یاور: گفت و گو در خوابگاه
چون آقایان تصور میکنند تسلط بر انرژی اتمی تسلط بر یک انرژی مدرن و ارزان است که این تصور با واقعیت فاصله دارد. سالهاست که دارندگان این انرژی پی برده اند، این انرژی هم پر هزینه است و هم، عوارض آن از فواید آن بیشتر است؛ ولی ما چون همیشه آخر قافلهی دانش بشری هستیم و یک پایمان در گذشته باقی مانده است، تصور میکنیم کشف بزرگی کردهایم و ….
پس از شام، زمانی که همه کارگران محل غذاخوری را ترک کردهاند، من نوشتافزارهایم را روی میز میریزم و کتابم را باز میکنم، دنیای مطالب تاریخی، اقتصادی یا رمان مرا با خود به سرزمینهایی میبرد با رنگ و بوی ارزشهای انسانی، یادگیری، آموزش و بررسی فرآیندها، همراه با آرامش است، آرامشی که روئیدن یک گل زیبا بر سطح یک باتلاق را تداعی میکند.
پشت دیوار ِرو به رویم، آن سو، دنیای دیگری در جریان است. دنیای GEM و “فارسی وان” با سریالهای ترکی-غربی، با مضمونی کوچه– بازاری و مبتذل. لولیدن دوربین فیلمبرداری در میان مبلمانهای آخرین مدل، ماشینهای لوکس و خانههایی کاخ گونه، زندگیهایی با رفاه و خدمتکاران متعدد. ولنگاریهای بی حد و مرز مردان و زنانی که چون مرغ و خروس هر دم در زیر و روی یک آشنا یا بیگانه خوابیدهاند. از یکی بچه دارند ولی عاشق کسی دیگرند و …
برخی دانشآموختگان دانشگاههای کشور با ولع وصفناپذیری این هرزگیهای برنامهریزی شده را دنبال میکنند گویی سالها بمباران تبلیغاتی که سلام و صلوات و ذکر و دعایی که از دبستان و دبیرستان تا دانشگاه و تازگیها هم که در پروژهها چند لحظه اوقات فراغت را این گونه پر میکنند، نتوانسته این جماعت را از دیدن آزمندانهی این هرزگیها باز دارد، حتی در پروژههایی با چنین مدیریتهای خاص نیز نتوانستهاند ذهن این جوانان را به سوی ایدئولوژی مطلقگرای محبوب خود سوق دهند. همه غرق در درونمایهی قصههایی شدهاند که سیاستهای مصرف و اخلاق سرمایهداری جهانی دنیا را به سوی آن سوق میدهد. با هدف تحریک غرایض محض (سکس، خشونت و ولنگاری). تنها مورد استثنایی که این توافق همگانی را برهم میزند، گاهگاهی بر سر دیدن بازی فوتبال آن هم برای یک بازی حساس، چند لحظهای تشنج ایجاد میشود. ولی به هر حال هر دو طرف مشتری این سریالها هستند و عاقبت به توافق میرسند. [به علت ویژگی کار پروژه (ماهی ۶-۷ روز مرخصی برای دیدن خانواده) ۸۰ درصد جوانان شاغل در پروژه با وجود داشتن فرزند، متارکه کرده اند.]
دیروز یک مهندس جوان به گروه کار ما پیوست. در این شرایط بحرانی با بیکاری گسترده، شرکتهای دلالی نیروی کار، نهایت بهره را به دست میآورند. دانشآموختهگان نخبهی دانشگاه صنعتی شریف یا دانشگاه نفت را با حقوق حداقلی استخدام میکنند، به گونهای که حقوق یک نورچشمی کمسواد بیش از چهار برابر حقوق آنهاست. ولی خود شرکت منپاوری از کارفرما مبلغی بیش از ده میلیون تومان بابت همین مهندس دریافت میکند. (در پالایشگاه اراک ۲ سال قبل به یک مهندس جوان ۶۰۰ هزار تومان پرداخت میشد در پارس جنوبی امروز با مزایا یک میلیون و دویست هزار تومان) وضع مهندسان معمولی یا غیر نخبه فلاکتبار است.( همین امروز ۳/۷/۹۲ یک مهندس جوان الکترونیک و یک مهندس جوان مدیریت صنعتی از ایلام آمده بودند و پیمانکار دست چهارم عایق کار، آنها را به عنوان کارگر ساده با حداقل حقوق، به صورت روز مزدی و بدون قرار داد، بدون امید به کاری برای فردا، با یک وعده غذا، استخدام نمود.) این هم از مزایای قوانین کور بازار (عرضه و تقاضا) است. مردهریگ سیاست های دولتی سی سال گذشته برای مهندسان جوان، برای تکنسینها، کارگران و همهی مردم ایران. بگذریم و مسائل سیاسی را به کناری بگذاریم و مانند هنرمندان ِ”غیر جانبدار و مستقل” آن را “پلید و چرکین”! تصور کنیم و دو دستی تقدیم سرمایهداری جهانی کنیم. باز هم به حاشیه افتادم پوزش میخواهم.
