محمد مالجو: پیامد سیاسی خصوصی سازی
خصوصی سازی پدیدهای عمیقاً سیاسی است، پدیدهای سازماندهی شده از بالا که هدفش عبارت است از بازآرایی نهادهای مختلف جامعه به قصد مقدم شمردن منافع و مصالح برخی گروهها بر منافع و مصالح گروههای دیگر ….
تارنمای الف در ابتدای دهه ی نود شمسی و در آستانه ی ششمین سال از دورهی حاکمیت دولت احمدی نژاد نوشت: «فصل جدیدی از تقسیمات اقتصادی از حیث مالکیت و مدیریت در حال شکل گیری است…. با افزایش نقش نیمه دولتی و شبه دولتیها که ظاهر خصوصی دارند … وزن و تناسب قدرت در کشور به هم میریزد…. نوعی قدرت اقتصادی در حال شکل گیری است که به سادگی در قدرت سیاسی و نظامات اجتماعی دست اندازی میکند…. با این مدل کمکم نحوه ی توزیع قدرت سیاسی نیز تغییر میکند. منشأ قدرت از ناحیه ای خواهد شد که نه نظارتپذیر است و نه دموکراتیک.» عنوان مطلب کاملاً محتوای نوشته را بازتاب میداد: «دیکتاتوری شبه دولتیها چگونه شکل میگیرد؟»
تحلیل تارنمای الف با دستکم یک دهه عقب افتادگی از تکوین واقعیتی که درصدد تبیین شکل گیری اش بود به پیامد سیاسی خصوصی سازی گسترده ای اشاره داشت که از ابتدای دهه ی هفتاد شمسی با دولت به اصطلاح سازندگی آغاز شده و طی اولین نیمه ی دهه ی هشتاد شمسی با دولت به اصطلاح اصلاحات استمرار یافته و طی دومین نیمه ی همین دهه با دولتهای نهم و دهم به شتابی فزاینده دست یافته بود. در همان سالهایی که اقتصاددانان بازارگرا و جناحهای دموکراسی خواهِ اصلاح طلب از سیاست خصوصی سازی با حرارت دفاع میکردند، صداهای کم شمار و بیطنینی بودند که در فضایی زیر سیطره ی تب بازار آزاد به روشنی وضعیت سیاسی امروز را پیشبینی میکردند: نتیجه ی سیاست خصوصی سازی در ساختار سیاسی ایران عبارت خواهد بود از شکل گیری انحصارهایی در بطن هسته ی سخت قدرت و ازاینرو تغییر فزاینده ی توازن قوای سیاسی به زیان موج دموکراسی خواهی.
صدایی که شنیده نشد
در ۲۷ فروردین سال ۱۳۸۱، یک دهه پس از آغاز سیاست خصوصی سازی و یک دهه پیش از شتابگیری اش، در روزنامه ی اصلاح طلب بنیان چنین مدعی شدم: «نظر به مناسبات خاص میان حوزه ی قدرت و حوزه ی ثروت در ایران دهه های اخیر، چنین مینماید که خصوصی سازی احتمالاً از جمله به تقویت فزاینده تر قدرت مخالفان حقوق مدنی و سیاسی شهروندان نیز بینجامد و ازاینرو بسا که مطالبه ی آزادی بیان و اندیشه و حق مشارکت شهروندان در اِعمال قدرت سیاسی را غیرمستقیم هر چه دیریابتر سازد.»
این نتیجه را از چند مقدمه استنتاج کرده بودم: «یکم،… خصوصی سازی پدیدهای عمیقاً سیاسی است، پدیدهای سازماندهی شده از بالا که هدفش عبارت است از بازآرایی نهادهای مختلف جامعه به قصد مقدم شمردن منافع و مصالح برخی گروهها بر منافع و مصالح گروههای دیگر. دوم،… خصوصی سازی در هر جامعه ای که پیاده شود متناسب با ساختارهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی آن جامعه به شکل خاصی میانجامد که هم به قدرت و برنامه های سیاسی و ایده های پیاده کنندگانش بستگی دارد و هم به تاریخ و فرهنگ و سنت و شکل بندی های سیاسی و ایدئولوژیک جامعه ی مربوطه…. سوم، قاعدهی جا به جایی نخبگان در جامعه از اهم این عوامل است که … جزءِ لاینفک فرهنگ سیاسی نظام سیاسی مستقر در ایران بوده است…. بر طبق قاعده ی ایدئولوژیک جا به جایی نخبگان، «آن کسانی در زمره ی نخبگان جامعه قرار خواهند گرفت و از امکاناتی برای ورود به جرگه ی نخبگان جامعه برخوردار خواهند شد که همسو و همراه با ایدئولوژی انقلابی بوده و در دفاع از آن فعالیت کنند»…. این قاعده البته بیشترین ضمانت اجرا را در عرصه ی سیاسی داشته است…. مُهر این قاعده، گیرم کمرنگ تر، بر سایر پهنه های زندگی ایرانی نیز خورده است، محض نمونه