بهرام رحمانی: چه کسی «مجرم» است «تبعیدیان» ایرانی یا حکومت آدم کش اسلامی!

برای کسانی که به دل خواه خانه و کاشانه و عزیزان خود را ترک نکرده ایم و یا به مهمانی و تفریح و گردش و یا زندگی به دنیای غرب نیامده ایم، بلکه دقیقا برعکس، نسل ما با تمام قدرت و شور و شوق فوق العاده ای در انقلاب ۵۷ مردم ایران، شرکت فعالانه کردیم تا با سرنگونی حکومت پهلوی، جامعه آزاد، برابر، عادلانه و مرفه بسازیم به طوری که هیچ شهروندی به دلیل باورهایش دستگیر و زندانی نشود تا چه برسد اعدام گردد. ….

چه کسی «مجرم» است «تبعیدیان» ایرانی یا حکومت آدم کش اسلامی!

بهرام رحمانی
bahram.rehmani@gmail.com
هر دوره دولت های حکومت اسلامی با هدف تقسیم ثروت، قدرت و حاکمیت تغییر می کند در کنار مسایل و سیاست های مختلف داخلی و بین المللی، از جمله مستقیم و غیرمستقیم مساله بازگشت «تبعدیان» به کشور نیز مطرح می گردد.
اکنون وزارت خارجه حکومت اسلامی، به ایرانیان خارج از کشور فراخوان داده است به ایران برگردند. بنابه گزارش ها، «حسن قشقاوی» معاون پارلمانی وزارت امور خارجه، ایران گفته است که قرار است کمیته‌ ای برای بازگشت فعالان سیاسی خارج از کشور به ایران تشکیل شود. خبرهایی به نقل از قشقاوی منتشر شده که حسن روحانی، رییس جمهور، از نمایندگان چندین وزارتخانه از جمله وزارت اطلاعات و وزارت امور خارجه خواسته است که این کمیته را برای بازگشت ایرانیان تشکیل دهند. معاون وزیر خارجه ایران گفته است علت برنگشتن بعضی از ایرانی‌ ها «القائات اپوزیسیون در خارج از کشور است.»

قشقاوی، معاون پارلمانی وزرات امور خارجه حکومت جهل و جنایت و ترور و آدم کش اسلامی، گفته است: «به عقیده من بسیاری از این ترس ‌ها خودساخته است. این ترس هیچ ریشه‌ ای ندارد.»
پیش از این آخوند «محمود علوی»، وزیر اطلاعات حکومت اسلامی ایران نیز در خصوص بازگشت ایرانیان به کشورشان، گفته بود: «هر شخصی که خلافی نداشته باشد، تضمین می ‌دهیم مشکلی نخواهد داشت.»
او، با اشاره به ناآرامی های پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ ایران، گفت: «ترس بی‌ مورد کسانی که در حوادث ۸۸ خلافی مرتکب نشدند را حل می‌ کنیم.»
از علوی، باید سئوال کرد که اگر قرار است مشکل کسانی که پس از جنایات بی شمار حکومت شان در سال ۱۳۸۸ از ایران خارج شدند را حل کنید پس چرا آن هایی را که در زندان ها و یا حبس خانگی قرار داده اید حل نمی کنید؟!

از سوی دیگر، روشن است که این فراخوان وزارت امور خارجه و وزارت اطلاعات حکومت اسلامی، رو به کسانی است که هر از چند گاهی و یا دایما به حکومت اسلامی و یا جناح های آن چراغ سبز نشان می دهند. برای نمونه، برخی از کسانی که در سازمان هایی چون طیف توده ای – اکثریتی، گروه های موسوم به ملی – مذهبی، جمهوری خواهان، لیبرال ها و طرفداران موسوی و غیره نه در مخالفت با حکومت اسلامی، بلکه بر اثر زیادی روی های حکومت اسلامی، مجبور شده اند ایران را ترک کنند. بنابراین، اگر حکومت اسلامی هم اکنون نگرانی های این ها را بر طرف کنند با کله به دامن این حکومت می افتند و بیش از پیش به خدمت آن درمی آیند. مثلا تیم ایرانی که در بی بی سی، فعالیت دارند چه مشکلی اساسی و پایه ای و طبقاتی با حکومت اسلامی دارند؟ به معنای واقعی هیچ. آن ها، مشکلی چندانی با حکومت اسلامی ندارند در حالی که آن ها، با نیروهای چپ و کمونیست و سرنگونی طلب بیش تر از حکومت اسلامی خصومت و دشمنی می ورزند. برای نمونه، در میان کسانی که خرداد ماه در مقابل سفارت حکومت جهل و جنایت و اعدام و سنگسار اسلامی در لندن جمع شده بودند تا در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنند عکس فرخ نگهدار نیز دیده می شود. این عکس در شبکه های اجتماعی منتشر شده و قابل دسترسی است. سئوال این است که فرخ نگهدار، دست کم بخشی از سیاست های حکومت اسلامی را در رادیو و تلویزیون و سایت بی بی سی، تبلیغ و تروج می کند چرا نباید آزادانه به ایران رفت و آمد کند؟ چرا نباید حکومت اسلامی، بازگشت او به آغوش اسلام و حکومت اسلامی را تسهیل نکند؟

