سعید محمدی: روی ۲ پای خود راه برویم

با نیم‌نگاهی به بحران فزاینده‌ی سرمایه‌داری جهانی و موقعیت طبقه کارگر بهترمی‌توان پی برد که وضع و جایگاه اجتماعی طبقه کارگر در تحولات جاری چقدر مهم و تا چه حد تاثیرگذار است، تا جایی که فقط مشتی از افراد حقیقتا نادان و عقب‌مانده و بهره‌مند از سرمایه داری که ایدئولوژی‌های مختلف تا مغز استخوان آن‌ها را فاسد کرده است، می‌توانند منکر این نقش طبقه کارگر در جدال‌های آینده باشند. ….

کانون مدافعان حقوق کارگر:
http://kanoonmodafean1.blogspot.com
هیچ قصدی برای سیاه‌نمایی وجود ندارد اوضاع به قدر کافی تیره و تار هست که احتیاج به این کار نباشد تا جایی که فقط به تعداد انگشت‌شمار مسوولان آن هم در بالاترین رده‌های حکومتی ( و مسلما با دلایل کاملا روشن از این اوضاع نکبت‌بار دفاع بی چون و چرا کرده و سعی دارند گناه را به گردن یکدیگر انداخته و خود را تبرئه کنند.)
تمامی شواهد و مشخصات عینی دلالت بر فلاکت بی حد و اندازه در میان کارگران و زحمتکشان داشته و بالطبع از یک مبارزه‌ی اقتصادی  برای زنده ماندن حکایت می‌کند. همه‌ی علائم حاکی از این است که  کارگران  نمی‌توانند وضع موجود را برای مدت طولانی تحمل کنند.  اعتراضات پراکنده کارگری هم اکنون بیانگر همین وضع است  افراد و جناح‌های مختلف حاکمیت از سیاسی و نظامی و امنیتی گرفته تا نصیحت‌کنندگان و مشاوران حاشیه‌نشین سیستم در این باره صحبت و اعلام خطر کرده اند. به نظر می‌آید که کارگران و … نیز فعلا مایلند که تمامی راه‌های ممکن را در این روزگار دشوار در جهت تغییر اوضاع امتحان کنند که شاید طبیعی باشد.

پتانسیل نهفته در  میان کارگران  با گذشت زمان و سرکوب‌ها و تحقیرها و محرومیت‌ها و بی‌حقوقی‌ها به هیچ وجه فروکش نکرده بلکه متراکم‌تر شده و مسلما افزایش درخواست حق تشکل‌های مستقل، رفاه و برخورداری از شرافت و یک زندگی انسانی، در ادامه حتما به دخالت آگاهانه در تعیین سرنوشت و … منجر خواهد شد. همین امر مایه نگرانی بسیاری بوده و ثابت می‌کند که این مبارزه نمی‌تواند در محدوده‌ی مسایل اقتصادی متوقف شود. به رغم پراکندگی‌ها و وضعیت نامطلوب فعلی این جنبش و جنبه‌های ناراحت‌کننده و یاس آور آن ، اما خواسته‌ها همچنان پابر جا هستند.

با نیم‌نگاهی به بحران فزاینده‌ی سرمایه‌داری جهانی و موقعیت طبقه کارگر بهترمی‌توان پی برد که وضع و جایگاه اجتماعی طبقه کارگر در تحولات جاری چقدر مهم و تا چه حد تاثیرگذار است، تا جایی که فقط مشتی از افراد حقیقتا نادان و عقب‌مانده و بهره‌مند از سرمایه داری که ایدئولوژی‌های مختلف تا مغز استخوان آن‌ها را فاسد کرده است، می‌توانند منکر این نقش طبقه کارگر در جدال‌های آینده باشند. واقعا این ۹۹ درصدی‌ها در حال بیداری و بازیابی و پیدا کردن همدیگر و شناختن رهبران واقعی و عملی و خشت روی خشت گذاردن تمام توان و تجربه و انرژی سازمان یافته خود هستند. سرمایه‌داری فاقد آن وجاهت و آن درجه از عقلانیت ، مدیریت ، مطلوبیت و امکانات می‌باشد که آن‌ها را راضی و خندان به خانه و کارخانه‌هایشان برگرداند. سود، آن هم نوع حداکثری آن، یک مانع جدی است.

