علیرضا ثقفی: جنبش کارگری و کودتای ۲۸ مرداد
اعتراضات کارگری در سالهای ۱۳۲۳ و ۱۳۲۵ آن چنان وسیع و سراسری بود که دولتها مجبور بودند به آن توجه کنند. به خصوص اعتصاب سراسری کارگران نفت در تیرماه ۱۳۲۵ که به درگیری شدید میان کارگران و عوامل شرکت نفت انگلیس منجر شد و در آن بیش از ۵۰ نفر کشته و صدها نفر زخمی شدند. شاید بتوان آن را آغازی بر ضرورت ملی شدن صنعت نفت دانست، زیرا در سرکوب این اعتراضات، دخالت دولت انگلیس برای تحمیل شرایط غیرانسانی شرکت نفت انگلیس آشکار و بدون پردهپوشی صورت میگرفت. ….
جنبش کارگری که در دوره حاکمیت رضاشاه با سرکوب شدید مواجه بود، پس از اخراج رضا شاه از ایران در شهریور ۱۳۲۰ توسط متفقین بار دیگر به صورت علنی به صحنه آمد. فعالان کارگری و نمایندگان کارگران با استقرار دیکتاتوری رضا شاه به شدیدترین وجه سرکوب شدند. از جمله اعتراضات کارگری وسیع در دوران رضاه شاه اعتصاب کارگران نفت در سال ۱۳۰۸ بود که رهبران کارگری فعال در اعتصاب دستگیر شده و تا سال ۱۳۲۰ در زندان بودند.
پس از سرنگونی رضا شاه، فعالان کارگری به سرعت دست اندر کار تشکیل سندیکاها و اتحادیههای کارگری شدند. چند ماه پس از سرنگونی رضا شاه اولین سندیکاها و اتحادیهها تشکیل شد و ظرف دو سال شورای متحده کارگری به وجود آمد که یک فدراسیون سراسری کارگران بود. این امر سبب شد که نیروی کارگران در سطح کشور و منطقه به صورت نیرویی مهم و تعیینکننده درآید. در بین سالهای ۳۲- ۱۳۲۰، جنبش کارگری آن چنان اهمیتی پیدا کرد که بدون در نظر گرفتن آن، دولتها نمیتوانستند تصمیمی بگیرند…
اعتراضات کارگری در سالهای ۱۳۲۳ و ۱۳۲۵ آن چنان وسیع و سراسری بود که دولتها مجبور بودند به آن توجه کنند. به خصوص اعتصاب سراسری کارگران نفت در تیرماه ۱۳۲۵ که به درگیری شدید میان کارگران و عوامل شرکت نفت انگلیس منجر شد و در آن بیش از ۵۰ نفر کشته و صدها نفر زخمی شدند. شاید بتوان آن را آغازی بر ضرورت ملی شدن صنعت نفت دانست، زیرا در سرکوب این اعتراضات، دخالت دولت انگلیس برای تحمیل شرایط غیرانسانی شرکت نفت انگلیس آشکار و بدون پردهپوشی صورت میگرفت. در جریان مبارزات کارگران، به خصوص کارگران شرکت نفت در سالهای دهه ۳۰، دولت انگلیس به مسلح کردن عشایر وابسته به خود و راهاندازی دار و دستههای مزدور و هم چنین آوردن تفنگدار به سواحل جنوب مبادرت میکرد و در حقیقت اعتراضات کارگران را نوعی جنگ علیه خود میدانست. مقاومت کارگران در تمام این سالها به گونهای بود که دیگر همانند سابق شرکت نفت انگلیس توان غارت ِبیسرو صدا و استخراج بدون هزینهی منابع نفتی را نداشت. رفتار استعمارگرانهی دولت انگلیس در مناطق نفتی، (یک سگ مسیو انگلیسی خرجش بیش از دهها کارگر نفت بود) سبب عکسالعملهای مردم جنوب و به خصوص کارگران میشد و در حقیقت کارگران در صف مقدم مبارزه با استعمارگران قرار داشتند و مبارزات آنان به خصوص اعتصابهای سراسری در سالهای ۱۳۰۸-۱۳۲۳- ۱۳۲۵-۱۳۳۰ و کشتار کارگران و دستگیری رهبران آنان بیانگر آن است که کارگران در صف ِمقدم مبارزه برای استقرار حاکمیت بر صنایع نفت بودند. این امر به خوبی توسط سایر اقشار اجتماعی و هم چنین دولتمردان قابل درک بود، زیرا آنان نیز نمیتوانستند این مبارزات را نادیده بگیرند. از دولتمردان مزدور گرفته که همواره سعی میکردند وفاداری خود را به اربابان انگلیسی با سرکوب کارگران نشان دهند، تا دولتمردان ملی در آن دوران، که در مجموع از مبارزات کارگران حمایت میکردند، همه میدانستند هر گونه مبارزه با استعمار انگلیسی بدون کمک کارگران امکانپذیر نیست. هر چند کارگران در آن دوره دارای آن چنان سازماندهی و تشکیلاتی نبودند که بتوانند مستقلا قدرت را به دست گیرند، اما دارای آن چنان توانایی بودند که دولتمردان نمیتوانستند بدون به حساب آوردن آنان برنامههای خود را به پیش ببرند.
