رضا مقصدی: غم تو چیست نگارا، به خاطره سوزانِ حمید منتظری
در سال ۶۵ از نخستین کسانی هستم که در آلمان در شهر هایدلبرگ خبر به صلابه کشیدناش را از جانب تبهکاران زمان میشنوم. شرایطِ آغازینِ غمِ غربت و دلواپسیِ پردامنه از سرنوشتِ بسیارانی از دوستان و آشنایان، مرا آسوده نمیگذارد.حسی شوم، پیوسته جانِ رنجورم را میتراشد و میخراشد. خواب حمید را میبینم با همان چشمانِ منتظر و لباس قهوهای راه راه که با هم در یک عروسیِ دوستانهی خوشرنگ، حضوری شادمانه داشتهایم …. (دنباله…)