بهروز سورن: به مرگ گرفتند و به تب راضی شدیم!
زندانیان سیاسی در زندانهای جمهوری اسلامی بمثابه مجرمان سیاسی تلقی می شوند. مجرمان سیاسی خطا کار سیاسی هستند و قوانین اسلامی را نادیده گرفته اند و بدانها معترض هستند. هم از این جهات میبایستی از محیط اجتماعی و زندگی خود بدور باشند. ایزولاسیون سیاسی و اجتماعی اولین تنبیه آنان می باشد. ….
سلول انفرادی را میتوان بنوعی و تعبیری قرنظینه نامید. قرنظینه یا برای زندانی عمومی است که ابعادی اجتماعی و فرهنگی می یابد و زندانی را از محیط اجتماعی اش با اهداف مشخص دور نگه میدارد. این محیط فرد را از محیط اجتماعی اش جدا میکند تا امکانات عدیده عمومی را از وی سلب نماید. این امکانات از تهیه مواد غذائی تا مواد مخدر و یا جلوگیری از تماس وی با دیگران تداوم می یابد. این نوع قرنطینه یا انفرادی را نیز میتوان با ایزولاسیون فرد مزبور برابر دانست.
در کنه و محتوی خود جدائی فیزیکی و جسمانی او را از محیط هدف خود دارد. استدلال می شود که فرد محیط را می آزارد و نقش تخریبی در دامنه نفوذ و حضور خود دارد و بطور مکانیکی از اجتماع نزدیک خود جدا می شود. فلسفه ای پشت این اقدام مسئولان زندان نیز موجود است که خمیرمایه آن نگاه فلسفی و اجتماعی حاکمان است.
اینکه نگاهشان به حقوق شهروندی چیست؟ اینکه آسیب های اجتماعی را با کدام گزینه میخواهند رفع و حل و فصل کنند. کدام فرد و موجود را برای جمع و جامعه مخرب و خطرناک می شمارند و خلاصه حل معمای آسیبهای اجتماعی فزاینده را از کدام مسیرها برنامه ریزی می کنند. علت را جستجو می کنند و یا در صدد تخریب و نابودی معلول هستند.
دهه ها پیش کتابهائی درباره افراد شرور و تخلف کنندگان ( بزه کاران ) در عرصه های اجتماعی خواندم و چشم هایم باز شدند که علاوه بر سرکوب و اعدام و شکنجه میتوان راههای دیگری را برای حل معضلات اجتماعی در نظر داشت, به کار گرفت و نتایج مثبت از آن ها را انتظار داشت.
داستان و رمان نبود و طرح روشهای ضروری و کارآمد برای مقابله با ناهنجاری های اجتماعی بودند. پیشنهادم اینست که همه جوانان این آثار از پلخانف را مطالعه نمایند و از هر گونه قضاوت زودرس در باره محکومین به اعدام و افراد باصطلاح شرور پرهیز کنند.
اعدام و شکنجه در ملاء عام و داستان چشم در برابر چشم و قصاص و امثالهم تنها برآمد فکری محدود و مذهبی و ناقص حاکمان است که خشونت را در جامعه انسانی تزریق می کند و زایش و افزایش آنرا تنها راه حل مقابله با باصطلاح بزه کاران میداند. این روش و فلسفه مقابله با بزه کاری ریشه در آموزشهای مذهبی و تقدس جوئی در تاریخچه اسلام دارد. به همین واسطه حمل کنندگان و مبلغان آن با پیشرفتهای علمی و روانشناسی ستیزه می کنند و وحشیانه ترین و خشونت آمیز ترین متدهای مقابله با متخلفان اجتماعی را بکار می گیرند. سنگسار, قطع ید, چرخاندن در خیابان ها, اعدام در ملاء عام و … از آنجمله اند.