اما برای کسانی که به دل خواه خانه و کاشانه و عزیزان خود را ترک نکرده ایم و یا به مهمانی و تفریح و گردش و یا زندگی به دنیای غرب نیامده ایم، بلکه دقیقا برعکس، نسل ما با تمام قدرت و شور و شوق فوق العاده ای در انقلاب ۵۷ مردم ایران، شرکت فعالانه کردیم تا با سرنگونی حکومت پهلوی، جامعه آزاد، برابر، عادلانه و مرفه بسازیم به طوری که هیچ شهروندی به دلیل باورهایش دستگیر و زندانی نشود تا چه برسد اعدام گردد. اما پس از سرنگونی حکومت پهلوی، به دلیل این که گروه های مذهبی از هر لحاظ از نظر آزادی، اقتصادی، تبلیغی، امکانات و سنت ها قوی تر بود و در دوران حکومت پهلوی نیز فعالیت علنی و آزادانه داشتند و ایدئولوژی اسلامی خود را از قلب شهرها و تا کوره ده ها، همواره تبلیغ و ترویج می کردند؛ و از سوی دیگر، لیبرال ها و ملی – مذهبی ها، حزب توده و… نیز با این گروه های اسلامی که رهبری خمینی را پذیرفته بودند همکاری کردند؛ هم چنین دولت های قدرت مند بین المللی نیز در آن دوره به دلیل رقابت با شوروی، حامی قدرت گیری گرایش اسلامی شدند در نتیجه همه این عوامل داخلی و بین المللی دست به دست هم دادند و حکومت اسلامی را در ایران به قدرت و حاکمیت رساندند. یعنی هیولایی که از مکیدن، خوردن و ریختن انسان های بی گناه و بی دفاع نیز هیچ ابایی ندارد.

حکومت اسلامی تازه به قدرت رسیده از همان روزهای نخست به قدرت رسیدنش، سرکوب سیستماتیک زنان، حمله به تجمعات و گردهمایی ها، حمله به کردستان، ترکمن صحرا و…، هم چنین حمله به رسانه ها، نهادهای دمکراتیک، سازمان ها و احزاب سیاسی و چهره های شناخته فعال سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را آغاز کرد؛ دادگاه صحرایی دو سه دقیقه ای راه انداخت و گروه گروه انسان ها را اعدام کرد و آن چنان فضای ترور و رعب و وحشتی را بر سراسر کشور حکم فرما کرد که حتا نفس کشیدن نیز راحت نبود.
این سیاست های جنایت کاران، با حمله به دانشگاه ها ادامه یافت و آغاز جنگ ایران و عراق نیز به قول خمینی یک نعمت خدادادی بود که در پرتو آن، بی رحمانه تر و وحشیانه تر از گذشته مخالفین و منتقدین را قلع و قمع کرد تا این که پس از وقایع ۳۰ خرداد ۶۰، دیگر آثاری از خواسته ها و شعارهای آزادی خواهانه انقلاب باقی نگذاشته بود و هر چه بود جنگ و کشتار و سرکوب و سانسور بود. از این دوره به بعد اعدام ها فزونی یافت تا این که در سال ۶۷، با فرمان جنایت کارانه و نسل کشی خمینی، حدود پنج هزار زندانی سیاسی را در زندان های کشور، کشتار کردند. از این تاریخ تاکنون، نه تنها هرگز ماشین آدم کشی از حرکت باز نمانده، بلکه هم اکنون نیز اعدام زندانیان سیاسی و اجتماعی روزمره و گروهی در جریان است. بنابراین، از دیدگاه مخالفین جدی حکومت اسلامی، به خصوص کمونیست ها و آزادی خواهان و برابری طلبان و عدالت جویان، تغییری در ماهیت جنایت کارانه حکومت اسلامی به وجود نیامده است.

از سوی دیگر، در حالی که قوانین جهان شمول بین‎ الملل حق آزادی سفر و محل زندگی را محترم شمرده اند و ظاهرا حکومت اسلامی نیز آن را پذیرفته است، اما این حکومت محدودیت های شدیدی را در آزادی سفر و زندگی در داخل کشور، و در آزادی ترک کشور قرار داده است. نمونه‎ هایی از چنین محدودیت هایی شامل گرفتن پاسپورت و ممنوع الخروج کردن، عدم صدور گذرنامه، بازداشت خانگی، تبعیض قائل شدن، بازداشت و زندانی کردن و حتا در زیر شکنجه کشتن و..، بخشی از سیاست های حکومت اسلامی بر علیه شهروندان ایرانی است. در حالی که هیچ حزب و سازمان و دولتی حق ندارد آزادی سفر و محل زندگی شهروندان را محدود کند.