در این زمینه دو برخورد متفاوت دولتمردان مزدور انگلیس و دولت مردان ملی با کارگران خود نشانهای از توانایی کارگران و تشکلهای کارگری است. برای بررسی بیشتر این موضوع به چند برخورد تاریخی میتوان در این میان توجه کرد.
اولین تظاهرات کارگران جنوب پس از سرنگونی دیکتاتوری رضا شاه، در روز کارگر سال ۱۳۲۴ بیانگر آن بود که نیروی عظیمی وارد صحنه شده است که تا آن زمان دست کم گرفته میشد. شرکت بیش از ۸۰ هزار نفر در مراسم روز کارگر و درخواست افزایش دستمزد و بهبود شرایط کار و حق مسکن و هم چنین به رسمیت شناخته شدن تشکل کارگران، نشان داد که نیروی اجتماعی کارگران در صف مقدم مبارزه برای حق حاکمیت بر منابع و معادن قرار دارند.
علاوه بر آن مبارزات کارگران جنوب در سال بعد، یعنی تیرماه ۱۳۲۵ که منجر به کشته شدن بیش از ۵۰ نفر و زخمی شدن صدها نفر و سپس دستگیری و تبعید هزاران نفر از کارگران و فعالان کارگری خوزستان شد، نقطه عطفی در مبارزات کارگران علیه سیاستهای استعماری انگلستان بود. در این مبارزات کارگران صف آرایی کرده و به جنگ متقابل میپرداختند .تا قبل از آن سیاستهای آپارتاید (جدایی نژادی) در مناطق نفتی حاکم بود و کارگران نفت حق ورود به محل زندگی و تفریح انگلیسیان را نداشتند و از هیچ حق و حقوق انسانی در برابر روسای شرکت نفت برخوردار نبودند. حتی ارتش و مقامات دولتی نوکران گوش به فرمان شرکت نفت انگلیس بودند و استاندار خوزستان را شرکت نفت تعیین میکرد. اما پس از مبارزات سالهای ۲۴ و۲۵ کارگران بود که اولین قانون کار تصویب شد و حداقل حقوق، حق مسکن، خواربار و غیره و تا حدودی حقوق کارگران به رسمیت شناخته شد و اولین بار بود که قدرت مطلقه استعماری در مناطق نفت جنوب به چالش کشیده میشد و انگلستان دیگر آن قدرت مطلق را نداشت.