مهندس جوان، عرب و خوزستانی است، مودب و با سواد است. از مسائل اجتماعی بیش از دیگران خبر دارد و میفهمد. ولی مجذوب اشکال رنگارنگ سرمایهداری جهانی است که به وسیله ماهوارهها و رسانههای دیگر تبلیغ میشود. بدون خبر از آن سوی چهرهی این عجوزهی خون آشام. چشمی به زیباییها و رفاه و آزادی در غرب دارد و چشم دیگر دیدی انتقادی. او هم علاقه ای به این سریالهای عثمانی– آتاتورکی ندارد. زمانی که مرا در حال مطالعه، تنها در آشپزخانه دید، آمد و کنارم نشست. بدون مقدمه ارتباط را برقرار کرد:
مهندس جوان: در مورد تحولات جدید نظرت چیه؟
- کدام تحولات؟
مهندس جوان: ریس جمهور جدید و تغییرات در سیاستها و روی کردی آشتیجویانه را میگویم؟
- خُب تو هم مثل من در این جامعهی همه مسلمان و همه شیعه زندگی میکنی …
مهندس جوان: نه ، نه ، درست نیست. همه شیعه، درست نیست. ما در بلوچستان، سواحل خلیج پارس، شمال شرق ایران و غرب کشور کلی سنی مذهب داریم.
- ببین منظور من شهروندان درجه اول یا به قولی خودیهاست، و الا سنی داریم و اقلیتهای دیگری مانند ارامنه، آشوری، دراویش، اهل حق، دگر اندیشان و… که همهی این اقلیتها جزو شهروندان درجه دو با حقوق اجتماعی- مدنی محدود و برخی مانند دگراندیشان بدون حقوق شهروندی و مدنی هستند. ما در حقیقت جزو نَجسها هستیم.
مهندس جوان: موافق نیستم با شروع گفتگو اختلاف نظرها شروع شد. شما توجه نکردید ما در قانون اساسی…
- همین جا کمی درنگ کن. ما باید از مقولهای گفتگو کنیم که اصول و قواعد آن ضامن اجرایی داشته باشند. نه قوانین و اصولی که تنها روی کاغذ وجود دارند و همان جا هم به خواب ابدی رفتهاند . چند تا از این اصول به خواب رفته را میخواهی برایت بشمارم؟
مهندس جوان: خیلی خُب، بیا موضوع را با یک چرخش آرام کنیم.
- بفرما.
مهندس جوان: فکر نمیکنی به سوی حل مسائل میرویم. مسائلی مانند انرژی اتمی و مساله فلسطین و اسرائیل و …
- نه فکر نمیکنم.
مهندس جوان: چرا؟
- چون آقایان تصور میکنند تسلط بر انرژی اتمی تسلط بر یک انرژی مدرن و ارزان است که این تصور با واقعیت فاصله دارد. سالهاست که دارندگان این انرژی پی برده اند، این انرژی هم پر هزینه است و هم، عوارض آن از فواید آن بیشتر است؛ ولی ما چون همیشه آخر قافلهی دانش بشری هستیم و یک پایمان در گذشته باقی مانده است، تصور میکنیم کشف بزرگی کردهایم و … از سوی دیگر مسالهای که برای دولتمردان ما حیاتی است و همه سرمایههای مادی و غیر مادی را برای آن هزینه کرده و میکنند و مردم خودمان را فراموش کرده و به آنها پشت نموده اند، مسالهی فلسطین و اسرائیل است.
