد مردم نمی شود و یکی دیگر از تناقضهای چارهناپذیر جمهوری اسلامی است.
کثرتگرائی، همسانسازی و سازشناپذیری
در فضای سیاسی ایران سازشناپذیری یک منش مثبت ارزیابی میشود. رهبران لجوج، یکدنده و سازشناپذیر را به عنوان رهبری نستوه میستایند. آیا سازشناپذیری یک ویژگی مثبت برای یک سیاستمدار است؟ آیا وقتی یک رهبر یا سیاستمدار که قادر است، یک جنگ را در یک سال خاتمه دهد، آنرا هشت سال طول میدهد، قابل ستایش است؟
ایران از نظر سیاسی، اقتصادی، قومی، جغرافیائی، زبانی، فرهنگی و مذهبی نامتجانس است. تلاش در راه همسانسازی مذهبی و تبعیض مذهبی، زبانی، فرهنگی و اقتصادی یکی از بزرگترین مشکلات جامعه ایران است.
به جای درک واقعیت جامعه ایران و روابط بینالمللی و راه حل واقعبینانه با مشارکت همه یافتند، پیدرپی جامهای «زهر خوردن» و «نرمش قهرمانانه» کردن، یکی دیگر از تناقضهای چارهناپذیر جمهوری اسلامی است.
تناقضات اقتصادی
روحانیت شیعه هرگز در چرخه تولید و مدیریت نبود. آنها همیشه بر سر سفره مردم نشسته بودهاند. جمهوری اسلامی رفاه و زندگی شایسته و انسانی را حق شهروندان نمیداند، از اینرو برای فقر تودهها، بیکاری، حمایت تولیدکنندگان، توسعه و تکامل اقتصادی برنامهای ندارد. روحانیت شیعه و جمهوری اسلامی به رفعبلا، صدقه و خیرات نظر دارند.
خمینی سعی میکرد از اهمیت اقتصادی خواستهای تودهها بکاهد و اهمیت جمهوری اسلامی به اقتصاد و رفاه مردم از سخنرانی اقتصادی-تحلیلی درخشان خمینی در در جمع کارکنان پخش رادیو،هفدهم شهریور۱۳۵۸، قابل درک است:
من نمیتوانم تصور کنم، هیچ عاقلی نمیتواند تصور کند که بگویند ما خون هایمان را دادیم که خربزه ارزان بشود، ما جوانهایمان را دادیم که خانه ارزان بشود، این منطق باطلی است که شاید کسانی انداخته باشند، مغرض ها انداخته باشند، توی دهنهای مردم که بگویند ما خون دادیم که مثلا کشاورزیمان چه بشود. آدم خودش را به کشتن نمیدهد که کشاورزیاش چه بشود.همه دیدید که تمام قشرها ، خانمها ریختند توی خیابانها ، جوانها ریختند توی خیابانها، در پشت بامها در کوچه و برزن و همه جا، فریادشان این بود که اسلام میخواهیم، برای اسلام است که انسان میتواند جانش را بدهد، اولیا ما هم برای اسلام جان دادند نه برای اقتصاد، اقتصاد قابل این نیست. آن هاییکه دم از اقتصاد می زنند و زیربنای همه چیز را اقتصاد میدانند از باب اینکه انسان را نمیدانند یعنی چه، خیال میکنند انسان یک حیوانی است که همان خورد و خوراک است. منتها خورد و خوراک این حیوان با حیوانات دیگر یک فرقی دارد. این چلوکباب میخورد، او کاه میخورد. اما هر دو حیوانند، اینهایی که زیربنای همه چیز را اقتصاد میدانند، اینها انسان را حیوان میدانند. حیوان هم همه چیزش فدای اقتصادش است. زیر بنای همه چیزش، الاغ هم زیر بنای همه چیزش اقتصادش است.
سخنان خمینی در ۱۲ آبان ۱۳۵۹، در اولین سالگرد اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام، درایت اقتصادی امام امت را بیش از پیش آشکار میکند:
این جوانهای ما رفتند، ریختند و اعضای آنجا را گرفتند و هیچ آسمان به زمین نیامد… این خدمت بود. شما الآن یکسال است این جاسوسها را در آنجا حبس کردید و خبری نشد… الان ما را حصر اقتصادی کردند چه شد؟ مثلا ما کجایمان گیر کرده است؟… آن چیزی که برای ما ارزش دارد اسلام است. … ما برای شکممان قیام نکردیم… ما از انزوا نمیترسیم. استقبال هم میکنیم. اما ما منزوی نیستیم. شما خیال میکنید ما منزوی هستیم.