بر طبق اسناد موجود اولین حامیان ملی شدن صنعت نفت، کارگران نفت جنوب بودند. آنها با اعتصاب و اعتراض سراسری در روزهای پس از ملی شدن صنعت نفت اعتراضات کارگری ۲۵ فروردین ۱۳۳۰ اولین گامها را در جهت خلع ید از انگلیسیان برداشتند. اعتصابات و اعتراضات کارگری برای خلع ید انگلیسیان از فردای تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت آغاز شد. کارگرانی که در دوران حاکمیت انگلستان بر جنوب و مناطق نفتخیز بیشترین خسارت و ستم را از این اشغالگران دیده بودند، بارها و بارها از جانب آنان شکنجه، دستگیر و کشته شده بودند. بارها و بارها حقوق آنان پایمال شده بود، اکنون خواهان بیرون راندن انگلیسیها بودند. آنها اولین همآوردانی بودند که به سرعت دست به کار خلعید از شرکت نفت انگلیس شدند. اعتراضات و اعتصابات فروردین ۱۳۳۰(لازم به ذکر است که قانون ملی شدن صنعت نفت ۲۹اسفند ۱۳۲۹ تصویب شد) آن چنان عمیق و گسترده بود که انگلیسیان به وحشت افتادند و در یک یادداشت شدیدالحن دولت ایران را مسوول جان اتباع انگلیسی دانستند (گزارش۰۴/۰۲/۱۳۳۰ – وزیر مشاور انگلیس به مجلس عوام صفحه ۵۹ اسناد و مکاتبات نفت- دکتر محمد مصدق) در این گزارش آمده است که نخستوزیر ایران (در آن زمان علا نخست وزیر بود) از این که چند انگلیسی در جریان این اعتراضات کشته شدهاند اظهار تاسف کرده، این امر نشان میدهد که وسعت این اعتراضات چگونه بوده و کارگران به عنوان اصلیترین و واقعیترین پشتیبان خلع ید از استعمارگران تا چه حد آماده مبارزه بودهاند…
اتفاقا به همان گونه که گفته شد و سیاستمداران مزدور انگلیس نظیر شاه و درباریان در هر زمان ضدیت خود را با کارگران نشان میداده و نوکری حقیقی خود را در برابر استعمارگران به نمایش میگذاردند. برعکس سیاستمداران مستقل و طرفدار ملی شدن صنعت نفت و خلع ید از استعمارگران، میدانستند که بزرگترین پشتیبان آنان در این زمینه کارگران و زحمتکشان هستند.
به همین جهت هنگامی که کارگران نفت در جریان مبارزات ملی شدن این صنعت برای چند ماه حقوق نگرفته بودند و دولت به علت تحریم نفتی توان پرداخت حقوق آنان را نداشت، دکتر مصدق برای پرداخت حقوق کارگران نفت، برای اولین بار دست به انتشار اسکناس بدون پشتوانه زد. در این مورد، حتی بسیاری از همراهان قبلی او در برابرش ایستادند و در مجلس استیضاحش کردند. کشمکش بر سر این مساله آنقدر بالا گرفت که در انتها منجر به کودتای ۲۸ مرداد شد. بسیاری از کسانی که به ظاهر طرفدار خلع ید از انگلیسیان بودند، هنگام عمل و حمایت از کارگران نفت، خود را کنار کشیدند و به یاران نیمه راه تبدیل شدند، زیرا که قدرتگیری کارگران را خلاف منافع خود میدیدند….. و کارگران پیگیرترین طرفداران ملی شدن صنعت نفت و خلع ید از استعمارگران بودند… به همین جهت کودتاگران نیز بزرگترین دشمن خود را در این زمینه کارگران میدانستند و پس از کودتا بیشترین فشار و شکنجه و دستگیری را متوجه کارگران و نمایندگان آنان میکردند، دستگیری فعالان کارگری، شکنجه و زندانی کردن آنان در سالهای پس از کودتای ۲۸ مرداد ادامه داشت.