- باید مهندس جوان: این طور باشد. چرا باید مشتی صهیونیست مردم عرب فلسطین را از سرزمینهایشان بیرون کنند و …
- من حرفم تمام نشده، میشود کمی با حوصله گفتگو کنیم؟
مهندس جوان: باشه
- صهیونیسم هم مانند فاشیسم و نازیسم و القاعده و همهی نگرشهایی که تنها خود را انسان برتر، یا بندهی برتر خدا میدانند و برای غیر خود، هیچ حقی قائل نیستند. مطرود است و دور انداختنی.
مهندس جوان: ولی حتی در قرآن هم پذیرفته شده که فلسطین سرزمین قوم اسرائیل است. چرا ما فکر میکنیم باید این مردمان را به دریا ریخت؟
گفتم مساله صهیونیسم که خرافهپرستان فاشیست ضد مذاهب و اقوام دیگرند مساله ای جدا گانه است. فلسطین سرزمین مشترک اعراب مسلمان و اقوام یهود است. زمانی که ما به این شناخت برسیم و نخواهیم، ملتی را نابود کنیم که دقیقاً به دست پدران ما با همان دیدگاه صهیونیستی آواره شدهاند، در آن صورت و تنها در آن صورت دیگر نمیتوانند حکومتی به نام صهیونیسم در سرزمین مشترک اعراب و اسرائیل را دوام و قوام بخشند . این ما هستیم که با نگاهی یک سویه و تعصبآمیز چنین نگرشی را زنده نگه داشتهایم. بدین جهت تا این دو مساله به صورت بنیادی برای خودمان حل نشود شاهد فراز و نشیبهای غیرعادی در مناسبات جهانی خواهیم بود که عوارض آن دامان مناسبات اقتصادی علمی ما را میگیرد .
مهندس جوان: من در حال حاضر آمادگی پاسخ گویی به این بخش از گفتگو را که ظاهری منطقی دارد، ندارم. ولی در مورد این مساله که اعلام شده که: “ما به وضع- معیشت و بیکاری جوانان، گرانی و رکورد میپردازیم” چه تصور میکنید؟
- این بدیهی است که هر دولتی وظیفه دارد به این مسائل بپردازد. کارش همین است . تنها در غیر این صورت، باید پرسید چرا به کارش عمل نمیکند. ولی چگونگی این پرداختن، جای سئوال دارد.
مهندس جوان: شفافتر بیان کنید.
- اعلام شده با همان مدل و شیوه گذشته، که ما را به روز سیاه امروز نشانده مناسبات اقتصادی را ادامه خواهند داد ولی با روشی اعتدالی.
مهندس جوان: یعنی چه مدل و شیوهای؟
- تعدیل ساختاری و خصوصیسازی یا همان برنامه و مناسبات تحمیلی سرمایه داری جهانی.
مهندس جوان: چه اشکالی داره ؟ همهی دنیا این راه را میروند.
- بدین صورت که شما گفتید نیست. این مناسباتی است که قدرتهای اقتصادی جهانی برای منافع خود با ابزار تحریم اقتصادی و قدرت نظامی ناتو به جهان، تحمیل کردهاند. در حقیقت کانالیزه کردن اقتصاد کشورهای عقبرانده شده به سوی سرمایهداری جهانی است. این حکومتهای واپس مانده در جهانبینیهای فئودالیستی و سر درگم در شبه دانشهای قرون وسطایی، به نام سنت نمیتوانند درکی از راه دیگری داشته باشند و اگر هم به این شناخت برسند، توانایی درک دوران گذار را ندارند و از سوی دیگر شمشیر آختهی ناتو هر آن بر گردن آن ملت فرود میآید.
مهندس جوان: فکر نمیکنی خیلی ناامیدی؟
- شاید، شاید هم نه. چون معیارهای من بررسی عمل کردهاست نه ادعاها.
مهندس جوان: با خنده، آخه هنوز این دولت کارش رو شروع نکرده!
- ولی اعلام نموده با همان مناسبات نئولیبرالیستی میخواهد …
مهندس جوان: اینها را یک بار گفتی تکرار نکن. یک استدلال جدید مطرح کن.