و اما زندانیان سیاسی در زندانهای جمهوری اسلامی بمثابه مجرمان سیاسی تلقی می شوند. مجرمان سیاسی خطا کار سیاسی هستند و قوانین اسلامی را نادیده گرفته اند و بدانها معترض هستند. هم از این جهات میبایستی از محیط اجتماعی و زندگی خود بدور باشند. ایزولاسیون سیاسی و اجتماعی اولین تنبیه آنان می باشد.
اهداف انفرادی برای زندانیان سیاسی از بدو دستگیری آنان آغاز میشود. در مراحل ابتدائی بزرگترین دلیل تخلیه اطلاعاتی فرد است. بی خبری از دستگیری ها, اطلاعات داده شده توسط سایرین, بی ارتباطی و سرگردانی از دانسته های بازجویان , محرومیت های عدیده اجتماعی از جمله تغذیه, عادات, اخبار رادیو و تلویزیون, اخبار بین المللی, فشارهای عاطفی از طریق قطع رابطه با خانواده و دوستان, محرومیت های عدیده طبیعی از جمله نور خورشید, هوای آزاد و نگاه به آسمان و دور دست ها. هر یک از این موارد در دراز مدت تاثیرات بسیار مخربی بر جسم و روان زندانی در انفرادی میگذارد. برای مثال زندانی سیاسی در انفرادی تنها امکان دید در فاصله چند متری دیوارهای سلول را داراست. با گذشت زمان عضلات چشمی که برای مشاهده دوردست ها بکار میروند توانائی های خود را نیز از دست میدهند. تجربه من و بسیاری از زندانیان سیاسی که ماهها زندان سپاه اصفهان و هتل اموات را پشت سر گذاشته بودیم اینبود که پس از انتقال به زندان دستگرد و امکان مشاهده دور دست ها مردمک های چشم مان سرخ و خون آلود شده بودند. عضلات چشمی برای دیدن آسمان و افق پاره شده بودند. این تنها یکی از صدماتی است که زندانی در انفرادی می بیند. نبود امکانات درمانی و محروم بودن از نور آفتاب و هوای آزاد و نرسیدن ویتامین های ضروری به بدن میتواند مجموعه ای از بیماری های جسمی و روحی را برای زندانیان به ارمغان بیاورد.
به مرگ گرفتند و به تب راضی شدیم!
آنقدر تب و موج اعدام ها بالا بود که سخن گفتن از نارسائی های تغذیه ای و کمبودهای ویتامینی و محرومیت از ابتدائی ترین و انسانی ترین حقوق زندانی بی معنی می نمود. اعدام شدن با دندان خراب و یا سالم اهمیتی نداشت. اینکه لثه های زندانیان بعلت کمبود ویتامین ها نشست کرده بود و گاها ریشه ها بالاتر از لثه ها دیده می شدند, اهمیتی نداشت. بحث این بود که فردا صبح چند نفر اعدام می شوند و آیا اسم زندانی هم خوانده خواهد شد یا نه؟ اینکه جنایت حاکمان پیش از اعدام جریان یافته است در درجه دوم قرار می گرفت. کاش فرصتی شود و در آینده بسیط تر در اینباره نوشته شود. اما مراد از بازگوئی این نکات این است که هم اکنون بسیاری از زندانیان سیاسی و فعالین کارگری و دانشجوئی با وضعیت جسمانی خطرناکی در زندان ها روبرو هستند و اخبار و گزارشات هر روزه آن در نت منتشر می شود. از شهابی تا پور شجری و بسیاری از زندانیان سیاسی کرد که در معرض فلج شدن و ایست قلبی قرار دارند و جمهوری اسلامی با بی اعتنائی جنایتکارانه ای از کنار آنها می گذرد. از همینرو می بایست به این گزارشات حساس بود و اعتراضات گسترده ای را در این زمینه سازمان داد.
بهروز سورن
۱۹٫ ۱۰٫۲۰۱۳
Sooren001@yahoo.de
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.