امروز تقریبا اکثریت قاطع جناحهای سرمایهداری، ملی شدن صنعت نفت را امری منفی میدانند و بسیاری از آنان با آوردن عذر تقصیر به پیشگاه نظام شاهنشاهی گاه میگویند بهتر نبود به همان اصلاحات شاه بسنده میکردیم و دچار این همه مصبیت نمیشدیم یا بسیاری از آنان میگویند بهتر بود همان قرارداد گسگلشائیان را میپذیرفتیم و دچار آن همه عذاب نمیشدیم. سلطنتطلبان سابق که تکلیفشان مشخص است. بخشهای زیادی از محافظهکاران حکومتی و اصلاحطلبان و حامیان سابق نهضت ملی دست از سر ملی شدن صنعت نفت برداشته و در تطهیر کودتاگران و محکومیت نیروهای رادیکال صحبت میکنند. حتا فردی مثل غلامرضا نجاتی، که به اصطلاح خود را هوادار مصدق میداند، در کتاب تاریخنگاری خود میگوید:”
“پس از کودتای ۲۵ مرداد، حزب توده با ایجاد تظاهرات آشوبگرانه و پخش شعارهای ضدسلطنت خواستار تغییر فوری رژیم و جمهوری دموکراتیک شده بود. عملیات حزب توده در آن دوران حساس تاریخی درست در جهت خواستههای لندن و واشنگتن قرار داشت…” (تاریخ ۲۵ ساله ایران غلامرضا نجاتی، ص:۴۱۶) این تحلیل شوکآوراست. در راس پایین کشیدن مجسمهها و مهر و موم کاخهای سلطنتی به عنوان کاخهای فساد و جمهوری خواهان، دکتر فاطمی، این قهرمان ملی شدن صنعت نفت، قرار داشت که البته در همکاری نزدیک با طرفداران حزب توده و جوانان دموکرات طرفدار مصدق بود. حال چگونه این خواست کارگران و زحمتکشان و عناصر صادق جبهه ملی به همدستی با لندن و واشنگتن تعبیر میشود؟…
پس از کودتای ۲۸ مرداد، جنبش کارگری به رغم آن که به شدت مورد تهاجم قرار گرفت و سرکوب شد، اما از پای ننشست. در تمام دوران پس از کودتا، تا هنگام فرا رسیدن دوران سرنگونی شاه و سلطنت ،مبارزات خود را ادامه داد. از فردای کودتا اعتراضات پراکنده در تمامی مناطق کارگری ادامه داشت. ودر سالهای ۱۳۳۷ و ۳۸ به اعتصاب سراسری کشید. از مهمترین این اعتراضات، اعتصاب سراسری کارگران کورهپزخانهها در خرداد ماه ۱۳۳۸ بود. آنها خواهان افزایش دستمزد ۳۵ درصدی بودند و در این زمینه همبستگی کاملی میان کارگران حکم فرما بود. اما مقامات کودتا که از این اعتراض سراسری کارگران به خشم آمده بودند و گمان میکردند که کارگران از قدرت کودتا ترسیدهاند، برای کارگران لشکرکشی کردند. کارگران شجاعانه در برابر نیروهای کودتا ایستادند. در زد و خوردی که میان ارتش و کارگران صورت گرفت، بیش از ۵۰ کارگر کشته شدند و صدها نفر زخمی بر صحنه نبرد بر جای ماند. عده زیادی دستگیر شدند. در انتها کودتاگران مجبور شدند در برابر خواست کارگران عقبنشینی کنند.
هم زمان با اعتصاب سراسری کارگران کورهپزخانهها، کارگران کارخانه نساجی وطن اصفهان که در جریان کودتا مورد تهاجم قرار گرفته و بسیاری از آنان بازداشت و یا اخراج شده بودند، بار دیگر دست به اعتصاب زدند. در زد و خوردی میان آنان و ارتش کودتا، بیش از ۱۰ نفر از کارگران کشته شده و تعداد زیادی زخمی در صحنههای نبرد کارگران و ارتش شاه برجای ماند.
رژیم کودتا که خواست اصلیاش غارت منابع و معادن و سر به راه کردن نیروی کار بود هیچ گاه در این صحنه از نبرد، پیروزی کامل به دست نیاورد و هر بار که فشار را بر کارگران افزایش میداد، آنان نیز به مقابله بر میخواستند. این امر از امتیازاتی نمایان است که کارگران در دورهی رژیم کودتا به دست آوردند. در رژیم کودتا کارگران موفق شدند حداقل دستمزد را افزایش دهند. بیمههای اجباری را به دست آورند. حق بازنشستگی، ۸ ساعت کار و تعطیلات سالانه را به رژیم کودتا بقبولانند. این اعتراضات در سراسر دههی ۱۳۴۰ و ۵۰ ادامه داشت. از آن جمله میتوان به اعتصابات مجدد کورهپزخانهها، رانندگان تاکسی واعتصاب پالایشگاهها (در سال ۱۳۴۸) و… اشاره کرد. رژیم شاه هیچ گاه از دست کارگران در امان نبود.