هر چند برای شکممان قیام نکردیم، برای اسلام قیام کردیم، ولی آیت الله فرصت را از دست نمی دهد، حالا که یکی به نعل زد یکی هم به میخ هم میزند و در سخنرانیاش در بهشت زهرا وعده میدهد:
ما علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را میخواهیم مرفه بشد، زندگی معنوی شما را هم میخواهیم مرفه باشد. شما به معنویجات احتیاج دارید. معنویات ما را بردند اینها. دلخوش به این مقدار نباشید که فقط مسکن میسازیم، آب و برق را مجانی میکنیم، اتوبوس را مجانی میکنیم. دلخوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را، روحیات شما را عظمت میدیم. شما را به مقام انسانیت میرسانیم. اینها شما را منحط کردند. اینقدر دنیا را پیش شما جلوه دادند که خیال کردید همه چیز این است. ما هم دنیا را می آباد میکنیم و هم آخرت را. یکی از اموری که باید بشد همین معناست که خواهد شد. این دارایی ها از غنائم ملت است و مال ملت است و مستضعفین. من امر کردهام که به مستضعفین بدهند و خواهند داد. و پس از این هم تغییراتی دیگر در امور خواهد حاصل شد. لکن قدری باید تحمل کنید. به این حرفهای باطل گوش نکنید. اینها حرف میزنند. ما عمل میکنیم. اینها شما را میخواهند دلسرد کنند از اسلام. اسلام پشتیبان شماست.
رقابت سختِ بازارِ جهانیشده، نظارت و برنامهریزی دائمی اقتصادی و سیاسی میطلبد. حتی دولتهائی که ادعای بازار آزاد و جهانی دارند، از بازار داخلی خود حمایت گسترده سیاسی، اقتصادی و مالی و حتی نظامی میکنند. اما، جمهوری اسلامی بجای بکارگیری درآمد نفت در حمایت اقتصاد کشور و ایجاد کار و زیربنای تولیدی، آنرا به مبلغهای کوچک و ناکارا تبدیل کرده و بر «سفره مردم» میبرد. این کار جمهوری اسلامی شبیه همان کاری است که پیشگامان عرب آنها پس از یورش به ایوان مدائن با فرش «بهارستان کسرى» کردند. آنها این قالى بزرگ را که بیش از ۳۵٠ متر طول داشت و قالی بافان ایرانی آن را از ابریشم و گلابتون و تارهای طلا و نقره با ظرافتی و هنری وصف ناشدنی بافته بودند، پاره پاره کردند و بین مهاجمان تازی بعنوان غنیمتی جنگی تقسیم کردید.
جمهوری اسلامی، با این کار عوامفریبانه با یک تیر چند نشان میزند:
الف) وابسته و مستمری بگیر ایجاد می کند و هزینه دولت را بالا میبرد.
ب) به تورم روبه رشد شتاب بیشتر می بخشد.
پ) فرصت طلائی توسعه و تکامل تولیدی و ساخت زیرساخت تولیدی و ایجاد کار را از دست میدهد.
روابط اقتصادی پیچیده داخلی و بینالمللی و لزوم برنامه ریزی و حمایت جدی تولید و بازار کار و عدم کفایت و توجه جمهوری اسلامی و ملوکالطوایفی اقتصادی یکی دیگر از تناقضهای چارهناپذیر جمهوری اسلامی است.
مالیات، خمس، زکات و سهم امام
فرهنگ مالیات شاید با این استدلال ساده قابل درک باشد که هرکس که از زیرساختهای جامعه مانند راهها، راهآهن، فرودگاهها، دانشگاهها، مدارس، آبهای تصفیهشده و . . . استفاده می کند باید در نوساخت و بازساخت این زیرساختها با پرداختن بخشی از درآمدهای خود شرکت کند. شوربختانه این فرهنگ در ایران جا نیفتاده و پرداخت مالیات برای اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران کاری بسیار شاق است.