دولت موظف است آزادی شهروندان را تضمین کند و به وجه نباید آزادی فردی و جمعی و هم چنین آزادی بیان و قلم و اندیشه و فعالیت متشکل را محدود کند تا چه برسد مانند حکومت اسلامی، فعالین این عرصه ها را دستگیر و زندانی و اعدام کند.
حکومت اسلامی، به معنای واقعی نسل هایی از مردم جامعه ایران را به تباهی کشانده و ابعاد مختلف زندگى انسانى و شکوفایى خلاقیت‌ های انسانی و عواطف انسانى را سرکوب کرده است و هنوز هم سرکوب می کند.
هنگامی که از آزادی بشر سخن به میان می آوریم بلافاصله باید نه تنها سرکوب های دولتی، بلکه باید استثمار انسان از انسان نیز مطرح شود و تاکید گردد که هیچ انسانی حق ندارد انسان های دیگر را استثمار کند و از قبل کار و دست رنج آن ها ثروت اندوزی نماید.
همه انسان ها جدا از جنسیت و ملیت و باورهایشان باید از حقوق یک سان و برابری برخوردار باشند در حالی که حکومت اسلامی، شهروندان را درجه یک و درجه دو و درجه سه و… تقسیم کرده و کاملا از دیدگاه فاشیستی و ایدئولوژی به غایت غیرانسانی و وحشیانه مذهبی به حقوق انسان ها نگاه می کند و آن ها را از همه حقوق طبیعی و انسانی شان محروم می نماید.
در واقع حکومت اسلامی ایران، در این سه دهه و نیم حاکمیت خود، منزلت و کرامت انسان و حرمت و موجودیت انسانی را از بین برده و دست کم در ارگان های دولتی خود، به خصوص در راس آن ها، یک عده آدم خوار و وحشی قرار داده که اگر شکنجه نکنند، تجاوز نکنند، دزدی و غارت گری نکنند و نهایت آدم نکشند آرام نمی گیرند.

حکومت اسلامی ایران، زمانی ادعای بازگشت تبعیدیان را پیش می کشد که هر روز خبر هولناک اعدام انسان ها در زندان ها به گوش می رسد و یا در میادین شهرها انسان بی گناهی را به بالای دار می کشند و از جرثقیل آویزان می کنند.
سانسور و سرکوب و اختناق حکومت اسلامی در جامعه ایران غوغا می کند و اکثریت شهروندان، همواره احساس ناامنی می کنند. به لحاظ اقتصادی نیز بی کاری و گراین و تورم و فقر به اوج خود رسیده و باز هم اکثریت شهروندان نگران تامین نیازهای اولیه زندگی خود و خانواده هایشان هستند. حتا در جامعه کنونی ما، تهیه مواد غذایی و دارویی نیز چندان آسان نیست.

در چنین شرایطی، همه راه ها به روی مردم بسته شده و تنها یک راه باقی مانده است و آن هم سرنگونی کلیت حکومت اسلامی با قدرت توده های مردم و برپایی یک جامعه نوین است. جامعه ای که حرمت و کرامت از دست رفته انسانی در جامعه ایران را به شهروندانش برگرداند. بنابراین، بر خلاف اراجیف سران و مقامات و وزیر اطلاعات و نماینده پارلمانی وزارت خارجه حکومت اسلامی، ما اکثریت شهروندان ایرانی در داخل و خارج کشور، به کم تر از سرنگونی این حکومت رضایت نخواهیم داد!
مهم تر از همه، باید به این مساله مهم تاکید کنیم که این تبعیدیان نیستند که مجرمند، بلکه دقیقا برعکس کلیت حکومت اسلامی ایران با تمام سران و مقامات و مسئولین و ارگان ها و جناح هایش مجرمند و دست شان به خون ده ها هزار انسان آلوده است؛ این حکومت اکثریت مردم ایران را به فلاکت ها و آسیب های اجتماعی مختلفی دچار کرده است. از این رو، روشن و ساده است که شرط اصلی بازگشت به کشورشان، بر کناری این حکومت جانی و دستگیری و محاکمه علنی و عادلانه همه عوامل ریز و درشت حکومت اسلامی است که مرتکب جنایت علیه بشریت شده اند.

پنج شنبه شانزدهم آبان ۱۳۹۲ – هفتم اکتبر ۲۰۱۳

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.