یکی از درخشانترین مبارزات کارگران در زمان شاه راهپیمایی کارگران جهانچیت از کرج به تهران بود. هرچند در این راهپیمایی میان کارگران و نیروهای ارتش کودتا در کاروانسرا سنگی درگیری شدیدی به وجود آمد و تعدادی از کارگران کشته شدند، اما این درگیری تاثیری مستقیم در تضعیف رژیم کودتا داشت، به طوری که برای اولین بار پس از کودتا جنبش دانشجویی نیز به حمایت از کارگران جهانچیت برخاست. بدین ترتیب جنبش کارگری تاثیری مستقیم بر ادامه ی مبارزات اجتماعی پس از کودتا داشت. به طوری که جنبش مسلحانه که از سالهای انتهای دهه ی ۵۰ شکل گرفت کاملا تحت تاثیر و در ارتباطی نزدیک با جنبش کارگری بود. حضور فعالان کارگری سرشناس همانند اسکندر صادقینژاد، جلیل انفرادی و حسن نوروزی و یوسف زرکاری و … در این جنبش بیانگر آن بود که جنبش مسلحانه علیه شاه، بخشی از فعالان کارگری را نیز با خود همراه داشت و از این طریق مواضع خود را در ارتباط با جنبش کارگری بیان میکرد.
در رابطه با کارگران و مبارزات آنان در سالهای پس از کودتای ۲۸ مرداد دو نظریه وجود داشت که هر دو عملکرد خاص خود را داشت. دیدگاهی معتقد بود که مبارزات کارگران باید به صورت جدا از مسایل صنفی آغاز شده و پس از ایجاد تشکلها به مراحل سیاسی برسد و….. در این زمینه برخی فعالان کارگری در دهه ۴۰ مجددا به صورت صنفی به فعالیتهای کارگری روی آوردند و در حزب مردم، دست ساخته امیراسداله علم یکی از عوامل کودتا که میخواست گوشه چشمی به فعالیتهای کارگری داشته باشد، خود را دوباره به معرض آزمایش گذاشتند. اما برخی دیگر این مبارزات را جدا از مبارزات سراسری برای سرنگونی رژیم کودتا نمیدانستند. زیرا که هر اعتراض کارگری پس از کودتای ۲۸ مرداد با کشتار و خونریزی مواجه میشد.
در سالهای پس از کودتای ۲۸ مرداد بحث فعالان کارگری دربارهی رابطه میان فعالیتهای سیاسی و فعالیتهای کارگری حول محور چگونگی این ارتباط جریان داشت که به نوعی رابطهی امر سیاسی و امر صنفی را روشن کند. تفاوت دو دیدگاه در جنبش مسلحانه در بارهی مبارزات کارگران نیز خود را نشان میداد. از نظراول، مبارزات اجتماعی جدا از مبارزات گذشتهی کارگران و زحمتکشان و دانشجویان و سایر اقشار اجتماعی نیست و مبارزه مسلحانه را ادامهی مبارزات مردمی در برابر رژیم کودتا میدانست.