بر بدنه ی اداری و بدنه ی دانشگاهی از صدر تا ذیل…. چهارم، قاعدهی جا به جایی نخبگان… در عرصه ی زندگی اقتصادی نیز مصداق دارد…. پنجم، متعاقب تحولات عرصه ی سیاسی از دوم خرداد بدین سو، قدرت سیاسی بخشی از نیروهای سیاسی در بدنه ی دموکراتیک نظام سیاسی رو به افول گذارده است. این بخش از نیروهای سیاسی اتفاقاً همان نیروهایی هستند که برای بهره گیری تمام و کمال از قاعده ی ایدئولوژیک جا به جایی نخبگان در عرصه ی اقتصادی بیشترین استعداد را دارند و ازاینرو میتوانند افول قدرت سیاسیِ از کف رفته را… از رهگذر سیاست خصوصی سازی با تحصیل قدرت اقتصادی بیش از پیش بازسازی کنند و سوای امکانات اقتصادی چشمگیری که به مدد بخشهای غیرانتخابی بدنه ی سیاسی در اختیار دارند عرصه های جدیدتری را نیز در فعالیتهای اقتصادی از آن خود کنند، فارغ از حداقل نظارت های بالفعل یا بالقوهای که به هرحال در بخش دولتی تصورپذیر است. ششم، … فرایند خصوصی سازی در عرصه ی اقتصاد به واقع میدان مساعدی از جمله برای تقویت فزاینده ی قدرت اقتصادی جریان ضداصلاحات است.» تب تند طرفداران بازار آزاد مطلقاً گوشی برای شنیدن صداهای مخالف خوان باقی نگذاشته بود.
تقویت هسته ی سخت قدرت در نظام سیاسی مستقر
گزارش مفصلی تحت عنوان «بررسی مشارکت بخش های نظام اقتصادی در فرایند خصوصی سازی در ایران طی سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۰: با تأکید بر جایگاه بخش خصوصی واقعی» که به سفارش اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران و زیر نظر عباس آخوندی در سال ۱۳۹۱ منتشر شد مهمترین مؤید تجربی برای درستی همان صداهای بی طنینی است که یک دهه پیش درباره ی پیامد سیاسی خصوصی سازی هشدار داده بودند. بر طبق این گزارش، مجموع ارزش واگذاری سهام دولتی طی حد فاصل سالهای ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۰ بالغ بر ۸۳۲۹ میلیارد ریال بوده است که حدود ۷۸ درصد از این مبلغ از مجرای بورس و حدود ۹ درصد از طریق مزایده و حدود ۱۳ درصد نیز از طریق مذاکره واگذار شده بود. چنین فرایندی در دهه ی هشتاد رو به اوج گذاشت. مجموع ارزش واگذاری سهام دولتی طی حد فاصل سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۰ بالغ بر ۹۹۱۲۳۹ میلیارد ریال بوده است که حدود ۳۴ درصد از این مبلغ از مجرای بورس و فرابورس و مزایده و مذاکره و حدود ۳۴ درصد از طریق سهام عدالت و حدود ۳۲ درصد نیز از طریق رد دیون واگذار شده بود. ابعاد خصوصی سازی در دهه ی هشتاد حدوداً ۱۱۹ برابر از دهه ی هفتاد بزرگتر بوده است. بررسی های تفصیلی گزارش اتاق بازرگانی نشان میدهد مهمترین برنده ی خصوصی سازی های گستردهی دهه ی هشتاد در حقیقت بخش عمومی غیردولتی، نهادهای نظامی و انتظامی، بنیادهای عام المنفعه ی مذهبی و فرهنگی و علمی، و نهادهای حکومتی و انقلابی بوده اند. از باب نمونه، حدود ۴۷ درصد از واگذاریهایی که به شیوه ی رد دیون در دهه ی هشتاد به عمل آمده به این مجموعه ها تعلق یافته است. بخش قریب به اتفاقِ این دسته از موجودیتهای اقتصادی کاملاً به کلیت هسته ی سخت قدرت در نظام جمهوری اسلامی ایران تعلق دارند. چند نمونه به دست میدهم.
از بخش عمومی غیردولتی آغاز میکنم. بر اساس آخرین مصوبات قانونی تا پایان سال ۱۳۸۷ برخی از مهمترین نهادهای بخش عمومی غیردولتی عبارت بوده اند از بنیاد مستضعفان و جانبازان، کمیته ی امداد امام خمینی، بنیاد شهید انقلاب اسلامی، بنیاد مسکن انقلاب اسلامی، بنیاد پانزده خرداد، سازمان تبلیغات اسلامی، مؤسسه ی جهاد نصر، مؤسسه ی جهاد استقلال، مؤسسه ی جهاد دانشگاهی، مؤسسه ی جهاد توسعه، شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، و کتابخانه ی آیتالله مرعشی.