یکی از تناقضات جدی دیگر اقتصادی جمهوری اسلامی، ادعای طرفداری مستضعفان از یک سو و عشق بیپایان آن به بازاریان و سودگران است. یکی از اهانتآمیزترین اقدامات اقتصادی جمهوری اسلامی اجرای برنامه رایانه بود. این اقدام مرا به یاد یک ضربالمثل زیرکانه چینی میاندازد: اگر یک ماهی به یک نفر بدهید او را یک روز سیر می کنید. اگر دو ماهی به یک نفر بدهی او را دور روز سیر می کنید. اگر به او ماهیگیری یاد بدهید، او را یک عمر سیر کردهاید.
جمهوری اسلامی، به عنوان یک دولت، بجای اینکه مسئولیت کلان بیکاری فراگیر مردم ایران، بهویژه جوانان و مناطق محروم را بهعهده بگیرد. جمهوری اسلامی، به عنوان یک دولت، بجای اینکه مسئولیت کلان نابودی کشاورزی، دامداری، صنایع، معادن، صنایع بومی و دستی و محیطزیست را بهعهده بگیرد، بجای اینکه با سرمایه بزرگی که با فروش نفت در دست دارد زیربنای اقتصادی را بسازد، بجای اینکه صنایع کارآفرین را توسعه دهد، با مستمریبگیر کردن تودهها، یک بحران اقتصادی و تورمی را بنیان نهاد.
شکاف طبقاتی در جامعه ایران بسیار بزرگ شدهاست. میلیونها خانواده زیر خط فقر و هزاران بازاری با درآمدهای نجومی. اما سر در گمی و ناروشنی در مالیات، خمس و زکات به زبانی دیگر نامشحص بودن مرز بین وظایف قانونی و عبادی از یک سو و سوء استفاده آزمندان از این نامشخصی، از یک سو دولت را از درآمد مالیات تقربن محروم کرده است، واز سو دیگران روحانیت را به قطب اقتصادی تبدیل کرده است که به نوبه خود به آنها قدرت سیاسی میبخشد.
این سردرگمی وظایف و راه گریز سرمایهداران در ضمن استفاده همه جانبه از زیرساخت جامعه و فرار از پرداخت مالیات به دولت یکی دیکر تناقضهای چارهناپذیر جمهوری اسلامی است که نتیجه آن تضعیف اقتصادی-سیاسی دولت و بیشتر شدن شکاف طبقاتی در جامعه ماست.
تناقضات فرهنگی
ایران یک تاریخ طولانی و فرهنگی سرسخت دارد که از آزمونها و نبردهای بسیار سختی سربلند و پیروز بیرون آمد. فرهنگ ایرانی از یورش اعراب، ایلغار مغول و تیمور و قتل عام صفویان، جان سالم بدر برد. اما، جمهوری اسلامی با این واقعیت سر ستیز دارد و می خواهد با اسلامیت، ایرانیت را نابود کند. برخی از نمودهای این دشمنی را در دشمنی با خوشی و شادی مردم، ستیز با سنت های ایرانی مانند مهرگان، یلدا، چهارشبنه سوری و نوروز. ممنوع کردن نوروز و چهارشبنه سوری و پرکردن سالنامه با شهادت امامان و امامزادههای ریز و درشت با روحیه و فرهنگ ایرانی ناسازگار است.
تلاش عبث برای خالی کردن سنت و فرهنگ ایران از خنده و خوشی، تفسیر غیرمادی از می و معشوق با روحیه انسانی و ایرانی ناسازگار است. بیحرمتی به آثار تاریخی پدران و ما دران ما، تحریف و سانسور تاریخ، بیتوجهی و یا نابود کردن طالبانگونه آثار باستانی، دشمنی با موسیقی و صدای لطیف و زنانه، ستیز با علم و دستاوردهای آن، به شهادت تاریخ و اندیشمندان قدیم و جدید ایران، با روحیه ایرانی ناسازگار است. پس از یورش اعراب و تحمیل اسلام به ایران، به زور شمیشر و جزیه، ایرانیان اسلام را با ویژگی ایرانی پذیرفتند. شاید این بیت سعدی این ماهیت این پذیرش را آشکارا روش میکند:
دهل زن گو دو نوبت زن بشارت که دوشم قدر بود امروز نوروز
به زبانی دیگر، پذیرش ایرانی «قدر» با ارج بیپایان برای «نوروز» همراه است.