از آن جمله مسعود احمدزاده نوشت: “کارگران نمیگویند چرا باید مبارزه کرد، آنان میگویند چگونه باید مبارزه کرد”. این دیدگاه میرساند که کارگران در شرایطی قرار دارند که یک آگاهی در دوره ضرورت تغییر را از سرگذراندهاند. در حقیقت آنان قبول نکردند که کودتای ۲۸ مرداد آنان را یک درجه به عقب رانده است. کارگران قبل از کودتا دارای سندیکا اتحادیه و مجامع صنفی بودهاند. در نتیجه کارگران ایران با تشکل ناآشنا نبودهاند و این بخش را به دستآورده بودند، اما کودتا این دستآورد را از آنان گرفت و هر روز که از کودتا گذشت کارگران درک عمیقتری از عمق فاجعه کودتا پیدا کردند. هر روز با تنگتر شدن حلقه سرمایه به دور زندگیشان بیشتر متوجه آن شدند که کودتا چه گوهرهای گرانبهایی را از آنها گرفت و در صورت داشتن تشکلهای کارگری و اتحادیهها و سندیکا میتوانستند از حقوقشان دفاع کنند. در نتیجه در اصل مبارزه برای به دست آوردن شرایط از دست رفته، جامعه کارگری ایران شکی نداشت و به خصوص قشر آگاهتر کارگران، که بیشترین حمله دیکتاتوری به سمت آنان بود در ضرورت مبارزه هیچ شکی نداشتند و در کنار آنان کارگران نسل بعدی نیز که در محیط کار و کارخانه قرار میگرفتند تا حدود زیادی میتوانستند از آگاهی نسل قبل کارگری استفاده کنند. البته نمونهی آن را در مبارزات آن روز کارگران و سپس مبارزات یکپارچه کارگران در سال ۵۷ و اعتصاب نفتگران و غیره مشاهده کردیم که خود ناشی از آگاهی کارگران در برابر تهاجم همه جانبه سرمایه در آن دوره است .
این امر که جنبش مسلحانه دنبالهی مبارزات علیه کودتاگران است، به گونهای دیگر در نظریههای احمدزاده و پویان آشکار است. آنان جامعه را در آستانهی دگرگونی میدیدند و به زبان دیگر آن چه که آنها تحت عنوان آمادگی شرایط عینی برای دگرگونی مطرح میکنند، مشرف بر همین مساله است که میگوید: اگر اعتراضات کارگری سراسری و یکپارچه نیست و اگر هر روز شاهد اعتراضات نیستیم، بدین معنی نیست که مردم آگاه نبوده و یا کارگران آگاهی کافی ندارند و به حقوق خود آشنا نیستند؛ بلکه اولا اعتراضات به صورت پیوسته وجود دارد و نمونههای آن را اعتصابکوره پزخانهها و….. اعتراضات کارگران پالایشگاهها، رانندگان تاکسی و….. میبینید و ثانیا این دیکتاتوری و سرکوب است که اجازه بروز اعتراضات را نمیدهد.
پس در دیدگاه آنان، کارگران از آگاهی کافی برای ضرورت مبارزه برخودار هستند اما این دیکتاتوری وحشیانه و سرکوب پلیس است که اجازه حرکت سراسری و اعتراض و اعتصاب سراسری را از آنها سلب کرده است……
در مبارزات سراسری علیه رژیم کودتا، کارگران و زحمتکشان و بخشهای وسیعی از متحدان آنان که دانشجویان و روشنفکران و…. بودند، نشان دادند که از آگاهیهای صنفی فراتر رفته و دارای آگاهیهای اجتماعی و سیاسی هستند، اما تشکل خاص خود را ندارند و در زمینهی حفظ دستآوردهای خود ضعیف هستند و…
کودتای ۲۸ مرداد و حوادث پس از آن، بیش از همه نشان داد که کارگران و زحمتکشان باید به تشکلها و نیروهای خود و رهبری بلافصل متکی باشند و هر گونه عدم استقلال یا تصمیمگیری خارج از تشکلهای بلافصل خود را مردود بدانند. ضعف رهبری کارگران در ۲۸ مرداد و پس از آن سبب شد تا بسیاری از دستآوردهای آنان طعمه سرمایهداران قرار گیرد، دستآوردهایی که هنوز هم طبقه کارگر نتوانسته است دوباره به دست آورد. استقلال جنبش کارگری و ایستادن روی پای خود، امروز یکی از مهمترین دستآوردهای تجارب گذشته است.
—————————————————-
منبع: کانون مدافعان حقوق کارگر
http://kanoonmodafean1.blogspot.se
متاسفانه بخش دیدگاههای این مطلب بسته است.