بنابر این علاوه بر چنگ و دندان و مشت نشان دادن ِمرتب و همیشگی تمامی تجربیات کلاسیک و مدرن کلیت احزاب و دانشمندان و کاربه دستان و رسانه‌ها و … را روانه این میدان کرده است! آیا طبقه کارگر ایران تافته جدا بافته‌ای از این شمای کلی جهانی است؟ آیا کارگران ایران تمامی راه‌های ارتباطی و تجربه‌اندوزی و تاثیر پذیری اش با جهان قطع شده است؟ آیا خیلی بعید و دور از ذهن است که این بار جنبشی (تحت هر عنوان و دلیلی) شکل بگیرد که به جای شعار “رای من کو” بر پرچم آن نوشته شده باشد “کار من کو”؟ و “آزادی من کو”؟ دم و دستگاه‌های مسئول با تعیین دستمزدی در حدود یک سوم زیر خط فقر و با بی‌توجهی کامل به نرخ تورم اعلام شده توسط دستگاه‌های دولتی خود عملا مسوول گسترش نارضایتی و نا آرامی در بین کارگران شده و امیدها را برای تخفیف فقر و بدبختی عملا به یاس تبدیل کرده‌اند. بی‌جهت نیست که طیف خانه کارگری‌ها فعال تر شده‌اند و قصد موج‌سواری بر این اعتراضات را دارند به طوری که شاهد پیشبرد یک پروژه اعتراضی و شکایت قانونی و … به دیوان عدالت اداری و … برای تعیین دستمزدها و لایحه تغییرات قانون تامین اجتماعی و قانون کار و… هستیم (برای مثال مراجعه کنید به روزنامه شرق روزهای ۱۹ و ۲۰ و ۲۶ فروردین سال ۹۲ و خبرگزاری ایلنا و …)

تلاش‌های اینان در جهت سوق دادن مبارزه کارگران به راهروهای دادگستری‌ها و فلان ارگان‌های بروکراتیک و رسمی و … به اصطلاح با حضور چند تن از نمایندگان کارگران (به چند و چون آن‌ها و نحوه انتخاب فعلا کاری نداریم) خود نشان می‌دهد که چگونه می‌خواهند از یک طرف سوء‌استفاده از نارضایتی و خشم کارگران و غل و زنجیرهای حقوقی انرژی آن‌ها صرف کاغذ بازی و … شود و از این طریق زمان را کشته و توده‌های کارگر را عملا منفعل و چشم انتظار اقدامات مسببان این فقر و نداری نگه دارند. از طرف دیگر اهرم فشار از پائین را مثل همیشه وسیله‌ای برای چانه زنی در بالا کنند. امری که به هیچ وجه به خانه کارگر و شرکا محدود نگشته و تمامی جریانات ضد کارگری اعم از سلطنت طلب ، اصلاح طلب و … عزم خود را جزم کرده‌اند تا از نیروی طبقاتی کارگران نردبانی برای خود ساخته و آن را دست‌مایه صعود و پیشروی خود قرار دهند. حکایت دغل دوستان و شیرینی حکایت واقعی اینان می‌باشد.

این دار و دسته سیاه کار بعد از قیام بهمن ۵۷ با تشکل فراگیر و امکانات زیاد سعی داشتند عنان جنبش کارگری و توده‌های محروم را به دست گرفته و آن را از غلیان انداخته و کت بسته در اختیار حکومت و به مقامات بسپارند ، اینک فعال تر و با درس آموزی از گذشته دوباره به میدان آمده اند آری “بوی کباب” به مشام می‌رسد. اگر روزگاری می‌خواستند با افزایش تولید به سرمایه داری خدمت می‌کردند و کار اصلی آن‌ها شناسائی فعالان جریانات کارگری در مراکز کار و تولید و غیره بود اگر در مقطعی زبان کارگران معترض رامی‌بریدند و برای خوشایند سیستم و رفسنجانی‌ها و خاتمی‌ها و موسوی‌ها و اصلاح طلبان از هیچ کاری ابائی نداشته و دریغ نمی کردند امروز رسالت خود را کامل تر کرده اند. انحراف جنبش کارگری به اسم مبارزه و اصلا عجیب نخواهد بود در ادامه به قطع دست کسانی اقدام نمایند که به نظام مالکیت خصوصی و استبداد نابرابری وحشتناک ناشی شده از آن دست درازی کنند.