در فرهنگ ایرانی، روحانیون، پیران و سالمندان و کودکان را حرمتی بود و هست. در تاریخ نه چندان دور مشروطیت، مردم به خانه روحانیون بست مینشستند. آنچه جمهوری با برخی از سالمندان چون آیتالله شریعتمداری و منتظری کرد و آنچه با فرزندان خردسال مخالفان سیاسی خود کرد، نشان داد هیچ ارجی به این فرهنگ نمینهند و سرمشق سردمداران جمهوری اسلامی قساوتی غیرانسانی تازیواری است که نمونههای آن را در «سیره نبوی» ابن هشام می توانیم بخوانیم. (از بازی روزگار، وقتی رژیم پهلوی در پی یافتن تائیدی مذهبی برای اعدام خمینی بود، شریعتمداری فتوا داد که خمینی مجتهد است و مجتهد را نمیتوان اعدام کرد. مجتهد باید مقلد داشته باشد و منتظری اعلام کرد که من مقلد خمینی هستم و از راه خمینی از اعدام راهی یافت. جالب اینکه خمینی جبران تهور و گذشت هر دو را کرد.). ستیز جمهوری اسلامی با ایرانیت در مقابل اسلامیت و عشق تودهها به ایرانیت از تناقضهای چارهناپذیر دیگر جمهوری اسلامی است.
زنستیزی
برخورد مسلمانان و جمهوری اسلامی با زن به روشنی در تلگراف خمینى در اعتراض به اعطای حق رای به زنان، که روز ۱۷ مهر ماه ۱۳۴۱ به محمدرضا شاه، مخابره شد، آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
حضور مبارک اعلیحضرت همایون
پس از اهداء تحیت و دعا، به طوری که در روزنامهها منتشر است، دولت در انجمنهای ایالتی و ولایتی اسلام را در رای دهندگان و منتخبین شرط نکرده و به زنها حق رای داده است و این امر موجب نگرانی علماء اعلام و سایر طبقات مسلمین است.
بر خاطر همایونی مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و آرامش قلوب است.
مستدعی است امر فرمائید مطالبی را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمی مملکت است از برنامههای دولتی و حزبی حذف نمایند تا موجب دعاگوئی ملت مسلمان شود.
الداعی روح الله الموسوی
در جامعهای که بیش از نصف دانشجویانش دختران هستند، در فرهنگی که فرانکش پس از مرگ شوهرش آبتین با ضحاک میجنگد، در فرهنگی که سیندختش برای یاری همسر وامانده از نبردش با منوچهر شاه به گفتگو مینشیند، در فرهنگی که فرنگیسش پا به پای گیو و کیخسرواسب میتازد، در فرهنگی که پوراندخت ، آزرمدخت و همایش شاه و گردیهاش شهربان میشوند، در فرهنگی که گرد آفریدش به نبرد سهراب می رود، آیا میتوان زنان را در خانه زندانی کرد؟
فرخرو پارساها، نسرین ستودهها، مهرانگیز کارها و شیرین عبادیها، مونا محمودنژادها، و صدها شیرزن دیگر از نسل گردآفرید و فرانک هستند، ایستادن در مقابل این خستگیناپذیران، تلاش در خانهنشین کردن آنها، یکی دیگر از تناقضهای چارهناپذیر جمهوری اسلامی است.
این سیاهه برخی از عمدهترین تناقضهای چارهناپذیر جمهوری اسلامی (و در نگاهی کلیتر همه حکومتهای مذهبی و ایدئولوژیک) است. چارهی کار تلاش در راه ایجاد حکومتی عرفی است که هم خدا، مذهب و ایمان را و هم مردم، رای، قانونگذاری را معنی راستین ببخشد.
دی ۱۳۹۲ / ژانویه ۲۰۱۴
احد قربانی دهناری
گوتنبرگ، سوئد
ahad.ghorbani@gmail.com
http://ahad-ghorbani.com
http://www.facebook.com/ahad.ghorbani.dehari
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.