- اگر اجازه بدهی میخواهم روند این مناسبات را تا به امروز، به صورت چکیده بیان کنم . اصول بنیادی این مناسبات بیتوجهی به قاعده جامعه، به زندگی زحمتکشان کشور و قانونزدایی به نفع سرمایهداری مالی است و تا به امروز به این صورت آن را عملی نمودند. اولین دولت بعد از جنگ با تعدیل ساختاری استخدام رسمی را حذف نمود و استخدامها را به صورت قراردادهای کوتاه مدت به نفع واسطهها و دلالها اجرایی نمود. بدون توجه به حقوق زحمتکشان. دولت بعدی اصلاحطلب بود که آن هم این روند ضدمردمی را کامل کرد. با حذف کارگاههای زیر ده نفر از شمول قانون کار بزرگترین بخش کارگری ایران را از خدمات درمانی، بازنشستگی و تامین اجتماعی محروم نمود و میلیونها خانوار کارگری را به زیر حداقلهای زندگی کشاند. بدون هیچ آیندهای برای کودکان که ناچار به جای درس، کار کنند. دولت بعدی اصولگرا شد که کار را با سرعت بسیار شدیدتر (شوک درمانی اجتماعی) با کارمزد منعطف و اعلام مناطق بزرگ کارگری تحت عنوان منطقه آزاد تجاری دهها هزار کارگر و مهندس را از شمول قانون کار خارج کردند. دولت فعلی هم نه با پرخاش و خشم، بلکه با لبخند و دیپلماسی، همان راه را میخواهند برود. این کجایش جایی برای امید میگذارد؟
مهندس جوان: ولی من در وجودم امید میجوشد.
- تو حق داری، جوانی و آینده را پیش رو داری. اگر امیدوار نباشی، میشوی مانند این جماعت آن سوی دیوار آشپزخانه، مجذوب توهمات هنرپیشگانی که برای سیاستهای مصرف امپریالیستی رمانهای این چنینی مینویسند و بازی میکنند. امیدوارم امید تو به یاس تبدیل نگردد.
یک باره هوار بلند چند نفر با هم اوج گرفت : گُل ، گُل آبیته، آبیته و از شادی به رقص در آمدند .
مهندس جوان: من فکر میکنم استدلال تو یک جایی لنگ میزند
- به چه دلیل؟
مهندس جوان: چرا این نوع مناسبات در کره جنوبی در چین و … پاسخ داده؟
- درست میگویی؟ ولی کارایی این مناسبات و تاثیرات اجتماعی آن، بستگی به عوامل متعددی دارد. ابتدا باید دید چه کسانی با چه هدفهایی میخواهند چنین برنامه اقتصادی را کاربردی کنند. کسانی بدون توجه به نظرات مردم و با بیاطلاعی از چند و چون ساختارهای اقتصادی که دنبالهرو آن شدهاند، آن هم در حالی که چشمشان را به دهان عدهای مشاور و دکترای اقتصاد دوختهاند که آموزش دیدهی اقتصاد نئولیبرالیستی هستند و چیزی فراتر از آموختههایشان را درک نمیکنند؟ یا گروهی که منتخب واقعی مردمند و خود را موظف به پاسخ گویی به مردم میدانند و هدفهای آنها بهبود و رفاه زندگی فعلی مردم و برنامهریزی برای اشتغال نسل آینده است و مردم را تنها، چند واسطه و دلال و بازاری سنتی نمیدانند. این گروه میدانند که برای تداوم یک اقتصاد پویا در جهان، مبادلههای اقتصادی یک ضرورت غیرقابل اجتناب است، بدین جهت با توجه به درجه و مرتبهی رشد صنایع و تکنولوژی در کشور، آن نوع از روابط اقتصادی با جهان را مورد توجه قرار میدهند که بتواند حداکثر منافع ملت را تامین کند و حداقل صدمات اقتصادی را به جامعه وارد کند . شاید این نوع نگاه در افریقای جنوبی، برزیل، چین، ویتنام کاربردی شده است، شاید هم نه و دلایل دیگری وجود دارد که باید آن را دقیق بررسی کرد. ولی برآیند مشاوران اقتصادی دولتهای ما، پس از۲۴ سال تجربهی خصوصیسازی گسترده، ورشکستگی صنایع و افت تولید، تعطیلی کارخانهها و پروژههای بزرگی نفتی – پتروشیمی، بیکاری گسترده، فقر و تورم و رکورد اقتصادی، کودکان کار، فحشای زیر ۲۰ سال و … است.