حال اگر پذیرفته باشیم که زمینه‌های عینی اوج گیری و تهاجمی جنبش کارگری به فراوانی وجود داشته و دیده می‌شود و به همین اعتبار جریانات ضد کارگری همچون خانه کارگر و اصلاح طلبان و… سعی دارند این جنبش را در حد اهداف و منافع طبقات و جناح‌های بالادستی و در عین حال حقیرانه‌ی خود به بند بکشند و آن را از تب و تاب انداخته و در حد حرافی‌های رایج اصلاح طلبان محدود نمایند ، پس وظیفه فعالان واقعی کارگری چیست؟

به نظرمی‌آید که یکی از پیش شرط‌های ضروری برای خارج شدن جنبش کارگری از وضعیت کنونی افشا و طرد جریاناتی همچون “کانون انجمن‌های صنفی تهران” ، “کانون هماهنگی شوراهای اسلامی کار ‌، خانه کارگر و …می‌باشد. مامی‌دانیم که این تشکل‌ها علیرغم قانونی بودن ، گستردگی و برخورداری از رسانه (خبرنگار و خبرگزاری و نشریه و …) و نفوذ سیاسی و امکانات پرشمار مالی و ارتباطی وسیع در محیط‌های کار کوچک ترین ربطی به منافع و مبارزه واقعی کارگران نداشته و ندارد. این‌ها حتی در حد یک تشکل زرد کارگری هم نیستند این خانه به کارگران تعلق نداشته و ندارد. خانه کارگر در حقیقت اتاق فکر سرمایه‌داران برای تاثیر‌گذاری و در نهایت انحراف جنبش کارگری است، به اسم کسانی که عنوان ظاهری کار در کارخانه و … را یدک می‌کشند. تجربه و عملکرد این سال‌ها به ما آموخته است که این تشکل‌ها را نمی توان تغییر داد و یا حتی اصلاح کرد. نمی توان از آن‌ها برای جنبش کارگری استفاه کرد و در خدمت آن درآورد. (در این جا باید از آقای مازیار گیلان نژاد تشکر ویژه کرد که در مباحثات خود با اتحادیه آزاد کارگران، همکاری گسترده شان را برای جمع آوری ۳۰۰۰۰ امضاء ، در رابطه با دستمزدها ، اعلام کرد و این حتما بهتر از لاپوشانی و ریاکاری است.)

ما می‌دانیم که نامه‌نگاری ، شکایت به نهادهای حقوقی ، جمع آوری طومار و امثالهم از مراحل ابتدایی و تقریبا اجتناب‌ناپذیر مبارزه علنی کارگران است و تقریبا در تمام جهان و جنبش کارگری از گذشته تا به حال و در اشکال مختلف تداوم داشته و در مقاطعی صورت گرفته تا جنبش به مراحل بالاتر و رادیکال‌تر مبارزه برسد. هم چنین فعالین کارگری سعی وافر داشته اند که در جنبش علنی کارگران مشارکت فعال داشته و به آنان در تعمیق آگاهی و سازماندهی کمک نمایند. این کار تاریخچه‌ای به طول کل جنبش کارگری دارد و این یعنی حضور آگاهانه در کار علنی. واضح‌ترین توضیح پیرامون کار علنی یعنی سازماندهی مبارزه علنی توده کارگران بر اساس تبلیغ و ترویج علنی در میان آنان، نه در هم‌آمیزی و مخلوط کردن مبارزه مستقل کارگران با هر جریان ارتجاعی و ضد کارگری.

تاریخچه‌ی جنبش کارگری چه در ایران و چه در جهان خود گواهی بر این امرمی‌باشد که همیشه و همه جا منافع و مبارزه و تشکل کارگران اگر با استقلال کامل از دولت و کارفرمایان و جریانات ارتجاعی همراه نباشد خسارات و لطمات جبران‌ناپذیری به بار خواهد آورد. ما منزه‌طلب نیستیم و جنبش خالص و ناب و مستقل و صد در صدی را اتوپی می‌دانیم و درک می‌کنیم که استقلال جنبش کارگری فقط با نام بردن یا نوشتن کلمه مستقل بوجود نمی آید. سیاست‌های کارگری با تعیین دقیق یک راه واقعا مستقل و به عبارت دیگر هدایت و رهبری و ایجاد تشکل مستقل است که شکل واقعی و عملی به خود می‌گیرد. در حالی که تمامی طبقات و جریانات با همه توان ایدئولوژیکی ، سیاسی و عملی خود مرتبا در حال تاثیر گذاری و تاثیرپذیری در این مناسبات هستند ، صف مستقل فقط یک خواست و شعار نیست بلکه یک برنامه و سیاست و یک هویت مشخص و مستقل است. لازم به یادآوری نیست که عدم صف و تشکیلات مستقل در سال ۵۷ با آن همه قهرمانی و گستردگی جنبش توده ای و کارگری به چه فاجعه و سرکوب بی‌مانندی ختم شد. آزموده را آزمودن خطاست.