نهادهای نظامی و انتظامی مشتملاند بر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نیروی مقاومت بسیج، نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران با انبوهی از مؤسسات مالی و اعتباری و بانکها و شرکتهای سرمایه گذاری و شرکتهای پیمانکاری و سایر شرکتهای تابعه شان نظیر قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا، بنیاد تعاون سپاه، بنیاد تعاون ناجا، مؤسسه ی مالی و اعتباری مهر، شرکت سرمایه گذاری توسعه ی اعتماد، شرکت شهریار مهستان، شرکت ناجی غرب، شرکت سرمایه گذاری مهرگان، شرکت سرمایه گذاری مهر اقتصاد ایران، مؤسسه ی پسانداز و قرضالحسنه ی قوامین، بانک انصار و غیره.
شاخص ترین نهادهای عام المنفعه نیز عبارت هستند از آستان قدس رضوی، آستان حضرت معصومه، بنیاد فرهنگی مصلی نژاد، بنیاد بارانداز، بنیاد علوی، مؤسسه ی خیریه ی علی و حسین همدانیان، مؤسسه ی خیریه ی بیت الرضا، مؤسسه ی درمانی و بهداشتی موسوی، بنیاد خیریه ی ۲۲ بهمن، بنیاد رفاه مسلمین، مؤسسه ی جامعه الامام صادق، بنیاد دینی و فرهنگی صدوق بزرگ، و غیره.
استمرار سیاست خصوصی سازی
تحلیلهای متنوع و فراوانی درباره ی بن بست دموکراسی نوپای دوم خرداد و شکست سیاسی جنبش سبز طی سالهای اخیر عرضه شده است اما هنوز پژوهشی درباره ی سلسله شکستهای سیاسی نیروهای اصلاح طلب در پرتوِ پیامدهای سیاسی اجرای سیاست خصوصی سازی و تغییر حاصله در توازن قوا میان نیروهای سیاسی حاضر در صحنه ی سیاست رسمی ایران به عمل نیامده است.
این عدم توازن به زیان نیروهای اصلاح طلب کماکان برقرار است. از قضا همین عدم توازن است که آخرین پرده از جریان خصوصی سازی در سال ۱۳۹۲ را کماکان به نفع خصوصی سازی در راستای منافع هسته ی سخت قدرت شکل داده است. دولت دهم در آخرین سال حاکمیت خود دوباره درآمدهای عظیمِ حاصل از واگذاری دارایی های دولتی را در بودجه ی سال ۱۳۹۲ گنجانده بود. مجلس شورای اسلامی نیز بر فروش ۳۷ هزار میلیارد تومان از سهام شرکتهای دولتی در بودجه ی ۱۳۹۲ مهر تأیید زده بود. نهایتاً شورای نگهبان نیز مصوبه ی دولت و مجلس برای خصوصی سازی های گسترده را تأیید کرده بود. دولت یازدهم در اوایل آبان ۱۳۹۲ به این نتیجه رسید که امکان فروش ۳۷هزار میلیارد تومان از سهام شرکتهای دولتی با ماهیت خصوصیسازی «واقعی» وجود ندارد و ازاینرو درصدد حذف ماده ی قانونی مرتبط با این فروش در اصلاحیه ی بودجه ی۱۳۹۲برآمد. اما مجلس قانونگذار در هشتم آبان با خواسته ی دولت مخالفت کرد و نه فقط حذف این تبصره از قانون بودجه را نپذیرفت بلکه حتی به پیشنهاد دولت مبنی بر کاهش فروش سهام به میزان پنجهزار میلیارد تومان نیز تن نداد. نهایتاً فروش ۲۵ هزار میلیارد تومان سهام شرکتهای دولتی به تأیید نهایی مجلس رسید.
واگذاریهای گسترده ی دارایی های دولتی به بخش عمومی غیردولتی و نهادهای نظامی و انتظامی و بنیادهای عام المنفعه ی مذهبی و فرهنگی و علمی و نهادهای حکومتی و انقلابی در دولت یازدهم نیز کماکان ادامه دارد. تغییر توازن قوا میان نیروهای سیاسیِ حاضر در صحنه نیز کماکان به نفع هسته ی سخت قدرت با شتابی بیش از پیش ادامه دارد. استدلالی که متجاوز از یک دهه پیش در نقد سیاست خصوصیسازی ارائه شده بود در وضعیت کنونی با قوت به مراتب بیشتری معتبر است: با عنایت به ساخت سیاسی در ایران که قواعد ایدئولوژیک مشخصی را برای ورود به جرگه ی نخبگان از جمله نخبگان اقتصادی مقرر میدارد، هر نوع اجرای سیاست خصوصی سازی که درصدد انتقال دارایی های دولتی به بخشهای غیردولتی است ضرورتاً به تقویت فزایندهی هستهی اصلی قدرت میانجامد.
————————————————
منبع: نقد اقتصاد سیاسی
http://pecritique.com
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.