مهندس جوان: این مسائل که گفتی اگرچه درست است، ولی یک نوع کلیگویی است میتونی کمی در مورد کره جنوبی و رشد فوق العاده آن بگویی؟
-کشوری مانند کره جنوبی به دلیل وجود دیکتاتوری طولانی و فقر، یک نیروی کار بسیار ارزان دارد. آن هم کارگرانی که با حقوق مدنی، اجتماعی و اقتصادی خود آشنا نیستند. سرمایهداری نئولیبرالیستی چون تنها هدفش سود است تکنولوژی و کارخانهاش را به چنین سرزمینی میبرد، مشروط بر این که عضو تجارت جهانی باشد و ملزم به رعایت قوانین یک طرفهی آن باشند ، که به نفع سرمایهگذار است. سرمایه دار از منابع ارزان آن دیار به شدت بهره برداری میکند و با تکنولوژی مدرن خود به تولید انبوه و بسیار ارزان میرسد و تنها با پرداخت یک حداقل ناچیز بنام کارمزد و بدون تامین اجتماعی …
مهندس جوان: صبر کن، صبر کن . پس دولتهای ما نیز که به شدت به دنبال قانون زدایی هستند و قانون کار را به صورتهای مختلف بیاثر کردهاند برای جلب سرمایهگذاری خارجی است؟
- کاملاً درست مطلب را گرفتی
مهندس جوان: یعنی دولتها برای جلب سرمایه گذاری خارجی حقوق ملت را پایمال میکنند؟
- درسته، برای یک نئولیبرال، ارزش مردم در حد یک ابزار کار برای تولید است. ارزشهای انسانی – اخلاقی در این ساختار جایگاهی ندارند و بیشتر یک شوخی تلقی میشوند. این کشورها در شکل، به سرعت صنعتی شدهاند ولی با درونمایهای ضدانسانی و حتی کارخانههای ایجاد شده هم برای آینده آن مردم جایی از امید ندارد. چون سرمایهدار طبق قوانین تجارت آزاد اختیار تام و مطلق دارد که هر گاه اراده کند سود و سرمایه و تکنولوژیاش را با خود ببرد، هیچ نیرویی قادر به جلوگیری از او نیست. لذا آنچه به جا میماند، بیچیزی و فقر سیاه است.
ولی در کشورهایی مانند برزیل، چین و افریقای جنوبی، وضع متفاوت است. در آن جا (به خصوص در چین) آزادسازی اقتصادی کاربردی شده یعنی دولت با حفظ مالکیت صنایع بزرگ، سرمایهگذاری خارجی را تشویق کرده بیاید و کارخانه تولید کالایی بوجود آورد. رقابت اقتصادی بین بخش دولتی که دیگر دولت از آن حمایت اقتصادی نمیکند و بخش خصوصی، چین را به این رشد اقتصادی رسانده و توانسته برای جمعیت میلیاردی خود اشتغال ایجاد کند و… البته این به معنای آن نیست که بگوییم این دولتها منافع واقعی کارگران و زحمتکشان کشورشان را مد نظر دارند و به اصطلاح مردمی اند و… ، آنها نیز دولتهای سرمایهداریاند که سود برایشان از همه چیز مهمتر است، اما این واقعیتهای آن کشورها است و نسخهای برای اقتصاد ما نیست.
در کشور ما منابع ملی که به همهی مردم تعلق دارد و صنایع بزرگ تولیدی را به خودیها واگذار کردند. به افرادی که از صنعت چیزی نمیدانند. آنها هم زمین کارخانهها را تقسیم کرده و آمادهی فروش نمودهاند. تنها با رانت دلارهای نفتی ِشرکتهای مالی جهانی، رشد کردهاند و با واردات بی رویه، صنایع این مملکت را از هستی ساقط کرده و کشاورزی را نابود نمودهاند. کشاورز ایرانی چشم امیدش به مبلغ یارانههاست و مصرف کنندهی سیر و پیاز چینی شده است.
مهندس جوان: خیلی ناامید کننده است.
- واقعیت این است که اگر بخواهند همین مناسبات اقتصادی را ادامه دهند، حتی اگر مساله انرژی هسته ای را حل کنند ، کشور به سرعت به سوی یک انفجار کور میرود.
۵ / ۷ / ۱۳۹۲
——————————————————
منبع: کانون مدافعان حقوق کارگر
http://www.kanoonm.com
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.