ما باید جرات مستقل ظاهر شدن را در همه حال و همیشه به کارگران گوشزد کنیم. با توجه به مطالب بیان شده در فوق باید بپذیریم که کلیت فعالان کارگری و جریانات کارگری (صرف نظر از اختلافات و صحت و سقم مواضع و دیدگاه‌هایشان)می‌باید نماینده مبارزه و سطح جنبش دانست نه بیانگر توهمات عقب ماندگی‌ها. توجه به خصوص در این مقوله و در رابطه با کار علنی در میان کارگران از اهمیت دو چندان برخوردار است. برای درک موضوع مراجعه کنید به ۲ مقاله “تشکل زنان خود اشتغال در هند ” و “  آشپزخانه‌های عمومی در پرو” (هر دو نوشته در ویژه نامه کانون به مناسبت هشتم مارس منتشر شده است). فعالان چپ و رادیکال ضمن این که در هر گام می‌کوشند بهبودی هر چند اندک در معیشت و زندگی کارگران و توده‌های محروم را فراهم نمایند اما مرزبندی همیشگی خود را با جریانات رفرمیستی و سرمایه داری هر چه روشن تر ترسیم می‌نمایند. از نظر ما آن‌ها به جنبش توده‌ای به مثابه هدفی در خود نگریسته و تقریبا در آن حل شده و یا به دنبالچه آن تبدیل می‌شوند حال آن که فعالان واقعی ضد سرمایه داری و رادیکال ، جنبش را وسیله‌ای برای ارتقاء سطح معیشت و آگاهی و تشکل آنها در نظر گرفته و آن را به مثابه سکوی پرش به مراحل بالاتر قرارمی‌دهند. این گونه است که به معنی جمله معروف “تعلیم دهندگان خود باید تعلیم دیده باشند” پی می‌بریم.

قطعا در مسیر با جریانات غیر کارگری و ضد کارگری روبرومی‌شویم که تا مقطعی ظاهرا هم جهت و هم گام هستیم. ما باید صف و تشکیلات مستقل خود را داشته و دائما در تقویت آن بکوشیم تا وزنه ای در برابر آن‌ها و سری در برابر آن‌ها داشته باشیم. با حفظ تمامی پرنسیب‌های طبقاتی و شعارهای خود. این است راه تقویت جنبش کارگری و در نهایت و در صورت لزوم همراهی و ائتلاف با جریانات دیگر در مدت معین و با سیاست‌های تعریف شده و مشخص.

اگر مقابله جدی و سیاسی همه جانبه با جریانات ضد کارگری یک وظیفه همیشگی و خدشه ناپذیر فعالان کارگری است ، تلاش برای بهبود رهبری و هدایت مبارزات کارگری نیز یک اصل اثبات شده و تعطیل ناپذیر ماست.

در این باره رزا لوکزامبورک در  کتاب “اعتصاب توده ای و حزب سیاسی”  صفحه ۸۴  چنین می‌گوید:
“اگر باید وسیع ترین اقشار طبقه کارگر برای یک اقدام توده ای سیاسی جذب سوسیال دموکرات‌ها گردند و یا برعکس سوسیال دموکرات‌ها باید رهبری واقعی جنبش توده ای را بدست آورند و آن را حفظ کنند و اگر باید آن‌ها به مفهوم سیاسی فرمانروایان کل جنبش باشند پس آن‌ها باید با روشنی و وضوح ، با پیگیری و قاطعیت بسیار زیاد طبقه کارگر آلمان را نسبت به تاکتیک‌ها و هدف‌هایش در دوره مبارزاتی آینده آگاه کنند”.  ( تاکید از رزا لوکزامبورگ است)

با این توضیح می‌رسیم به مفهوم واقعی راه رفتن روی ۲ پای خود. اول اتکاء هر چه بیشتر بر جنبش توده‌ای کارگران و فرو دستان و دوم هدایت و رهبری تشکل‌های مستقل این طبقه ، به عنوان تنها آلترناتیوی که کمترین خسارت و هزینه و عملی‌ترین امکان دگرگونی برای بهبود وضعیت توده‌های مردم را به دنبال دارد.  ترویج این ایده‌ها و فعالیت و سازماندهی بر این اساس کمک بسیار شایانی برای تبدیل فعالان کارگری پراکنده و محدود به یک قطب اجتماعی مطرح در سطح جامع برای تغییر توازن قواست و پیگیری مطالبات طبقه کارگر است.

۱ – تیتر این نوشته را که برگرفته از شعار انقلاب چین است، مدیون یادآوری آقای “فریبرز رئیس دانا” هستم

متاسفانه بخش دیدگاه‌های این مطلب بسته است.